آداب نقد 

فرو رفت شب، روز روشن رسید

شباهنگ را صبح صادق دمید

دگر باره بختم سبک خیز شد

نشاط دلم بر سخن تیز شد                     (نظامی)

آداب نقد 

۱

کریتیک

تبار شناسی واژه کریتیک بما می گوید در تمامی زبان ها کریتیک بمعنای نقد بکار برده شده است و کریتس ریشه یونانی آن است و در آن روزگار بمعنای داوری و جدا سازی بوده است

کریتیک به معنای داوریِ یک اثر هنری بر ساخته دوران روشنگری ست

در ادبیات سیاسی ما نخستین بار میرزا فتح علی آخوند زاده در رساله ایراد با همین معنا آن را بکار برد

نقادی بر ساخته دوران مدرنیته است و از اندیشه مدرن جدا ناشدنی ست.مدرنیته خود بر اساس نقد سنت شکل گرفت .بیهوده نیست که کانت روزگار خود را عصر انتقاد نامید واعلام کرد همه چیز باید تابع کریتیک باشد.

۲ 

گفت ای کل با کلان آمیختی 

تو مگر از شیشه روغن ریختی 

از قیاسش خنده آمد خلق را 

کو چو خود پنداشت صاحب دلق را 

کار پاکان را قیاس از خود مگیر 

گرچه باشد در نبشتن شیر شیر

استادی که عنوان شاعر و پژوهشگر را یدک می کشد وچپ می رود و راست می آید به شاملو نیما و خویی تیکه می اندازد و روشنفکر و جماعت سیاسی را تک بعدی و دگم اندیش و کوتاه نظر می داند نگاه نمی کند تا ببیند خود در تمامی این سال ها بر سر آنچه که دانشگاه را دانشگاه می کند ؛از استاد و دانشجو و بضاعت علمی و تحقیقاتی ش چه آمده است.   

و گوشه عافیت بر گزیده است و عیب دیگران می جوید و آنجا هم که چوب می زند به کسانی ست که هزینه ای ندارد هیچ سود هم دارد.

روزگاری در جواب یکی از همین پروفسور های مکتب نرفته که برای داستان نویسی کف می زد که چه کار بزرگی کرده است که یکی از اسطوره های چپ را بی آبرو کرده است نوشتم؛ فحش دادن به چپ این روز ها شهامت نمی خواهد رذالت می خواهد.

شغالی

        گَر

ماهِ بلند را دشنام گفت ـــ

پیرانِشان مگر

تجویزی اینچنین فرموده بودند.

فرزانه در خیالِ خودی

                          اما

آنکه به تُندر

پارس میکند؛

گمان مدار که به قانونِ بوعلی

                                   حتا

جنون را

نشانی از این آشکارهتر

به دست کرده باشند.

 احمد شاملو، ابراهیم در آتش        

۳

شاعریکه اشعار خوبی هم دارد اما آنقدر که دوستداشته قدر ندیده است نباید در نقد دیگر شاعرانی که جایگاه رفیع تری دارند به حیطه حسادت بیفتد وبا کنکاش در خرده ریز های یک شاعر و یک نویسنده محملی برای کوبیدن آن شاعر بیابد.

زیر سئوال بردن یک کارنامه درخشان با یکی دو مورد کارهایی در زمینه غیر شعر و داستان  

دور افتادن از راه انصاف و نقد منصفانه است.

۴

نقد شاعر ،نقد شعر

ساحت نقد ساحت دلایل است و نشان دهنده اوج بلوغ فکری ناقد وایضاً هر کسی که خود را در قد وقواره ناقد می داند.

ناقد در نقدش نباید به طرفداری از شاعری دیگر در حذف شاعری دیگر باشد و این بی طرفی منافاتی با دلبستگی شخصیش به شاعری خاص ندارد .

 نقد با تقدس نسبتی ندارد بخاطر آن که ساحتی بنام ساحت تقدس را نه می شناسد و نه برای آن اعتباری قائل است پس مجاز است در هر ساحتی وارد بشود و آن اثر یا پدیده را در ترازوی داوری بسنجد.

و ایضاً با مراد سازی و مرید پروری هم خویشی ندارد .

 نقد تخریب وتخطئه نیست.نمی شود با توسل به خرده ریز های زندگی یک شاعر تمامی کار های او را زیر سئوال برد.نقد داوری کردن در مورد مجموعه زندگی هنری یک هنرمند است

روا نیست با دستاویز قرار دادن یک برش از زندگی یک هنرمند تمامی زندگی هنری او را تخطئه کرد .

 و جز این نقد باید مستدل و با ذکر نمونه باشد. باید مشخص کنیم که چه چیزی را می خواهیم نقد کنیم و آیا دانش لازم را برای نقد و داوری داری داریم  یا نداریم.

 برای داوری کردن باید ادله و برهان را به کار گرفت.

۵

نقد باید سازنده ،همه جانبه و منصفانه باشد .

 نقد در پی تخریب نیست بلکه می خواهد سستی ها و قدرت های یک اثر را با شاقول خود تراز کند پس راهی ندارد جزآن که به تمامی سویه های اثر نگاه بکند و در وحله نخست در صدد القاء سویه ای خاص نباشد .اگر جز این باشد نقدی ابتر خواهد بود .

 در نقد می توان یک اثر را با بدیلش در یک ترازو گذاشت و سنجید واگر جز این باشد نقدی یک سویه و غیر منصفانه خواهد بود.

نقد با خرده گیری های تنگ نظرانه و غرولند های حقیرانه یکی نیست.

۶

نقد در لغت بمعنای سره کردن، خرده گرفتن، جدا کردن خوب از بد یا کاه از گندم و مانند آن، بِهگزینی، شرح معایب و محاسن بکار گرفته شده است.

 نقد بیان عیبها و نقصهای یک اثر به تنهایی نیست.نقد سنجش و ارزیابی یک اثر است با در نظر گرفتن نقاط قوت و ضعف اثر.

نقد به معنای ارزیابی منصفانه یک اثر است و برای این ارزیابی لازم است نقاط ضعف و قوّت هر دو آورده شوند

۷

درست یا نادرست نقد بر اساسِ معیارهایی صورت می گیرد

صورت نقد در اکثر موارد بر اساسِ میزانِ تطابق با معیار ها اندازه گیری می شود حال این معیار ها از نظر هرکسی بگونه ای تعیین می شود و بر آن اساس نتیجه استخراج می شود.

طبیعی است نقد بر اساسِ هریک از معیارها به نتیجه متفاوتی ختم می شود و بر اساس هر یک از معیارها به نتیجه مشخص و متفاوت و متضادی ختم می شود

بهمین دلیل است که متر و معیار نقد در نتیجه آن دارای اهمیت است.  

اگر به طور ساده تعریف نقد را ارزیابی و سنجیدن میزان خلاقیت و تخیل و توانایی و هنر یکنویسنده در تولید یک متن قرار دهیم بسیار طبیعی وروشن استکهمعیارهای نقد از اثری به اثر دیگر با توجه به فضا وجنس و نوع اثر متفاوت خواهد بود

هنر منتقد این است با توجه به شناختدقیق خوداز فضایراستیناثر ابزاری مناسب ودرستبرای ارزیابی آن پیدا کند.

کار منتقد ارائه راهکار به نویسندهاست و ارائه یک راه روشن بهمخاطببرای ورود به جهان متن و رسیدن به لذت متن است.

بر این اساسجستجو برای پیدا کردن معیاری که با آن بتوان تمام متنها در هر فرم و سطح و قالب را با آن ارزیابی کرد درعمل بیهوده و بی نتیجه است .

۸

لازمه نقد این است که تمام جوانب مورد نقد لحاظ شود محاسن و معایب موضوع مورد نقد بازگو شود.

در نقد منصفانه خوب و بد ،مزیت ها و معایب  مورد بررسی قرار می گیرند.

۹

نقد با انتقاد یکی نیست. انتقاد فقط به نقاط ضعف می پردازد و از بیان نقاط مثبت امتناع می کند.

انتقاد نقاط ضعف را برجسته می کند و ممکن است با توسل به مغالطه متن و نویسنده تخریب شوند.

محمود طوقی

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate