بنا به گزارشات رسیده از سوی شورای سازماندهی اعتراضات کارگران پیمانی نفت در روز شنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۱ سی هفت تن از کارگران پالایشگاههای نفتی خوزستان به علت گرمازدگی روانه بیمارستان شدند. دمای هوا در این روز ۶۱ درجه سانتیگراد و رطوبت هوا ۹۷ درصد گزارش شده است
اندکی پیشتر نیز خبر از مرگ کارگری زحمتکش به نام عبدالله سمیریان داشتیم که وی در تاریخ ششم مرداد ماه ۱۴۰۱ سال جاری به علت کار در گرمای طاقت فرسا و رطوبت بالای خوزستان دچار تشنج شده و بر اثر ایست قلبی جان باخته است.
اینگونه اخبار دردناک و فاجعهبار تنها به این دوخبر خلاصه نمیشود. اخبار کارگران و زحمتکشانی که از فرط استیصال و درماندگی دست به خودکشی زدهاند، زنانی که به دست نزدیکانشان به قتل رسیدهاند و یا خودسوزی کردهاند کودکان کاری، که در ابتدای کودکی پیرشده و به زندگی خود خاتمه دادهاند، آنانی که از شدت فقر کلیههای خویش را به حراج گذاشتهاند، گورخوابانی که سرپناه دیگری به جز قبرهای خالی نصیب آنان نمیشود. اینگونه هرروزه از هر گوشه و کنار کشور ایران شنیده میشود.
کارگران جامعه، این تولیدکنندگان واقعی ثروت اجتماعی، با حداقل دستمزد، بدون امنیت شغلی و بیتوجهی کارفرمایان به ایمنی کار مجبور به کارکردن در هر شرایطی هستند. ساعات کار معنایی ندارد و آنان در مناطقی مانند خوزستان ناچارند در دمای بالای ۵۰ درجه بدون کوچکترین امکانات به کار خود ادامه دهند تا همسران، مادران و کودکان آنان نانی بر سفره و سقفی بر سر داشته باشند؛ و در چنین شرایط اسفباری، تعدادی اندک در کاخها و قصرهای افسانهای با دسترنج همین کارگران به عیاشی و خوشگذرانی میپردازند، و دولت حامی این زالوصفتان سرمایهخوار نیز هر صدای اعتراضی را با گلوله و زندان پاسخ میدهد.
فعالین کارگری و اجتماعی که تنها خواهان احقاق حقوق اولیه انسانی خود هستند به جرمهای واهی روانه زندانها و شکنجهگاههای مخوف رژیم جمهوری اسلامی میشوند و به بهانههای دروغین به زندانهای طویلالمدت محکوم میگردند، تا چرحهای نظام سرمایهداری ایران همچنان به چرخش خود ادامه دهد.
اما همه این تلاشها و بگیروببندهای مذبوحانه، علیرغم تمامی خشونت ظاهری آن، خبر از هراسی بزرگ میدهد، هراسی که چندان هم بیسبب نیست.
این دونصفتان هنوز خاطره اعتصاب شکوهمند کارگران نفت جنوب و همراهی یکپارچه تمامی اقشار و ملتهای تحت ستم در سال ۱۳۵۷ را به خوبی به یاد دارند. اعتصابی که کمر یکی از قدرتمندترین حامیان امپریالیسم را درهم شکست و او را به زبالهدانی تاریخ سپرد. آنان از قدرت همبسته کارگران و زحمتکشان در هراس هستند. آنان به هر ترفندی میآویزند تا از این همبستگی ممانعت به عمل آورند. اما دیر نخواهد بود که ارتش کارگران و زحمتکشان طومار ننگین سرمایهداری ایران را درهم بپیچد و کلیت نظام سرمایهداری و حامیان دولتی آن را به زبالهدانی تاریخ روانه کند.
اگر کارگران و زحمتکشان یکبار فریب ریاکاری چهره مذهبی نظام سرمایهداری را خوردند و در سال ۱۳۵۷ به حکومت جمهوری اسلامی تن دردادند و مصیبتهایی شاید دهها بار بیشتر را تجربه کردند، اینبار مطمئنا دوباره به چنین دامی نخواهند افتاد. تجربههای عینی آنان چه در دوران پهلوی، و چه در رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی، ثابت نمود که تا زمانیکه مناسبات سرمایهداری جریان دارد، هرکه بر اریکه قدرت بنشیند در همیشه بر همین پاشنه میچرخد.
تجربه سال ۱۳۵۷ به روشنی نشان داد که چه نیروی عظیمی در همبستگی و اتحاد کارگران نهفته است. بیسبب نیست که سرمایهداران، نه تنها در ایران، بلکه در اقصا نقاط جهان تلاش می کنند که با پارهپاره کردن کارگران و تمرکز آنان در واحدهای کوچک و مجزا و ایجاد رقابت بین آنان از این اتحاد ممانعت به عمل آورند؛ اما حرکتهای کارگری و اجتماعی ایران طی یک دهه گذشته نشان داد که علیرغم تمامی این تلاشهای مذبوحانه جنبش کارگران و زحمتکشان به سوی این همبستگی گام برمیدارد.
کارگران و زحمتکشان میروند که حکومت خود را پایهریزی کنند. حکومتی مبتنی بر شوراهای اکثریت تولیدکننده و زحمتکش. این تنها کارگران و زحمتکشان هستند که می توانند با برقراری مناسباتی نوین و انسانی از مرگ عبدالله سمیریانها، شاهرخ زمانیها و بکتاش آبتینها جلوگیری کنند و نقطه پایانی بر همه بیعدالتیها، تبیعضها و ستمها بگذارند. ااما، این اقدامات نیاز به تدارک پیش از آن دارد. کارگران پیشتاز ایران در تدارک دهی نقش محوری خواهند داشت. در جامعه ما اردوی کار نیاز به رهبری دارد. این رهبری الزاماً باید از پیشتازان کارگری در ایران و بصورت مخفی سازمان یابد. انقلاب کارگری آتی ایران مستلزم این رهبری است.
پیش به سوی ایجاد حزب پیشتاز کارگری!
پیش به سوی اتحاد و همبستگی کارگران در مبارزه بر علیه سرمایهداری!
پیش به سوی برقراری حکومت کارگری!
گرایش مارکسیست های انقلابی ایران
militaant.com
۱۷ مرداد ۱۴۰۱