“دفاع از انقلاب اکتبر و لنین ” به شیوه مجید آذری

“دفاع از انقلاب اکتبر و لنین ” به شیوه مجید آذری از حامیان حمید تقوائی اینا!

مقدمه:

“مقاله” مجید اذری از حامیان قشری  فرقه حمید تقوائی را خواندم (۱) .ایشان برای من بسیار اشناست و ارشیوی از نقدها  در مواضعش دارم که خواننده را به سایت ازادی بیان ارجاع می دهم. سالهاست توضیح داده ام که قشری گری یکی از تبعات تبدیل شدن حزب به فرقه است.

وقتی تحول کیفی حزب به فرقه به سرانجام رسید  فشریون و بادمجان دور قابچین ها جلو می افتند.

تاریخ پر است از مثال.در درگاه خمینی هم ادمهائی مثل فخرالدین حجازی ظاهر شدند که گفتند “خمینی بگو خود امام زمانی”! مجید اذری از این رده است. نقد او نقد فرقه ایزم فرقه تقوائی است. نقدی در مورد یک فرد نیست نمونه های متعددی از این نوع بخصوص در فرقه تقوائی و سایر فرقه ها موجود هستند و عملکرد و دینامیزم خود را دارند.

“مقاله مجید اذری” تابلوی تمام قد ادمهائی است که تلاش می کنند از تاریخ لنینیزم دفاع کنند و بخاطر فقر فکری و انجماد به بدترین موکلین تبدیل می شوند و اون بخشهای واقعی و قابل دفاع لنین و سیاستهایش را هم با برخوردهاشان پامال می کنند.

در جامعه ازاد خصوصا این طبیعی است که هر حزبی هر سیاستی و هر تفکری مخالف داشته باشد. ایا برخوردها و “متدهای امثال مجید اذری” قرار است در فردای ازادی ایران در مورد مخالفین لنین و لنینیزم اعمال شود؟ خوب این سوال مهمی است.

چقدر چنین ادمهائی و جنین برخوردهائی شانس جمع کردن جامعه بدور خود را دارند و اونها که دور امثال مجید اذری جمع می شوند چه فرقی با همین حزب اللهی های موجود خواهند داشت؟

من در این مقاله تلاش می کنم فقط نمونه هائی از این “دفاعیه” مجید اذری را بکاوم اگر نقدهایم به نوشته مجید آذری به مزاح تبدیل می شود دلیل دارد! دلیلش اینست که نوشته مجید اذری را من بطور واقعی جوکی دردناک می بینم.او گونه ای از لنین و تاریخش دفاع می کند که حامیان پهلوی و خمینی از رهبرانشان! در این مقاله من این را نشان خواهم داد:

(۱)”ضد انقلاب عزیز که ضد انسان است”!

مجید اذری مخالف لنین و لنینیزم را “شهروند عزیز ” صدا می زند و در میانه نوشته اش می گوید که مخالف انقلاب اکتبر “ضد انسان است”! خارج از تناقض بین این دو برخورد که عدم تعادل فکری را نشان می دهد ، این سوال جدی مطرح می شود که امثال مجید اذری در اینده ایران به فرض محال اگر بقدرت برسند با این “ضد انسانها” چه می کنند؟

یکی از مختصات فرقه ها همینست که چه نوع مذهبیشان و چه نوع ضد مذهبی ، مخالف ها را خارج انسان اعلام می کنند. این متد طبیعتا باعث می شود که در زمان قدرت گرفتن کشتن و اعدام و سرکوب مخالف اساسا کشتن انسان محسوب نشود بلکه پاک کردن “ضد انسانها” اعلام شود. خوب این مسیر اتفاقا در طی انقلاب اکتبر و انقلاب چین طی شده و تکرتر دوباره اش هم در ایران امکان ندارد! جامعه ای که این متدها را قبلا لمس کرده بعید است زیر بار همین متدها با نامهای دیگر برود!

(۲) بالاخره در سال ۵۷ “انقلاب شد یا قیام”؟

چپ توده ایستی و فدائیستی فردای سرنگونی پهلوی اعلام کرد که در ایران “انقلاب” شده.با عروج کمونیزم نسل سوم اتفاقا همین موضوع محل مناظره شد و تا قبل از سقوط فرقه تقوائی حداقل رسما در میان کمونیستهای کارگری توافق بود که سال ۵۷ در ایران انقلاب نشده بلکه قیامی شده و توسط حکومت خمینی این قیام سرکوب شده و قدرت از جناحی از طبقه حاکمه به دست دیگر دست بدست شده.

“انقلاب خواندن سال ۵۷” توهین است به محموعه تاریح کمونیزم نسل سوم! و اهمیت بسیار بالای سیاسی در تعیین مرزبندی کمونیزم نسل سوم با توده ایزم و فدائیزم داشته.همانطور که در نقدها به فرقه تقوائی بسیاری گفته اند این فرقه رسما به کمونیزم نسل لول و دوم در جال انتقال است .لذا حامی حمید تقوائی این سوتی را نمی دهد بلکه تایید می کند که این فرقه توسط “حامیان انقلاب ۵۷” تسخیر شده!

اما نکته فقط این نیست! مجید اذری در دفاع از “انقلاب اکتبر” کارش به این می رسد که مدعی می شود “مردم را باید از رهبری سیاسی “انقلاب جدا کرد”! خوب این هم متدی بامزه است! تا دیروز ما فکر می کردیم که انقلاب معهومی در تحول سیاسی و قدرت سیاسی است که به ابعاد مادی اقتصادی اجتماعی و حقوقی توسعه می یابد .ماهیت هر تحول اجتماعی نهایتا با ماهیت طبقه حاکم بر اون تحول تعیین می شود.این پایه تفکر کمونیستی و مارکسی است.اما نه! مجید آذری برای “دفاع از لنین ” تلاش دارد همه مبانی انچه کمونیزم کارگری را از توده ایزم و فدائیزم جدا می کرده به هم بزند! 

(۳)”اگر انقلاب اکتبر نبود هیچ قدمی به جلو برداشته نمی شد”!

یکی از موضوعات تبلیغی استالینی و توده ایها همواره در تاریخ این ادعا بوده که انقلاب اکتبر  شرط تمامی تحولات بعد خود در تمامی اروپا و امریکا بوده و اگر انقلاب اکتبر نبود الان ما در دوران جچر بودیم!

خوب این ادعا را به چه می توان سنجید؟ مجک زد؟ اگر چنین ادعا را بپذیریم که هیچ امکانی برای جلو امدن جامعه انسانی بدون انقلاب تکتبر نبود  ما نقض پایه ای ترین مبانی نظریه مارکسی را کرده ایم!

نظریه مارکس بر این استوار نبوده و نیست که یک تحول در یک منطقه بتواند کلیت تحول تاریخ را امکان پذیر کند.از دید علمی هم این امکان ندارد چرا که تحول اجتماعی درونی کشورهای دنیا را به امری خارجی محدود و مشروط می کنیم.

در مقابل نظریه ادعائی مجید اذری که چندین نسل توسط توده ایها ارائه شده ، می توان براحتی و منطبق با عقل اعلام کرد که تحولات غرب و شرق دنیا به هیچ وجه مشروط به وجود انقلاب اکتبر نبودند و عامل درونی و تضادهای درونی این کشورها عامل اصلی بوده اند و انقلاب در روسیه فقط در برخی زوایا عامل جلوبرنده و در برخی زوایا عامل کنند کننده بوده خصوصا بعد بقدرت رسیدن استالین و بعدش!

خوب کدام این دو نظر منطبق با عقل سالم است؟ من قضاوت را به خواننده می سپارم و تکرار می کنم تحولات مثبت دنیا را به انقلاب اکتبر مشروط کردن هیچ منطقی ندارد فقط پروپاگاندای توده ایستها و استالینیستها بوده و بس و ضد اندیشه و متد علمی است!

(۴)جداسازی  تاریخ گذشته لنین و استالین!

 مجید اإری مثل توده ایها تلاش دارد یک خط فاصل بکشد بین لنین و استالین که از اسمان نازل شده و شده رهبر “سرمایه داری دولتی”! عجب! تا دیروز می دانستیم که خود لنین بود که چند سالی بعدر از بقدرت رسیدن اعلام کرد که سرمایه دولتی به بخش تعیین کننده افقتصاد حکومتش تبدیل شده! مجید آذری اما تلاش دارد تاریخ را عوض کند و استالین را رهبر سرمایه داری دولتی اعلام کند!

ایشان و امثال ایشان هرگز نتوانسته اند به این سوال ساده که استالین از کجا بقدرت رسید و نقش تعیین کننده لنین و سیاستهایش در ساختن او چه بوده پاسخی بدهد.هرگز هم نخواهند توانست! 

(۵) “صادقانه اشتباهات انقلاب اکتبر را ارائه داد”؟!

بعد از چند نسل کمونیزم ایرونی مجید اذری به مخالفش اجازه می دهد “اشتباهات انقلاب اکتبر را ارائه دهد” دقت بفرمائید “اشتباهات” 

من از این اغاز می کنم که دقیقا شخص مجید اذری کجا و در چه ارشیوی “اشتباهات انقلاب اکتبر ” را ارائه داده؟! و ایا “انقلاب ۵۷” دچار اشتباهات بوده؟! 

ایا یک نقد جدی به این تواریخ از پیدا کردن “اشتباهات” اغاز می شود؟

حزب توده البته دنبال این متد بود! از کلمه “اشتباهات” هم برای انقلاب اکتبر و هم در مورد سال ۵۷ زیاد استفاده کرده!

حتی خمینی را در سیاستهایش “دچار اشتباه” می دید!

این کلمه “اشتباه” کلمه ای حساب شده است. کمونیزم کارگری و شخص منصور حکمت هرگز نقد سیاستهای بعد بقدرت رسیدن بلشویکها را “اشتباه” ننامید! تقلیل دادن عوامل شکست انقلابها به “اشتباه” بازی با کلمات است و فرار کردن از نقد رادیکال و جدی!

محموعه ای سیستماتیک از سیاستها متکی بر نظریاتی معین در مورد قدرت سیاسی در مورد نقش طبقه کارگر و حزب و شوراها و در مورد نحوه سوسیالیزه کردن جامعه کنار هم قرار گرفتند و این شکست را از زمان لنین (و نه از زمان بقدرت رسیدن استالین” محتوم کردند .

اما چرا این جداسازی مهم است؟ چون امثال مجید اذری قرار دارند همان راه لنین را بروند ایندفعه “اشتباه” نکنند! راستی ایشان یا حزبش کجا نشان داده اند که چه برنامه ای برای سوسیالیزه کردن جامعه ایران دارند؟ برنامه دنیای بهترشان که بیش از یک سوسیال دموکراسی نیست!

این بحث را می شود بسیار عمیق کرد و نشان داد که این لوده های جمع شده بدور حمید تقوائی تا چه اندازه از تفکر منصور حکمت فاصله دارند .من اینجا لازم نمی بینم بیشتر  بکاوم!

(۶)حامی انقلاب مشروطه ستارخان و “انقلاب امریکا”

منصور حکمت یادش بخیر خامیان انقلاب مشروطه را خیلی مسخره کرده الان هم اگر زنده بود همینکار را با امثال مجید اذری می کرد!

راستی حمایت از انقلاب مشروطه و “انقلاب امریکا” ایرادش چیست؟ حمایت از “انقلاب ۵۷” ایرادش چیست؟

اتفاقا راست سیاسی و جپ توده ایستی ادعا دارد که این “انقلابها” ناکامل هستند و باید کامل شوند.توده ایزم بر اساس نظریه “رشد سرمایه داری خودی” “اهداف انقلاب ۵۷” را ناکامل اعلام کرد و ادعا کرد که باید “انقلاب بورژوائی” به سرانجام برسد و نظریه “انقلاب مرحله ای” از دورن حمایت از انقلابهائی بنام مشروطه یا امریکا و فرانسه بیرون زد!

کمونیزم در قرن ۲۱ اگر خود را حامی این تحولات بداند دارد مردم را گول می زند و برگ سبز نشان راستهای دنبالچه این انقلابها تقدیم می کند.

حمایت از انقلاب مشروطه یا انقلاب فرانسه و امریکا ابزار سیاسی است برای اشتی با راستهای حامی این تحولات!

خلاصه کنم:

نقد  “مقاله” مجید اذری ، نقد یک گرایش و سطح معین از درک درون حزب تقوائی است.دلیلی است بر فرقه شدن فرقه تقوائی.فشریگری بدون وجود فرقه امکان ندارد.قشریگری بستر روانشناسی اجتماعی لازم دارد.وقتی امثال مجید اذری هنوز خود را حامی حمید تقوائی می نامند و اینهمه تناقض در یک “دفاعیه” ارائه می دهند این علامت دیگریست بر بحران فرقه تقوائی.

مهمتر ، این نکته است که دفاع از لنین و دستاوردهای مثبت لنین و تاریخش نیاز به عبور از لنین دارد.تنها در نقد رادیکال لنین و لنینیزم است که ادم عاقل می تواند به او احترام واقعی بگذارد و نشان دهد که سرنوشت انسان قرن ۲۱ برایش بیستر از تفکر ش ارزش دارد.

داشتن این شهامت و بلند اندیشی بی تردید در سطح امثال مجید اذری نیست کسی هم انتظار ندارد. اما من تکرار می کنم که برای حمایت از دستاوردهای لنین مهمل گفتن و لیچار بافتن و تکرار توده ایزم چاره نیست بلکه دفاعی است که هر موکلی را محکوم می کند! 

از اینجا به بعد قضاوت را می گذارم به عهده خواننده و امیدم اینست که تاریخ اینده ایران هرگز و در هیچ سطحی تسط امثال اذری و فرقه اش تعیین نشود! این “دوست عزیز ” مجید اذری که “ضد انسان” نامیده شده احتمالا کلی خندیده به دفاعیات ایشان ما در این موضوع با او موافقیم! واقعا وکیلی بامزه است! تاسفبار است لنین به چنین موکلی مبتلا شده!

منابع بیشتر:

در دفاع از انقلاب اکتبر و لنین(مجید آذری)

www.azadi-b.com/?p=24120

در حاشیه آرشیو نقدها به لنینیزم از موضع کمونیزم مدرن و آزادیخواه (سعید صالحی نیا)

www.azadi-b.com/?p=13634

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate