خوزستان دژ انقلاب کارگری فرو نمی‌ریزد! این حکومت است که آوار می‌شود!

فروریختن برج حکومتی در دوم خرداد ماه ۱۴۰۱ بر سر کارگران و زحمتکشان در آبادان، نماد فروریزی قطعی و فساد نهادینه‌ی حکومت اسلامی بود. حکومتی که ستون‌پایه‌های آن بر پیکر کارگران و کمونیستها و آزادیخواهان و زحمتکشان نه تنها در ایران بنا نهاده شده،‌ بلکه ابعاد فاجعه را تا هرآنجا که سپاه قدس و شبکه‌‌های نظامی و تروریستی‌ مذهبی‌ آن کشانیده شده‌اند، گسترش داده است. به اعتراف کارگزاران حکومتی، صدها برج و هزاران مدرسه و ساختمان و پل و هتل و بیمارستان و مترو… در سراسر ایران  یا تا کنون فرریخته و آتش گرفته‌اند و‌ هزاران جان عزیز را به کام مرگ فروبرده‌اند و یا در حال فروریختن و فاجعه آفرینی هستند. 

سخن از شمار جانباخته گان نیست؛ زیرا که مرگ یک تن، یعنی مرگی که به همه‌ی جامعه وارد می‌شود. برج حکومتی متروپل در آبادان،‌ سراسر ایران و هر حس انسانی را به خشم آورد و سوگوار کرد. ابعاد فاجعه از آن جا هولناک‌تر گردید و خیزش جاری را به رویارویی مستقیم با ماشین سرکوب حکومتی کشانید که توده‌های مردم،  عامل اصلی این  فاجعه را نیز حکومت اسلامی می دیدند.

جدا ازتاریخ سراسر جنایت و مرگباری و ویرانگرانه‌ی حکومت‌‌ها و ایدئولوژی اسلامی، فاجعه‌ی سوزاندن بیش از پانصد انسان در سینما رکس در تابستان ۵۷ به دستور آیت‌الله  موسوی تبریزی و آیت‌الله جمی، کشتارهای مقاومت کارگران و نیروهای چپ در خرمشهر و اهواز و مسجد سلیمان و … در سال ۱۳۵۸ به دستور بهشتی و خلخالی و کارگزاری تیمسار مدنی‌ها و  محسن رضایی‌ها و شمخانی‌ها ووو آتش افروزی جنگ ۸ ساله با عراق که  با دنائت «آزادی قدس از کربلا می‌گذرد» بیش از هر سرزمین، خوزستان را ویران کرد، ‌تنها بخشی از پرونده‌‌ی جانیان در قدرت سیاسی سرمایه و مناسبات حاکم هستند.  

کرخه و کارون و تالاب هورالعظیم  و دشت‌ها و کشتزاران چهارمحال و بختیاری و بهبهان‌ها و هفشجه‌جان‌ها به سود بزرگترین شبکه‌ی اقتصادی خاتم‌الانبیا برای بلعیدن و گسترش حوزه‌های نفت و گاز و عبور لوله‌ها‌ باید به نابودی کشانیده می‌شد‌ند. این ویرانگری‌ها و غارت‌‌ها که به غنمیت گرفته شدند، همه و همه با حکومتِ آوارها به پشتوانه ماشین نظامی و فریب دینی مشروعیت یافتند. حکومت مرگ و نیستی، در سراسر ایران در این بیش از ۴ دهه دسترنج کارگران و تمامی زحمتکشان را سرقت کرده و به گروگان گرفته است.

این آوار، بخشی از دیوار حاکمیت و قدرت و مناسبات اقتصادی حکومت بود که  کودکان دانش آموز، نو‌باوه‌گان، زنان و مردان خوزستانی از تمامی اتنیک‌های زیر ستم عرب، لر، بختیاری و فارس هزاران سال در همبستگی زیسته و کارگران کردستانی و مهاجر افعانستانی  ووو را در این ۴۳ ساله به زیر آوار مناسبات ستمبار سرمایه‌داری و استبداد دینی  فرو برده است. این آوار،‌ با  فریادی پرخروش و غمبار از درون جامعه در آبادان برخاست، بر سراسر جامعه فرود آمد و فاجعه‌ آفرید و در سراسر جهان  پژواک یافت. از همین روی  کارگران و تهی دستان به پیشتازی زنان در سراسر ایران با آبادان و خوزستان، «یزله» یعنی سرود رزم خواندند و همبستگی نشان دادند و نیروهای سرکوب را در تهران و کلان شهرها و همه جا، زمینگیر ساختند.

 در این فاجعه،‌ سیدعلی خامنه‌ی و دیگر رهبران درجه‌ی اول مناسبات طبقاتی حاکم،‌  نیز مجرمین  اصلی جنایت هستند و کارگزاران فاسد و پاسدارانی در نقش شهردار و استاندار و امام جمعه و عبدالباقی‌های وابسته شریک جرم و جنایت به شمار می‌آیند. خامنه‌ای و باندحکومتی بیت رهبری و باند سپاه و امنیتی‌های آن و دولت‌های فاسد «اصلاح طلب» و »اصول‌گرا»، و مبلغین آ‌نها در رسانه‌ها، ‌همگی مسئولیت فجایع تاریخی حکومت اسلامی را به عهده داشته و دارند. 

علی شمخانی، این جلاد خوزستان به ویژه در سال  ۱۳۵۸ نماینده کنونی علی خامنه‌ای در نقش «دبیر شورای عالی امنیت ملی»‌ به طور مستقیم از جمله مجرمین این جنایت به ‌شمار می‌آید. موعود شمخانی، برادرزاده علی شمخانی، که به همراه برادران و خویشان و باند خویش، در هولدینگ‌های بسیاری شراکت دارد یکی از شرکایی است که دست در دست شهردار آبادان و استاندارهای سابق و کنونی خوزستان، متروپل‌ها و «ایران مال‌‌های» خاتم‌الانبیا و مراکز مالی زیر فرمان خامنه‌ای را برپا کرده‌اند. صادق خلیلیان، استاندار فعلی خوزستان، برای تبرئه‌ی خود در برابر خشم توده‌‌ها، سه‌شنبه اعتراف کرد که «برخی مقامات استان خوزستان که بین سال‌های ۹۵ تا نیمه اول ۱۴۰۰ در پرونده ساختمان متروپل نقش داشتند و حتی در افتتاحیه ساختمان حضور داشتند مورد تحقیق قرار گرفته‌اند».

این برج‌  خاتم الانبیایی، نیز با کارگزاری عناصری مانند غلامرضا شریعتی که همزمان در نقش استاندار وقت خوزستان، مسئولیت سرکوب جنبش کارگری در هفت تپه را به عهده داشت، بر پا می‌شد. شریعتی پس از افشای رشوه ۲۰۰ هزار دلاری، پشتیبانی از اسدبیگی‌ها و سرکوب کارگران را به عهده داشت تا بقا مالکیت و حاکمیت آنها در هفت تپه را امکان پذیر سازد. وی با فشار اعتصابات باشکوه کارگران جابجا شد و  سازمان «ملی استاندارد ایران» را مدیریت کرد تا به برج‌ها و پروژه‌های ضد انسانی حکومتی مجوز بدهد. پروژه‌ی موسوم به «سمن» ‌(سازمان‌های مردم نهاد) از جمله واگذاری شبکه‌‌های خانه سازی به باندهای وابسته به سپاه  یکی از مسئولیت‌های این پاسدار حکومتی بود که در بهمن ۱۳۹۵ به همان شیوه‌ی ضدمردمی و فاجعه‌بار «مسکن مهر»! دوران احمدی نژاد در سر پل ذهاب و کرمانشاه و… قتل‌عام و بی سرپناهی آفرید.

