سوزاندن قران ، عقلانیت و مدرنیته

نقدی به “فاشیستی” خواندن قرانسوزی در سوئد توسط بهرام رحمانی

مقدمه:

در اخبار امده بود که یکی از رهبرهای سیاسی  راست افراطی سوئد و دانمارک بنام راسموس پالودن ، در سوئد در مناطق پناهنده نشین سوئد کمپین قران سوزی راه انداخته که باعث التهاب احساسی برخی مساماتنها و حامیان “اسلام” در سوئد شده در حالیکه پلیس و بعدا نخست وزیر سوئد(ماگدالنا اندرسون) گفته که این ازادی بیانست و هنوز “شورش های مسلمانان” در سوئد ادامه دارد.

در سایت ازادی بیان انتظار بود چپها چه منفرد چه حزبی و سامانی مقداری بیشتر تحرک نشان دهند نظر بدهند اما من فقط نظرات بهرام رحمانی را دیدم که شدیدا این عمل را (یعنی سوزاندن قران) محکوم کرده انرا فاشیستی نامیده(*) 

متاسف شدم چپهائی که در جامعه اسلام زده و دیکتاتوری دنبال ازادی هستند نتوانسته اند لب بگشایند بالاخره نظری بدهند! این سکوت معنی دار است نشان می دهد چپ ایرانی هنوز امادگی برخورد ندارد هوز وقتی معضلات پیچیده می شود به لکنت زبان دچار می شود!

 طبیعی هم هست اخر این مباحث را نه مارکس نوشته و نه لنین لذا اینها سرمشقی ندارند که انرا تکرار کنند و لذا سکوت  انتخابشانست!

من با مواضع بهرام رحمانی مخالفم در موارد متعددی هم ایشان را نقد کردم منجمله دفاعشان از بهتر بودن بهائیت یا حمایتشان از “اپو”(حامی مولا علی!) و “انارشیزم کوردی” و سایر قضایا! در این مورد هم قرانسوزی را فاشیستی نمی دانم و معتقدم که در جامعه ازاد باید مردم بتوانند نظراتشانرا  بصورت سوزاندن سمبلهای مقدسات یکدیگر  منجمله پرچمها اعلام کنند و قانون باید این ازادی بیان را حمایت کند. صرف نظر از اینکه کی با چه انگیزه اینکار را می کند.صرف نظر از اینکه این متدهای ارائه نظر مفید است یا ناتوانست ، ادم دست راستی اینکار را می کند یا دست چپی!

در این مقاله چند نکته در حاشیه این موضوع ارائه می دهم :

(۱)کانتکس اجتماعی -بحران سراسری در اروپا متعاقب امواج میلیونی پناهندگی:

طی دو دهه گذشته و خصوصا سالهای اخیر میلیونها میلیون پناهنده از مناظق مختلف افریقا و خاورمیانه برای فرار از بدبختی و مرگ به اروپا سرازیر شدند و بحران سرمایه داری که قبلا وجود داشت تشدید شد و بیکاری و رشد جنایت را راستها توجیه کرده اند برای “پناهندگی ستیزی”

بخشی از این پناهندگی ستزی و نژاد پرستی در حال رشد ، بصرت “اسلاموفوبی” ظاهر شده که بواقع نقد مدرن مذهب و اسلام نیست بلکه نژاد پرستی است و حمایت از “اخراج خارجیها” زیر ماسک مبارزه با اسلام!

اروپا امروز بیش از هر زمان به جهت اجتماعی و سیاسی ، قطبی شده و راست پوپولیست نه تنها در المان و فرانسه بلکه در کشورهای اسکاندیناوی در حال رشد است و از مردم ساده لوج طعمه می گیرد و حمایت می شود.

در اروپا چپ بیشتر افتاده دنبال “حمایت از اسلامیها” و توان دفاع از مدرنیته را ندارد. چپ شکست خورده اردوگاهی بخشیش سوسیال دموکرات شده و تلاش دارد در قدرت بخزد و شریک شود و بخشیش کنار اسلامیها عکس می گیرد!

اینها که گفتم از دید من کانتکس عمومی وضعیت اروپاست که این روزها بصورت بحرانهای اجتماعی در بخش با ثبات تر اروپا یعنی اسکاندیناوی ظاهر شده و مبانی زیستی این کشورها را دچار رعشه کرده. 

(۲)زیر سوال رفتن مبانی آزادی خواهی و مدرنیته در کانتکس بحران سراسری اروپا:

در بحرانها عموما رفتارهای انسانها تغییر می کند و درک انسانگرا به چالش کشسده می شود.ناسیونالیزم و مذهب توسعه می یابد و راه برای راست افراطی و نژاد پرست و انواع عقاید خرافی و فرقه های باز می شود.اروپا قبل عروج هیتلر نمونه خوبی است برای اثبات این ادعا

“آسلاموفوبی”، نزاد پرستی فقط نمونه هائی از مخالفت با آزادی بیان هستند.در سوی “چپ” هم تلاش برای سانسور نقد مذهب و محدود کردن آزادی بیان زیر ماسک “مبارزه با فاشیزم” رشد کرده.

“اسلام پناهان چپ” کنار اسلامیها نماز می خوانند و مدعی می شوند مخالفین مذهب “همه فاشیست و نژاد پرست” هستند و عمدا فرق بین نقد آزادانه مذهب و “اسلاموفوبی” را که نظریه ای نژاد پرستانه است، را منکر می شوند.

بهرام رحمانی متعلق به این چنبش “چپ” است.دقیقا با همین متد است که او سوزاندن قران را “فاشیزم” می نامد!

(۳)فرق بین “متد درست برخورد به مذهب” و “قران سوزی چیست؟

سالها قبل وقتی به “جنبش برهنگی” نقد می کردم توضیح دادم که این “جنبش” دست راستی است” و زوایای مختلف این مهمل را که بجای مبارزه اصولی سیاسی مدتی وقت مردم را گرفته ، توضیح دادم. همانجا توضیح دادم که در جامعه آزاد حق استفاده از متدهای غلط و مهمل و بیان این متدها در جامعه باید حفظ شود و به جامعه حق انتخاب داده شود. لذا اینجا دو نکته را از هم جدا کردم:یکی حق بیان و دیگری آنچه واقعا نتیجه دارد و منطقی است.

مدرنیته دقیقا استفاده ماهرانه و هوشمندانه از آزادی بیان است برای رشد جامعه .جامعه مدرن می پذیرد که آدمها آزادی بیان داشته باشند و مهمل هم بگویند.اما سود بیان آدمها بسیار بیشتر است از ضرر سانسور کردن آنها به دلایل مختلفی که قبلا بحثش را کرده ام.

در مورد “قران سوزی” هم همین اصل را دنبال می کنم و پیشنهاد می کنم:

“سوزاندن نمادین قران یا کتابهای مقدس ” مثل سوزاندن پرچمها باید کاملا آزاد باشد.دولت نماینده مردم باید به این نوع فعالینها فضا بدهد مثل بقیه که نظرات مذهبی یا عیر مذهبی خود را بطور اثباتی تبلیغ می کنند.

اما آیا “قران سوزاندن” نتیجه مثبت دارد؟ سودی به رشد عقلانیت جامعه می رساند؟ اینجاست که وارد بحث دیگر در لایه دیگر می شویم که مسیر فعالیت و پراتیک چپ رادیکال باید باشد:

(۴)عقلانیت و مدرنیته و سوزاندن کتاب:

به جهت تاریخی سوزاندن کتابها هم در دوران پیش مدرن و هم در دوران مدرن در اروپا و چین و روسیه و هر جا دیکتاتوریها بوده اند بخشی از پراتیک راست و حکومتها و جنبشهای ضد ازادی بوده.

طبیعی است که با این زمینه تاریخی مدعیان چپ داد بزنند که کتاب سوزاندن یعنی فاشیزم! و لذا با این اعلامیه دنبال سانسور باشند و مخالف اعلام نظر مخالفان با این شیوه ها!

لذا دوباره می بینیم که بخشهائی از حقیقت همواره می تواند پایه مهمل بافیهای زیادی باشد.مهمل بافان شیاد همواره بخشهائی از حقیقت را می دزدند!

در طرف مقابل هم راستهای نژاد پرست  از حقایقی استفاده می کند.بله امواج پناهندگی عامل توسعه بحران و جنایتها در اروپا بوده و بله فرهنگ اسلامی خودش عامل جنایت منجمله در اروپا.اینها واقعیاتی است! اما همین واقعیات را راستها برای توجیه نژاد پرستی استفاده می کنند.

لذا دو طرف این دعوا هم مهمل می گویند و هم از واقعیت سوئ استفاده می کنند!

چپ رادیکال و مدرن در این دعوا باید کنار مدرنیته و عقل گرائی و جنبش طبقاتی مبارزه با سرمایه داری بایستد. یعنی هم از مدرنیته دفاع کند و هم از طبقه کارگر! هم به اگاهی فکری و اجتماعی و هم به پایان سرمایه داری و متحد کردن اجزای از هم گسیخته طبقه کارگر!

مدرنیته و ازادیخواهی چه می گوید؟ طبیعتا من درک خودم را عنوان می کنم.

اگر مدرنیته فرهنگ کاربرد ازادی بیان و مناظره سالم تعریف شود ، طبیعتا با کتاب سوزان چیزی حل نمی شود.گرچه سوزان کتابهای مقدس “دل برخی را خنک” می کند اما همانطور که در نقدهایم به جنبش برهنگی گفتم! تابوها اینگونه شکسته نمی شوند بلکه محکمتر می شوند.

سوزاندن قران “قشریهای مسلمان” را قدرمندتر می کند همانطور که سوزان انجیل و سایر کتابهای مقدس!

روانشناسی فرقه ایستی را رشد می دهد و جامعه را وارد درگیریهای جانبی می کند که از نبرد طبقاتی فاصله بگیرد چیزی که حاکمان می خواهند.

مدرنیته عقلانیت و علم را توصیه می کند.نه زن با برهنگی ازاد می شود و نه انسانها از مذهب فاصله می گیرند با سوزاندن کتابها! 

چپ رادیکال و مدرن باید اینگونه سنگر بگیرد.نه کنار اون نژاد پرست بایستد و نه کنار اسلامیهای متعصب و عقب مانده که می خواهند در اروپا مملکت اسلامی بسازند!

باید ناتوانی متدهای نژاد پرستانه در برخورد به بحران اروپا را افشا کند همانطور که برای ازادی بیان همه انسانها صرف نظر از اینکه چه می گویند بجنگد و به شعور مردمی که همه این صحنه ها را می بینند اعتماد کند !

مسیحیت در اروپا با سوزاندن کتابهای مسیحی به کنار زده نشد با همین متد عقلانی مدرنیته و از طریق سیاسی به عقب زده شد.هر چند که حاکمان هرگز از کاربرد سیاسی مسیحیت و یهودیت در اروپا دست نشسته اند و کنار اسلام این ۳ مذهب را برای تداوم استثمار خود لازم دارند!

خلاصه کنم:

تاسفبار است و نگرانی اور که چپ رادیکال ایرانی این سوال مهم که در مقابل مذهب چگونه باید برخورد کرد را از دو سر “سنت گرا و غرب گرا” نگاه می کند و لذا ناتوانی خود را در برخورد علمی و مدرن نشان می دهد.

بهرام رحمانی  خواهان سانسور ادمهائی است که می خواهند مخالفت خود را به شیوه سوزاندن قران نشان دهند چون درک او از مدرنیته فاصله دارد.چون فرق مهم بین اسلاموفوبی و مخالفت علمی و منطقی با همه مذاهب را نادیده می گیرد.لذا با فاشیست نامیدن قرانسوزان همه انها را با یک چوب می راند بدون اینکه راه حلی واقعی جلوی جامعه بگذارد.

ناتوانی بهرام رحمانی نمونه وار وضعیت فرهنگی و فکر ی چپ ایرانی است اما او تنها نیست خاموشان چپ در این بحران، بیمورد تلاش دارند خود را مخفی کنند ما انها را بخوبی می بینیم!

منبع :

(*)هیچ فرقی بین آتش زدن قرآن با آتش زدن کتاب‌‌های دیگر وجود ندارد و عملی جنایت‌کارانه است (بهرام رحمانی)

www.azadi-b.com?p=20737

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate