“رویزیونییست و اپورتونیست”- فحشهای کمونیزم قرون وسطا و دیگر هیچ!

“رویزیونییست و اپورتونیست”- فحشهای کمونیزم قرون وسطا و دیگر هیچ!

نگاهی به توضیح المسائل آرام بختیاری

مقدمه:

مقاله ارام بختیاری را خواندم و یاد دوران گذشته افتادم! قبل از قیام ۵۷ و دوران کوتاه “ازادی نسبی” بعدش که نشریات “کمونیستی” ایرونی پر بود از پرتاب این دو کلمه رویزیونیست و اپورتونیست به رفیق بغل دستی تا اون یکی همسایه “چپی” .

مد بود همه بجای فحش چارواداری به هم می گفتند “برو رویزیونیست برو اپورتونیست” برو خائن! تراژدی چپ ایرونی که میمون وار از ادبیات “لنینی” که حتی درک درستی هم ازش نداشت همین لیچارها را خوب یاد گرفته بود!

اینست که می بینیم از اون تاریخ هر چه جلو می رویم کاربرد این کلمات در ادبیات چپ حتی ایرونی کمتر شده .اگر شک دارید همین سایت ازادی بیان شاهد من! کمتر مقاله ای هست که درش این کلمات بکار رود در حالیکه اکثر نویسندگان این سایت خودشان را “مارکسیست” و شاید “لنینیست” می دانند! خوشبختانه زمان و تجربه بسیاری را متقاعد کرده که اون فرهنگ لیچار گوئی بنام کمونیزم سود که نداشت هیچ باید کنار گذاشته می شد!

اشتباه نشود! من این دو کلمه را بی معنی نمی دانم اما روایتی که پشت اینها بوده چه توسط لنین و چه توسط حامیانش این فرهنگ را ضد علمی و ضد عقل و منطق می بینم. اینها به این کلمات خیانت کرده اند و انها را بعنوان فحش به مخالف بکار برده اند. ایراد من اینست.و فکر می کنم بیرون انداختن این کلمات از زاویه پرتاب انها به مخالف خودش نشانه بیدار شدگی حتی نیمه کاره از اون فرهنگ قرون وسطائی چپ ایرونیست.

در این مقاله کوتاه اشاراتی می کنم به متد فکری ارام بختیاری و توضیح اسمائلی را که نوشته تا دوباره این کلمات را باب زبان عده ای کند انگار می خواهد خلائق را یاداوری کند که بله بکار ببرید که ثواب است! 

(۱)”رویزیونیزم و اپورتونیزم نقد سیاسی طبقاتی است”؟

ادعای ارام بختیاری اینست که این دو کلمه نقد است! بعدش سیاسی و طبقاتی است! سوال اینست که چرا هر گرایش چپ ایرونی عین همین “نقد” را به رفیق بغل دستیش پرتاب می کرده؟” ایا ما اینهمه طبقات تو ایران داشتیم؟ ! نه واقعا! درون یک حزب و سازمان؟ اینهمه طبقه؟ توده ای ها به فدائی ها؟ بعدش اینها به پیکاریها؟ بعدش همه به کمونیستهای کارگری؟! عجب!

ایشان از قول همه کمونیستها حرف می زند و بما یاد اوری می کند که مارکس و انگلس و لنین این کلمات را بر علیه مخالفان بکار برده اند ! لذا؟ برای حفظ “مارکسیزم” اصیل این کمونیستهای پشت سر ارام بختیاری هم یادشان باشد بر علیه مخالف بکار ببرند که طبقاتی باشد!

خوب خارج از اینکه اینهمه طبقه اونهم بطور ناگهانی در یک حزب به محض نزدیک شدن به انشعاب امکان ندارد سوال دوم من اینست که خود لنین ایا بزرگترین رویزیونیست و اپورتونیست مدعی مارکسیست بود یا نه؟!

نظرات لنقلاب لنینی تخطی واضح از نظریه فلسفی مارکس بود که انقلاب سوسیالیستی را در روسیه  نمی پذیرفت و می گفت وقتش نیست! فرمولندی لنین که حزبی بیاید انقلاب کند همینطور! اساسا مارکس به رهبری کمونیستی در کشور عقب مونده سرمایه داری برای کسب قدرت باور نداشت.او منتظر انقلاب سوسیالیستی در انگلستان بود! 

همین بود که وقتی لنین نظریات خود را ارائه داد اکثر مارکسیستهای اروپا در مقابل او ایستادند و او بواقع رویزیونیست زمان خودش بود!

دوما: لنین بزرگترین اپورتونیست زمان خودش بود چرا که از فرصتی بسیار کوچک استفاده کرد و وسط دعوای لیبرالها و بحران بعد سقوط تزاری از یک کودتای مستقل از جنبش کارگری زمان خود سکو ساخت برای سرنگونی دولت موقت.تا انجا که بسیاری از هم حزبیشهایش هم این حرکت او را نادرست و فرصت طلبانه دانستند و از او فاصله گرفتند .

بعدها لنین مورد بمورد تمام وعده هایش در مورد دادن قدرت به طبقه کارگر را به “قدرت در دست حزب” تقلیل داد و از رویای سوسیالیزم رسید به اقتصاد دولتی بنام سوسیالیزم و از ازادی هم ازادی حامیانش را بیرون کشید و سرکوب مخالف! خوب اینها اگر تعریف اپورتونیزم نیست کجا باید دنبالش گشت! لذا لنینیستی که مدعی یک نوع “خلوص” از دست رفته مارکسیستی است” بهتر است مخاطبین خودش را انهم الان احمق فرض نکند!

لذا من می گویم کاربرد این کلمات نه ادبی است و نه نقدی سیاسی و طبقاتی! این کلمات فقط ابزارهای تحقیر و تحمیق مخالفین هستند و بس دگان بقالی هستند.تاریخ هم این را نشان می دهد.چپ ایرانی هر قدر این کلمات را بر علیه مخالف بکار برد بیشتر در عقب ماندگی خود فرو رفت!

(۲)بدنبال “مارکسیسم اصیل و  علمی”!

پر واضح است که کمونیزم ایرونی از درون طبقه کارگر ایران بیرون نیامده بلکه نظریات مغشوش طبقه متوسطی غرق شده در شیعه گری بوده .توده ایزم و بعد فدائیزم و مائوئیزم کومله ای! 

و دقیقا همین ریشه های فرهنگی بود که بسرعت “مارکسیزم لنینیزم” که اختراع کمونیزم حاشیه ای روسی و تبلیغاتی استالینی بود بخود جذب کرد و درونی شده انرا به مذهبی بر علیه نظم شاهی تبدیل کرد.

کمونیزم ایرانی در نسل اولش ادامه نبرد بورژوازی بر علیه فئودالیزم شاهی بود و در نسل دومش نتیجه تلاشهای پهلوی برای بر هم زدن فئودالیته و ساختن طبقه متوسط شهری با اتکاه به تولید نقت!هردوی این کمونیزمها بنوعی عکس برگردان شیعه “انقلابی” و سیاسی در دورانشان و قاطی شده با برخی برداشتهای معموج از نظریات مارکس با کوچمترین امکانها برای دسترسی به فرهنگ و نوشته های مارگس که در بستری کاملا متفاوت گفتمانی فرا لیبرال و در نقد مدرن از سرمایه داری ارائه شد.

حالا این بقایای کمونیزم ایرانی تازه ادعا دارد که دارد “مارکسیزم اصیل” را نمایندگی می کند و کنارش علم را هم می جسباندن به نام مارکس دارد؟ 

البته هنوز شاخه های مختلف مارکسیست و لنینیست دست از سر علم برنداشته اند همانطور که اخوندها خود را عالم می دانند! همانطور که از “علم شیعه” علم خداشناسی ” و غیره می بافند همانطور کمونیستهای ایرونی مدعی علمیت هستند!

(۳) رابطه علم با رویزیونیزم چیست؟

اساسا علم و متد علمی متدی رویزیونیستی است.متدی که به نقد دستاوردها و یافته ها بطور مداوم استوار است.متدی که ایراد و اشتباه را فرض می گیرد و چیزی بنام “اصیل” در نوشته ها و تحقیقات علمی یافت نمی شود.

دانشمندان همدیگر را به رویزیونیست متهم نمی کنند و شاید این صفت را تعریف خوبی از خود بدانند!

این “مارکسیست” که خود را نماینده و محافظ “مارکسیزم اصیل” می نامد در توضیح المسائلش اون کافران و مرتدانی که مارکسیزم او و روایت موهوم او از منافه طبقه کارگر را برنمی تابند موستوجب قهر انقلابی و پرتاب رویزیونیست و اپورتونیست می داند! 

این کلمات در دوران بعد بقدرت رسیدن لنین دقیقا حکم دستگیری شکنجه تبعید و اعدام بود در روسیه!دورانی تاریک که با نظریه لنینی اغاز شد و تا سقوط بلوک شرق بنام پرولتاریا ادامه داشت!

(۴) تکلیف هنرمندان را هم ارام بختیاری تعیین می کند!

نوشته ارام بختیاری دارای جوکهای زیادیست! اما من فرازی را انتخاب می کنم ایشان می فرماید:”

“رویزیونیست ها هنرمندان را تشویق میکردند تا  بجای حمایت و تحلیل طبقاتی از سوسیالیسم، از طریق تحلیل های احساسی و شخصی، در کنار رویزیونیست ها قرار بگیرند و هنر  اومانبیستی را به نقد اجتماعی سیاسی تنزل دهند. رویزیونیست ها مدعی بودند که در جامعه صنعتی سوسیالیستی نیز انسان دچار از خود بیگانگی میگردد، وظیفه هنرمندان است تا به این پدیده پیش بینی نشده و ضدمارکسیستی نیز بپردازند”

خواننده ایا وجدا یاد خمینی نمی افتد؟! ملاحظه بفرمائید! “رویزیونیستها” خیلی بدند چون برای هنرمند در دوران سوسیالیستی هم دچار از خود بیگانگی می شود”!

ترجمه به فارسی این جمله چیست؟ اولات کسی غلط می کند فکر کند در جامعه سوسیالیستی از خود بیگانگی امکان دارد و دوما هنرمند “وظیفه دارد” در اون جامعه با این پدیده “پیش بینی نشده و ضد مارکسیستی بپردازد”!

خوب! فعلا که اقا ارمان پیش بینی کرده! دیگر پیش بینی نشده کیلو چند؟!

اما ایشان هنوز بجائی نرسیده برای هنرمند وظیفه تعیین می کند لذا اگر بقدرت برسد و اون هنرمند به وظیفه عمل نکند حتما “قلمش را می شکند” ! دقیقا همین بود دوران لنین دوران استالین و دوران مائو و اینجور چیزا!

حتی ماکسیزم گورکی را هم نتوانست لنین تحمل کند مجله اش را توقیف کرد و بهش گفت برو اب و هواتو عوض کن!

خوب! اینست آرام بختیاری! معلوم نیست ایشان در چه غاری به خواب اصحاب کهفی دچار است و شاید از اون غار است که مقاله می فرستد! 

من امیدی ندارم ایشان بیدار شود.فکر می کنم در دنیای ذهنی خود بقیه زندگیش هم تباه شود.مهم اینست که این پدیده ها که بدرد موزه می خورند توسط ادمهای عاقل بررسی علمی شوند و در موزه کمونیزم ایرونی بعنوان اثار حفاظت شده نگه داشته شوند.اینها بالاخره بخشی از توهماتی بوده که کمونیزم ایرانی را از عملکردش باز داشته و مانع اعتماد طبقه کارگر به این قبیله بوده!

(۵)اشتباه نشود! ارمان بختیاری فقط مفصر نیست!

این نوشته طبیعتا هدفش یک نفر نیست.متد فکری امثال ارام بختیاری سابقه بسیار در کمونیزم ایرونی داشته و دارد.این کمونیزم تاریخش گذشته اما هنوز در اذهان متوهمینی متعلق به نسل گذشته باقیست و هویت اینهاست! از اینها جدا شدنی نبیست درش ذوب شده اند.

روانشناسی اجتماعی دارد. این ذوب شدگان که خود را مرکز عالم هستی می دانند و برای خودشان وظیفه “حفظ مارکسیزم مقدس و اصیل را قائلند” خوشبختانه برای جامعه خطرناک نیستند چون منزوی هستند و فقط اینجا و اونجا دردهاشان را تکرار می کنند.من اینها را حتی “منحرف کننده های جنبش طبقه کارگر” هم نمی دانم.اینها به زندگی واقعی تعلق ندارند.

لذا نگرانی از این دست نیست.اما از انجا که عقب ماندگی بطور کلی فقط مربوط به شیعه گری نیست از انجا که عروج گرایشات مذهبی و غیر مذهبی حتی ضد مذهبی در شرایط دیکتاتوری در جامعه دیکتاتور زده کار را بجائی رسانده که حتی نسلی جدید از شاه پرستان را شاهدیم که به روح رضا قلدر درود می فرستند به همین ادرس من مثل ارام رضائی برای خود وظیفه ای قائلم!

وظیفه نقد مداوم مهملات حتی اگر جامعه سوسیالیستی بیاید مهمل گوها هم هستند و خطر جنایت و دیکتاتوری هم هست.جامعه سوسیالیستی بهشت خداوندی نیست.

انسان خیلی وقت لازم دارد تا ادم بشود!راه را برای فکر کردن و نقد باید هموار کرد.

منبع:

رویزیونیسم و اپورتونیسم،- نقدی اخلاقی یا سیاسی طبقاتی؟(آرام بختیاری)

www.azadi-b.com??p=23384

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate