#جزوهی_بهار:
۲. تعریف و آشنایی با تشکلهای تودهای:
ابتدا لازم است بگوییم منظور ما از تشکل یابی تودهای و جنبش تودهای به هیچ عنوان جنبش همهباهمی نیست. از نظر ما جنبش تودهای جنبش مستقلی است که از پایین شکل گرفته باشد، جنبشی که تودههای ستمدیده و استثمارشده، هم اکثریت قاطع شرکت کنندگانش باشند و هم هدایت و رهبریاش را بهدست گرفته باشند. حال اگر بخواهیم تعریفی کوتاه و اجمالی از تشکلهای تودهای ارائه دهیم، می توان گفت «تشکل تودهای تشکلی است که تودههای کار و زحمت را در مسیر مبارزهی طبقاتی برای تحقق مطالبات روزمره و نهایتا برای به پیروزی رساندن انقلاب کارگری سازمان میدهد.» بلافاصله بعد از تعریف بالا تأکید بر این نکته ضرورت دارد، اگر چه یک تشکل توده ای می تواند به لحاظ ذهنی حامل افکار و گرایشات مختلف و حتی متضادی باشد اما پایگاه طبقاتی آن مشخص است. تشکل توده ای به لحاظ طبقاتی تشکل مردمان کار و زحمت است، بنابراین استثمارگران، اقشار مرفه و مزدورانی که به منافع سرمایه داری و حفظ نظم موجود یاری می رسانند در صفوف چنین تشکلی جایی نخواهند داشت.
یک تشکل توده ای مانند هر تشکل دیگری برای پیشبرد بهتر کارهایش به ابزارهای اطلاع رسانی داخلی و بیرونی، رسانه، نشریه، محمل و مکانی برای برگزاری جلسات و تجمع های منظم، صندوق استقلال و همبستگی مالی و… نیاز دارد. تشکل توده ای برای استحکام هر چه بیشتر به اهداف، برنامه ها، استراتژی، اساسنامه و آیین نامه ی مکتوب و روشن نیازمند است. مکانیزم تاسیس و اداره ی تشکل توده ای بر بالاترین ارگان انتخاب و عزل نمایندگان و اتخاذ تصمیم گیری های مهم -یعنی مجمع عمومی- استوار است و اداره ی آن بر تقسیم کار، تفویض اختیار، پاسخگو بودن مسئولان، و برگزاری جلسات ارائه ی پیشنهاد و انتقاد به صورت علنی و شفاف اتکا دارد. تشکل توده ای با سیستم هرمی هیئت مدیره ای، قدرت بلامنازع مدیر عامل، مادام العمر بودن پست ها و انواع کیش های (پرستش های) ملی، طایفه ای، مذهبی، سنی، مدرک گرایانه، شهرت محورانه، مردسالارانه و سرمایه سالارانه بیگانه است. تنها اتوریته ی موجود در تشکل توده ای تبعیت اقلیت از اکثریت، و پیروی از اصول و موازینی است که در مجامع عمومی یا توسط شوراهای منتخب اکثریت در سازمان مصوب شده اند. هیچکس از هیچ امتیاز ویژه ای برخوردار نیست و با هیچ محدودیت تبعیض آمیزی روبرو نخواهد شد. (دوباره تاکید میکنیم که استثمارگران و مزدورانشان اساسا حق عضویت در تشکل توده ای را ندارند. بعلاوه، در تشکیلات کارگری استثنایی دیگری وجود دارد. به صورت عمومی، کارگران به دلیل غریزه ی طبقاتی شان، به دلیل زیستی که داشته اند و خصلت هایی که در آنها پرورش یافته اند، در یک سازمان کارگری نمایندگان مقبول تری نسبت به سایر اعضای دیگر اقشار و طبقات اجتماعی به شمار می روند. این حقیقت را خود رای دهندگان با اتکا به آگاهی طبقاتی یا در نتیجه ی آزمون و خطا تشخیص داده و در عمل لحاظ میکنند.)
تشکل تودهای پدیدهی ارگانیکیاست که مانند هر موجود زندهای دوران اولیهی نطفهبستن، دوران دشوار تولد، دورهی حساس کودکی، دورهی شکوفایی و جوانی، دورهی پختگی میانسالی و دوران زوال پیری را داراست. انتظار از تشکل در هر کدام از این دورهها متفاوت است. بعلاوه، هر گام یک تجربه است. بنابراین عمر مفید تشکل هر چقدر بیشتر باشد و مراحل نطفهبستن تا زوال آن هر چه قدر عمیقتر و سنجیدهتر عملی شود، تجارب گرانبهاتری به دنبال خواهد داشت. فلذا، ایجاد شکلی از تشکل تودهای حتی به صورت کوتاه مدت و بدون آنکه دخالت مستقیم و زیادی در سیاست داشته باشد، یک عمل سیاسی مهم است. چون تمرینی خواهد بود که با نهادینه کردن سنت تشکل یابی تودهای، سطح آمادگی تودهها و پیشروان سازمانده را در بزنگاههای تاریخی و فرصتهای بعدی بالا میبرد. این جزو وظایف پیشروان است که تجربیات مراحل مختلف ایجاد و بالندگی تشکل تودهای را جمعبندی و فرموله کنند، آن را به صورت جزوههای مکتوبی دربیاورند و آرشیوی از مستندات تصویری و ویدئویی بسازند، تا به نشر علنی و عمومی آن در زمان مناسب مبادرت ورزند. این کار به انتقال تجربه و طیشدن بهتر سَیر اصلاحی-تکاملی تشکلهای تودهای به صورت تاریخی و در جغرافیاهای مختلف خدمت میرساند.
تشکل تودهای میتواند با محوریت محل کار، محل زندگی یا مجموعهای از انسانها که مشکلات، مطالبات و خواستگاه مشترکی دارند، شکل بگیرد. همانطور که میدانیم مجمع نمایندگان، شورا، اتحادیه، سندیکا و… از جمله تشکلهای تودهای کارگران در مراکز تولید هستند. اما این متن به تشکلهای تودهای کارگران در کارگاه، کارخانه و کلاً تشکلهای محل کار نمیپردازد و بر انواع دیگری از تشکلهای تودهای تمرکز دارد. یعنی آن شکل از تشکل ها که علاوه بر پیوندهای کارگاهی و کارخانه ای کارگران با یکدیگر، پیوندهای اجتماعی طبقه ی کارگر را تقویت می کنند. تاریخ جنبش طبقهی کارگر هم نشان می دهد که مبارزات کارگری در چهارچوب کارخانه محدود نمانده است. چرا که هر چند محیط کارخانه بهعنوان محلی که در آنجا استثمار کارگران صورت میگیرد، مأمن مقدس سرمایه بهشمار میآید؛ اما سلطهی سرمایهداری به کارخانه محدود نشده است و برای حفظ مناسبات بورژوازی سرکوب سیستماتیک علیه کارگران را در بیمارستان، مدرسه، رسانهها، محلات، خیابان و کل محیط اجتماعی اعمال میکند. به همین دلیل مبارزات کارگری در همهی این مکانها و به گستردگی کل اجتماع ضرورت دارد.
انتظار میرود تعداد اعضای یک تشکل تودهای و شرکت کنندگان در یک جنبش تودهای زیاد باشند. اما توده ای بودن یک حرکت فقط از روی تعداد شرکت کنندگان مشخص نمی شود. ممکن است در یک حرکت که بتوان آن را توده ای نام گذاشت فقط جمعیتی چند ده نفری حضور داشته باشند. یا اینکه در یک حرکت که فقط فعالین در آن حضور دارند، جمعیتی صد نفری و چه بسا بیشتر گرد آمده باشند. آنچه که مرز بین اعتراض فعالین و یک اعتراض توده ای را مشخص می کند، علاوه بر تعداد معترضین، ترکیب شرکت کنندگان در آن حرکت اعتراضی است. اعتراضی که در آن بدنه ی کارگران و زحمتکشان به صورت فعالانه شرکت نداشته باشند نمی تواند یک حرکت توده ای باشد، حتی اگر جمعیت چشمگیری از فعالین را نیز با خود همراه کرده باشد. تشکلها تنها زمانی تشکل تودهای نام میگیرند که علاوه بر پیشروان و عناصر آگاه جنبش، تودهی وسیع طبقهی کار و زحمت را به خود جلب کنند و حمایت شمار زیادی از تودهها -حتی عقبماندهترین و کمآگاهترینها- را در مبارزات مطالباتی یا انقلابی با خود داشته باشد. جلب چنین طیف وسیعی از تودهها و حمایتهایشان، بدون درک درستی از شرایط، توازن قوا، نیازهای زندگی و مبارزهی زحمتکشان و مراحل مختلف ایجاد و رشد تشکل تودهای ممکن نمیشود.
برپایی انواع مختلف تشکلهای تودهای زمانی امکان پذیر است که پیش نیازهای شرایط مادی ایجاد آنها به وجود آمده باشد. به همین اعتبار ایجاد شکلی از سازمانهای تودهای به انتخاب نیروی پیشرو و ارداهگرایانه نیست. تحلیل مشخص از شرایط مشخص تعیینکنندهی آن است که چهنوعی از تشکلیابی تودهای، و در چه زمان و مکانی امکانپذیر و مثمرثمر است. عناصر آگاه برای آنکه بتوانند بهعنوان نیروی پیشرو، جلوتر از بقیه گام بردارند، نخست لازم است مهمترین مشکل و مرکز ثقل بحران اقتصادی-اجتماعی در یک نقطهی جغرافیایی یا در میان بخشی از مردمان همسرنوشت را تشخیص دهند. این پیشروان در کنار ایجاد تشکل، امر رهبری آگاهانه و پیشبرد مبارزات را هم برعهده دارند. به عبارتی شرط لازم -نه شرط کافی- به پیروزی رساندن اعتراضات توده ای، وجود عنصر آگاهی و حضور پیشروان است.
هر چند در این کانونها کلِ جزئیات و تاکتیکهای سازماندهی و مبارزه نمیتواند پیشاپیش روی کاغذ رسم شود، اما پیشروان اجازه ندارند با چشمان کاملا بسته در جهت ایجاد یک مبارزهی تودهای گام بردارند. همواره لازم است پیشتازان جنبش تودهای تصویری روشن و کلی از آنچه که در افق دارند را هم برای خودشان و هم برای تودهها ترسیم کنند. داشتن نقشهی راه و استراتژی مشخص طوری که بتوان آن را با زبانی واضح و اقناعی برای زنان و مردان زحمتکش توضیح داد، از اولین قدمهای دامن زدن به یک مبارزهی تودهای است. مطئنا در جریان عملیکردن دورنمایی که پیشِرو است خیلی از تصمیمات و نظرات تغییر میکند. گاه مشکلات و فرصتهای جدیدی که پیش میآیند نقشهی اولیه را دگرگون میکند. اما این واقعیت نمیتواند دلیلی قانعکننده باشد تا پیشروان از تدوین یک استراتژی جامع شانه خالی کنند.
مضافا، تبدیل کردن نقشهی راه و استراتژی مبارزه به گامهای کوچک عملیاتی بسیار حائز اهمیت است. پس از پاسخ دادن به سوال “چه باید کرد؟” بلافاصله لازم است به این سوال مهم نیز پاسخ داد: “از کجا باید آغاز کرد؟” پیدا کردن جواب این سوال که پیش شرط عبور از تئوری به عرصهی پراتیکِآگاهانه است، همزمان تلاشی است برای مشخصکردن گامهای مختلف مبارزه. هیچ شطرنج باز ماهری با اولین حرکت، سرنوشت بازی را تعیین نمیکند. بنابراین در پروسه ی مبارزه، نخست اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت مشخص میشود. رویکرد انتقالی از هر هدف به دیگری قانونمند و نقشه مند است، در واقع نمی توان بی واسطه اهداف بلند مدت را در دستور کار قرار داد. اگر با شلاق دستیابی به نتایج فوری حرکت کرد و در نشان دادن نتایج عجله داشت، به صورت زودرس وارد جدالهایی خواهیم شد که دستاوردهای بدست آمده را نیز بر باد میدهد. اگر پیشروان بر طبق رؤیا پردازی، جاه طلبی های شخصی یا تحلیل های ذهنی و غیر علمی، جدالی را به توده ها تحمیل کنند که آنها (توده ها) هنوز عزم و آمادگی لازم برای رویارویی با آن را کسب نکرده باشند؛ هم توده را متحمل ضربات جبران ناپذیری خواهند کرد، و هم با از بین بردن اعتماد و جایگاه خودشان (پیشاهنگ)، توده ها را روانه ی پیوستن به نیروهای ارتجاعی می کنند. طرح شعار و خواستهها بدون در نظر گرفتن شرایط و ظرفیت و توان جنبش، پتانسیلهای موجود را به فنا میبرد. شعارهایی که در همان گام اول تحقق بی واسطهی اهداف و آرزوهای نهایی را وعده میدهند، و با فراجهیدن از کار تدریجی انقلاب را بدون تدارک انقلابی میخواهند، در میان تودهها جایی نخواهند داشت و در بهترین حالت محافل کوچکی از فعالین را بهوجود میآورد. در حقیقت اهداف و شعارهایی فراگیر میشوند و نیروی تودهای به خود جلب میکنند که از یکسو ریشه در نیازهای کار، زندگی و مبارزات همین امروز کارگران و زحمتکشان داشته باشند و از سوی دیگر با سطح آمادگی، سازمانیافتگی و مبارزه طلبی توده ها متناسب باشند. درک درست از انحرافاتی مانند عقب ماندن از تودهها، دنبالهروی، سکتاریسم، ماجراجویی، محافظهکاری، تعجیل یا تعلل در مبارزه با تحلیل فاکتورهای ذکر شده بدست می آید. فعالین کارگری و اجتماعی زمانی میتوانند به یک نیروی پیشتاز تبدیل شوند که به صورت عملی همهی این فاکتورها را در نظر گرفته باشند.
پیشروان سازمانده تودهای هیچگاه اصلاحات نقدی را به انقلاب قرضی واگذار نمیکنند. بنابراین در تمامی جنبش هایی که کارگران برای بهتر زیستن به راه انداخته اند فعالانه و آگاهانه شرکت می کنند. نیرویی که همین امروز دستاوردی نداشته باشد، در میان توده ها جایی نخواهد داشت. توده جلب سخنان خوش رنگ و لعاب و ادعاهای روشنفکرانه نمی شود. دستاوردهای مادی و قابل لمس برای توده ها -حتی اگر فعالیتی ریشه ای نباشد و فعلا در سطح اصلاح وضع موجود و مبارزه با معلول ها باقی بماند- راه نفوذ در میان زحمتکشان را هموار می کند و پراتیک مبتنی بر تبلیغ و ترویج آگاهی سوسیالیستی توسط پیشروان را با استقبال کارگران مواجه می کند. پیشروان در کنار توده ها از طریق مبارزه با مصیبت های سرمایه داری (معلول ها)، رفرم در جامعه، بهبود وضع کار و زندگی کارگران، فروکاستن رنج زحمتکشان، به سرانجام رساندن مبارزه ی روزانه ی پرولتاریا و کسب دستاوردهایی ولو کوچک؛ انگیزه و آمادگی مبارزه با خود سرمایه داری (علت) و به موفقیت رساندن افق انقلاب سوسیالیستی را تأمین می کنند. بهبود شرایط کار و زندگی فرصت پرداختن به دیگر امور را به کارگران می دهد و موفقیت در هر رزمی اعتماد به نفس کارگران را بالا می برد و به سکویی برای کسب موفقیت های بیشتر تبدیل می شود. مسیر پیشرویی کارگران البته، گاه پله-پله و آرام است، و گاه تند و ناگهانی مثل انقلاب.
اما شرکت در رزم توده ها و تلاش برای بهتر کردن شرایط زندگی شان در جامعه ی سرمایه داری، اگر با افق سوسیالیستی پیوند نداشته باشد به رفرمیسم و خیریه می انجامد. ارتباط گرفتن و فعالیت با توده ها، در نهایت باید زحمتکشان را روز به روز بیشتر به آگاهی سوسیالیسم انقلابی مسلح کند. پس تاکید کمونیست ها بر جنبش حی و حاضر، تکرار همان شعار اصحاب رویزیونیست (تجدید نظر طلب) و اپورتونیزم (فرصت طلب) نیست که از مدتها پیش گفته اند: «جنبش همه چیز است، هدف نهایی هیچ.» جنبش کنونی همواره برای کمونیستها، اگر نه در شروع، اما در افق نهایی اش جنبش پیروزی انقلاب -سوسیالیستی- است. به بیانی دیگر، کمونيستها برای برآورده شدن مطالبات و هدفهای بیواسطه و تأمین منافع کوتاه مدت طبقه ی کارگر، همین حالا به جدال بر می خیزند؛ اما آنان در جنبش امروز، در عين حال، از آيندۀ جنبش نیز دفاع میکنند.
خصوصیت دیگر تشکلهای تودهای این است که گرایش انقلابی در آنها برجستهتر است. تشکلهای تودهای به سرعت از خواستهای صنفی-حرفهای-پیشهای تنگنظرانه عبور میکنند و خواستهای کل مزدبگیران و ستمدیدگان را به مطالبهی اصلی تبدیل میکنند. اعتراضات تهیدستان شهر و روستا بنا به ماهیتی که دارد، سریعا از خواسته های اقتصادی-رفرمیستی به جنبشی سیاسی-انقلابی تغییر شکل می دهد. به محض آنکه یخ از جا کنده شود و دوران رکود به پایان برسد، ماهیت این بخش از کارگران آنها را مجاب می کند که به مثابه ی یک طبقه و در مقابل کل دولت بورژوا -نه در برابر یک بخش از آن یا کارفرمای یک واحد تولیدی- به میدان بیایند. به همین دلیل صنفی گرایان و رفورمیستهای «خشمگین از امپریالیسم و ترسان از انقلاب» دشمنی دیرینه و تخفیف ناپذیری با تشکلهای تودهای دارند.
خصلت انقلابی تشکلهای تودهای به معنای بی وظیفه بودن پیشروان در برابر ایجاد کانونهای تودهای در دورههای رکود و اعصار پیشا انقلابی نیست. از یاد نبریم، انقلابیونی که با انفعال و تعلل، همهی رسالت و وظایفشان را به زمان وقوع شرایط انقلابی موکول میکنند، حامل ضعف ها و کمبودهای زیادی هستند. کمبود کادر (کادرهای سازمانده ای که در میان تودهها باشند نه روشنفکران جدا افتاده از تودهها)، کمبود تجربه، ضعف در سازماندهی تودهای و فقدان و کمبود تشکلهای تودهای گوناگون از مهمترین نقاط ضعف انقلابیون طبقهی کارگر در شرایط انقلابی بهشمار میآید که میراث سهل انگاری و کم کاری در گذشته است. تلاش برای کاهش و برطرف کردن این نقاط ضعف در صفوف طبقهی کارگر و زحمتکشان جامعه، امر فوری پیشروان کارگری در شرایط غیر انقلابی است. بدون رفع کردن این نقطه ضعف ها، کمونیستها در رویارویی با یک شرایط انقلابی آمادگی لازم را ندارند. برطرف کردن این ضعفها و کمبودها در دورههای غیر انقلابی، بخشا در گرو ایجاد تشکلهای تودهای کارگران در محل کار و زیست است.
سازمان های توده ای و تشکل های کارگری که در روند مبارزات طبقاتی همین امروز به وجود می آیند، پایه، بنیاد، و نیروی مادی ایجاد شوراها به عنوان سازمان تسخیر قدرت سیاسی و سازمان اِعمال قدرت کارگران و زحمتکشان در موقعیت اعتلای انقلابی هستند. به عبارتی دیگر، تشکلهای تودهای به عنوان «ارگان مبارزهی سیاسی-اقتصادی» در دوران پیشاانقلابی و تکیهگاه سازمانی و نیروی تدارکاتی شوراها «ارگان حاکمیت کارگران و زحمتکشان» در دورهی اعتلای انقلابی عمل میکنند. همانطور که کمیتههای اعتصاب در کارخانه پس از پیروزی انقلاب وظیفۀ مدیریت کارخانهها و مراکز کار -یعنی اداره تولید و خلع ید واقعی از بورژوازی- را عهدهدار میشوند و در حقیقت به کمیتههای کارگری کنترل کارخانه ارتقا مییابند، همانطور که در موقعیتهای انقلابی تشکلها و کمیتههای محل کار، قدرت دوگانه را در کارگاه و کارخانه تحمیل میکنند، تشکلهای تودهای کارگران در سطح جامعه نیز قدرت دوگانه را در شهر، استان، یا کل کشور تأمین و تثبیت میسازند. (روشن است که مکانیزم و نحوۀ انتخاب نمایندگان در تشکلهای تودهای، جایگزینیشان و غیره عیناً مانند شورا است، یعنی از اصول قابل عزل بودن، مسئول بودن، پاسخگو بودن و… پیروی میکنند). این تشکلها عمدتا بر تقسیمات جغرافیایی و تودههای ستمدیده و همسرنوشت یک منطقه متکی اند و با توجه به اتحاد وسیعی که بوجود میآورند، قدرت ایجاد کمون برای ادارهی سیاسی منطقههای جغرافیایی را دارند. به این اعتبار، برنامهی حاکمیت شورایی یک برنامهی انقلابی و زمینی است که پایهای اجتماعی و نیروی مادی ایجاد آن را کارگران، زحمتکشان و مجموع ستمدیده گان سازمانیافته در تشکلهای کارگری و تودهای تشکیل میدهند. رسالت تاریخی انقلابیون واقعی چه در هنگام سلطهی طبقات حاکم، چه در شرایط انقلابی و چه زمانی که انقلاب کارگری به پیروزی رسیده باشد، این است که بدون لحظهای درَنگ و دادن کوچکترین مجال به بورژوازی، اتوریتهی کارگری را بر بورژوازی و احزابش تحمیل کنند.
ادامه دارد