در ادامه اختلاف میان دو شاخه( ابراهیم علیزاده و صلاح مازوجی )حزب کمونیست ایران و کومله / شاخه کردستان حکا، عباس منصوران که قبلا کمیته مرکزی بوده و بدنبال انشعاب در جناح مخالف تشکیلات علیزاده عضو کمیته مرکزی است نوشتهای را به نام “اطاعت کورکورانه، ننگی تاریخی است برگردن فرمانده ” منتشر کرده است. ما در اینجا به اختلافات سیاسی و تشکیلاتی این دو جریان از حزب کمونیست و کومهله نمیپردازیم.
این نوشته عباس منصوران اعتراض و نقد است اگرچه لحن و استعاره آن شاید مورد تاییدمان نباشد، وی به برخورد جناح علیزاده برای مخالفت با ورود اعضا و کادر جناح صلاح مازوجی در اردوگاه “زرگویز” در اطراف شهر سلیمانیه عراق اعتراض دارد و توقع خود را از نیروی پیشمرگ بیان کرده است.
نوشته منصوران در سایت آزادی بیان قابل دسترسی است و در فیسبوک هم گذاشته شده است.
حسن رحمانپناه که عضو کمیته مرکزی حکا و کومله شاخه ابراهیم علیزاده است به نوشته عباس منصوران برخورد کرده است. نفس برخورد اش، حق او است، اما این جوابیه حسن رحمانپناه توضیحی نیست، فحاشی و دروغگویی است.
چیزی که برای او اول بار نیست و به منشاش تبدیل شده است، سابقهدار است.
وقتی او به جداییهای سال ۱۹۹۰ پرداخت و ادعا کرد که چپ آنوقت گاوصندوقهای خالی را تحويل داد، دروغ گفت.
در همان وقت در بحثهای “راست و چپ” به مخالفان کمیته رهبری وقت در اردوگاه فحش میداد.
به ناقد حکا با وجود اینکه او حضور چند دهه فعالیت خود را نشان داده و اعتباری از خانواده جانباختگان را در کارنامه دارد گفت: که تو/ شما ضدیت با کومله در خونتان است.
امروز در تقابل با عباس منصوران که عضو کمیته مرکزی و مسئول آموزش برنامه تلویزیونی حزب را در ” تاریخ ” خود دارد و چندین سال در این سمت بوده است ، اظهارات حسن رحمانپناه وحشتناک سرهمبندی شده است، او منصوران را عنصر بی تاریخ قلم میزند.
با این حال حسن رحمان پناه نمیگوید تاریخ چه تعریفی دارد و نوع مورد علاقه او کدام است و به چه دلیل عباس منصوران تاریخ ندارد.
اینهم دروغگویی است .منصوران تاریخ دارد و بخشی از این تاریخاش در حکا چون عضوی از ک.م بوده است .
رحمانپناه نوشته که منصوران عامل تخریب، هوچیگری، دهن لق، جاعل، مخرب، با ظاهر چپ است.
اما او برای این اتهامات استدلال ندارد.
اینها توهین، اتهام و فحش فروشی بیش نیست و پرونده سازی است . و متأسفانه اینها از کسی سر میزند که نه تنها عضو ک.م بلکه معاون اول دبیر کل تشکیلات هم هست.
در ادامه میگوید منصوران ” ماری بود که از آستین این حزب سر بر آورد و وظیفهاش به هم زدن صفوف و مناسبات حزب، نیروی چپ و کمونیست و ضد حکومت اسلامی ( داخل پرانتز دو نام ذکر شده است)، بیشتر بشناسید و رسوا کنید” .
سئوال این است که چطوری او را رسوا کنند، برای این “بیشتر بشناسید” او خودش چه دلایلی بدست داده است؟
حسن رحمان پناه و بقیه کادر و آعضای حزبش چرا خودشان او را تا قبل از جدایی نشناختند؟
حکای رحمانپناه چه مکانیزمی از مديريت و کنترل دارد که “مار” از آستین کمیته مرکزی اش بیرون میآید؟
آیا مارهای دیگری هم در ک.م حکا هست که هنوز بیرون نزده ، در این صورت اینها کدامند؟
او و کمیته مرکزی چه ضمانتی به اعضا و مردم میدهند که مکانیزم مدیریتی این حزب میتواند راه تکرار را ببندد.؟
این برخورد هیستریک و فحاشی قبل از آنکه عباس منصوران را آویزان کند خود حزب را زیر سئوال میبرد.
مسئله این است که این چه فرهنگی است که ناقدان را باید مار نامید ( طبق فرهنگ جامعه ما، مار باید سرش را کوبید) و ویرانگر خطاب میکند که باید رسوا شوند.
حسن رحمان پناه باید متوجه این واقعیت باشد که تا این روال حزب باشد، میتواندخود نفر بعدی باشد که این شتر دم در خانه خودش خوابانده شود.
رويهای که به اعتماد و احترام متقابل انسانی هتاکی میکند و مایه دلزدگی مردم از روی آوري به کار سیاسی متشکل میشود.
یکی از پاسخها این است که این نوع واکنشها به شخصیت خود این افراد بر میگردد،
اما سئوال این است که چرا چنین رویکردی در حزبی که بر پرچمش ادعای عدالت اجتماعی و دفاع از اخلاقیات و کرامت انسانی نوشته شده است، هتاکی و دروغ نه تنها مجال بروز دارند بلکه تشویق میشود.؟
دلیل دیگر این دروغگویی و لعن و نفرین نگرانی این است که میترسند نقدها مایه ریزش در صف خودیها بشود. و برای پیشگیری باید چنان انتقاد هراسی را دامن زد، که کسی نخواند و نداند و فقط طرد و رسوا کند.
تأثیر این شیوه از نقد رحمانپناهها، درست کردن اعضا و صف یک بعدی، متعصب و ناآگاه است.
ابلاغیه و دستورات حزبی تقدیس و تنها منبع ارجاع میشود که به نوبه خود شادابی و کنکاش را محو میکند و حزب را به بن بست میبرد.
مهم نیست دیروز رفیق و هم کمیته بودیم، حالا مخالفی و مستحق فحش، دروغ شنیدن و حتی انکار هستی.
“حکا”ی ابراهیم علیزاده برخورد دوگانهای با جناح مخالف دارد.
در زرگویز فشار، تهدید، و تحریم است.
در رسانههای مجازی رویه توضیحی است.
در زرگویز دادن علامت به حکومت اقليم و مشخصا اتحاديه میهنی است که جناح مقابل را برسمیت نشناسد.، چرا؟
آیا در این صورت آنها از امنیت و پول محروم میشوند. ؟
تایید و داشتن امکان فعالیت به معنای درست شدن رقیب است و این ریزش در آمد و یارگیری را برای حکای علیزاده بدنبال داشته باشد.
این وقایع به شدت دردآور است چرا که مایه دلسردی برای مردمی است که به اپوزیسیون امید دارند.
به نظر میرسد که اینجا پای لطمه جدایی سیاست از اخلاقیات انسانی و انسانمداری در میان است.
و هر کس و هر تشکلی در چهارچوب و پیرامون خودش، بازبینی کند که بیشتر از این بر پاشنه آشیل فرهنگ عقب مانده در برخورد به مخالفان سیاسی چرخ نخوریم.
و به جای این ها شاهد برخوردهای مدرن و متمدنانه باشیم و از لطمات این عقب ماندگی کاسته شود.
۱۱ آگوست ۲۰۲۲
ابراهیم رستمی
حمید شعبانی