از سازماندهی تشکل‌های مبارزاتی توده‌ها، تا استقرار ارگان‌های حاکمیت شورایی

#جزوه‌ی_بهار:
«برای آمدن بهار باید هزار گل از زمین بروید و برای به پیروزی رساندن انقلاب هزار پیشاهنگ سازمانده در میان زحمتکشان سربرآورد.»
۲۶ بهمن ۱۴۰۰
فهرست:
۱. مقدمه
۲. تعریف و آشنایی
۳. مسئله‌ی توازن قوا و اشکال مختلف سازماندهی (مخفی، نیمه مخفی، علنی)
۴.پایه های اجتماعی-طبقاتی تشکل‌های توده‌ای
۵. رابطه‌ی حزب با تشکل‌های توده‌ای
۶. تفاوت پیشروان سازمانده توده‌ای با فعالین به‌اصطلاح آگاه و منزوی
۷. ساختار و مکانیزم تشکل‌های توده‌ای
۸. انواع تشکل‌های توده‌ای
۱. مقدمه:
انقلاب امر توده هاست و داشتن افق انقلاب سیاسی و اجتماعی تفاوت اصلی کمونیست ها را با دیگر جریانات نشان می دهد. اما برای به پیروزی رساندن انقلاب، نیرو لازم است. نیرویی که در کنار آگاهی طبقاتی، تشکل طبقاتی خود را ایجاد کرده باشد. چرا تشکل؟ تشکل ابزار مبارزه و تغییر جهان پیرامون است، با تغییر جهان سرمایه‌داری خود ما هم دگرگون می‌شویم و از دام از خود بیگانگی رهایی می‌یابیم. تشکل سلاحی است برای ترویج و تبلیغ سوسیالیستی در مقیاس توده‌ها، و پرورش دادن کادرهای سازمانده به عنوان پیشروان جنبش انقلابی. در عین حال تشکل معیاری برای سنجیدن میزان آگاهی است. هیچ فرد یا جمعی از سوسیالیستها نمی‌توانند مدعی درجه‌ای بالا یا سطح کارآمدی از آگاهی طبقاتی باشند، اما نه تشکل این مبارزه را بوجود بیاورند و نه در مسیر ایجاد این تشکل تلاش چشمگیری داشته باشند. به این اعتبار می‌توان آگاهی کسانی را که در راس ایجاد تشکل قرار می‌گیرند به نسبت کارایی آن تشکل تخمین زد. البته معیارهای دیگری برای آگاهی وجود دارد که بخشا آکادمیک و… است. اما برای کمونیست‌ها که جدای از تفسیر جهان، تغییر جهان را در اولویت کارشان دارند، و اتفاقا تفسیر جهان را در خدمت تغییر جهان به‌کار می‌گیرند، تشکل -به‌عنوان نیروی جهت دار و سازمان‌یافته‌ای که افقش تحول انقلابی و زیر و رو کردن سرمایه داری است- اهمیت بسزایی دارد.
چرا تشکل توده‌ای؟ بورژوازی با تمام پتانسیل هایش از نظم استثمارگرانه محافظت می‌کند بنابراین پرولتاریا و متحدانش نیز لازم است از تمام ظرفیت‌هایشان در مبارزه‌ی طبقاتی استفاده کنند. همانطور که طبقه‌ی کارگر در جدال با سرمایه‌داری هیچ شکلی از مبارزه را کنار نمی‌گذارد و هیچ بخش و لایه‌ای از صفوف خود را در حاشیه قرار نمی‌دهد، پیشاهنگ طبقه نیز برای تدارک انقلاب به تمامی ابزارهای مبارزه مسلح می‌شود و همواره برای انتقال از یک شکل مبارزه به شکلی دیگر آماده است. متن پیش رو یکی از این ابزارهای مبارزه‌ی طبقاتی را به سهم خود توضیح می‌دهد، به این امید که مد نظر پیشروان قرار بگیرد. این متن در عین حال ادای سهمی است هر چند کوچک به خیزش‌ها و مبارزاتِ جان‌بَر‌کفِ کارگران و زحمتکشان در جامعه‌ی طبقاتی ایران. در این جزوه می‌خواهیم نشان دهیم تشکل‌های توده‌ای یکی از راهکارهای مناسب برای پُر کردن خلاء سازماندهی در خیزش‌ها و قیام‌های خودانگیخته‌ی توده‌ای از نوع دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ است.
اگر چه آن نوع از خیزش های توده ای که وجه غالبشان خودانگیختگی است و وجوه سازمانیافتگی شان ضعیف تر است را نمی توان نمودی از تشکل یابی توده ها دانست، اما جنب و جوشی که قیام های توده ای در روحیات معترضین بوجود می آورد و توده ها را از حالت رخوت و بی اعتنایی سیاسی خارج می کند، تا اندازه ی زیادی زمینه ی ذهنی را برای سازمان یابی توده ها فراهم می کند. از طرفی با اعتلای قیام توده ها، زمینه ی عینی و توازن قوای لازم برای به راه انداختن جنبش سازمان یافته ی توده ها تامین می شود. ارگانهای حاکمیت توده ای در یک روند تکاملی و در دل مبارزات انقلابی کارگران و زحمتکشان رفته رفته اعتماد به نفس، تجربه و توانایی تصرف قدرت سیاسی را کسب می کنند. پیروزی انقلاب کارگری و استقرار حکومت شوراهای کارگران و زحمتکشان در گرو تلاش هایی است که از همین امروز در جهت تقویت سنت تشکل یابی توده ای و تکامل آن به سطح ارگانهای حکمرانی سیاسی-اقتصادی بر جامعه انجام می گیرد.
در عین حال، هیچ خیزش یا جنبشی را نمی‌توان تماماً خودانگیخته و فاقد رهبری و سازمان دانست. مطمئناً هر خیزش و جنبشی دارای رهبرانی است و سطحی از سازمانیابی را در خود دارد. اما آنچه که اهمیت دارد از یکطرف توجه به وجه غالب خیزشها و جنبشها است و از طرف دیگر رفع ضعف‌ها و کمبودهای حرکت مهم است. در خیزش توده ها گاه خودانگیختگی وجهی غالب دارد و گاه وجه سازمانیافتگی غالب است و خیزش را به سطح جنبش ارتقا می‌دهد. به طور قطع پیشروان همواره تلاش می‌کنند با دخالت و همراهی مسئولانه در خیزش‌ها، وجه تشکل‌یابی را در مقایسه با وجه خودبخودی بودن تقویت کنند. خودبخودی بودن جنبش به‌نوعی نشانگرِ اصالت آن و عینی بودن اهداف و خواسته های مطرح شده است. پیشروان با در نظر گرفتن همین فاکتور، بهترین راهکارهای عینی را برای ایجاد تشکل‌های پایدار توده‌ای، در کنار خود توده‌ها و در پراتیک به آزمایش می‌گذارند. تجربه و روند مبارزات عملی بهترین آموزگار، قاضی و اصلاح کننده‌ی آلترناتیوهایی است که در جهت ایجاد تشکل و پیشبرد موثرتر مبارزات توده‌ای به کار گرفته می‌شوند. تصمیم‌گیری در مورد اصول و راهکارهای بهتر هرگز در یک پروسه‌ی ذهنی و جدال نظری صرفْ به سَرمنزل نمی‌رسد. پیشروان و توده‌ها پس از بحث‌های اولیه بالاخره به هنگام برداشتن گام‌های عملی است که بر اشتباهات، ضعف‌ها و کاستی‌ها فائق می‌آیند. آنها در پراتیک متوجه می‌شوند که کدام نقاط مثبت را باید تقویت کنند. همانطور که صمد بهرنگی در داستان ماهی سیاه کوچولو می نویسد: «همه‌اش که نباید ترسید! راه که بیافتیم ترسمان می‌ریزد.» پیشروان پس از تفسیر اوضاع و بررسی توازنِ‌قوا، بایستی به فکر تغییر -یعنی پراتیک- باشند.
اگر انقلاب امر توده هاست، پس گرایش اجتناب ناپذیر سرمایه داری فلج کردن فعالیت خود توده ها برای انقلاب خواهد بود. چنین گرایشی خواه از طریق پارلمان، اتحادیه، سندیکا، حزب و هر ابزار و سلسله مراتب دیگری بخواهد توده ها را از “متکی شدن به نیروی خود” ساقط کند، عملا انقلاب از پایین را بایکوت می کند و دست به دست شدن قدرت را از بالا نوید می دهد. گرایش فلج کردن فعالیت خود توده ها در دوران پیش از انقلاب و دوران تحولات آرام و تدریجی، به فرقه گرایی و اشرافیت بروکراتیک کارگری دامن می زند. رهبران بر بالا سر توده ها قرار می گیرند و آنها را از دخالت مستقیم در تعیین سرنوشت شان دور نگه می دارند. رهبران توده ها را به “سپردن کارها به دست روشنفکران” عادت می دهند و این سرآغاز شکست -بر اثر فاسد یا ناتوان از آب درآمدن رهبران، و سستی و انفعال در میان نیروی محرکه ی انقلاب (طبقه ی کارگر)- است. پیشروان فراموش می کنند که شرکت فعالانه در مبارزات روزمره ی کارگران، هر چند این مبارزات حامل اشتباهاتی باشد، تنها راه اصلاح کج روی ها، آگاه شدن کارگران و بهبود توازن قوا است.
پیشتر گفتیم که به برآمدهای خودانگیخته‌ی توده‌ ای بدون عنصر آگاهی نمی تواند راهگشا باشد. این آگاهی و تئوری انقلابی است که کارگران را به یک نیروی مادی در مسیر انقلاب تبدیل می‌کند. فردریش انگلس در این باره می نویسد: «بدون احساس تئوری توسط کارگران، سوسیالیزم علمی هرگز به گوشت و خون آنان وارد نخواهد شد، همانگونه که تئوری بر شعور کارگران چنگ می اندازد، این حرکت متقابل نیز به نارسایی خود انگیخته تودهها پاسخ می گوید، و حتی بیش از این، وارد گوشت و خون آنان می شود. این موضوع به بهترین شکلی چنین بیان شده است: تئوری وفنی که توده ها را فرا گیرد به یک نیروی مادی تبدیل می شود». اما آموزش واقعی و رشد آگاهی در میان کارگران، از مبارزه ی انقلابی جدا نیست. مبارزه انقلابی و خود انقلاب تواناترین آموزگاران توده های کارگر و زحمتکش هستند. تنها مبارزه، طبقه تحت استثمار را آموزش می دهد. تنها مبارزه شکوه توانش را بر او آشکار می گرداند، افق هایش را می گستراند، تواناییهایش را می افزاید، ذهنش را روشن می کند و اراده اش را پولادین می سازد.
در گذشته (و امروز نیز) سرمایه‌داری بنا به ضرورت تولید صنعتی، توده‌ی زیادی از کارگران را در یکجا (کارخانه) جمع کرد. سرمایه‌داران با این کار بستر رشد آگاهی طبقاتی را در جمع کارگران کارخانه مهیا می کنند و با استثمار شدید آنها اقدامات جمعی و سازمان‌یافته‌ی کارگران را اجتناب ناپذیر می کنند. به عبارتی با گرد آوردن نیروی عظیم کارگران در یک محل، گورکنان خویش را می سازند. امروزه سیستم سرمایه به این خطر بالقوه و نقطه ضعف خویش پی برده است، بنابراین با کوچک کردن کارگاه‌ها، ترویج دورکاری و دیگر روش‌ها از اجتماع فیزیکی کارگران در یک مکان دوری گرفته است. با این کار دیگر عده‌ی زیادی از کارگران مانند قبل با یک کارفرمای واحد و مشخص روبرو نمی‌شوند، اولویت مطالبات محوری (قرارداد، دستمزد، امنیت محل کار و…) هر بخش از آنها با یکدیگر متفاوت شده است، به همین دلیل دشوارتر از قبل متشکل می‌شوند. اگر پراکندگی طبقه‌ی کارگر امکانات مبارزه‌ی متشکل را به محاق برده است، پیشروان کارگری با مجتمع کردن های مداوم کارگران، با تاکید بر همسرنوشتی و مشخص کردن مطالبات مشترک در عرصه‌های مختلف کار و زندگی، زمینه ی مبارزه‌ی جمعی کارگران و زحمتکشان را علیه سلطه‌ی بورژوازی فراهم می‌کنند.
برای ایجاد تشکل توده‌ای قبل از هر چیز لازم است کانون‌های اصلی بحران در محل و پتانسیل نیروی انسانی پیشرو را ارزیابی کرد، سپس تجمع توده‌ای را سازمان داد. در ادامه، نیروی پیشرو با اتخاذ کردن راهکارهای نقشه مندی که امکان عملی مشارکت بیش‌تر و بهتر توده‌ها را فراهم سازد با به مبارزه کشیدن فعالانه و موثر ستمدیده گان، بسیج توده‌ای را در جدالی که دستاوردهای بلافصلی برای استثمار شدگان جامعه دارد، ممکن می‌سازد. در این جهت، تعیین فعّال‌ترین بخش از مردم و سعی در سازمان‌دهی خاص آن بخش به‌نحوی که بتواند بخش‌های منفعل‌تر و کندتر دیگر را به‌دنبال خود بکشاند، دارای اهمیت بسیار است. این بخش از توده‌ها در جریان مبارزات عملی -و نه در چهارچوب‌های دانشگاهی- به سطح کادرهای آگاه و سازمانده ارتقا می‌یابند. در این پروسه عناصری در میان توده پتانسیل آن را نشان می دهند که به سطح کادر سازمانده، کادر، یا نیمه کادر ارتقاء بیابند. این پروسه در ضمن، سنت مبارزاتی را در ذهن و خاطره ی جمعی توده ها ثبت می کند. همچنین، در یک تشکل توده‌ای جنبه‌ی تبلیغی-تهییجی که شور طبقاتی را برمی‌انگیزد، چنان غالب نیست که از کادر پروری و رشد شعور طبقاتی در میان توده ها غافل بماند و جنبه‌ی ترویجی-آموزشی را به حال خود وانهد.
ادامه دارد
Print Friendly, PDF & Email

Google Translate