نکاتی در موضوع ماهیت متضاد “جنبشهای سرنگونی” و نیاز به عبور از پروسه جنگ داخلی برای تحول انقلابی

مقدمه:

این مقاله را در پاسخ به دو عضو سابق حزب کمونیست کارگری شاخه تقوائی می نویسم(۱و۲) اما خطااب من طبیعتا همه ازادیخواهان و فعالین چپ و کمونیست است.

عباس گویا مدعی شده که جنبش سرنگونی اساسا جنبش بورژوائی است و اخ است . محمد اسنگران هم اعلام کرده که یک مدل سرنگونی رژیم اسلامی از طریق “یکجوری شبکه های اجتماعی حکومت و دستگاه سرکوبش را فلج کنند که جنگ داخلی نشود چون اگر بشود راست پیروز است و جامعه سوریه ای می شود”! (مقالات اینها را در زیر این مقاله ادرس اوردم خودتان بخوانید اگر اشتباه فهمیدم تذکر دهید!)

به خلاف محمد اسنگران ، من جامعه ایران را نزدیک پیچ سرنگونی نمی بینم و فکر نمی کنم که حکومت امریکا و غربیها حتی اگر بخواهند زورشان به رژیم چنج برسد و همه اون مقدماتی که اسنگران نوشته برای اثبات “لحظه بحرانی ” را بی پایه می بینم. منجمله اینکه حکومت امریکا وغربیها با فرستادن مایکل پنس مغضوب ترامپ که در سیاست امریکا هیچ جائی ندارد به کمپ فرقه رجوی (نه سازمان مجاهدین!) دارد میل خود به پائین کشیدن رژیم را نشان می دهد یا “پیام شازده پهلوی” یک چیز “دیگر است”!

نوشته های عباس گویا یا اسنگران سمبل سرگیجه ای است که نوع معینی گرایش سیاسی که بین لنینیزم و منصور حکمتیزم گیر است بهش دچار است حتی وقتی تو قالب “احزاب خواهر کمونیست کارگری” قعالیت نمی کند و منفرد شده.

اما وجه مشترکی هم نتیجه گیریهای این دو نفر با نتیجه گیریهای من دارد و این وجه مشترک اینست که اگر باید روی چپی بعنوان عامل تغییر حساب باز کرد این کاریکاتورهای خارج کشوری نیستند.این را هردوی این نفر کاملا پذیرفته اند و بواقع شکست پروژه منصور حکمتی حزب کمونیست کارگری را رسما اعلام کرده اند.

از این مقدمه می گذرم به چند نکته مشخص می پردازم:

(۱)”جنبش سرنگونی بورژوائی است”

بار دیگر می گویم که منصور حکمت چقدر خوشبخت بود که این مدل اختراعاتش را از حامیانش ندید!

عباس گویا می فرماید:”

“جنبش سرنگونی اما بنا به تعریف مدعیانش تفاوتی بین نفی حاکمیت از سوی كارگر و کارفرما، مجاهد، کمونیست، سلطنت طلب و اصلاح طلب دیروز قائل نمیشود”

بنا به “کدام تعریف” جنبش سرنگونی جنبش فراطبقاتی است؟ بله راستها  و توده ایها و نئوتوده ایها این ادعا را دارند که جنبش سرنگونی یک جنبش فراطبقاتی است. 

اما ظاهرا عباس گویا “تعریف” را از انها قرض کرده و لذا مثل انها جنبش سرنگونی را فراطبقاتی می بیند لذا انرا “بورژوائی” می نامد.

اگر مبنا را این بگیریم که در ایران مثل همه جا ما جامعه طبقاتی داریم هر موضوع و هر حرکت اجتماعی درون ظرف تضاد طبقاتی بیان و تعریف می شود.

راست با تمام تبلیغاتش می گوشد به جنبش سرنگونی رنگ فراطبقاتی بزند همانطور که در سال ۵۷ زد و طبقات زحتمکش را فریب دهد و انها را زیر خواستها و برنامه خود به صف کند.

اما چپ کارش چیست؟ اینست که همینجا دقیقا و مرتب تضادهای موجود در “جنبشهای سرنگونی” را عمده کند و میان سرنگونی با مفهوم بورژوائی و کارگری بایستد و تضاد خواستها را عریان کند و طبقه کارگر را حول نوع معینی از سرنگونی که فقط سرنگونی سیاسی نیست بلکه سرنگونی زیر ساخت سرمایه داری نظام ایرانست ، متحد کند.

