در سوگ جامعه ای که به گرگ خود تبدیل شده است

در سوگ جامعه ای که به گرگ خود تبدیل شده است

کنکاشی در حاشیه “قتل ناموسی” مونا حیدری

آن که با گرگش مدارا می کند خلق و خوی گرگ پیدا می کند” (فریدون مشیری)”

مقدمه:

یکبار دیگر خبر دردناک یک قتل ناموسی دیگر در اهواز ، شکسته شدن مونا حیدری توسط خانواده اش جامعه ایران و دنیائی را تکان داد. می گویند خانواده مونا او را از ترکیه برگردانده تا در اهواز قصابی کنند و سر بریده او را برای عبرت و با افتخار در شهر بگردانند تا “ناموس پرستی” خود را ثابت کنند.

اینجا دیگر حداقل بصورت ظاهر با خبر اعدام و سنگساز حکومت اسلامی سروکار نداریم اینحا شاهد کشتن یک انسان یک زن جوان هستیم توسط یک عده رذل نرینه! اینجا بواقع شاهد جامعه ای هستیم که چون زورش به حکومت نمی رسد تصمیم گرفته زورش را به زن و کودک خود برساند تا بالاخره عقده های حقارت درونی خود را از طریق “ادای به دستورات سنت” بپوشاند.

طبق معمول، مخالفان رژیم اسلامی حکومت را بعنوان عامل این قتل ناموسی معرفی می کنند که از دید من مقداری ساده کردن داستانست و توضیح دهنده همه واقعیت نیست. نمی شود همه “گناه ها” را به گردن حکومت انداخت. وقتی علل درست بررسی نشود درمان هم ناتمامست و بی اثر.

در این مقاله سعی می کنم از دید خودم لایه های دیگر این فاجعه انسانی را بشکافم ضمن اینکه تاکید می کنم که تغییر رفتاری جامعه ایران حتما از مسیر تغییر حکومت و قوانین حکومتی اغاز می شود اما این فقط اغاز “عشق ” خواهد بود و جامعه ازاد شده از دست ولایت فقطه سالها و نسلها هنوز کار لازم دارد تا برسد بجائی که شایسته زندگی انسانی شود.

(۱)تاثیر حکومت و قوانین اسلامی و مردسالار:

مشاهده تاریخی نشان می دهد که در ایران یا افغانستان یا عراق با سایر جوامع سطح فرهنگ مردم در حد زیادی تحت تاثیر فرهنگ حکومتی بوده و هست.مارکس از این زاویه فرهنگ حاکم در جامعه را فرهنگ طبقه حاکمه می دید که امری کاملا ثابت شده است.

حکومتها فرهنگ می سازند و ابزارهای زیادی دارند که فرهنگ خود را به جامعه حاکم کنند.کودک از سن پائین تا دم مرگش تحت تاثیر بمباران تبلیغاتی حکومتی است. لذا جامعه ای در دهه ۷۰ میلادی در ایران و افغانستان (بعنوان نمونه) در حدی شکل مدرن پیدا کرده بود بجائی رسید که ورزشگاهش تبدیل شد به میدان اعدام و مردم می رفتند “اعدام تماشا کنند” بعنوان سرگرمی اخر هفته! جامعه ای که عارفانه این تحقیر را بپذیرد که در خیابان شلاق بخورد مثل خر و گاو (که انهم نباید باشد) یا هر روزه تحقیر شود . خوب این تنزل فرهنگی یک روزه حاصل نمی شود و نظام ارزشی است که بتدریج “جا می افتد” و این می شود که شاهدیم!

لذا نقش حکومت و قوانینش در ساخته شدن فرهنگ امری کاملا اثبات شده است و دقیقا همین دلیل است که حکومتها چه در شرق و چه در غرب روی مدیا و نظام اموزشی بسیار پامی فشرند چرا که می دانند بدون جا انداختن نظام فرهنگی امکان ماندن ندارند.

لذا فاجعه قتل ناموسی و سایر فجایع موجود در جامعه ایران را نمی شود از فاجعه حکومت ایران جدا ارزیابی کرد.

(۲)چرخه خود زنی و سقوط نظام ارزشی در جامعه و درونی شدن نظام جنایت و “گرک هم شدن”

هر کسی در جامعه ایران طی چند دهه اخیر زندگی کرده باشد براحتی می تواند ببیند که مردم ایران هر جا هستند دچار تحولات ارزشی عمیقی شده اند که بسیاریش منفی است.

فقط مورد قتلهای ناموسی نیست.یک اپیدمی جنون یک کلاه برداری جمعی یک “حنبش” برای زدن همدیگر برای بالا رفتن روی شانه های هم .تقلا برای بقا به قیمت دروغ گفتن، استفاده از فریب و زیر پا گذاشتن چیزهائی که قبلا وجدان نامیده می شد.

در بستر تثبیت نظام سرمایه داری و سقوط زندگی و اینده ، جامعه دقیقا به گرگ خود تبدیل شده .چون نتوانسته حکومت را به زمین بزند تصمیم گرفته بفل دستیش همسایه اش زنش و کودکش را بزند! عقده های حقارت اجتماعی به انفجاری رسیده اند که اگر به سمت حکومت باز نمی شوند  به سمت خودی می ترکند و لجن زاری می سازند چنان بد بو که انور دنیا هم مشام را ازار می دهد!

وضعیت جامعه ایران و خاورمیانه اینست! شکستها و تقلهاهای بی سرانجام ، به خودزنی ها خودکشی ها ، به گرایش به جنایت و سر بریدنها به ساخته شدن نسل زامبی ختم شده! 

نسلی که افقی مثبت در مقابل خود نمی بیند لذا بدبختی هایش را سر ضعیف تر از خود خالی می کند. اینست روانشناسی شکست و ناامیدی و سقوط جمعی .

(۳)قتل ناموسی در بخشهای حاشیه ای جامعه ایران اما اینهم ساده کردن داستانست!

می گویند استان خوزستان همانجا که جنبش کارگری بسیتر پیشرفته ای داشته همانجا شاهد بیش از ۶۰ پرونده فعال قتل ناموسیست! این قتل مونا در اهواز بوده و توسط یک گله کامل از خانواده نرینه او انجام شده.نرینه هائی که بالاخره در دامان مادران نرینه پرور بزرگ شده اند!(این را گفتم که گول چند تا فمینیست را نخورید که فکر می کنند شیطان مرد است و فرشته زن!)

بله درست است! جوامع حاشیه ای ایرانی حامل عقب ماندگیهای فرهنگی بیشتری هستند.هر قدر مدنیت و شهر نشینی جلو برود اینجور قتلها کمتر می شود اما انواع دیگر قتلها رشد می کنند که فقط ظاهرا “ناموسی “نیستند!

پدیده های دیگر لحن در مراکز شهری بزرگ در ایران در حال رشد هستند که از دست اینها ادم باید به دهات پناه ببرد!

انواع قتلهای مافیائی، قتلهای زنجیره ای! کلاه برداریهای جمعی، کلاه برداری فرد از خانواده خودش! انواع رنگی شارلاتانیزم، انواع جدید اعتیاد انواع جدید بیماریهای شخصیتی و روانی عروج سایکوپاتی همه گیر! “عشق به مقت خوری زمین خوری ضعیف خوری، ضغیف کشی ، زندگی تقلبی ، توسعه کیش لذت ، بی خیالی خلاصه جای قتل ناموسی کثافتهای درشت تر !

خلاصه بگویم که لحنزاریست اون جامعه که فقط سامنینش عادت کرده اند بوی تعفن ساخته خود را نمی شناسند!( نمی گویم در غرب گلزار است خیر!)

صادق هدایت در اخرین نوشته هایش شاید وصیتش نوشت که ایران را مستراحی می بیند متعفن و دقیقا بخاطر لعو ویزایش در فرانسه خود را کشت تا به اون مستراح برنگردد. شاید حقیقتی در اون داستان بود که متاسفانه در سال ۲۰۲۲ این اراذلی که سر بریده دختر جوان اهوازی را بلند کرده اند دارند انرا تایید می کنند!

جامعه ای که گرگ بیرونش را نتوانسته بکشد و ترجیح داده کرگ خودش بشود!خود زنی بکند بشود همان دلقک قاتل متنفر از همه که از شدت تنفر هز همه چیز تبدیل یه قاتلی “انارشیست” شده!

لذا فکر می کنم عامل “حاشیه نشینی” در توسعه قتلهای ناموسی را نی توان لحاظ کرد اما داستان اینجا هم تمام نمی شود!

(۴)سرخوردگی اجتماعی و روان اجتماعی جامعه:

بخشی از این ماجرا مستقل از موارد بالا ، برمی گردد به فضای سرخورده اجتماعی ایران که همانطور که گفتم چه در حاشیه چه در شهرهای بزرگ همه جا دچار سرخوردگی است.دچار استیصال است.تقلاهایش بر زدن رژیم اسلامی بجائی نرسیده و “نماز باران خواندنها” و اعتراضات خیابانی و بست نشستنها گره نگشوده و سرکوب بعد سرکوب ، سقوط اقتصادی بیکاری ، بی آیندگی و گم شدگی ، ایران را به کارخانه زامبی سازی عجیبی تبدیل کرده.

خوزستان، همان استانی که شاهد جدی ترین جنبشهای کارگری تاریخ ایران بوده ، دقیقا همانجا صحنه سر بریدن استو صخنه قتلهای ناموسی چرا؟ شاید خانواده مونا هم در اعتراضات ضد رژیم فعال بودند کسی چه می داند! وقتی زورشان به پاسدار و اراذل بسیجی نرسید یادشان افتاد که “خشم “نرینه خود را هنوز می توانند سر دختر و زن خود و خواهر خود بریزند!

اینست که من فکر نمی کنم وجود حکومت اسلامی یا حتی فرهنگ عقب مانده مردسالار و اسلامی بتنهائی بتواند توضیح دهد که چرا این اعمال زشد در حال تشدید است؟ اون عوامل اول و دوم که همیشه بودند!

شاید بتدریج ما بتوانیم یک مدل چند وجهی از عواملی که بتوانند توسعه قتلهای ناموسی در ایران را در کانتکس علمی تری توضیح دهند ، نزدیک بشویم.

این نوشته فقط آغازیست برای فکر کردن عمیقتر.این نویسنده نه توان و نه حوصله این را دارد که روی این موضوع متمرکز شود کارهای زیادی هست باید بشود .امید من اینست که ما به سوگواریهای مرسوم ملال آور و جز و ناله کردنهای معمول عادت  نکنیم و این مسائل را هم در عرصه تفکر هم در عرصه عمل به چالش بکشیم.

سالها و نسلها بعد سرنگونی رژیم اسلامی این مسائل همچنان گریبان جامعه ایران را خواهند فشرد و مثل بسیاری مسائل به چند شعار سطحی قابل درمان نیستند.

منابع بیشتر:

ناموس پرستی یا بی ناموسی؟(اسو سهامی)

www.azadi-b.com/?p=18392

سکوت در برابر قتل فجیع موناها در شان جامعه نیست(ناصر بابامیری)

www.azadi-b.com/?p=18347

شعر گرگ با صدای فریدون مشیری

شعر گرگ با صدای فریدون مشیری (aparat.com)

.

از:سعید صالحی نیا

salehinia@aol.com

12 فوریه ۲۰۲۲

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate