بیست سال پس از منصور حکمت و تداوم بحران در بازماندگانش!

مقدمه:

 مقاله خانم اذر ماجدی (۱) را که در بیستیم سالگرد منصور حکمت حملات خود را به حزب تقوائی متمرکز کرده خواندم و تعجب نکردم ! از این رو که از ایشان بیش از این انتظار نیست.

خواننده اگر ایشان و مسیر سیاسیش را نداند فکر می کند که ایشان از سکوئی برتر و در حزبی “حکمتیست تر” نشسته و از اسمان دارد  حزب تقوائی را بعنوان پوپولیست و اینجور چیزها مورد حمله قرار می دهد!

واقعیت، اما این نیست! خانم اذر ماجدی از زمان مرگ منصور حکمت از حزب تقوائی زد بیرون و مثل علی جوادی به احزاب خواهر کمونیست کارگری کوچ کرد و سرانجام هم الان بیرون از همه احزاب موسوم به کمونیزم کارگری نشسته ! این واقعیت است. لذا اگر ادم صادق باشد و عاقل ، بحران حکمتیزم را فقط در حزب تقوائی خلاصه نمی بیند خصوصا که خودش الان مثل بسیاری دیگر ، اساسا حزبی نیست!

این مقاله را من به ایشان و سیاستهایش اختصاص نمی دهم اما فکر می کنم نقطه اغازی باشد برای اینکه از خود سوال کنم که بالاخره چرا باید ۲۰ سال بعد منصور حکمت ، حامیان او هنوز نبود او را بهانه انشعابات و شکستهای سیاسی خود بنامند و ادعا کنند که یک نفر ادم هرکول وار می توانست همه این عناصر لایتچسبک را به هم بچسباند و روزگار را به کامشان کند؟

آیا واقعا منصور حکمت یک هرکول بوده که در نبود او کمونیزم ایرانی جز عزاداریهای سالانه و آه و ناله و پرتاب گناه به بغل دستی و لیچار به مخالف چیزی برای ارائه نداشته باشد؟ آیا منصور حکمت ، همان امامزاده شیعیان است که نوشته هایش را باید مقدس دانست و هی حزب با همان برنامه حزب بغلی ساخت و هی ادعا کرد که “من  حامی واقعی او هستم و تو نیستی”؟!

لذا از دید من این مدل برخوردهای مرسوم در این احزاب خواهر و بازنشسته های این احزاب نه تنها راه حل نیست بلکه نشان از دردی عمیقتر دارد و انالیزی رادیکال و همه جانبه لازم دارد تحت نام “بحران کمونیزم کارگری بعد منصور حکمت” . لذا بحای اینکه حزب تقوائی را نشانه بگیریم باید کلیت تحزب و نظریاتی که منصور حکمت ساخت و رهروانش تلاش کردند دنبال کنند ، باید مورد نقد قرار گیرد .این نقد با همان خمیر مایه و باور منصور حکمت یعنی سازماندهی جنبش برای سوسیالیزم بعنوان الترناتیو موجود در ایران و دنیا می تواند و باید شکل بگیرد.

من بر این ادعا هستم که تلاشهایم طی بیش از یک دهه گذشته از زاویه این نقد رادیکال انجام شده و فرمولبندی خود را تحت نام “کمونیزم نسل چهارم” بعد از ارائه ارشیو  نقد برنامه دنیای بهتر و لنینیزم در سایت ازادی بیان در دسترس  است(۲)

از این مقدمه عبور می کنم به چند نکته می پردازم امیدم اینست که همه عاشقان راه سوسیالیزم از این مباحث استفاده کنند و به دیالوگ و مناظره بنشینند  تا کمونیزمی جلوتر از منصور حکمت و در ادامه ارزوی او شکل گیرد:

(۱)بحران کمونیزم کارگری یا “حزب تقوائی بده ما خوبیم”؟

بعد ۲۰ سال از منصور حکمت تمامی حامیان منصور حکمت از این قفس خود ساخته بیرون نزده اند که “ما خوبیم” بقیه منحرف هستن” “منصور حکمت نمایندگی نمی شود”!

از منصور حکمت امام حسین ساخته اند .مظلومی در صحرای کربلا ! پیامبری بی رهرو که “دنیا او را درک نکرد و ما خوبیم اونا بدن”!

نوشته های احزب خواهر را بخوانید و نوشته های حاشیه نشینهای پیرو منصور حکمت از ریز تا درشت! همه همین تم را ادامه می دهند.

من سالهاست نوشته ام که بزرگترین دشمنان رهبران فکری و سیاسی دنیا حامیان و رهروانشان بوده اند! منصور حکمت هم از این قاعده مستثنی نیست!

همینها که حزبهای خواهر ساخته اند و باز به تکرار منصور حکمت قانع هستند و سر “نمایندگی منصور حکمت” سروکله می شکنند! همینها از دید من دشمنان واقعی منصور حکمت هستند!

تا زمانی که صورت مسئله این باشد که باشد که “منصور حکمت نمایندگی نمی شود” و “ما خوبیم” بطور واقعی سوال اصلی که چرائی بحران کمونیزم کارگری در کلیت خود می باشد ، بی پاسخ می ماند.

از دید من اگر منصور حکمت زنده بود الان دقیقا به این بحران و دلایلش فکر می کرد و طبیعتا اونزمان همین عاشفان “حکمتیست” بدنبالش بودند! اینها دنباله روان ذوب شده اند اخر! فرهنگ ایرونی فرهنگ ذوب شدگی است!

(۲)مختصات بحران کمونیزم کارگری کدامها هستند؟

 بحران کمونیزم کارگری موجود مختصات و علامتهائی دارد:

اولا: تعدادی حزب با یک برنامه هرکدام دیگری را منکر است. این خودش علامت بحرانست

دوما: این احزب  ارتباط ارگانیک به جنبشهای اجتماعی ایران و طبقه کارگر ندارند و توان حرکت دادن جامعه و طبقه کارگر را فاقدند بیشتر احزابی خارج کشوری هستند و اعضا و کادرهاشان در حال ریزش و بازنشستگی و تعدادی معدود جوان را که جذب می کنند دو روز دیگر به راه خود می روند!

سوما: به جهت نظری و سیاستهای برنامه ای این احزاب یک جمله از برنامه منصور حکمت جلوتر نرفته اند و شهامت نقد و بازنگری برنامه حزبشان را هم ندارند!

چهارما: به رغم ادعای منصور حکمت این احزاب به استناد به برنامه شان بجز یک برنامه سوسیال دموکرات  گذار چیزی برای جامعه ندارند

پنجما: به جهت نظری این احزب ، شترگاو پلنگهائی بین لنینیزم و اوروکمونیزم هستند که رنگ و لعاب جنبشهای “غرب زده ” را دارد و متدهای راست را در شکل چپ بازتولید می کند.

ششما: هیچکدام این احزاب توان دیالوگ و مناظره ازاد و سازماندهی فراکسونهای مخالف رهبری را نداشته اند .متدهای رهبری و کنترل از بالا همچنان این احزاب را در سطح فرقه هائی با رهبران مادامالعمر نگه داشته.

خوب! موارد بالا سرتیترهائی هستند که اگر هر کدام را بخواهیم باز کنیم مدتها باید نوشت.اما تاکیید دارم اگر منصور حکمت زنده بود احتمال زیاد همه موارد بالا دغدغه او بود . اینست عمق فاجعه ای که من مرکز بحران کمونیزم کارگری می دانم! 

عمق بحران کمونیزم کارگری اینست که “رهبرش” مرده” و حامیانش در عبور از او ناتوانند!

(۳)علائم بی پاسخی و استیصال “رهروان منصور حکمت”

 همینکه بعد از ۲۰ سال حرکتی که منصور حکمت اغاز کرده به بحران کامل رسیده و بطور عملی همه شاخه های منصوب به او منجمله خانم ماجدی بجز عزاداری و پرتاب گناه ها به رفیق سابق بغل دستی حرفی جدی ندارند یزنند مهمترین دلیل استیصال “رهروان” منصور حکمت است.

اما این استیصال خود را به صورت برخوردهای بسیار نازل و ناکارا به مخالفین نشان داده و می دهد. از لیچار گفتن و فحاشی به مخالف تا اتهام امنیتی زدن بگیرید تا متد “بایکوت “!

این قبایل بین خود  “رفهنود می دهند” که با فلانی بحث نکنید! بایکوتش کنید و سانسورش کنید!

من  هفته ای نیست که این برخوردها را در فضای مجازی از “رهروان منصور حکمت” ندیده باشم! تصورش را بکنید بیش از دهسالست که  بسیاری زوایای فکری و برنامه ای منصور حکمت را نقد کرده ام و به پیشواز مناظره های کتبی و شفاهی با این قبایل رفته ام و هنوز که هنوز است اینها جز پرتاب “توده ای و پاسدار و مشکوک” حرفی ندارند در پاسخ!

امروزه نه فقط فرقه تقوائی بلکه تمامی منصوبین به منصور حکمت همین متدها را استفاده می کنند که علامتی از علامتهای پایان این راهست!

بله! راه منصور حکمت با این رهروان به پایان خود رسیده و این تاسقبار است. اگر نسل اول و دوم کمونیزم ایرانی حداقل چند نسل ادامه دادند نسل منصور حکمت در میان هم نسلیهایش به بن رسیده که این بیشتر تاسفبار می شود!

(۴) ایا ایراد از منصور حکمت بوده یا حامیانش؟

 می گویند منصور حکمت در تعمقی ۳ ساله به فرمولنبندی کمونیزم کارگری رسید و عمر چندانی هم نکرد تا بتواند افکار خود را خودش به نقد بنشیند. برای پخته شدن در زندگی بیساری مواقع تجارب باید ادم را به بازخوانی خود فرا بخواند.

منصور حکمت یک مسیر سارشیب را طی کرد و حزبی را سازمان داد اما پیچ بعدی نبود تا ببیند که درون همین حزب انواع گرایشات چگونه به رویاروئی جدی کشیده می شوند. و طبیعتا نقش خودش را در روند سقوط بعدی کمونیزم کارگری نتوانست ببیند.

مبانی نظری منصور حکمت دچار تناقض بود.او نتوانست  از دست لنینیزم خلاص شود و نتوانست تناقض بین ” نظریه سوسیالیزم امروز” را که مدتها قبل او مثلا در سلطانزاده دیده می شد با طراحی واقعی فاز گذار در عین رد نظریه گذار ، حل کند.

بله او در عین اینکه “مخالف نظریه گذار” بود برنامه سیاسیش بیش از یک برنامه سوسیل دموکراتیک نبود! طرحی مشخص برای سازماندهی اقتصاد سوسیالیستی ارائه نداد!

اینها در کنار عدم پایه گذاری اصل “نقد مداوم” و عدم پایه گذاری نهادی که مانع ماندگاری رهبران مادامالعمر شود همه و همه بخشهائی از ناتوانیهای نظری او برای انچه بود که او شعار وار بدنبالش بود!

اگر او را مارکسیست زمانه می نامند باید اضافه کنند که او بیشتر مارکس حوانی بود با یک خروار ارزو و توانی اندک در ساختن نظریه الترناتیو.

اما در سطح عملکرد حزبی هم او بیش از یک حزب لنینی راه حلی نداشت.حزب نخبگانی که ۱۰۰ هزار نفرشان قرار بود سوسیالیزم در ایران بسازد! در حالیکه بقدرت رسیدن لنین هم در روسیه تنها با کمکهای غیبی اردوگاه المان برای زدن تزاریزم در روسیه امکان داشت! 

لذا نظریه بقدرت رسیدن او نظریه قدرت رسیدن حزب بود و نه طبقه کارگر که تداوم نظریه لنینی قدرت است و به همان فجایع منتهی خواهند شد.

بحث تناقضات و نقایص نظریه منصور حکمت و گیر افتادگی او در برداشت لنینی بجای برداشت اجتماعی اونهم در قرن ۲۱ بحثی است عمیقتر که در این مقاله نمی گنجد من فقط اشاراتی کردم.

خلاصه اینکه نقائص و ضعفهای نظری منصور حکمت بی تردید در تولید بحران کمونیزم کارگری دخیل بودند و اما عوامل دیگری هم باید ذکر شوند که من در مقالات قبیلیم بهش اشاره داشتم.

(۵)گاهی رهبر را رهروان منحرف تر می کنند!

 بحران کمونیزم کارگری در زمان منصور حکمت اغاز شد و خود او در اواخر عمرش اعلام کرد که “خطش نمایندگی نمی شود” اما دلایل این روند کجا بودند؟ ایا می شود این بحران را با انحراف یکی دو نفر توضیح داد؟ مثلا ادعا کرد تقوائی پوپولیست بوده یا مدرسی اونجوری بوده؟ من مدعی هستم خیر!

مخاطب منصور حکمت کی ها هستند و بودند؟ بخش مهمی از اینها کومله های سابق مائوئیستهای مقیم کردستان که کمونیزم روستائی را تجربه کردند بخشی که در اروپا و امریکا فاز قبلیشان مائوئیزم بود و خط دو نیم کمونیستی ایرونی با کوله باری ز درک شرق زده و ضد علمی که از مارکس، مارکسیزم را یاد گرفته بودند و لنین را پرچمدار مارکس! با این سطح از هوادار منصور حکمت مواجه بود و بعد او هم اینها روایتهای خودشان را بنام موچودی بنام “حکمتیزم” الم کردند!

من فرض می گیرم که منصور حکمت اینهمه تناقض نظری نداشت ، بازهم با وجود این مخاطبان و “رهروان” از حزبش چه می ماند!

روایت است” اخونده زد تو سر پسرش که می گفت” پدر من می خوام مثل تو باشم” و گفت” احمق من خواستم امام صادق باشم این شدم تو چی می “؟!

خلاصه کنم:

منضور حکمت بی تردید نقش مهمی در ارائه روایت “الترناتیو سوسیالیستی” بعد شکست دو نسل کمونیزم ایرانی داشته و دارد .منتهی ایستادن در چایگاه او  ستم است به او! کمونیزمی که او بنیاد گذاشت امروز به بحران و بن بست رسیده و “رهروان او” همه مستاصل هستند چرا که توان فکری جلو بردن کمونیزم کارگری را ندارند ، مستند به اینکه با برنامه او چه می کنند!

بجای پرتاب تقصیر به گردن بغل دستی یا لیچار و فحاشی و اتهام امنیتی زدن  عاشقان سوسیالیزم و پیروزی طبقه کارگر باید مثل منصور حکمت ریشه ای برخورد کنند بحران را ببیند و راه نشان دهند.چرخیدن بدور منصور حکمت ستم است به او به راهی که انسانیت بحران زده را سرانجام از بند سرمایه داری برهاند.

 من از تکرار این مباحث خسته و ناامید نخواهم شد و لیچارها و بایکوتها را هم بجان خواهم خرید این کمترین کاریست که در حق منصور حکمت می کنم!.

منابع بیشتر:

(۱)بیست سال پس از منصور حکمت , سرنوشت حزب موسوم به کمونیست کارگری (آذر ماحدی)

www.azadi-b.com/?p=22194

(2)برخی آثار این نویسنده در موضوع کمونیزم کارگری و نقد به منصور حکمت:

(۱)نگاهی به آرشیو نقد برنامه دنیای بهتر بعد از ۸ سال

www.azadi-b.com/?p=13320

(2)در حاشیه آرشیو نقدها به لنینیزم از موضع کمونیزم مدرن و آزادیخواه

www.azadi-b.com/?p=13634

(3)منصور حکمت و ازادی بیان

www.azadi-b.com/?p=2951

(4)عبور از منصور حکمت توسط جنبش کمونیزم کارگری به چه معناست و چه اهمیتی دارد؟

www.azadi-b.com/arshiw/?p=79795

(5)کمونیزم نسل چهارم، و لزوم درک مدرنیته با دیدگاه سوسیالیستی

www.azadi-b.com/arshiw/?p=67282

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate