دست های رژیم از کارگران کوتاه! زنده باد حاکمیت کارگری!
بنا به گزارشات رسیده از یکی از هستههای کارگری خوزستان کارخانه لولهسازی این استان، «کارخانهای که نقش بیبدیلی در ایجاد اشتغال و زنجیره معیشت مردم خوزستان داشت» در میان سکوت پرمعنای مسئولان دولتی تخریب و قطعه قطعه شد.
تعطیلی و فروش اسقاطی قطعات کارخانه لولهسازی خوزستان، این بزرگترین و قدیمیترین تولید کننده لولههای بدون درز کشور، تنها به حراج گذاشتن چند تکه آهن نیست، بلکه حراج سرمایه اقتصادی و زیست اجتماعی مردمانیست که در مقابل کار در این کارخانه معیشت خود و خانواده خود را تامین میکردند، و هزارانِ دیگری که اقتصاد زندگی آنان در ارتباط با تولیدات این کارخانه بوده است.
کارخانهای که ظرف سالهای متمادی و با صرف هزینههای گزاف مردمی فراهم آمده بود، اکنون در ظرف چندهفته به تلی از آهن قراضه تبدیل شده و در بازار به معرض فروش گذاشته شد. حتی ستونهای فولادی بنای کارخانه نیز قطعهقطعه شده و به حراج رفت. دیگر خبری از قیلوقال کار، صدها دستگاه منحصر بهفرد و هزاران عدد ماشینآلات این کارخانه نیست، و در نتیجه این تصمیم سودجویانه رانتخواران کارخانه که بلاشک زیر بالوپر حمایت دولت سرمایهداری جمهوری اسلامی دست به انجام چنین عملی زدهاند، همه رویاهای کارگران کارخانه عظیم لولهسازی خوزستان برای بازگشت مجدد به کار برباد رفته است.
این خبر، تنها نوک قله کوچکی از کوه یخ فساد و ارتشا دستگاه عریض و طویل حکومتیست که رانتخواران و زالوصفتان سیستم سرمایهداری موجود در پناه آن به مصاف کارگران و زحمتکشان ایران میروند.
عمق ماجرا فراتر از قطعهقطعه کردن و حراج کارخانه لولهسازی خرمشهر است: دزدی و پولشویی عظیم ۹۳ میلیارد تومانی در فولاد مبارکه، غارت اموال ملی و ذخیره آن در بانکهای خارجی و سپس ترک کشور بدون هیچگونه پیگرد قانونی؛ خط تولید فولاد اهواز نیمهتعطیل است، وضعیت کارخانه M.D.F نیشکر هفتتپه و بقیه کارخانجات متعلق به این مجموعه در هوا معلق مانده؛ کارخانههای تولید خودرو رو به ورشکستگی هستند؛ هزاران کارگاه و کارخانه خرد در گرداب بحران عظیم فعلی درهم شکسته و تعطیل میشوند؛ کارگران دستمزدهای معوقه خود را دریافت نمیکنند؛ معلمان در شرایط تحملناپذیر اقتصادی دستوپا میزنند و صدای اعتراض آنان با ضرب زندان و شکنجه پاسخ داده میشود؛ زنان از ابتداییترین حقوق انسانی خود محروم ماندهاند و تنها بهجرم کشف حجاب به زندانهای طویلالمدت محکوم میشوند؛ بازنشستگان در شرایط اسفبار مالی گذران میکنند و در میان زبالهها به جستجوی قوت روزانه خود میگردند؛ و انبوه بیکاران یا در گورها میخوابند و یا همراه خانوادههای خود در گوشه میدانها و پارکها چادر میزنند. این شرایطیست که سیستم سرمایهداری، چه در هیبت حکومت شاه و چه در هیئت دولت بغایت ارتجاعی جمهوری اسلامی بر کارگران و زحمتکشان ایران تحمیل کرده است.
اما از سوی دیگر، مبارزات کارگران و زحمتکشان در طی چند دهه اخیر خود، بهویژه در دهه گذشته، آنان را به خوبی با ماهیت واقعی دولت آشنا ساخته است. آنان در عمل اجتماعی دریافتند که دولت هیچگاه مدافع منافع آنان نبوده و تنها در پرتو عملی مبتنی بر خرد جمعی میتوان به خواستههای خود، حتی خواستههای اندک صنفی دست یافت. آنان دریافتند که دولت همیشه پاسدار منافع سرمایهداران و رانتخواران بوده است و اگر طغیانگری سر به اعتراض بردارد با شلاق و شکنجه پاسخ خواهد گرفت. اما در عین حال از یاد نبردهاند که چگونه اعتصابات شکوهمند کارگران شرکت نفت در سال ۱۳۵۷ رژیمی تا دندان مسلح و تحت حمایت امپریالیسم جهانی را به زانو درمیآورد و از گردونه خارج کرد؛ به سخنی دیگر، آنان کارآیی عظیم قدرت همبسته و یکپارچه کارگران و زحمتکشان را فراموش نکردهاند.
اینک نیز صورت مسئله تغییری نکرده است. امروز هم تنها در پرتو عکسالعمل متحد و همبسته کارگران و زحمتکشان میتوان از وقوع چنین اتفاقات دردناکی ممانعت به عمل آورد. سرمایهداری به شکلی منسجم و متحد به منافع کارگران و زحمتکشان حمله میبرد و چنین اتحادی را تنها با کمک مبارزه مستمر و متمرکز اردوی کار میتوان درهم شکست. به عنوان مثال اگر دیگر نیروهای کارگری در خوزستان، و حتی در ابعادی وسیعتر در سطح کشور، در مخالفت با این اقدام رانتخوران کارخانه لولهسازی خرمشهر دست از کار میکشیدند، مسلما دولت سرمایهداری مجبور به مداخله و عقبنشینی میشد. شاید گفته شود تحقق چنین امری رویاپردازانه و غیرممکن است! ما میگوئیم خیر، چرا که شاهد چنین برخوردهایی از سوی کارگران در سراسر جهان و ایران بودهایم. هنگامیکه کارگران نفت آبادان در سال ۱۳۵۷ شیرهای نفت را در حمایت از خیزش مردمی به روی کشتیهای نفتبر بستند، رژیم شاه چارهای به جز تسلیم نداشت. این کارگران اسکلههای انگلیس و آمریکا بودند که در سال ۱۹۱۷ با خوداری از بارگیری تسلیحات جنگی به کمک کارگران انقلابی روسیه شتافتند. اینها رویا نبود. اگرچه اتحاد کارگران نفت پس از شکست انقلاب ۱۳۵۷ به کمک رژیم نوپای جمهوری اسلامی درهم شکسته شد و فعالان آن نابود شدند، اما مبارزات متحد کارگری از ابتدا علیه رژیم جمهوری اسلامی تا کنون ادامه یافته است.
امروز نیز ما نیازمند همان سازماندهی و همبستگی هستیم تا بتوان از تخریب بیشتر اجتماعی – اقتصادی کشور که ظرف چهار دهه گذشته به قهقرای غیرقابل باوری سقوط کرده، جلوگیری نمائیم. ما نیازمند تشکیلاتی متحد و متعهدی از کارگران پیشرو و انقلابی در درون کشور هستیم که بتواند جویبارهای کوچک اعتراضات و اعتصابات را به یکدیگر پیوند زده و مقدمات سیلاب خروشان انقلاب را فراهم نماید تا خسوخاشاک سیستم پوسیده سرمایهداری را به زبالهدان تاریخ بسپارد. اردوی کار در ایران نیازمند یک تشکیلات رهبری کننده اند، یعنی حزب پیشتاز کارگر است. این حزب باید الزاماً متشکل از پیشتازان کارگری و الزاماً مخفی و الزاماً در ایران باشد. این وظیفه سنگینی است که تنها به کمک تشکیلات مستقل و رزمنده کارگران پیشرو و روشنفکران کارگری در داخل ایران میتواند به فرجام برسد.
پیش به سوی تشکیل حزب پیشتاز کارگری!
پیش به سوی سرنگونی نظام سرمایه داری!
پیش به سوی برقراری حکومت کارگری!
گرایش مارکسیستهای انقلابی ایران
پنجشنبه سوم شهریور ۱۴۰۱