دو مجموعه‌ی انحصاری مالی و اقتصادی خاتم‌الانبیا و «فرمان اجرایی امام» مالکین و مهندسین پروژه‌ها و هلدینگ‌ها، برج‌ها،‌ زندان‌ها،‌ هتل‌ها، ‌مدارس و تونل‌ها و راه‌‌ها و شبکه مافیایی قاچاق مواد مخدر و دارو و… همه و همه مجموعه‌هایی هستند که در سراسر ایران، ‌قتل و فلاکت می‌آفرینند. این شبکه‌ها، با قتل و کشتار همه روز، نقدینه‌های تورم زای‌ خود را  به صورت کهکشانی افزایش می‌دهند و با  ویران‌سازی، هستی مشترک همه‌ی مردم و دسترنج نیروی کار  را به  یغما می‌برند و در بازارهای بورس جهانی و قاچاق سلاح و مواد مخدر و مداخله‌‌های نظامی و در جنگ‌های نیابتی و تروریسم دولتی سرمایه‌گذاری می‌‌کنند. 

 در این روزهای فریاد و مبارزه،  خیزش سراسری اردیبهشت در همبستگی با خوزستانِ زیر آوار، حکومت را درمانده ساخته است. حکومت نظامی، به ویژه در آبادان، نشانه‌ی درماندگی رژیم است. حکومت اسلامی سرمایه، در آخرین روزهای حاکمیت خود، گرفتار در گرداب بحران‌های اقتصادی و سیاسی، اکنون به بن بست و هراس افتاده و با خیزشی مهار ناپذیر و سراسری دست به گریبان است. آوار «متروپل» حکومتی در آبادان هنگامی که فروریخت از هویت و ملیت قربانیان نپرسید. قربانیان همان مردمانی بودند و هستند که از همان روزهای نخست به قدرت رسیدن حکومت اسلامی با گلوله، آتشبار، آوار و آوارگی و جنگ داخلی و نیابتی به استثمار و فلاکت نشانیده شدند. 

  خیزش کنونی در هزاره‌سوم میلادی بیش از یک سده و نیم ‌است که با گذر از مشروطه و دوران رضاخانی، نقش عشیرتی و قبیله‌ای دوران ارباب و رعیتی را پشت سرگذارده است. فراخانی خان و  شیخ و شیوخ   از سوی بازماندگان سلطنت طلبانی که برای سلطه دندان تیز‌کرده‌اند، نشان از ماهیت  ارتجاعی و طبقاتی  رضاخانی دارد. هدف چنین شعارها و نمایش‌هایی، ‌انکار حضور طبقه کارگر و طبقاتی بودن خیزش فراگیر کنونی است که نه شاه می‌شناسد و نه شیخ،‌ بلکه کل نظام اقتصادی و سیاسی را  نشانه گرفته است.

 خیزش‌های جاری  دیماه ۹۶ و آبانماه ۹۸ و تابستان ۱۴۰۰ و اردیبهشت ۱۴۰۱ با شعار نان، ‌کار، آزادی،  اداره‌ی شورایی! بیانگر مادی مبارزه طبقاتی و فرودستان هستند. این خیزش فراگیر اردیبهشت و خرداد در سراسر ایران و فریاد ستمدیدگان به پاخاسته در آبادان  در پیوستاری  سراسری، سرنگونی انقلابی حکومت اسلامی و مناسبات‌ ضد انسانی آن را نوید می‌دهند.

رهایی جامعه از زنجیر استبداد دینی و اقتصادی سرمایه‌داران و پیروزی حاکمیت شورایی و سوسیالیستی، در گرو رویکرد شورایی جنبش کارگری و تهی دستان است. سرنگونی انقلابی مناسبات سرمایه‌داری و قدرت سیاسی و مذهبی آن، تنها با یک اعتصاب سازمانیافته، آگاهمندانه و  سراسری  و طبقه کارگر در اتحاد عمل با تهی دستان شهر و روستا و جنبش سوسیالیستی و نیروهای مدافع آن  است که گزینه‌ی حاکمیت شورایی و سوسیالیستی را تضمین می‌کند. 

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate