همه قدرت ازآن شوراهای مردمی ـ پرولتری

“تحت هیچ عنوانی هیچ نیروی سیاسی و اجتماعی اجازه ندارد و نمی تواند در برابر مبارزه طبقاتی و حاکمیت پرولتاریا سنگ اندازی کند. این حاکمیت مقدم بر جنبش ملی است، و هرگونه مقاومت و مخالف و کارشکنی و بهانه تراشی در برابر آن ضدیت با منافع طبقه کارگر و توده های فرودست بوده و همکاری آشکار با ارتجاع سرمایه است.
لازم است تاکید کنم این موضع گیری به معنی رد حق تعیین سرنوشت ملی نیست بلکه درک از اهمیت شرایط و توطئه های دول امپریالیستی است که بدنبال پیاده کردن اهداف و برنامه های خود در منطقه است.
قدر مسلم در حاکمیت پرولتاریا طبقه کارگر ملل تحت ستم اگر تمایلی به ادامه ی همزیستی اتحاد داوطلبانه نداشته باشند، قادر خواهند بود خواست تحقق حق تعیین سرنوشت ملی را تا سر حد جدائی رهبری کنند.”

بورژوازی برای به کنترل درآوردن خیزیش ها و برآمدهای اجتماعی از تاکتیک های مختلف سرکوب بهره می گیرد. انقیاد اندیشه و تفکر یکی از این تاکتیک هاست  که با تقویت مذهب و ناسیونالیسم عملی است. 

این دو ابزار تحمیق قدرت و توان فکر و اندیشه را تخریب و نیروی اجتماعی را به مصرف کننده ای قابل کنترل که به تسلیم شرایط تن داده است در می آورد. تمام رفتارها و تصمیمات این نیروی اجتماعی طبق اراده ی قدرت و نمایندگان مذهبی آن در ادامه ی وضعیت موجود و ادامه ی سیاست ها و اهداف و برنامه های بورژوازی بخدمت گرفته می شود.  

این تاکتیک در برابر قدرتمندترین سلاح توده ها یعنی آگاهی نقش بسیار مهمی در بازدارندگی مبارزه تعرضی و در نتیجه حفاظت از سیستم ایفا می کند که به عمر مبارزه طبقاتی مورد استفاده بورژوازی بوده است.

و در پرتو فرهنگ بورژوازی حتی بر ذهن و رفتار مدعیان تخیلی اندیشه و عمل جامعه یعنی باصطلاح “روشنفکران” و احزاب و جریانات متظاهر به “پیشرو و مترقی” نیز مسلط گردیده است.

چرا که آنها نیز بدلیل ناتوانی در تولید اندیشه و ناکامی در ارائه راهکارهای عملی به مبارزات توده ها کاری کاری جز تکرار بدیهیات، پرداختن به خاطره گویی و استفاده ابزاری از تاریخ مبارزات پیشگامان و تئوری ها، تزها و رهنمودهای آنها، دنباله روی، همراهی با برنامه ها و سیاست های جریانات بورژوا- ناسیونالیست و چپ قومگرا و شبه چپ ها که برای رسیدن به قدرت در پارلمان های بورژوازی رژه می روند، و تکرار شعارهای سطحی غیر مرتبط با مبارزه طبقاتی آنان، ارائه الگوهای به عاریت گرفته شده و شکست خورده جوامع غیر مرتبط با شرایط جامعه خود از جنبه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و تاریخی، که دست آوردی جز شکست و آسیب های جدی و یاس و ناامیدی بر توده ها نداشته است، دلایل روشنی است که به سرمایه داری و بطور اخص پلیدترین، جنایتکارترین، فاسدترین مکمل آن یعنی جمهوری اسلامی و حکومت هائی از این طیف بمانند عربستان سعودی فرصت اعمال توحش بیشتر را داده است. 

از اینروزست که حکومتهای متوحش سرمایه هیچوقت احساس خطر از جانب این طیف جریانات و باصطلاح مدعیان “روشنفکری” نمی کند. 

واقعیت تنها خطر بالقوه و جدی برای حاکمیت سرمایه در کلیت آن و برای پلیدترین نماینده آن یعنی جمهوری اسلامی و روبنای سیاسی آن یعنی مذهب و ناسیونالیسم آن جریان فکریست که به سازمان فکری خود ثبات بخشیده و از فرصت طلبی، دنباله روی، مصلحتی اندیشی، خرده کاری، تنگ نظری، اقدامات نمایشی و گرفتاریهای فرهنگ و روابط و مناسبات جامعه طبقاتی و مذهب و خرافات و عرفان گسست کرده، ضرورت ها و شرایط را دریافت کرده باشد و در خدمت به مبارزات طبقاتی برای انجام  انقلاب توسط طبقه کارگر آگاه و سازمان انقلابی آن به ایجاد فرصت ها، زمینه ها و پیش شرط های این انقلاب همت گمارده باشد..

هیجدهم سپتامبر ۲۰۲۲

روزبه کوراغلی

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate