ماهيت جنگها پیچیدە است

ماهيت جنگها پیچیدە است.
ھر جنگی بعداز یک سیاست معینی با نقشە قبلی آغاز میشود.
مقایسە سە جنگ:
١- جنگ افغانستان بعداز سپتامبر ١١ سال ٢٠٠١.
حکومت طالبان و حامی القائدە مسبب نابودی دو برج دو قلو سرکار بود.
آمریکا و ھم پیمانانش با این بھانە بە افغانستان حملە کردند.
حزب کمونیست کارگری صرف کمک غرب برای سرنگونی طالبان را محکوم نکرد. اما اشغال افغانستان، تبعات این جنگ و ترکشھای جنگ بین تروریستھا بوش و طالبان بە بدن مردم افغانستان خورد.
مردم افغانستان چە قبل از اشغال شوروی، چە در زمان جنگ مجاھدین برعلیە اشغال شوروی، چە زمان ظاھر شاە، چە در دوران طالبان و چە در زمان حامد کرزای و اشرف غنی و چە در زمان حال اوضاعشان بھتر نشدە بلکە دورە بە دورە بدتر شدە است.
واقعیت این است کە انتظار بيهودەای است کە چە سرمایە خودی و چە سرمایە جھانی اوضاع را بھتر کنند. یا در حال نرمال نگھدارند.
سیستم سرمایە بر اساس سود اضافی کار می کند. این سود از نیروی کار ارزان و منابع طبیعی تامین میشود.
سرکار آوردن دوبارە طالبان ضرورت سرمایە است. و بە تبع آن تز نسبیت فرھنگی و بعداز ٢٠ سال اشغال ، بایدن گفت ما نمی توانیم دمکراسی برای شما بیاوریم.
کدام نیرو در افغانستان می تواند صلح و آرامش و رفاە ( کار و نان) را بیاورد؟ این خودش بحث طولانی است کە می توان سر آن بحث باز کرد و صحبت کرد.
٢- جنگ دوم مورد اوکراین
پوتین برای منافع دولتش، یک درصدیھای ، الیگارشھا و مافیای روسیە بە اوکراین حملە کرد و قصد اشغال آن را داشت. میخواھد میدان قدرت خود را حفظ کند.
فاکتورھا کدامند کە مورد توجە قرار می گیرند.
اوکراین یک جامعە مذھبی نیست. غربگرا بە معنای تمدن فی الحال موجود است. نە طرفدار میلیتاریسم غربی، جنگ، استثمار و ناتو. دمکراسی پارلمانی با ھمە تقلباتش کە در آمریکا و ترکیە ھم ھست حکمفرماست.
اسلام سیاسی نقشی ندارد.
تمام انسانھای آزادیخواە و انسانگرا تجاوز روسیە را بدون اما و اگر محکوم کردند. برگشتند تا در جنگ برعلیە اشغال شرکت کنند.
زلنسکی مثل اشرف غنی بە دستور ناتو و آمریکا فرار نکرد.
مردم از دولتشان پشتیبانی کردند.
سوال این است اگر چپی کە آمریکا را برای اشغال افغانستان محکوم میکرد چرا پوتین را برای تجاوز بە اوکراین محکوم نمی کند؟ جواب بە سادگی این است قطب نمای این جنگ اینطور تنظیم شدە کە ھر چە اتفاق بیفتد باید ضد آمریکا بود.
منافع زنان و کارگران و کودکان و تلافات انسانی و زیر ساختی جامعە زیر این جنون سیاسی قرار می گیرد.
٣- مورد سوم انقلاب ایران
مردم بە تنھایی و با ابزارھایی کە تاکنون در دست دارند نتوانستەاند. انقلاب دزدیدە شدە ١٣٥٧ را از آمریکا و شرکا پس بگیرند.
در وقوع انقلاب ، شوروی چقدر موافق تغییر نظام بود نمی دانم. اما حال ایران بازاری شدە است کە شرق و غرب سر آن دعوا دارند.
مردم ایران خستە از جنگ ھستند، از دستگیری ، شکنجە و اعدام ھر دو رژیم پھلوی و اسلامی خستە ھستند.
سوال این است کە اگر رژیمی صد در صد با حفظ منافع خودش ( ھیچ چیز رایگان نیست)در کمک بە مردم ایران رژیم را سرنگون کند. چپ ایران کجا قرار می گیرد.
در کنار جمھوری اسلامی و ادامە وضع موجود و بیرون کردن دولت خارجی و حفظ تمامیت ارضی؟
کنار دولت متجاوز و تفنگھا را بروی دولت خودی برگرداندن؟
یا در کنار مردم قرار گرفتن برای خواستھای:
قطع جنگ
آزادیھای سیاسی
دفاع از حقوق کودکان
برابری زن و مرد
کارآفرینی و حق تشکل کارگران
بیمە بیکاری
حقوق شھروندی، رفع تبعیض مذھبی و قومی

وظیفە سوسیالیستھا چیست؟ چرا سوسیالیستھا بخاطر منافع سرمایەداران شرق و غرب متشتت ھستند؟
راە حل چیست؟
چگونە میتوان یک قطب سوسیالیستی طرفدار صلح، آرامش، رفاە و ضد خشونت و جنگ ساخت؟ آیا یک کنگرە سراسری برای حفظ منافع مردم ایران لازم نیست؟

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate