آلتروئیسم یا نوع دوستی

گفته می شود نوع دوستی و فدا کردن جان خود برای دیگران با تئوری داروین منافات دارد.

 انتخاب طبیعی اجازه نمی دهد صفاتی که باعث کاهش شانس تولید مثل می شود به نسل بعدی انتقال یابد

پس چگونه می شود فردی از شانس تولید مثل خود می کاهد و به شانس تولیدمثل فردی دیگری می افزاید .

آیا نوعدوستی تناقضی در فرگشت  نیست ؟ 

برخی برای توضیح ایثارگری در افراد به ویژه گی ژن ها رجوع می کنند

برخی دیگر موفق بودن گروه های ایثارگر را باعث فرگشت نوع دوستی می دانند.

 برخی انتخاب خویشاوندی را دلیل فرگشت نوع دوستی می دانند. فدا شدن یک فرد برای خانواده اش و فرگشت این عمل در بقای این خانواده  .

پرسش سر راست این داستان این است که چگونه یک نفر حاضر می شود جانش را  و ادامه بقاء و تولید مثل خودش را برای دیگران از بین ببرد

ریشه این تناقض در انتخاب طبیعی داروین چیست و چرا باید این منش ادامه یابد.

چرا باید یک نفر برای بهتر زیستن دیگران حاضر باشد جان خود را بدهد؟

آیا این عمل بر می گردد به ژنتیک این فرد؟

آن هایی که علقه های روانشناسی دارند براین باورند که  عدالت خواهان وکمال طلب ها شخصیت هایی وسواسی دارند.  

و دسته ای دیگر از این طیف براین باورند که این افراد شخصیت هایی هیپومانی اند.و باید از این زاویه به این دسته از افراد نگریست .

نخست ببینیم بیماری مانی و هیپومانی چیست.

بیماری مانی

یک نوع بیماری دو قطبی ست ؛افسردگی و شیدایی  که باعث تغییراتی در رفتار و حالات فرد می شود.این بیماری در سه فاز خفیف و میانه و شدید خود را نشان می دهد 

سن و ژن

سن شروع این بیماری حدوداً از ۱۸ سالگی ست اما می تواند در تمامی زمان ها خودرا نشان دهد.زمینه های ژنتیک و خانوادگی از عوامل اصلی این بیماری ست

علائم و نشانههای مانیا و هیپو مانیا  :

سرخوشی

اعتماد به نفس کاذب

قدرت قضاوت ضعیف

گفتار سریع

رفتار پرخاشگرانه

تحریک پذیری

افزایش فعالیت بدنی

رفتارهای پرخطر

هزینههای مالی غیر معقول

افزایش تمایل جهت انجام یا رسیدن به اهداف

افزایش میل جنسی

نیاز به خواب اندک

پریشانی زود هنگام

استفاده بی دقت و خطرناک مواد مخدر و یا الکل

غیبت مکرر در مدرسه یا محل کار

توهمات و یا فرار از واقعیت (سایکوز)

عملکرد ضعیف در محل کار  

غمگینی

نا امیدی

افکار یا رفتار خودکشی

اضطراب  

احساس گناه

مشکلات در خوابیدن

کم اشتهایی و یا افزایش اشتها

خستگی

علاقه اندک به انجام فعالیتهای لذت بخش

مشکلات در تمرکز

کج خلقی

درد مزمن بدون علت

غیبت مکرر در محل کار

عملکرد ضعیف در محل کار  

گفته می شود افراد مشهوری در جهان به این اختلال دچار بوده اند از جملهبتهوون ، هیتلر ، ناپلئون بناپارت ، چرچیل ، آبراهام لینکلن ، ارنست همینگوی و ونسان ونگوگ. (۳۰ مارس روز جهانی اختلال دوقطبی زادروز ونگوگ است.) 

 علل گمراهی

نقد روان شناسان و یا علاقه مندان به روانشناسی با نشانه شناسی شروع می شود چند نشانه در بیماران هیپو مانی را لیست می کنند و با مغلطه این همانی می گویند همین نشانه ها را در افراد سیاسی می توان دنبال کرد . نخست نگاه کنیم به این نشانه ها :

 خوش بینی

تلقین پذیری

هیجان در رفتار

قضاوت های قاطعانه  وتقسیم آدم ها به خوب وبد

پُرکاری و انرژی زیاد

کم خوابی و کم خوری

خودبزرگبینی 

خوش بینی در افراد هیپو مانی همراه است با نداشتن قضاوت درست به امور جاری و ساری در زندگی ست.

تقسیم آدم ها به خوب وبد، سیاه و سفید می تواند در طول یک روز تغییر کند و خوب جایش را به بد بدهد

پرکاری در نزد افراد مانی با ندانم کاری و رها کردن مداوم کار ها همراه است.فرد مانی هیچ کاری را به پایان نمی رساند

کم خوابی و کم خوری بر می گردد به بیماری و ربطی به کشتن نفس و ریاضت ندارد.

خود بزرگ بینی و ادعای رهبری داشتن و خود را اندیشمندی جهت هدایت جامعه دانستن با هذیان و توهم گزند و آسیب همراه است وربطی به ادعای رهبری داشتن افراد سیاسی ندارد که آن ها نه خود را که ایدئولوژی و حزب و مرام خود را در جایگاه رهبری جامعه می دانند.

ممکن است ویژه گی های ژنتیک در این امر دخیل باشد.اما باید کد شناسی اخلاقی را در این افراد دنبال کرد.باید دید چه کد هایی در این فرد از آغاز نهادینه شده است.باید دید جهان بینی این افراد بر چه پایه ای شکل گرفته است که بقای نوع را برابر بقای خود می بینند

ایثار و فداکاری ریشه در اساطیر بشر دارد و امری قدیم است. داستان پرومته داستان قدیم بودن این نوع دوستی و ایثار جان برای بهروزی دیگران است .

تبیین درست ایثار باید متمرکز باشد بر فهم و تبیین انسان از زندگی.ارزش آفرینی از ویژه گی های ذهن آدمی ست

این فهم آدمی ست که با تبیین جایگاه خود در هستی ارزش و ضد ارزش را خلق و تعریف می کند.و به تعریفی متفاوت از زیستن می رسد.و نسبت خودش را با ارزش و ضد ارزش تعیین می کند.این خصوصیت انسان اندیشمند است.

خوش بینی و خود بزرگ بینی و کار زیاد و خواب کم و قضاوت قاطعانه نسبت به آد م ها را باید در چار چوب نظری فهم انسان اندیشمند و تبیین او از جهان و هستی دید.

 این تبیین ممکن است دینی یا غیر دینی باشد و این تبیین ممکن است در آینده دچار تغییراتی کلی یا جزئی شود.

تبیین رفتار یک انسانی آرمانخواه و آرمان اندیش با بیماری های روانی و شخصیتی راه بجایی نمی برد و دری بسوی حقیقت نمی گشاید.   

تئوری داروین و فرگشت در جهان انسانی آن گونه نیست که در جهان غیر انسانی دنبال می شود.باور و اندیشه و آرمان های انسانی تنها در جهان انسانی معنا می یابد .

با معنایی و معنا دار کردن هستی تنها در جهان انسانی دنبال می شود . حیوان دنبال معنا کردن هستی نیست. باغرایزش هستی را دنبال می کند.

ایثار و فدا کردن فرد برای نوع بر می گردد به این اندیشه که این جهان این گونه قابل زیستن و بقاست.جنگ همه بر علیه همه و تنازع بقا ،این جهان را به نابودی می کشاند.همین نگاه داروینی به هستی ست که جهان را به پرتگاه نابودی کشانده است.

انسان برای بقا راهی ندارد جز ایثار همه برای همه،یکی برای همه و همه برای یکی.

ذهن و اندیشه فاسد انسان مسخ شده و سوژه گم شده در جهان کالایی قدرت فهم و هضم این گزاره ها را ندارد.

اگر نبودند انسان هایی که با ایثار خود جهان را به سوی بهتر شدن هدایت کنند بربریتی هولناک زندگی را در این کره به جهنمی بدل می کرد و راهی جز نابودی نبود.فرگشت آدمی راهی جز ایثار ندارد.  

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate