پیش به سوی تشکیل حزب پیشتاز کارگری
اینک نزدیک به دو هفته است که تظاهرات و شورشهای خیابانی در بیش از ۵۰ شهر مختلف ایران ادامه داشته وهر روز ابعاد جدیدتری به خود میگیرد. جغرافیای تظاهرات به خوبی گویای ماهیت آن است. مردم از شدت فقر و گرسنگی به جان آمدهاند و بخش عظیمی از جامعه حتی قادر به تامین اساسیترین کالاهای زندگی مانند نان، روغن، گوشت، شیر، میوه و سبزی نیستند. آنچنان که در پیامهای ویدئویی به نمایش درآمده درابزار ارتباط جمعی میبینیم، بسیاری از خانوادهها قادر به تهیه معاش روزانه خود نبوده و وعدههای غذایی خود را به دو و حتی یکبار در روز تقلیل دادهاند.
و پاسخ حکومت نیز مانند همیشه استفاده از ابزارهای سرکوب است. مرتجعین سرمایهداری حکومت اسلامی مذبوحانه تلاش میکنند که با استفاده از انواع حربهها، از جمله بازوی نظامی درکنار دستگیری رهبران شناختهشده مبارزات کارگران و زحمتکشان و لجنپراکنی درباره آنان از طریق مطبوعات و رادیو تلویزیون دولتی، بر این مبارزات فایق شده و کنترل آن را به دست بیاورند، اما علیرغم وجود رهبری برنامهمند در درون این خیزشهای تودهای، تاکنون موفق به انجام این کار نشدهاند.
اعتراضات مردمی پس از شکست حرکت اعتراضی سال ۸۸ و دوره فترتی نسبتا طولانی از آغاز سال ۹۶ با بافت و مطالبات جدیدی قدم به عرصه مبارزه گذاشته است، فواصل بین خیزشها بیشازپیش کوتاهتر شده و هر بار شدت و حدت بیشتری گرفته است. هرچه وخیمترشدن وضعیت مالی و اقتصادی اکثریت جامعه و خالیشدن سفرههای نان اینک راه دیگری به جز مبارزه عریان و رودرو برای مردمی که امروز در گیر جنگی نابرابر به امید ادامه حیات و بقا هستند، باقی نگذاشته است. کارگران، معلمان، زنان، بازنشستگان ودانشجویان و دیگر اقشار فقیر و زحمتکش کشور در تجربه عملی چهلساله اخیر به روشنی دریافتهاند که مناسبات استثمارگرانه و سرمایهدارانه کنونی کوچکترین ارزشی برای حیات و ممات اقشار فرودست جامعه قائل نیست، و دولت حامی مستضعفان نیز معنایی به جز پاسداری از این مناسبات و صاحبان ثروت ندارد. آنان مدافعان رانتخواران وآقازادههایی هستند که در سایه ارتباطات و پیوستگیهای حکومتی منابع و کارخانههای کشور را به ثمن بخس خریده و به تاراج میبرند. فشارها، محاکمات و زندانهای چندساله اخیر، و سرکوبها، دستگیریها وکشتارهای اعتراضکنندگان، این اکثریت عظیم زحمتکشان جامعه که امروز به خیابانها سرریز شدهاند، به وضوح، درستی این ادعا را ثابت میکند.
دولت سرمایهداری مرتجع و جنایتکار جمهوری اسلامی، علیرغم همه ترفندهایی که تاکنون به کار بسته، قادر به پاسخ گویی به معضلات و مشکلات موجود نیست، نبوده و نخواهد بود؛ چرا که بحران فعلی سرمایهداری ابعاد جهانی داشته، و طی دوسهساله اخیر در اثر شیوع بیماری کرونا، و اینک جنگ روسیه و اکراین عمق و وسعت بیشتری یافته است. شورشها و اعتراضات کارگری و مردمی از سریلانکا تا هندوستان، از کلمبیا تا جنبش سیاهپوستان آمریکا، در فرانسه، آلمان و ترکیه، عراق، لبنان و یونان….همه جا سر برآورده و به نظر میرسد سر بازایستادن ندارد.
جنبش کارگران و زحمتکشان ایران بیاغراق میتوان گفت که یکی از برجستهترین آنان به شمار میآید. آمار تظاهرات و اعتصابات کارگری و اقشار فرودست جامعه با افزایش۱۲۵ درصدی در سال گذشته بالغ بر بیش از چهار هزار مورد گزارش شده است.
اما علیرغم همه جانفشانیها و از خودگذشتگیها بینظیر که تاکنون شاهد آن بودهایم، اگر این تظاهرات و شورشها به سازماندهی مناسبی دست نیابد، فرجامی به جز فروکشکردن و در محاق فرورفتن، حتی اگرچه به شکلی موقتی، ندارند، همانگونه که در چندساله اخیر شاهد بودهایم.
حتی یک نگاه کوتاه و مختصر به وضعیت اقتصادی – اجتماعی کنونی تائید میکند که شرایط عینی برای وقوع یک انقلاب موجود است، شرایط اقتصادی و معیشتی مردم بهچنان درجه از وخامتی نزول کرده که حتی بسیاری از لایههای میانی و تحتانی اقشار میانی، توانایی تامین معاش روزانه خود رانیز ندارند، اما شرایط ذهنی یعنی تشکیل و وجود ستاد رزمنده و مخفی کارگران پیشرو و روشنفکران کارگری همگام با این شرایط رشد نکرده است تا بتواند به آن سمتوسو داده و پایههای حکومت شورایی را سازماندهی نماید. اگرچه جنبش کارگری و در راس آن جنبش کارگران هفتتپه، فولاد اهواز و شورای کارگران پروژهای نفت به دستاوردهای ارزشمندی رسیده، اما هنوز مسئله پیوستگی و همزمانی کلیه جنبشهای کارگری و اجتماهی لاینحل باقی مانده است. امروز ضرورت عکسالعملی سراسری بیش از هر زمان دیگری در گذشته، در دستور کار قرار گرفته خلاء عدم وجود ستاد فرماندهی و سازماندهی به شدت احساس میشود.
وجود تشکلهایی چون شورا و سندیکای هفتتپه، شورای کارگران فولاد اهواز، شورای کارکنان پروژهای نفت وانجمنهای صنفی معلمان، بازنشستگان و دیگر ارگانهای خودجوش زنان و دانشجویان توانستند مبارزات کارگری و دیگر اقشار تحتستم را ارتقا بخشیده و مطالبات رادیکالتری را مطرح نمایند، اما همانگونه که اشاره کردیم، هنوز ارتباط و انسجام مبارزاتی در درون این جریانات متفاوت به خوبی قوام نگرفته و استمرار ندارد.
حکومت نیز به شدت از شکلگیری چنین تشکیلاتی هراسان است و هجومهای اخیر به فعالین کارگری، معلمین، زنان و دانشجویان بهخوبی این وحشت را اشکار میسازد. این تشکلها علیرغم انکار و سرکوب حکومتی، توانستهاند طی چندساله گذشته مبارزات را تداوم بخشیده و به آن وسعت و غنا ببخشند، اما اگر این دستاوردها حفظ نشود یا در برهه زمان به فراموشی سپرده خواهد شد و یا توسط عوامل سرمایهداری بازشتانده میشود.
اینک بر عهده ستاد رزمنده کارگران و زحمتکشان است که از طریق تشکیل یک تشکل مخفی سیاسی متشکل از پیشتازان کارگری، اعتصابات کارگری و اعتراضات خیابانی را به یک دیگر پیوند زده ومقدمات سرنگونی این رژیم و برقراری حکومتی جایگزین، مبتنی بر شوراهای کارگران و زحمتکشان را فراهم آورد. ما در سال ۵۷ نیز شاهد آغاز چنین روندی بودهایم. مسلما، حکومت پهلوی بدون پیوند اعتصاب کارگران نفت به اعتراضات مردمی امکانپذیر نبود، اما عدم وجود تشکیلاتی منسجم و برنامهمند در آن زمان (حزب پیشتاز کارگری)، که بتواند برقراری حکومت شوراها را، به عنوان جایگزین پس از سقوط شاه تضمین و تسهیل نماید، موجب گردید که جریانی صدها برابر ارتجاعیتر و خشنتراز گذشته، انقلاب مردم را ربوده و سرکوب نیروهای کارگری و مترقی را ممکن سازد. سرکوبی که مطابق میل سرمایهداری ایران و جهان بود.
ما معتقدیم که شورشها و اعتراضات مردمی تنها در پیوند با چنین تشکیلاتیست که میتواند به مراحل بالاتری صعود کرده و به پیروزی برسد.
چنین تشکیلاتی باید لزوما مخفی، در مرکز مبارزه، و در ارتباط تنگاتنگ با حرکات کارگری و اعتراضی مردم ایران باشد. کارگران و زحمتکشان در مبارزه خود به نیروهایی اعتماد خواهند داشت که آنان را در گرماگرم نبرد همدوش و در کنار خویشتن دیده باشند.
پیش به سوی ایجاد ستاد رزمنده طبقه کارگر (حزب پیشتاز کارگری)
پیش به سوی اتحاد همه زحمتکشان جامعه (اردوی کار) به رهبری طبقه کارگر
پیش به سوی سرنگونی نظام سرمایه داری و برقراری حکومت شورایی
گرایش مارکسیستهای انقلابی ایران
۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۱
militant.com