عباس گویا با تحویل “جنبش سرنگونی” به بورژوازی عملا به مخالف سرنگونی رژیم اسلامی تبدیل می شود اونهم با ادعای کمونیستی!خوب این مدل کمونیست را ما قبلا داشته ایم توده ایزم و نئوتوده ایزم همینست.

(۲)”رژیم اسلامی را فلج کنیم چپ می برد چنگ داخلی بشود راست می برد”!

.

این خلاصه فرمایشات اسنگران است که این روزها مدعی است که “پیام شازده” جدیست و فربیها اماده رژیم چنج هستند.!اکا نکته  دیگر اینست که ایشان مدعی است “جنگ داخلی اخ است و شبکه ها رژیم را فلج کنند چپ است”!

ایشان می فرماید:

یکی اینکه شبکه های فعالین و رهبران جنبشهای اعتراضی و تشکلهای توده ای در یک روند مبارزه و جدال سیاسی با حکومت در بعدی سراسری شکل بگیرند و تشکلهای موجود گسترش بیابند. از دل این تشکلها فعالین و رهبران میدانی و محلی بتوانند در یک هماهنگی سراسری با هم مرکز یا مراکزی برای رهبری مبارزات علیه جمهوری اسلامی را شکل بدهند. این فعالین و رهبران میتوانند در یک تعادل قوای مناسب با قدرت جمعیت در خیابان و اعتصابات سراسری کل حکومت و دستگاه سرکوبش را فلج و از پا در بیاورند

اما احتمال دوم این است که همه این اعتراضات توده ای و گسترده از طرف رژیم به خاک و خون کشیده بشود و مردم ناچار بشوند مانند سوریه روزی دست به اسلحه ببرند و جنگ و گریز با نیروهای مسلح رژیم آغاز بشود. در این شرایط امکان دخالت دولتهای منطقه و قدرتهای جهانی بسیار بیشتر و امکان کسب هژمونی جریانات راست و نیروهای قومگرا محتمل تر است

.اینجا من چند سوال می کنم:

اولا: ایا رژیم اسلامی اگر “شبکه های اجتماعی” عمل کنند “فلح می شود” اما اگر جنگ توده ای سراسری بشود “فلج نمی شود؟

دوما” غربیها و امریکا و حامیان رژیم اگر شبکه ها عمل کنند ساکت می مانند و قدرت را به چپ واگذار می کنند اما اگر جنگ داخلی بشود  خیر؟

اسنگران مثل اصلاح طلبان حکومتی و رفرمیستها مردم را از سوریه ای شدن می ترساند!

اگر ایشان می پذیرد که بخشی مهم از رژیم تا آخر خواهد ایستاد  چگونه مدعی است با معجزه “شبکه اجتماعی” این رژیم فلج می شود.

سوما: وقتی جلوی چشم دنیا حکومت امریکا و غربیها طالبان را دوباره سر کار آوردند  با چه منطقی بپذیریم که ادامه حکومت اسلامی را نمی پذیرند و قدرت را به شازده یا لچک به سران رجوی می دهند؟

چهارما: حکومت امریکا و غربیها تا همینجا تو جنگ اوکرائین تا خرخره درگیرند و فرو رفته اند با چه منطقی “الان لحظه رژیم چنج  اینهاست؟

(۳)افق مبارزات انقلابیون در ایران و بحران جمهوری اسلامی:

به خلاف ادعای اسنگران من مدعی هستم که غرب و حکومت امریکا همچنان و تا اخرین لحظه از ماندن رژیم اسلامی دفاع خواهد کرد.این رژیم گاو ده من شیر ده برای غرب و حکومت اسرائیل بوده.اینها همانقدر به رژیم اخوندی نیاز داشته اند که به بلوک شرق برای توسعه میلیتاریزم و فریبکاریهای خود.

اولا:

بودن حضور این لولوهای “دشمن نما” غرب و نظام سرمایه داری یک لحظه هم بقالی فریبش کار نکرده و نخواهد کرد.

حکومت اسرائیل بانی اسلام سیاسی در منطقه خاورمیانه بوده و رژیم اسلامی را برای بقای خود برای توسعه صهیونیزم نیاز دارد.

دعواهای جیمزباندی رژیم اسرائیل با اخوندها بالا و پائین رفتنش حتی ترور نظامیان از دو سو هیچ ربطی به نبرد انقلابی برای سرنگونی رژیم ندارد.

حکومت امریکا و غربیها و اسرائیل همانقدر به تداوم جنگ در اوکرائین نیازمدند که با جنگ فرسایشی با رژیم اسلامی. حکومت امریکا و غربیها و اسرائیل زمانی سرنگونی طلب می شوند که جنبش انقلابی سرنگونی بطور کیفی کار رژیم را یکسره کرده باشد انهم برای دزدیدن انقلاب!

دوما:

چیزی بنام “شیکه های اجتماعی فلح کنند تا جنگ داخلی نشود” وجود ندارد! اعتصاب عمومی بخشی از روند فلج سازی رژیم است و توسعه قیام مسلحانه توده ای برای زدن تمامی عوامل رژیم دقیقا بخشی دیگر از همین روند سرنگونی انقلابی.

قرار دادن “متد فلج کردن” ذر مقابل جنگ داخلی خود فریبی است.

سوما: 

همانطور که در قیام ۵۷ و سایر قیامها راست و حکومتهای غربی کمین انقلاب نشستند.هر نوع جنبش برای سرنگونی رژیم اسلامی با فعال شدن شاخکها و عوامل اینها همراه خواهد بود.این دروغست که در شکل “شبکه مدنی” و فلح سازی اینها شریک نمی شوند و موش نمی دوانند و اجازه می دهند به چپ بیاید جلو!

چهارما:

چپ باید در همه عرصه ها چه سازماندهی جنبش های اعتراضی مدنی و چه جنبش برای اعتصاب عمومی و قیام مسلحانه حاضر باشد و مهر خود را بزند تا جنبش سرنگونی نوع سوسیالیستی و ضد سرمایه داری بتواند پیروز شود.

مردم را از “سوریه ای شدن” ایران نباید ترساند مردم سالهاست زیر درفش سوریه ای شدن هستند.ریشه سوریه ای شدن سوریه همین رژیم اخوندیست!

ترساندن جامعه از سوریه ای شدن ایران کار راستهاست کار رفرمیستهاست.اسنگران تازه به این صف پیوسته!

بله!

بحران همه جانبه قدرت در ایران رشد کرده و وضعیت مردم هر روز بدتر شده.اما محدودیتی برای توسعه بدبختی مردم نیست.نقطه ای نیست که این بدبختی پایان یابد چون “خیلی بدبختی زیاد شده” روزهای تاریکتر همواره هستند! بدبختی کم ندارد ! خسیس نیست!

غربیها و امریکا و حکومت اسرائیل جامعه ایران را بدبخت تر می خواهند و اخوندها را حمایت می کنند.نمایش اینها را باید افشا کرد.

شازده پهلوی و یا مایکل پنس را علامت “تغییر سیاست” غرب دانستن عین گیج شدگی است.ادم را یاد سلطمت طلبها می اندازد که مرتب “۶ ماه دیگر تو ایرانیم” را ۴۰ سالست تکرار می کنند!

بعنوان چپ و کمونیست باید با مردم و طبقه کارگر صادق بود و افق را دید و درست ارائه داد.

جامعه برای انقلاب تنها یک راه دارد.اعتصاب عمومی و قیام مسلحانه توده ای.

حکومت ایران اینجور رفتنی است و غربیها هم این را خوب فهمیده اند و مردم را از سوریه ای شدن می ترسانند و زندگی را هر روز تیره تر می کنند چرا که جامعه فقیر تر و نا امید تر بهتر قابل کنترل است.

منابع بیشتر:

(عباس گویا)“جنبش سرنگونی” بورژوائی است

www.azadi-b.com/?p=23252

اوضاع امروز ایران در پرتو جنبشهای اعتراضی(محمد اسنگران)

www.azadi-b.com/?p=23162

 

جنبش اعتراضی با جنبش سرنگونی؟ “مسئله ؟” اینست(سعید صالحی نیا)

www.azadi-b.com/?p=22665

www.azadi-b.com/?p=22665

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate