چرا علی جوادی رسید به نقطه “آغاز”؟!

چرا علی جوادی رسید به نقطه “آغاز”؟!

در حاشیه اعلام تشکیل مجدد آتحاد کمونیزم کارگری علی جوادی اینا!

“من این می گویم و ..دنباله دارد شب”!

مقدمه:

انتظارها به پایان رسبد و بالاخره علی جوادی اینا(معلوم نیست بقیه کی ها هستن)بازتاسیس “اتحاد کمونیزم کارگری” با اضافه کردن کلمه “کادرها” به اون “اتحاد” قبلی اعلام کردند(۱)

بله انتظار می رفت ؛ علی جوادی به نقطه “آغاز” برگردد. این کمدی درام از جهت اندازه اش مهم نیست اما از جهت تداوم درسهائی که کمونیستها باید بگیرند بسیار اهمیت دارد.

یکی از بهترین ابزارهای آموزش ، همین دنبال کردن داستانهای ادمها و جنبشهاست.

سالها قبل مدتی کوتاه بعد مرگ منصور حکمت علی جوادی و تعدادی رفیقش از خزب کمونیست کارگری زدند بیرون تا “اتحاد کمونیزم کارگری” بسازند.با همین حرفها که الان علی جوادی برای اعلام موجودیت این “اتحاد کادرها” تکرار می کند.

بعد دیدیم مدتی بعد ایشون و اینا رفتند تو حزب حکمتیست و بعد مدتی زدند بیرون برگشتند به حزب تقوائی که بقول علی جوادی “انتقاد کنند” و بعدش این شد که ایشون اخراج شد و بعدش..خوب رسید به نقطه اول! باید به ایشون و اینا خیلی خسته نباشید گفت! 

تا ایشون و اونا خستگی در می کنند من در این مقاله تلاش می کنم مقداری زیر ساخت این کمدی تراژدی با بشکافم.

از دید من ایراد فقط از علی جوادی نیست این ساختمان (که الان بنام احزاب کمونیزم کارگری” نامیده می شود کلا کلنگی است از پایه خراب است و ادمهائی که دور این احزاب جمع شده اند فقط اینرسی دارند. 

علی جوادی و دوستاش به نقطه اول خود برگشتند اما نشان دادند چیزی از زمان حالیشان نشده. اما من بعنوان مشاهده گر این کمدی برای کمک به رشد کمونیزم و سوسیالیزم خواهی وظیفه خود می دانم اینها را دنبال کنم و بقول علی اقا “نقادانه” به جاهائی برسم که لازمست که هیچ مورد نیاز است.

(۱)تقصیر علی جوادیست یا خانه کلنگی است؟

علی جوادی در این اعلامیه اخیرش(۱) می گوید که برای “انتقاد” برگشته به حزب حمید تقوائی خوب ظاهرا این “استراتژی” کار نکرد و او ماند و حوضش.

هر شاهد ماجرا می تواند او را که مدعی رهبری جنبش کمونیزم کارگری هم هست خظاب قرار دهد که بالاخره چگونه از سال ۲۰۰۵ و ۲۰۰۶ تا حالا اول گفتی حزب تقوائی راست است بعدش رفتی تو همون حزب راست تا “انتقاد کنی”؟ 

می شود در این سطح از او پرسید که چگونه دو نفر ادم که دنبال تو رفتند و اومدند را بتونی قانع کنی که بازم دنبالت راه بیفتن؟ 

بالاخره او “شم رهبری” کجاست؟ 

من اصلا کار ندارم به فعالین کارگری و کمونیست فعال در ایران.اونها به کنار!

علی جوادی شخصا همراه چند نفر رفیقش ، من را متهم به عضوت سپاه پاسداران کردند و دلیلشان این بود که “خودم باید ثابت کنم نیستم” ! چرا؟ چون ارشیو نقد لنینیزم را اغاز کرده بودم! 

من اینها را اصلا می گذارم کنار.دلیلم اینست که بالاخره این شخصیتها طبق قانونمندی تاریخی ساخته شده اند.بالاخره فرهنگی در کار است بالاخره همان قانونمندیهای طبقاتی در کارند بالاخره علی جوادی هم ایرونی است گرچه یادش نمی رود کنار کاج کریمس بنشیند و جشن بگیرد!

بالاخره یک زیر ساختی هست تو کار که متاسفانه سرطانی وسیع و شناخته شده است در نسلهای چپ ایرونی! اینها هر قدر خواسته اند “غربی” شوند بازم همون هستن! 

لذا اجازه بدهید اعلام کنم که این کمدی تراژدی حول یک نفر نمی گردد گرچه بالاخره این ادمها بنوعی “بروز عینی” فوانینی هستند که تا بررسی نشوند و حلاجی نشوند ، این حرکت مداوم به نقطع آغاز محال است تمام شود.

(۲)علی جوادی و خانه کلنگی:

علی جوادی مثل خیلی ها که از از “شخصیتهای ” اولیه کمونیزم کارگری بودند ، مدعی است که دارد منصور حکمت را نجات می دهد .مدعی می شود “راه منصور حکمت” را این احزاب موجود نمی روند.

ایشون “سنت منصور حکمت” را به ادعای خودش نمایندگی می کند. ایرج فرزادها ، مهرنوش موسوی ها و خیلی از “مستقل شده های کمونیزم کارگری” با همان شدن همین ادعا را تکرار می کنند.

من همیشه از اینها خواهم پرسید که این چه راهی است که احزاب موجود هیچکدام توان دنبال کردنش را ندارند؟ این دنیا چقدر بی عرضه است؟ 

ایرونی جماعت که اخوندها و ادعایشان را مبنی بر “دنبال نشدن راه علی” دهها نسل است می بیند نباید شک کند که این پیامبر بدون رهرو یا کم رهرو یک ایرادی باید داشته باشد که ایرونی جماعت هر چه زور می زند اخرش می شود همین احزاب منحرف خواهر کمونیست کارگری؟!

اما نه! علی جوادی و رفیقاش و مهرنوش موسوی و ایرج فرزادها مصمم هستند این امام زاده را پاس بدارند و هی دور “برنامه دنیای بهتر” بچرخند و بدور خود فوت کنند و شب و روزشان بشود “پاسداری” از میراث منصور حکمت!

علی جوادی ناراحتیش اینست که “ادمهائی دارند از منصور حکمت عبور می کنند”! خوب دقت کنید ! مبادا از ادم مرده عبور کنید جلو بروید! سنگ می شوید و سوسک!

من فکر می کنم همانطور که به مارکس و لنین ، حامیانشان ظلم می کنند همانطور به منصور حکمت ظلم می شود وقتی ادمهائی پاسبان امام زاده اش شوند!

منصور حکمت و مارکس و لنین اگر زنده بودند تا بحال بارها از خودشان عبور کرده بودند. 

وجود علی جوادیها و ایرج فرزادها فقط برای اینست که کسی از منصور حکمت عبور نکند.بواقع در همان سال مرگ منصور حکمت ادمها باید درجا بزنند!

اینست رسالت علی جوادی اینا خودشان اعلام کردند من تقصیر ندارم!

خوب اینجا من وارد لایه عمیقتر این کمدی تراژدی می شوم و مستدل کردم که چون فقط علی جوادی اینا نیستند که پاسدار امامزاده منصور حکمتند و دیگران هم هستند لذا باید چیزهائی در پایه کلنگی باشد!

بواقع علی جوادی اینا فقط نشانه هستند از ساختمانی که خیلی وقت است کلنگی است بزور نگهش داشتند!

(۳)کمونیزم کارگری ،نسل سومی است که باید ازش عبور کرد سوال اینست به چه سمت؟

 اینجا من خواننده را رجوع می دهم به بحثهایم در خصوص “نیاز کمونیزم به عبور از کمونیزم نسل سوم”

تلاش واقعی نباید “پاسداری” از سنت منصور حکمت باشد بلکه باید با فرض گرفتن نیاز مبرم به پایان سرمایه داری و از این زاویه رفت و نقدی جدی به “برنامه دنیای بهتر” ارائه داد و تکلیف را با لنینیزم و مارکسیزم روشن کرد.

آدمهائی که از یکطرف خود را لنینیست می نامند و از سوئی خواهان آزادی احزاب(منجمله لیبرال و راست)و خواهان پایان مجازات اعدام می شوند و مخلفت سانسورند , ما را بیاد آقای عبدلکریم سروش می اندازند که یک پیامبری در ذهنش ساخته که اصلا پیامبر نیست و شیعه ای است که امام زمانش دروغست! شترمرغی مسخره که بدرد مسخره کردن می خورند اینها!

راه حل علی جوادی اینا یا سایر “پاسداران” منصور حکمت این نبوده و نیست که مخالف را بخه لجن بکشند یا “پاسدار” بنامند.

دو هفته پیش مهرنوش موسوی” این نویسنده را در فیسبوک مورد فحاشی قرار داد خوب که چه؟ این سنت “لنینی” کافر اعلام کردن مشکوک اعلام کردن و مزدور اعلام کردن مخالف آیا قدمی اینها را بقدرت سیاسی نزدیک کرده؟

من شخصا بسیار خوشحالم اینها هرگز نزدیک قدرت سیاسی نشوند! بیچاره جامعه ای که از نظام دیکتاتوری ایران با خون خلاص شود و بدام اینها بیفتد!

از علی جوادی اینا یا ایرج فرزاد و مهرنوش موسویها نمی شود انتظار داشت در این سطح به کمونیزم جلوتری از منصور حکمت حتی فکر کنند.اینها عمر سیاسیشان تمامست چون خودشان می خواهند و ما بخیل نیستیم! ادامه بدهند! شاید بعدها در موزه منصور حکمت اینها را جامعه استخدام کند.همانطور که در موزه مارکس و لنین!

انچه مهم است و مورد نیاز، اما،برای جنبش واقعی برای سوسیالیزم چیزهائی بسیار بیشتر از اینحور ادمهاست.

رهبران و متفکرینی لازمست که همواره “عبور از رهبران” را اموزش دهند و همواره مشتاق بمانند که چیزهائی نگفته و نشنیده شنیده شوند!

اگر امکانی برای پیروزی سوسیالیزم باشد اونهم در قرن ۲۱ و ایران ، این امکان از تکرار حرفهای مرده ها بدست نمی اید.دنیای متغییر و بحرانی ما رهبران زنده و مبتکر ومی خواهد که خود را در بند امامزادها اسیر نمی بینند.

اگر نقدی به امثال حمید تقوائی وارد است این نیست که از “منصور حکمت عبور کرده” بلکه او به راست چرخیده او پوپولیست راستی است که از زمان منصور حکمت هم زیر سایه بود و الان دنبالچه هائی دورش هستند که قدرت فکر کردن را از دست داده اند.

تاسفبار  اینست که کمونیزم خودش را مرتب در مرده ها خلاصه می کند و شهامت عبور به حلو را ندارد.

اینست که جنبش کارگری ایران و رهبرانش هر ساله جشن اول ماه مه را با دیدن صحنه های “رسیدن به نقطه آغاز” در میان مدعیان رهبری کارگر” می گذارنند و طبیعتا جای شادی ندارد!

“من این می گویم و ..دنباله دارد شب”!

منابع بیشتر:

(۱)پیرامون شکل گیری – اتحاد کادرهای کمونیسم کارگری(علی جوادی)

www.azadi-b.com/?p=21356

(2)برخی مقالات این نویسنده در مورد بحران کمونیزم کارگری

دلیل توبه شکستن کاظم نیکخواه و فتوا ی مجید اذری بر علیه علی جوادی!

www.azadi-b.com/arshiw/?p=80456

“اختلافات ” درون حزب کمونیست کارگری قرار است به کجا برسد؟

https://www.azadi-b.com/arshiw/arshiw/?p=75902

“دوستان حمید تقوائی” و دردسر محمد اسنگران و علی جوادی!

https://www.azadi-b.com/arshiw/arshiw/?p=7513

بار دیگر، طوفان در پیاله احزاب کمونیست کارگری

www.azadi-b.com/arshiw/?p=75114

چرخش های کیفی در “انقلاب ایدئولوژیک ” فرقه حمید تقوائی

www.azadi-b.com/arshiw/?p=73693

شانتاژ و بازی با “احتمالات” شیوه مبارزه لنینیستها! پاسخ به محمود احمدی عضو فرقه علی جوادی

https://www.azadi-b.com/arshiw/arshiw/?p=19441

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate