آسیب شناسی همگرایی دو ناسیونالیسم ایرانی-کوردی

انگیزه‌ی این نوشتار، ‌ارزیابی پشتیبانی آقای حمید تقوایی، ‌لیدر حزب کمونیست کارگری از اقدامات اخیر بخش انشعابی علیه کمونیست‌ها در اردوگاه کومه‌له است.

  این قانون خدشه ناپذیرِ دیالکتیک است که با شدت‌یابی مبارزه طبقاتی، گرایش‌های همگرا به هم نزدیک و گرایش‌های واگرا از هم دور می‌شوند. در شرایط آرام و کم جنب و جوشی مبارزه طبقاتی، همه چیز تا حدودی در رکود است. در چنین شرایطی،‌ گرایش‌های ناهمگرا نیز می‌توانند در یک همزیستی نسبی به سر برند و سر به کار خود داشته باشند. چرایی برخی انشعاب‌ها و جدایی‌ها در گروهبندی‌های سیاسی به ویژه «چپ» نیز از همین قانون پیروی می‌کند. این جدایی‌ها در اردوی سوسیالیست‌ها، بیش از گروهبندی‌های سیاسی سرمایه‌داران به‌چشم می‌خورد؛ زیرا که یک گروهبندی راست بورژوایی بیش از دیگران بر منافع و مطالبات و ایدئولوژی پایگاه طبقاتی خود، همپوشانی (انطباق) دارد. نمونه‌های بسیاری را می‌توان در احزاب سنتی توده‌ای، لیبرال – بورژوا و سوسیال‌ دمکرات‌های اروپایی، سلطنت طلب ایرانی، حزب کارگر و توری انگلستان و یا دمکرات‌ و جمهوریخواه در آمریکای شمالی نمونه آورد که نزدیک به یک سده است که درآنها انشعابی رخ نداده است.

 به تجربه‌ دیده‌ایم که در گروهبندی‌‌های سیاسی مدعی سوسیالیسم و طبقه کارگر، انشعاب و تنش، بیش از انشعاب‌ها در طیف بورژوازی روی می‌دهند،‌ زیرا که برخی از «سوسیالیست»‌‌ها ‌نیز چندان هم سوسیالیست نیستند. تفاوت است بین سوسیالیسم‌های رنگارنگ و سوسیالیسم  کارگری.‌ به این بیان که  برخی نیروهای مدعی سوسیالیسم بیش از آنکه بر گروهبندی طبقاتی خود، یعنی طبقه کارگر، همپوشانی عینی داشته باشند، انطباق ذهنی دارند. یعنی به محض حادشدن مبارزه طبقاتی، گرایش‌های تا دیروز درکنار هم، ‌روبروی یکدیگر قرار می‌گیرند. 

این پیش درآمد نظری از آنجا لازم آمد که برخی همگرایی‌ها و واگرایی‌ها را در میان  گروهبندی‌های سیاسی ایرانی نشان دهیم. بر کسی پوشیده نیست که زمینه‌‌های عینی و مادی این دوری‌ها و نزدیکی‌ها از نیمه‌ی دوم سالهای ۱۳۸۰، ‌یعنی آنگاه که جنبش کارگری در ایران، در پوشش محافل و کمیته‌های هماهنگی برای ایجاد تشکل‌های مستقل کارگری به سازمانیابی‌‌های خود آغازید و در میان کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه، نیشکرهفت تپه و آموزگاران و فرهنگیان و زنان، در میان کودکان کار و بازنشسته‌گان ‌کارگری و زحمتکشان ووو این تلاش‌ها و سازمانیابی‌های محلی درجلوه‌های گوناگون، از جمله شکل سندیکایی و مستقل از حکومت و به دست پیشتازان محلی پیش رفت. 

گرایش سازمانیابی، با خیزش خیابانی در آبان‌ماه ۱۳۹۶ مٌهر طبقاتی خورد،‌ فوران گرفت و در دی‌ماه ۹۸ بار دیگر فراگیر شد و تابستان ۱۴۰۰ به صنعت نفت و پتروشیمی‌ها رسید و در خوزستان و چهارمحال بختیاری و اصفهان با فریاد ما تشنه‌ایم! به خون نشست. این جنبش اینک به مهر طبقاتی کارگری و فرودستان، در راستای اتحاد سراسری، فراگیر و جاری است و به عنوان گزینه‌ای کارگری و حاکمیت شورایی می‌تواند عینیت یابد. 

در چنین شرایطی است که حکومت‌کنندگان در پیشبرد فرمانروایی و کارگزاری‌های خود درخدمت طبقه مسلطه، توانایی پیشین را از دست داده و حکومت شوندگان در برابر آنها،‌همانند گذشته  نمی‌خواهند به حاکمیت، قوانین،‌ ماشین سرکوب و اجبارهای آن تن سپار باشند. پایینی‌ها با ثقل طبقاتی طبقه ‌کارگر و زنان پیشتاز و تهی دستان شهر و روستا، سوی دیگر این مبارزه طبقاتی هستند و از همین روی بورژوازی جهانی با پیش‌بینیِ سقوط حتمی حکومت اسلامی با گزینه‌ی «براندازی» در حال تشکیل گزینه‌‌‌های خودی است. طیف سرمایه، شعار «براندازی» را آگاهانه برگزیده‌ است تا در برابر «سرنگونی انقلابی» که دگرگونی مناسبات طبقاتی را در برنامه داشته باشد، تنها با «رژیم چنچ» یا جابجایی قدرت سیاسی،‌ جنبش و انقلاب را همانند سال ۵۷ مهار زند،‌مبادا که به انقلاب مداوم مورد نظر مارکس یعنی تحقق سوسیالیسم دست نیابد.

در چنین شرایطی است که از جمله، درون حزب کمونیست ایران و کومه‌له و حزب کمونیست کارگری ایران نیز تنش‌های طبقاتی به سوی رفرم و انقلاب، و ناسیونالیسم و  سوسیالیسم  مادیت می‌یابد.

همگرایی لیدر حزب کمونیست کارگری، ‌آقای حمید تقوایی و نیز آقای ابراهیم علیزاده از رهبران انشعاب از حزب کمونیست ایران و کومه‌له، به سوی یکدیگر نیز از همین دیالکتیک مبارزه و تنش‌های طبقاتی و اجتماعی پیروی می‌کند.

 حمید تقوایی نمایندگی گرایش و نگرشی است که از سوسیال دمکراتیک چپ و رادیکالیسم به سوی سوسیال ‌دمکراتیک راست چرخیده و به کرانه‌ی  طیف براندازان  و ناسیونالیسم ایرانی به پیش می‌رود. ایشان نمایندگی گرایشی را در حکک به عهده گرفت و همراهی ‌بسیاری از رفقای رادیکال و سوسیالیست را در همین دو سال گذشته از دست داد.

 حزب کمونیست کارگری به رهبری آقای تقوایی اینک در کنار راست و پرچم شیر خورشید نشان‌ و به ‌سوی گزینه‌های بورژوایی گام برمی‌دارد. این حزب اینک در پایگاه راست و ناسیونالیسم ایرانی پهلو گرفته و با ناسیونالیسم کردی نیز همگرا می‌شود. همگرایی دو ناسیونالیسم ایرانی-کوردی، بین حزب دمکرات کردستان، دو حزب زحمتکشان کوردی و آقای علیزاده در عمل در برابر جنبش شورایی و سوسیالیست‌هاست که برای ایشان ضرورت می‌یابد. پشتیبانی حمید تقوایی از انشعاب و اقدامات انحلال طلبان و ناسیونال-رفرمیست‌ها، علیه نیروی کومه‌له و حزب کمونیست ایران در اردوگاه کومه‌له به رهبری آقای سید ابراهیم علیزاده بیانگر آن است که چه کسانی درعمل برخلاف اتهامهای انشعابیون در گذشته، با حزب کمونیست کارگری همراه شده‌اند. از یاد نبرده‌ایم که یکی از اتهام‌‌های آنان پیش از انشعاب خود، علیه گرایش کمونیستی حزب کمونیست و کومه‌له این بود که «اینان می‌خواهند به حزب کمونیست کارگری بپوندند»! در حالیکه این یک دروغ آشکار و بخشی از کمپین انحصارطلبان و انحلال‌ طلبان بود. اینک آشکار می‌شود که چه کسانی در کنار حکک در کنار چه کسانی از جمله ناسیونالیست‌های ایرانی تا امتداد بلوک راست ایستاده است. این حزب به رهبری آقای تقوایی،‌ از رادیکالیسم انقلابی به همان شدت فاصله گرفت که انشعابیون از حزب کمونیست ایران و سازمان کردستان آن (کومه‌له). با همان شتابی که بخش انشعابی از حزب کمونیست ایران و کومه‌له با برگزاری کنگره ۱۸ کومه‌له خودشانی به سوی راست شتافت، آقای حمید تقوایی با همراهان نیز با همین گرایش نزدیک شدند. هردو از سوسیال دمکراسی چپ به راست، راستا گرفتند و به سوی احزاب و جبهه‌ی براندازانی دست دوستی دراز کرده‌‌اند که حاکمیت احزاب را سامان دهند و پارلمانتاریسم را برقرار سازند تا در کردستان، فدرالیسم دولت – ملتی را زیر نام خودمختاری رسمیت بخشند. این همگرایان،‌ با رویکرد شورایی و برقراری حاکمیت شوراها و حتا  شیوه‌ی خودگردانی روژآوایی (به گفته‌ی آقای تقوایی زیر نام مبارزه با آپوئیسم) مخالفت ورزیده و درآینده در برابر آن خواهند ایستاد.

همگرایی انقلابی و کمونیستی رفقای حزب کمونیست کارگری-حکمتیست در سازماندهی «شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست»  و همبستگی با حزب کمونیست ایران و کومه‌له، و نیز از محکوم کردن اقدامات سرکوبگرانه‌ی دبیرخانه‌ی به رهبری دبیر اول و دبیر دوم «کومه‌له‌ی» انشعابی،‌ بیانگر همگرایی طبقاتی انقلابیون است. 

 برای آقای تقوایی در نوشتاری زیر نام «آناتومی دو حزب با یک نام! » هنوز «معلوم نیست چه کسی از چه کسی انشعاب کرده است!»  آقای تقوایی، «کاتولیک تر از پاپ»، پیش از آنکه جناح انشعابی  مدعی حزبیت باشد و درون خود پیرامون انحلال حزب کمونیست ایران،‌ ‌ادغام در کومه‌له‌ی‌خود، حفظ نام و تابلو حزب و… به توافق برسند و در حالیکه  با اختلافت جدی تعیین تکلیف را به کنگره‌ی آتی واگذار کرده‌اند، به صورت «دوفاکتو»،‌ ناخوانده وارد ماجرا شده و دو حزب را به رسمیت شناخته‌اند. 

او «جوهر سیاسی اختلاف»‌ را گویی در جوهر خودنویس می‌‌بیند ونه در سرشت و مضمون طبقاتی آن.

او اقرار می‌کند که: کومه‌له به رهبری آقای علیزاده «جهتگیری کومه له اساسا در منطقه گرائی این سازمان یعنی در این واقعیت ریشه دارد که این حزب عملا آینده سیاسی خود را نه در سیر تحولات سیاسی در ایران بلکه در تحولات منطقه می بیند و دنبال میکند.» این اقرار اما صادقانه و روشن به خواننده خود نمی‌گوید که «این جهتگیری»، یعنی ناسیونالیسم و برقراری حاکمیت احزاب مانند آنچه که در کردستان عراق برقرار است، شتاب گرفته است. نگارنده با این تحلیل آقای تقوایی موافق است، اما آنچه که آقای حمید تقوایی عامدانه برآن چشم می‌پوشد،‌ و برآن پای‌می‌گذارد، اختلاف‌های سیاسی و استراتژیک و تشکیلاتی است که ما در ۶ سال گذشته،‌ در صدها نوشتار و بولتن و سمینار و گفتارهای رسانه‌ای از آنها  پرده برداشته‌ایم. اختلاف در انقلاب کارگری،‌اختلاف در سوسیالیسم،‌اختلاف در حاکمیت شورایی،‌اختلاف در اتحادها‌‌ی پایدار و تشکیل بلوک سوسیالیستی،‌ اختلاف در حفظ پرنسیپ‌ها و اصول و اتیک‌های اجتماعی و خصوصی ووو از جمله بخش مضمونی این اختلاف‌های استراتژیک می‌باشند. اما، آقای تقوایی به این مضامین کاری ندارد و فوری به «مساله اقلیت و اکثریت: کدام جناح انشعاب کرده است؟»‌ می‌پردازد. 

او به توزین و شمار افراد در این یا آن نهاد سازمانی می‌پردازد و نتیجه می‌گیرد که «از نظر خط سیاسی نیز اینطور به نظر میرسد که خط علیزاده در کومه له موقعیت هژمونیک و دست بالا را دارد….» و در پی این  گذاره‌ی غلط و انحرافی، گذاره‌ی اثباتی نادرست دیگری را برای محکم کاری به خدمت می‌گیرد که: «با توجه به وزن و ثقل بالای کومه له در حزب کمونیست ایران، اجازه نمیدهد مساله حق و حقوق جناحها و اینکه جناح انشعابی کدامست براحتی حل و فصل بشود و به نتیجه برسد.  در هر حزبی که بحث و جدل درونی اوج میگیرد و به جدائی می انجامد نهایتا جناح یا فراکسیونی که اکثریت را با خود دارد نام حزب و ارگانها و امکانات حزبی را حفظ میکند و جناح اقلیت انشعاب میکند و اسم دیگری بر خود میگذارد.» 

آقای تقوایی این سفسطه‌ و منطق صوری ارسطویی به آن معنا که محتوا مهم نیست،‌به شکل باید پرداخت، این پیش فرض‌ها را به خدمت می گیرد تا به این نتیجه‌ی دلخواه دست یابد که

اقدامات سرکوبگرانه آنان در برابر کمونیست‌هایی مانند رفقا  خسرو بوکانی نماینده پیشتاز کمونیسم کارگران و رئوف فرمانده و رفقای ارزنده‌‌ی جنبش کمونیستی، نشمیل سازیده، فؤاد امانی، ‌آرام و اسماعیل کاکه‌رش و مختار دهدار‌ها و دهها رفیق لاینگر و عضو در منطقه در اردوگاه «اصولی» بوده است. وی چنین می‌نویسد: «هشت ماه قبل، ممانعت جناح علیزاده از ورود کادرهای جناح دیگر به اردوگاه و تهدید انان که در مقطع قبل از انشعاب رخ داد امری غیر اصولی بود … اما امروز بعد از جدائی این امر دیگر صادق نیست.» ‌به این معنا که امروز  سرکوب و محصور و محاصره و خلع سلاح و تشنج آفرینی‌های خطرناک  روا و مشروع و «اصولی» است! و بر همین «اصول» کدخدا منشانه به سوی تقسیم اراضی می‌رود که:«بعد از جدائی اسم و امکانات حزب در دست اکثریت میماند و فراکسیون انشعابی موظف است حزب خود را از نو سازمان بدهد..»

همه‌ی این صغرا  کبراهای منطق صوری،‌ همگرایی طبقاتی راست در برابر سوسیالیسم انقلابی است. ایشان ارباب گونه، جایگاه اردوگاه را هم از کیسه خلیفه می‌بخشند که: «جایگاه هویتی اردوگاه برای هر دو جناح که در بالا توضیح داده شد، یک ارگان کومه له محسوب میشود و نمیتواند محل زندگی و فعالیت مشترک دو حزب جدا شده از هم باشد.» 

 این یک چشم‌ برنهادن بر واقعیت‌های جاری در منطقه است که دو حزب دمکرات منشعب، سالها علیرغم اختلاف و جدایی در یک اردوگاه با هم، بدون کوچکترین تنش زیستند و اکنون همین سه روز پیش به وحدت رسیدند و دو «کومه‌له» زحمتکشان نیز علیرغم تنش اولیه بیش از۲۰ سال است که در یک اردوگاه در کنار هم می‌زیند و در آستانه‌ی اتحاد دوباره هستند. آیا آقای تقوایی از این نمونه‌‌‌ها بی خبرند یا با همگرایان خود به مبادله‌ی سیاسی، به مبادله نشسته‌اند!

آقای تقوایی در نوشتار خود وانمود می‌ساخت که هنوز اکثریت و اقلیت نامشخص است و همه پرسی در میان اعضا لازم است و به ناگهان به فراموشی می‌گراید و چنین حکم می‌دهد: «اکنون دو حزب وجود دارد و همانطور که دو حزب نمیتوانند کمیته مرکزی و کمیته ها و ارگانهای حزبی مشترکی داشته باشند، اردوگاه مشترکی نیز نمیتوانند داشته باشند. این نه عملی است نه اصولی.» از اینکه ایشان این می‌توانند»‌ها و نمی‌توانندها را از سوی چه کسانی نمایندگی‌می‌‌کنند، و مجازند تا به تحلیل و هر برداشتی برسند، اما پرسیدنی است که چه کسی شما را به حکمیت و میانجی‌گری طلبیده و چگونه به خود اجازه می‌دهید تا در این میانه وارد شوید و در برابر حزب کمونیست و کومه‌له چنین مداخله جویی کنید که: «قاعدتا اردوگاه نیز مانند سایر ارگانهای حزبی باید متعلق به جناحی باشد که نام حزب را حفظ کرده است. …اما مستقل از هر ادعائی امروز اردوگاه عملا در دست کومه له علیزاده است. در واقع صاحبخانه اوست و کادرها و اعضای حزب مازوجی مهمان محسوب میشوند. جناح مازوجی که از اخراج اعضایش از اردوگاه انتقاد میکند و خواهان “پذیرفته شدن” از جانب حزب دیگر و درخواست از او برای باقی ماندن در اردوگاه است نیز دوفاکتو این امر را پذیرفته است». اگر از سوی ما از فرمانده نگهبانان مسلح درخواست می‌شود تا سلاح را به‌سوی دیگری گیرند  تا  رفقایمان به پناه‌گاهای خود بروند، اما با ایست، آنها را از رفتن و زیستن در اردوگاه سوسیالیستی خود، و حتا برداشتن کوله‌پشتی‌ها و وسایل شخصی خود به مدت نزدیک به ۵ شبانه روز بازداشته‌اند‌ و رفقای ما مسئولانه با متانت کمونیستی، از هرگونه تشنج‌افرینی جلوگیری کرده‌اند،‌ از سویآقای تقوایی این به معنای: «”پذیرفته شدن” از جانب حزب دیگر و درخواست از او برای باقی ماندن در اردوگاه است نیز دوفاکتو این امر را پذیرفته است»!

 آقای تقوایی همه اردوگاهی که می تواند و باید بدون تنش و با چشم انداز دوستی و اتحاد عمل‌های موردی و ضروری در منطقه به صورت دمکراتیک محل زندگی و فعالیت‌های سیاسی مشترک باشد (همانگونه که دو حزب زحمتکشان و حزب دمکرات در سالهای متمادی) و سلاح و امکانات نظامی و مالی  نیم سده‌ی مبارزات درخشان و خونین کومه‌له و حزب کمونیست ایران راکه باید بین دو بخش مورد استفاده قرار گیرد، گویی از مالکیت خصوصی خویش می‌بخشد.  

ایشان نه از منبع غیرجانبدار و یا از نمایندگان و منابع موثق حزب کمونیست و سازمان کردستان آن و دستکم از  همان «هفت نفر» ادعایی نمی‌پرسد و مبنای عدد «هفت» را حتا نمی‌بیند و در نمی‌یابد که‌ارزیابی خود را نه بر مبنای نفر بلکه بر پایه‌ی یک حزب کمونیست و کومه‌له با هزاران کادر، اعضا و دوستداران در سراسر ایران و منطقه و بر پایه‌ی گرایش طبقاتی میلیون‌ها کارگر،‌ ارزیابی می‌شوند. او هنوز در نمی‌یابد که همان هفت تن، نمایندگانی هستند که بینش کمونیستی و کارگری را بر پرچم سرخ دارندو عدد نیستند. آقای تقوایی مصلحت می‌داند تا از جانب دیگرسند ‌آورد که: «کومه له علیزاده در اطلاعیه اش میگوید هشت ماه به هفت نفر از کادرهای جناح دیگر در اردوگاه اسکان داده است و حتی مقر دیگری برای آنان مهیا کرده است و اکنون خواهان آنست که آنان اردوگاه را ترک کنند و در مقر جدید مستقر شوند. به نظر من هم از نظر اصولی و هم عملی بهترست کومه له مازوجی این پیشنهاد را بپذیرد.» 

پیرامون این مداخله‌ی نابجا و‌ناخوانده‌‌ی آقای تقوایی می‌توان دهها برگه نوشت، اما نمی‌توان از «موخره»ی کمیک و طنزآمیز آن گذشت که: « کومله… علیرغم جهت گیری ناسیونالیستی … این موقعیت را مدیون مبارزاتش در اولین سالهای بعد از انقلاب ٥٧ و قعالیتش (فعالیتش- داخل پرانتز از ع منصوران) بعنوان کمیته کردستان حزب کمونیست ایران در دوره رهبری منصور حکمت است.» آیا زنده یاد منصور حکمت، بانی این «جهت گیری ناسیونالیستی» است!؟

آقای تقوایی با این همه شه‌بخشی، دست و دلبازانه «سمرقند و بخارا» را می‌بخشد و با پاک کردن صورت مسأله، با تمامی تلاش به هر ترفند، می‌کوشد تا در راستای متحدی هرچند ناسیونالیسم کردی همگرا شود. این همگرایی دو ناسیونالیسم در سایه، ‌نقش میانجی بین گزینه‌ای همانند «لویی جرگه»‌‌‌ ایرانی را دارد که در حال تشکل‌یابی است و رسانه‌‌های خود را دارد.

عباس منصوران

 ١۱ اوت ٢٠٢٢

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate