تقویت راستگرایی در خود حذفی چپ

زمانی مردمانی کە سواد نداشتن بە حساب نمی آمدند و دنیا دست میرزا بنویسها بود اما امروزە سویال میدیا امکان بیان را همەگیر و سوسیالیزە کردەاست؛ بە این معنا کە اگر مردمان عادی قلم نگارش و ویرایش متن و عبارتپردازی را ندارند، اما بە یقین یک زندگی اجتماعی را تجربە میکنند و دارای شعور و اندیشە هستند. امروزە اندیشە با بیانش در سوسیال میدیا این امکان را فراهم کردە است کە مردمان عادی هم بە حساب بیایند و در تعامل زندە با جهان و امور جاری در جامعە باشند.امروزە بیشتر از هر زمانی زمینە فراهم شدە است کە اندیشە در کل و اندیشەی کمونیستی در سطحی اجتماعی باز اندیشی بشود.جمعها،فرقە ها و گروهایی کە خود را چپ و کمونیست میدانند و در کلیشە بافیهای چپ نمایانە متبحر شدەاند قادر نخواهند بود کە خود چون مانع اندیشەی آزاد،تجربەی زیست و جریان دانش و آگاهی باشند.امروزە مبارزات اجتماعی مردم را نمی شود با تکرار طوطی وار برخی از حقایق مسلم و بدیهی رهنمون شد.یک جریان چپ می بایست در تعامل و کنش روزانە با طبقات و اقشار اجتماعی بە تدوین دستور عملها و تبینات عملی برسد.البتە واضح و مبرهن است کە در جامعەی دیکتاتور زدەی ایران با وجود حکومتی وحشی و درندە این امر سخت است و شانە بە محال می زند.شاید بارزترین دلیل وضعیت فعلی جمعها و گروههایی کە خود را چپ جامعە ی ایران میدانند همین باشد. نمی شود با فقر،بیکاری، استثمار،محرومیت و در کل با حاکمیت سرمایە بر انسان و جوامع انسانی مسئلە نداشت و بە این معنی برای هر انسان آگاە متعهدی چپ و سوسیالیت بودن طبیعت بلامناضع زندگی است و در این امر کە چپ و سوسیالیست باشی یا نە انتخابی در کار نیست ؛ سوسیالیست بودن چون تبلور خواست و آرزو و نیاز جوامع امروزی در یک کلمە متبلور شدە است و بایستی سوسیالیست نبودن کسی جای شگفتی باشد، نە بلعکس.

کاریکاتور چپ موجود

اما در عین حال ایرونی چپ کلیشە پردازی کە امروزە در غیاب روندهای جدی و اجتماعی خود را چپ و کمونیست معرفی میکند ؛ کار را بە جایی رساندە کە یا باید چپ نبود، یا اگر چپ و کمونیست بودی سختترین کار برایت تبری جستن و حاشا کردن از چپ ایرونیک موجود است.جریانات مورد اشارە در پوستەی چپ و با رفتارها و گفتارهای نسنجیدە و از همە مهمتر با شعارزدگی مالیخولیایی کە بە آن گرفتار آمدەاند خود بە مهمترین و قویترین عامل حذف خود تبدیل شدەاند.این امر آنها را بە بازیچەی بازی کنهە ی چپم چپم من چپترم،چپترینم ، مبتلا کردە است.با این اوصاف نگارندە سالهاست کە چون اکثریت تودەی تحت ستم پیشروی چپ را در این گروهها و پیشروی و پسرویشان نمی بیند.بە باور من یکی از سخترین دژهای رهایی اندیشەی اجتماعی و انقلابی دژ خود شکن کمونیسم ایرونیک موجود است. بە تعبیری اول باید خود کمونیسم را از مصادرەی این چنین کمونیستهایی رهانید.گرە کار در این است کە همە در تکرار بدیهیات اثبات شدە علم جامعە شناسی و اقتصاد مارکسیستی مشترکند و در این سطح کلی نمی شود چون آنها نبود و از آنها تبری جست و این خود مصداق مثال معروف«معما چون حل شود آسان شود است»یعنی تکرار آنچە کارل مارکس و دیگر اندیشمندان چپ بە لحاظ علمی در دورە خود بە آن نائل گشتەاند را مصداق چپ بودن خود میپندارند و البتە این پندارە غلت و مضحک است،چرا کە دانستن آنچە مارکس و لنین و امثالهم میدانستند چون بە خود بالیدن کسی است کە جوان معمای حل شدەای را میداند نمیشود با کسانی خود را همسنگر و همراە دانست تنها بە صرف اینکە بدیهیات اثبات شدە مارکسیستی را تکرار میکنند.اتفاقا مسئلە رهایی جوامع امروز از ستم ، معضلات و مصائب معاصر در نقطە کورهایی سخت و شاق است کە بعد از درگذشت شخصیتهایی چون کارل مارکس و ولادمیر الیچ لنین روی هم تلنبار شدە و بی جواب ماندەاند.ایرونیک و کاریکاتوریک بودن کمونیسم واقعا ناموجود امروز در این است کە از فلسفە هم کە مارکس از آن گذر کرد عقبتر است و دنیای موجود را حتی تفسیر هم نمی کند؛ بلکە در توضیح جهان و معضلات جهان کنونی، بە تکرار مکررات و بدیهیات پیشین آویزان میشود.یک بار دیگر باید سوسیالیزم را از نکتە اتکای تغییر شرایط کنونی اندیشید.

تغییر و انقلاب

در سطح اجتماعی،انقلابی بودن یک هویت اندیشگانی و ایدئولوژیک نیست؛بلکە یک موقعیت اجتماعی و جهان تاریخی است.این بە این معنی نیست کە شکل ذهنی و هویتی انقلابیگری موجود نیست؛بلکە انقلابیگری ذهنی شدە ، خود بە مانعی بر سر راە مبارزات پیدا و پنهان طبقەی واقعن انقلابی تبدیل شدە است. جامعە ساختاری اجتماعی و چند هزار لایە است و مکانیزمهای خود رهایی گری و خود اسیری را روزانە بازتولید میکند،این مکانیزمای خودکار گاها بە نقطە عطفهای رهایی هم ختم میشوند،اما غالبا طبقەی انقلابی رابە خود اسیری هم بازخواهند خواست. اینجا است کە نقش اکتیویستها و پاسیویستهای سیاسی و اجتماعی تعیین میشود.یک اکتیویتی اجتماعی همیشە در میانە این دو امکان دورنی سیستم اقتصادی و اجتماعی قرار دارد و میتواند بە بخشی از ابزارهای بازتولید اسارت مردمان و یابلعکس تبدیل شوند.

طبقە محوری،نە مرامگرایی

اگر مبنای یك انقلاب و یك تغیر مثبت را خود طبقەای بگیریم کە بە آن تغییر متمایل و نیازمند است دیگر تکرار مکررات راهگشا و کافی نیست،مثلا طبقە چە بە لحاظ ذهنی و چە بە لحاظ موقعیت عینی در یک شرایط همیشە یکسانی قرار ندارد،بلکە موقعیت طبقاطیش است کە همیشە کماکان یکسان است و این او را از دیگر طبقات بە این لحاظ متمایز میکند کە همیشە شکل مشخصی از تغییر بە نفع اوست و نە الزاما در کوتاە مدت و تغییر حجم مشخصی . تغییر در شرایط اقتصادی و حقوق صنفی و طبقاتی کارگران تنها نوعی از تغییر است کە همیشە و کماکان،بنا بە موقعیت طبقاتیشان میبایستی کە بر آن پافشاری کنند و البتە این بایستە هم حتمی نیست و نسبت متحقق شدنش بە میزان رهایی طبقە کارگر از اتوریتەی فکری،فرهنگی،سیاسی طبقە حاکم وابستە است. همین میزان و نسبت رهایی طبقاتی است کە بە عوامل مختلفی وابستە است،از جملە ساختار سیاسی و اجتماعی جوامع و موقعیت منطقەای،جهانی و تاریخی ملتی کە طبقە بخشی از آن است و البتە توازن قوای طبقاتی جهانی و منطقەای در هر دورە و از همە مهمتر بە شکل و شیوە ی حضور ، فعالیت و فعالینی طبقاتی در میدان منازعە و مناقشەی سیاسی و فرهنگی جوامع مشخص وابستە است ؛ این یعنی طبقەای کە انقلابی است و تغییرات انقلابی اساسا بە نفع اوست الزاما همیشە آمادگی مشارکت در یک انقلاب را ندارد و انقلابی کە خارج از برنامە ی آن طبقە و بر آمدە از آمادگی ذهنی و عینی او نباشد میتواند بازگشت ناگهانی و کابوس واری بە گذشتە باشد.

انقلاب و انقلابیگری

انقلاب و انقلابیگری چون یک ترم ذهنی،با انقلاب و انقلاب خواهی چون یک بایستەی طبقاتی بنیادا متفاوت است.اولی میتواند منفی هم باشد و دومی جبرا پوزتیف است و بە نسبت عدم تحققش طبقە را از کیفیت قابل تحقق یک دورە مشخص تاریخی دور میکند.و دوری از این کیفیت زیستی قابل تحقق در جهان مادی و عینی طبقە را از خود دور و بە لحاظ روانی او را بە دامان و درون دیگر طبقات هول میدهد .چنین فاجعەای ممکن تر از انقلابات سیاسی و طبقاتی است؛اگر نمایندگان سیاسی یک طبقە هوشیارانە و مسئولانە ظاهر نشوند.آنجا و برای آنانی کە طبقە اصل و نقطەی اتکای فعالیتهای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است مسئلە تلاش برای حفظ تعادل خود بودگی طبقاتی ؛ و البتە بە نسبت امکان تغییر مثبت این بالانس است. تغییر مثبت بالانس طبقاتی کار سیاە مشق بنوییسهای بە ظاهر چپ نیست،کار میرزا بنویسهاو روشنفکر مابان جدیدا کپی پست کار نیست؛کار رهبران میدانی،خوشنام،محبوب و شناختە شدە در درون جامعە است.عمل گویای خاموش،مبارزەی یک مبارز واقعی است.سخن آنجا کە همگام با تبلور و نمود علمی و علنی مبارزەای اجتماعی نباشد بە حوزەی علمیەی خشکی مکتبی آیت اللاهای غیر معممی شبیە است کە خود را ولی طبقە میداند و از مبارزە تنها فتواپراکنی خشن و جهادگونەای را موعظە میکند.انقلاب و انقلابیگری آنجا کە آلودە بە شکل ذهنی شدە و خشکی مکتبی عقاید کلیشە گونەای میشود بیشتر از یک مذهب جدید نیست و جنبەهای خرافیش آشکارا شانە بە شانەی مذاهب و خرافات هزاران سالە میزند.

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate