نکاتی در مورد “مراسم های نوروزی” و شرکت چپ 

مقدمه:

مقاله ای در نقد بابک یزدی و درکش از “شرکت در مراسم سنتی نوروز” در تورنتوی کانادا به تاریخ ۲۶ مارس ۲۰۲۲ نوشتم که سایت آزادی بیان انرا منتشر نکرد. هر چند وقت یکبار این بلا سر مقالات من می اید .نگرانی آور است که نویسنده همواره نگران بماند که مقاله اش دچار حذف بشود!

به هر حال از انجا که این بحث شرکت در “مراسم سنتی” توده ها” بسیار قدیمی است و هنوز روی دست و ذهن بسیاری از چپها سنگینی می کند فکر می کنم در فرصتی که دارم مقاله ام را خودسانسوری کرده و انرا “قابل عرضه” کنم و امیدوارم اینبار در سایت آزادی بیان منتشر شود.

معمولا سوال اینطور مطرح می شود” چپها ایا باید در مراسم سنتی نوروز شرکت کنند؟” الان چپها توسط  بابک یزدی(۱)متهم شدند که اگر شرکت نکنند “چپ سنتی” هستند! دقت بفرمائید! اگر در مراسم سنتی نوروز شرکت نکنید “سنتی هستید”

این سوال را جلوی ما قرار می دهند که تلاش می کنیم از سنت فاصله بگیریم و در فضای چپ مدرن و عقل گرا(نه غربی یا شرقی!)فکر کنیم و زندگی کنیم.

حول این مباحث من چند نکته را ارائه می دهم امیدوارم موضوع فکر کردن باشد:

(۱)ایا چپ رسالت فرهنگی دارد یا اینکه فقط “سیاسی است”

این سوال بسیار مهم است.از انجا که فرهنگ و سیاست همواره در هم تنیده هستند امکان ندارد بحثی فرهنگی باشد و بعد سیاسی نیابد. هم فرهنگ و هم سیاست بخشهائی از تنه ساختار طبقاتی هستند و طبیعتا چپ هم بعد سیاسی و هم بعد فرهنگی دارد.

چپ نه تنها باید در فرهنگ سازی مدرن دخیل باشد بلکه باید به نقد فرهنگ مسلط و فرهنگ سنتی بپردازد.البته این وظیفه احزاب چپ شاید نباشد اما من چپ را  بسیار وسیعتر از احزاب چپ می بینم و لذا دخیل شدن در مبارزه فرهنگی بر علیه سنت را وظیفه چپ می دانم.

این مقدمه مهمی است که ما را وارد بحث “مراسم سنتی” می کند حالا چه سنت اسلامی و چه سنت ماقبل اسلامی.

پایگاه چپ مدرن که نه شرقی است و نه غربی، عقل گرائی و علم گرائی است.دو وجه اصلی مدرنیته. و وجه طبقاتی چپ جایگاه طبقاتی او یعنی ایستادن در کنار طبقه کارگر برای به پیروزی رساندن سیاسی طبقه کارگر است که شرط پایان نظام بردگیست.

(۲)وجه طبقاتی چپ در مواجهه با فعالیتهای جامعه و فرهنگ چامعه:

طبیعتا طبقات مختلف جامعه از “سنت” هم مثل سایر مفاهیم فرهنگی درکهای مختلف و متضادی دارند. 

“سنت” ابزار نگه داشتن رفتارهای جامعه در تاریخ گذشته است. سنت بقول ریچارد داوکین “میم” است ژنتیک رفتاری است.”کدهای ژنتیک فرهنگی” که جوامع و طبقات حاکمه نامش را “سنت” و مذهب گذاشته اند تا حفظ شود و نسل به نسل تکرار شود.

سنتها همواره ضد عقل یا ضد مناقع زحمتکشان نیستند بلکه در تمامیت خود عملکرد حفظ نظم موجود را به عهده می گیرند.

طبقات حاکمه از این روست که از ابزرهای سنت و مذهب همواره استفاده کرده اند برای سرکار گذاشتن جامعه.

لذا چپ مدرن و عقل گرا به سنت باید از دید انتقادی نگاه کند . همانطور که گفتم این وظیفه نقد مداوم سنتها و سنجش انها با عقل و منطق و علم گرائی کار و وظیفه روشنفکر چپ است.

(۳)راست و “سنتها”

همانطور که همواره در تاریخ شاهد بودیم حکومتها و طبقات حاکم در توسعه سنتها و انتقال انها و شکل دادن سنتها نقش اصلی داشته اند.

نظامهای اموزشی و مدیا را راست جامعه بکار می گیرد تا هویت سازی ناسیونالیستی خود را از طریق ادامه سنتها به پیش ببرد.

راست ایران صاحب مراسم “سنتی” بوده که بخشیش مذهبی است و بخشیش به مذاهب قدیم تعلق دارد مثل زرتشتی گری و مانی گری و غیره.

“سنتهای ایرانی” محموعه ای از اداب و عادتهای جمعی هستند برای تداوم دادن به هویت ناسیونالیستی ایرانی که بخشا مربوط به فارسهاست و بخشا انعکاس این سنتها در اقوام دیگر ایرانی چرا که عرصه امپراتوری ایران فقط شامل فارسها نبوده و نتیجه اش اینست که این “مراسم سنتی” در کشورهای همجوار ایران نیز “جشن گرفته می شده”!

(۴)راست در کنار سنت و چپ در نقد سنت:

اگر راست همواره در کنار سنتها ایستاده چپ وظیفه اش نقد سنتهاست.سنجش سنتها از سر عقلانیت.چرا؟ چون چپ مدرن(غیر شرقی و غربی) دنبال تغییر رادیکال است که شامل تغییر در فرهنگ و شکستن فرهنگ سنتی است.

لذا هر جا سنتها ادمها را گرد هم می اورند چپ باید با دید انتقادی این بازی راست را بکاود و درک عقلانی را گوشزد کند .تضاد منافع طبقاتی را که پشت “مراسم های سنتی” مخفی شده روشن کند .

همانطور که گفتم راست در سنت ابزار هویت سازی می بیند هویت ناسیونالیستی ملی .”مراسم های نوروز” تاریخی دارد و متعلق به اون تلاشهای فرهنگی راست است در طول تاریخ.

(۵)پوپولیزم، توده ایزم و “مردم گرائی” و سنتها:

توده ایزم در طول تاریخش همواره مدافع “سنتهای ایرانی” چه اسلامی و چه ماقبل ایرانی بوده.نشریات حزب توده همواره از میلاد علی تا جسن مهرگان و جشن نوروز ، شاهد است که چگونه توده ایزم و بعدا فدائیزم این تلاش برای “همرنگ شدن” با جامعه را دنبال کرده اند به این امید که از این طریق “خلقی” شوند!

از دید من بابک یزدی و حزبش همان مسیر توده ایزم و پوپولیزم را می روند چیز جدیدی در این “سنت” نیست. تلاشی دوباره و مضحک است.

ایراد اینها اینست که ناتوان از جذب طبقه کارگر و زحمتکشان می خواهند از همان دری وارد مراوده با طبقه کارگر بشوند که سنتا راست سیاسی استفاده کرده.چرا؟ چون راه دیگری برای فرقه بابک یزدی نمانده ریزشها در این گروه بیشتر می شود و سقوط سیاسی  سقوط ارزشها را بدنبال دارد.

(۶)تورنتو و “مراسم های نوروزی”

وقتی از جشن و شادی صحبت می شود باید انرا در کانتکس زمانی و مکانی بررسی کرد همینطور کانتکس فرهنگی و با سنجش عقل تصویر واضحی از چه باید کرد بدست اورد.

جامعه ایرانی تورنتو بخش اعظمش متعلق به طبقات و اقشاریست که یک پا در ایران و یک پا در کانادا دارند و از “سودهای” دو طرف مرز استفاده بهینه می کنند.بسیاریشان همانقدر برای شید شهدا سینه می زنند که در مراسم نوروزی حواسشان هست “از روی بته بپرند و سبزه گره بزنند”!

این فرهنگ و این طبقه اجتماعی در طول تاریخ بعنوان یک سد بزرگ در مقابل سوسیالیزم و عدالت خواهی عمل کرده و افتاب پرستی و فرصت طلبی این طبقات و اقشار در اثار لنین و ماکیزم گورکی هم هست اگر لازم است با زبان قدیم با امثال بابک یزدیها حرف زد!

“خرده بورژوازی” و فرصت طلبی معروفش همه جا در همه تاریخ ، ابزار مهم تداوم نظم موجود بوده و بررسی روانشناسی اجتماعی این طبقه و اقشار خودش کتابهاست در خور مطالعه و کنگاش!

ایا چپ عاقل و مدرن می رود توی این مراسم که “خلقی شود” هوادار جذب کند؟!

خوب قضاوت را می گذارم به عهده خواننده.

انچه تاریخ شاهد است ، اینست که طبقات میانی جامعه همین خرده بورژواهای ساکن تورنتو ایران، وقتی قدرت سیاسی از دست بورژوازی بیفتد و فقط انزمان مل افتاب پرست رنگ عوض می کنند و “خلقی” می شوند.حزب و سیاستی که برای جذب اینها به “مراسمهای سنتی” می رود نشان می دهد که در جذب طبقه کارگر ناتوانست.لذا متحد شهرام همایون شیرین عبادی و معصومه قمی می شود!

(۷) طبقه کارگر و “مراسمهای سنتی”

طبقه کارگر ایران درون فضای فرهنگی ارتجاعی ساخته شده توسط طبقات حاکمه رشد کرده و تافته جدا بافته نیست.فرهنگسازی مدرن و عاقلانه درون این طبقه توسط پیشروان این طبقه منجمله روشنفکران چپ باید انجام شود وگرنه این طبقه را هم “سنتها” با خود می برند که برده اند.

“سنتها” ابزار مخدوش کردن مرزهای طبقاتی بوده و هستند.در غرب درخت کاج کریسمس زخمتکشان را کنار سرمایه داریها جمع می کند در ایران این کار را “مراسمهای نوروزی” از اتش پریدن و کاسه گرفتن و چرخیدن در محله !

به خلاف ادعای سنت گرایان این مراسم برای “شادی” نیست بلکه ابزاری است که با مسک شادی دنبال هویت سازی است.یک راه بسیار هوشیارانه برای ساختن شخصیت فرهنگی .

همه فرقه ها همین “مراسم” ها را دارند.مراسمهای سنتی ابزارهای شستشوی مغزی جامعه هستند و از درون تهی کردن مردم.ادابی برای هم شکل کردن جامعه .

لذا اینکه فکر کنیم “نوع مراسم سنتی “طبقه کارگری داریم و اگر طبقه کارگر از روی اتش بپرد “خلقی است” هم یک مهمل است! 

در اون زاویه هم باید چپ مدرن و روشنفکر نقاد و هوشیار بماند.

طبقه حاکمه فقط “مراسم سنتی” را در میان خودش تکرار نمی کند اصراری دارد که انرا در میان کلیت جامعه انجام دهد چرا؟

(۸) می فرماید “اونا که در مراسم تورنتو شرکت نمی کنند ،سنتی” هستند!

خوب با توجه به مطالب بالا فکر نمی کنم کسی این ادعا را بپذیرد!

رقصیدن و جشن گرفتن  نیست در این مراسم! این مراسم یک ابزار است برای تحدید عهد به هویت ایرونی توسط اقضاری که فرداش توی صف نذری امام حسین می ایستند پس فرداش دلار می فرستند ایرون!

رقصیدن در این مراسم ادمی را “مدرن” نمی کند! به خلاف ادعای صاحبش، کسی که دنبال پیوند با طبقه کارگر است عقلانیت و منطق را فدا نمی کند.

سنت ایرانی را چندین نسل باید کاویید و شخم زد . این سنت بختک است ضد عقل است ضد منطق است ضد علم است و مذهبی و نه فقط اسلامی .چهارشنبه سوریها تکرار سنتهای ماقبل اسلامند.

لذا این برچسن لایتجسبک “چپ سنتی” مثل برچسبهای فرقه رجوی که همه را مزدور رژیم می نامند خیلی وقت است بی اثر است و مضحک .اما لازم است بصورت سیستماتیک انرا دنبال کرد و نقد کرد.قشریگری سنتی در اشکال “کمونیزم کارگریش” تکرار بشود با پوپولیزم و “خلق گرائی” بخواهند بازار گرمی کنند نباید بی پاسخ بماند!

(۹) در جستجوی شادی یا معنی ؟:

صرف نظر از اینکه این دنیای کنونی کمتر بهانه شادی به انسان عاقل می دهد ، زندگی طبیعی انسانها را اگر با هدف شادی تعریف کنیم باخته ایم.مطالعات روانشناسی تایید نمی کند که شادی مرکز اهداف انسانی باید باشد.

هدونیزم فلسفه منحط یونانی که در غرب تبلیغ می شود هدف زندگی را شادی می داند اما علم هدف زندگی را معنی داشتن  می داند و این فرق بزرگی است

جامعه غرب دقیقا بخاط افتادن در هدونیزم و کیش لذت به بدختی افتاده و بدبختی های بیشتر را توسط حاکمان سرمایه داری تجربه می کند.ادم عاقل از دیدن دنیای امروز شاد نمی شود و نمی رود دنبال شادیهای کاذب و زود گذر.

ادم عاقل نگران ؛مظطرب فردا دردمند درد دیگران می ماند.ادمهای عاقل جهان ما غمگین ها هستند و نه رقصندگان و بنگ کشان و مستهای سیراب الکل!رقصندگان در اهنگهای بوروژوازی و دنبال کنندگان “مراسم نوروزی” و امام حسین همه فریب خوردگان بازی حاکمان هستند و گریزندگان از غمی که تغییر ساز است.

یک سوال در اخر:

ایا ادمهائی مثل مارکس مثل انگلس مثل لنین مثل چگوارا که سمبلهای چپ هستند لحظات اخر زندگیشان “شاد” بودند؟ من فکر نمی کنم.من شخصا ترجیح می دهم که عم این دنیا داشته باشم و در موسیقی “جشنهای نوروزی” از روی بوته نپرم! به میمون حاکمان تبدیل نشوم.

زمانه ما زمانه شادیها نیست چرا که اکثریت دنیا غمگین است .

این غم را باید پاس داشت و جهانی کرد.عمی که خشم بیافریند و بنیاد ظلم و عقب ماندگی و نابرابری را بکند!

تردیدی ندارم که پوپولیزم اگر برای توده ایزم و فدائیزم کارساز نبود برای نورسیدگان فرقه تقوائی هم کارساز نخواهد بود.

منابع بیشتر:

 

نوروز، مراسم های نوروزی، و چپ حاشیه ای(بابک یزدی)

www.azadi-b.com/?p=19895

نقدهای اخیر این نویسنده به بابک یزدی:

چرا کمونیزم بابک یزدی عمل نمی کند؟

www.azadi-b.com/?p=16483

مذهب “امر خصوصی افراد” نیست!حمایت از بهائیت هم حمایت از مذهب است(از:سعید صالحی نیا)

www.azadi-b.com/?p=15726

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate