رهبران انشعاب، حزب سیاسی جدید با فرهنگ سیاسی نازل و نخ‌نما(۴)

ابراهیم علیزاده در صحبت‌های افتتاحیۀ کنگرۀ انشعابشان گفت که آنچه که به آن مبارزۀ ایدوئولوژیک گفته می‌شود اساساً منحرفانه است و باید از این به بعد از ادبیات سیاسی‌شان حذف شود.گفت که ایدوئولوژی تعصب می‌آورد، اما علم تعصب نمی‌آورد، ایدوئولوژی خشم و تندی می‌آورد، تندخویی می‌آورد، و این حزب سیاسی را داغان می‌کند….باید خود را از آن فرهنگ دور کنیم، باید حزبی امروزی باشیم.

او در حالی به تحریف و تقبیح و تنفر از مبارزۀ ایدوئولوژیک می‌پردازد که گویا فراموش کرده است که شکلگیریِ خودِ کومه‌له و نیز تأسیس حزب کمونیست ایران محصول یک مبارزۀ ایدوئولوژیک بوده است. اگر می‌گوییم کومه‌له و حزب کمونیست ایران پدیده‌ای «خلاف جریان» بوده‌اند، چنین خصلت و شناسه‌ای با چیزی به غیر از یک مبارزۀ ایدوئولوژیک قدرتمند علیه تمامی انحرافات و گرایشات غیرکمونیستی حاکم بر جنبش کمونیستی ایران نمی‌توانست معنا و مفهومی داشته باشد.بنابراین چنین رویه‌ای، برخلاف ادعاهای بی‌اساس ابراهیم علیزاده، تندخویی و خشونت به بار نمی‌آورد، بلکه قاطعیت و تحرک و شادابی سیاسی و حزبی به بار می‌آورد و تاروپود و قوارۀ وجودی و تاریخی کومه‌له و حزب کمونیست ایران هم مدیون همین تحرک و قاطعیت و شادابی بوده است.

یکی از ویژگی‌های اساسی جناح راست و ناسیونالیستی، تحریف و جعل تاریخ کومه‌له و حزب کمونیست است. به عنوان نمونه ابراهیم علیزاده و همفکرانش همواره بخش مهم و درخشانی از این تاریخیعنیجریان «مارکسیسم انقلابی» را مورد حذف و سانسور قرار داده و آن را با عنوان «دوری از ایدوئولوژی» مورد تعرض نیز قرار می‌دهند. در همین راستا است که بخش مهم و درخشان دیگری از این تاریخ یعنی شکلگیری جریان کمونیسم کارگری را نیز مورد تحریف و تعرض قرار می‌دهند. اینان بارها و بارها در مصاحبه‌های چند سال اخیر خود، پیدایش کمونیسم کارگری در این حزب و تشکیلات را «منشاء هر چیز بد» برای این تشکیلات قلمداد کرده‌اند و آنطور که در پلاتفرم سیاسی‌شان قبلاً به امضای جمال بزرگپور انتشار داده‌اند مشخصاً از ضرورت بازبینی -بخوان حذف- اسناد و جهت‌گیری‌های سوسیالیستی کنگرۀ ۶ کومه‌له و دیگر اسناد و جهت‌گیری‌هایی در این بارهتأکید کرده‌اند. اینان به طور عملی نیز مدتهاست که محتوای مشخص این اسناد و جهت‌گیری‌ها را که «استراتژی سوسیالیستی کومه‌له در کردستان» نامیده می‌شود، تهی کرده و نشان داده‌اند که به این استراتژی و اصول و فرهنگ ناظر بر آن پایبند نیستند. فرهنگ دیگری می‌خواهند!

در نگاه به مبارزات درون تشکیلاتی، کومه‌له و حزب کمونیست ایران در طول حیات سیاسی و مبارزاتی خود مراحل مختلفی از مبارزات ایدوئولوژیک درونی که هر یک از آنها بازتاب معینی از وقایع سیاسی و اجتماعی و طبقاتی بیرون از چهارچوب‌های تشکیلاتی بوده‌اند را نیز پشت سر نهاده و تا آنجایی که به این عرصه مربوط است در دل چنین کشمکش و مبارزه‌ای بوده است که افق سیاسی و استراتژی سوسیالیستی این جریان توانسته استبا روشنی هر چه تمام‌تری تدوین و به تصویب برسد. رسیدن به چنین موفقیتی به آسانی و بدون تحمل رنج و انجام فداکاری، میسر نشده است.جناح راست و انشعابیکه به همان انحرافات سیاسی و نظری‌ای در غلطیدهکه هر یک از آنها در دوره‌های مختلف با رنج و مرارت و مبارزه از سیاست و پراتیک رسمی این جریان زدوده شده است؛ در مقایسه با سیر تثبیت برنامه و استراتژی کومه‌له و حزب کمونیست، یک عقبگرد سیاسی تمام عیار محسوب می‌شوند.

اینان که توان دفاع سیاسی از خود را نداشته‌اند، از ضرورت دوری از «فرهنگ چپ و راست، فرهنگ گرایش‌تراشی و فرهنگ غیردمکراتیک» به داستان‌سرایی‌های بسیاری پرداخته‌اند. داستان خرافی و مشمئزکنندۀ «گذاشتن ذره‌بین بر مغزها و واکاوی مغزها و گذاشتن آزمایشگاه امتحان مارکسیسم جلوی درب اردوگاه» کههمواره از سویابراهیم علیزاده تکرار می‌شود، از همینجا ناشی می‌شود. او این داستان را به طور علنی از دانشگاه سلیمانیه آغاز کرد. او که خود را طرفدار علم می‌نامند، به دانشگاه و میان شماری از دانشجویان رفته بود تا روایتی «غیرعلمی و تحریف شده» از تأسیس حزب کمونیست ایران و تحولات درونی آن خصوصاً در سال‌های اوائل دهۀ ۹۰ میلادی بدهد.

جدا از روایت تأسیس حزب، او در مورد اولین انشعاب در حزب گفت: «چیزی که به آن مبارزۀ ایدوئولوژیک گفته می‌شود عبارت از این است که مدام حدادی می‌کنند آن چیزهایی را که به آن باور دارند…در تأسیس این حزب گفته شد که باید به حزبی کارگری تبدیل شود، زمان گذشت و پیشرفتی در این باره حاصل نشد، به جای اینکه پاسخی علمی برای این پیدا کنیم، کسانی در میان ما پیدا شدند که ذره‌بین را بردند و بر روی مغزها گذاشتند تا بینند چه چیزی توی آن است…به پلایش ایدوئولوژیک پرداختند و گفتند در میان خودمان میل و گرایش جورواجور وجود دارد که نمی‌گذارد(حزب کارگری شود.مترجم)….دو گرایش هست، یکی ناسیونالیست کرد است و یکی سوسیالدمکرات رفرمیست است که نمی‌گذارد، باید ما خودمان را از آنها جدا کنیم …هر چه صف‌بندی‌ هم از نظر خودشان شفاف‌تر می‌بود بهتر می‌بود، دیگر طوری شده بود که هر کس از بغل‌دستی‌اش می‌گشت که ببیند چه خطا و اشتباه و انحرافی هست که آن را پیدا کند تا به دلیلی برای بیان اختلاف خود با بغل‌دستی‌اش تبدیل کند…و این باعث شد که اولین انشعاب از حزب کمونیست ایران روی بدهد». او در همین صحبت‌ها گفت که «ما با احتیاط به خودمان می‌گوییم مارکسیست، بگذار مارکسیسم هم نگوییم، بلکه بگوییم علم، بگوییم جامعه شناسی علمی، بگوییم تاریخ شناسی علمی، بگوییم سوسیالیسم علمی»!!

قبلاً طی مطالبی به همین «سوسیالیسم علمی» مورد ادعای ابراهیم علیزاده پرداخته شده است، او سوسیالیسم را همانطور که بارها گفته است به سطح یک علم مانند شیمی و فیزیک و زمین‌شناسی تقلیل می‌‌دهد و معاونش یعنی حسن رحمانپناه هم اعلام داشته که سوسیالیسم در یک کشور -بخوان در ایران- قابل تحقق نیست و می‌گوید که آیا طبقۀ کارگر با ۲۲ میلیون جمعیت می‌تواند قدرت سیاسی را در ایران به دست بگیرد؟ و دیگر معاون او یعنی جمال بزرگپور هم اعلام داشته که انقلاب کارگری در ایران و برقراری فوری سوسیالیسم نمی‌تواند وظیفۀ بلاواسطۀ کومه‌له باشد!

از نظر ابراهیم علیزاده سوسیالیسم را صرفاً مانند یک علم بایستی یاد گرفت، به مبارزۀ پیگیر و جدی و نیزاشاعۀ آن در میان طبقه نیازی نیست. ایشان از سوسیالیسم علمی صحبت می‌کند، اما از ایشان هیچ نمی‌شنویم که سوسیالیسم یک شکل حکومتی است و بایستی با همه توان در پی ایجاد و تحقق آن بود، از ایشان هیچ نمی‌شنویم که برای یک بار هم که باشد از چگونگی دفاع از سوسیالیسم و خط مشی سیاسی سوسیالیستی در مقابل انحرافات و راست‌روی‌های موجود صحبتی بنماید. او از سوسیالیسم علمی صحبت می‌کند اما از سوسیالیسم پرولتری نه. بایستی گفت که فرق سوسیالیسم مارکس و انگلس با دیگر سوسیالیسم‌های موجود در آن عصر، در پرولتری بودن آن است که به واقع جوهر علمی بودن را هم در خود دارد.

علیزاده می‌گوید که ایدولوژی خشم و تعصب و تندخویی می‌آورد و مبارزۀ ایدوئولوژیک هم از اساس منحرفانه است. اما تاریخ درخشان و مستند و مکتوب کومه‌له و حزب کمونیست ایران و نیز یادنامه‌های درخشان رفقای جانباخته‌مان، خلاف این ادعاهایدروغپردازانۀ او را که با چاشنی «علم و دانش»نیز همراه است، نشان می‌دهد. به عنوان نمونه در بیانیۀ تاریخی کمیتۀ مرکزی کومه‌له به مناسبت اعلام پیوستن کومه‌له به حزب کمونیست ایران در شهریور۱۳۶۲ آمده است:

« کومه‌له که در سال ۱۳۴۸تشکیل شد با درک همسرنوشتی کارگران و زحمتکشان ایران، از همان ابتدای تشکیل خود تاکنون بر ضرورت و لزوم ایجاد حزبی سراسری، حزبی که طبقۀ کارگر را در مبارزه برای سوسیالیسم و کمونیسم رهبری کرده و پیشتاز و مبشر آزادی همۀ ستمدیدگان و استثمار شوندگان ایران باشد پای فشرده است. این کوشش پیگیرانۀ کومه‌له طی ۱۴ سال فعالیت، چه در مبارزۀ ایدوئولوژیک برای طرد گرایش‌ها و سیاست‌های غیرپرولتری از جمله مشی خرده‌بورژوایی چریکی از صفوف جنبش کمونیستی ایران و چه در فعالیت سیاسی و تشکیلاتی در میان کارگران چه در کردستان و چه در دیگر نقاط ایران و بالأخره در دفاع از صف مستقل کارگری در جنبش انقلابی خلق کرد و رهبری پیگیرانۀ این جنبش، همگی نشانگر عزم راسخ کومه‌له به مثابه یک سازمان کمونیستی، برای تشکیل حزب پیشرو طبقۀ کارگر ایران بوده است… تجربۀ انقلاب ایران در سال ۵۷ و نیاز طبقۀ کارگر به ادامۀ این انقلاب، مارکسیسم را در میدان تخاصمات طبقاتی بار دیگر محک زد، صحت آموزش‌های مارکس و انگلس و لنین را بیش از پیش ثابت نمود و درک کومه‌له را از مارکسیسم عمیق‌تر ساخت… سازمان‌ها و گروههای پوپولیست و خرده‌بورژوایی با پوشش مارکسیستی، در سختی‌های هر تندپیچ سیاسی ناپیگیری خود را در انقلاب، هویت غیرکارگری خود و وجوه مشترک خویش را با مدافعان مالکیت خصوصی و سرمایه‌داری به نمایش می‌گذاشتند، توان انقلابیشان تمام می‌شد، از صف انقلاب بیرون می رفتند و همدوش بورژوازی می‌گشتند. در برابر آنها، کومه‌له از دمکراتیسم پیگیر پرولتری دفاع کرد نقائص گذشتۀ خود را مورد انتقاد مارکسیستی قرار داد و یکی از نمایندگان آگاه و استوار آن ستمدیده‌ترین و انقلابی‌ترین طبقه‌ای شد که سیر انقلاب و دستاوردها و شکست‌های آن او را نیز بیدار ساخته بود. این طبقه، طبقۀ کارگر بود که اگرچه نیازهای طبقاتی خود را به صورتی خام، کمرنگ و ابتدایی مطرح می‌ساخت، اما با اینحال اهداف و تمایلات ایدوئولوژیک، سیاسی و اقتصادیش از دیگر طبقات و اقشار جامعه متمایز بود… کومه‌له در این مبارزه تنها نبود، بلکه همسنگران خود را در ایران در وجود سازمان اتحاد مبارزان کمونیست که پرچم مارکسیسم انقلابی و دفاع از استقلال طبقاتی پرولتاریا را به اهتزاز درآورده بودند، یافت. بدین سان تداوم مبارزۀ طبقۀ کارگر و پیشتازان کمونیست او، ایدوئولوژی این طبقه یعنی مارکسیسم-لنینیسم را از زیر نفوذ و سلطۀ مدعیان دروغین مارکسیسم و کمونیسم بیرون آورد. به آن حیاتی تازه بخشید و پرچمداران این ایدوئولوژی یعنی اتحاد مبارزان کمونیست و کومه‌له را به هم نزدیک کرد تا همدوش با یکدیگر برای وحدت سیاسی و سازمانی طبقۀ کارگر برای تشکیل حزب کمونیست ایران مبارزه را ادامه دهند…. پاسخ تقریباً تمام رفقای صفوف کومه‌له اعم از عضو یا غیرعضو، پیشمرگ و یا غیر آن، به نظرخواهی کمیتۀ مرکزی مثبت بود. همگی بر این باور بودند که کنگرۀ مؤسس حزب کمونیست ایران باید هرچه زودتر فراخوانده شود و سازمان کومه‌له به حزب کمونیست بپیوندد. این پاسخ مثبت همگانی امری دور از انتظار نبود بلکه نتیجۀ چندین سال مبارزۀ ایدوئولوژیک و سیاسی مارکسیسم انقلابی در ایران بود که رفقای مختلف صفوف کومه‌له هر کدام رهروان و پرچمداران این راه بوده و نثار خون سرخ خویش را در برابر مدافعان و پاسداران سرمایه، ضامن دستیابی به این اهداف کارگری و کمونیستی ساخته بودند… همرزمان کومه‌له!با تشکیل حزب کمونیست، افق‌های هرچه وسیع‌تری در برابر ما گشوده می‌شود و به همان نسبت وظایف سنگین و در عین حال پرافتخاری بر دوشمان قرار می‌گیرد. کمیتۀ مرکزی از شما می‌خواهد با همان عزم و ارادۀ پولادین پرولتری که تاکنون از خود نشان داده‌اید و بلکه ده‌ چندان بیش از آن خود را برای مبارزه در صفوف حزب کمونیست ایران آماده کنید. پیوستن شما به حزب کمونیست باید به معنای استحکام ایدوئولوژیک و استواری کمونیستی هرچه بیشتر و مبارزۀ قاطعانه‌تر با افکار و نظرات و روش‌های غیرپرولتری، به معنای کار هرچه عمیق‌تر و سختکوشانه‌تر در میان کارگران و توده‌های زحمتکش، به معنای فعالیت سیاسی و نظامی هرچه گسترده‌تر و سرسختانه‌تر و در یک کلام به معنی انرژی، شادابی و فعالیت خستگی‌ناپذیر باشد.» (تأکیدات از من است.)

مبارزۀ ایدوئولوژیک که امروزه علیزاده و جناحش آن را انحرافی می‌نامند، رکن اساسی نضج و سپس ترقی و پیشرفت جنبش کمونیستی در ایران بوده است. این راه با جانبازی هزاران مبارز کمونیست پیموده شده است. تا آنجا که به کومه‌له و جریان مارکسیسم انقلابی و حزب کمونیست برمی‌گردد، رفقای بسیار زیادی در این عرصه درخشیده‌ و جاودانه شده‌اند. ابراهیم علیزاده بایستی بیژن چهرازی‌ها، محمدعلی‌ پرتوی‌ها،رحیم هاتفی‌ها، حسن و علی عجم‌ها، فریده یوسفی‌ها، صادق و جواد قائدی‌ها، منیرهاشمی‌ها، فریده عربیان‌خوشخوها، مجتبی احمدزاده‌ها، عباس پاک‌ایمان‌ها، رضا عصمتی‌ها، فهیمه تقدسی‌ها، محمد محمدی‌ها، احمد مجلسی‌ها و رفقای دیگر را فراموش کرده باشد که به خود جرئت می‌دهد و بگوید «مبارزۀ ایدوئولوژیک از اساس منحرفانه است و ایدوئولوژی خشم و تعصب و تندخویی می‌آورد»!

بایستی به علیزاده و دیگر انشعابیونگفت که ایدوئولوژی، خشم و تعصب و تندخویی می‌آورد، اما فقط برای دشمن. هزاران هزار مبارز کمونیست در ایران با قاطعیت و خشم در برابر جوخۀ آتش و اعدام جنایتکاران پهلوی و اسلامی ایستادند و با هستی وجان خود از ایدوئولوژی رهایی‌بخش کمونیستی و انقلابی دفاع کرده و این جنبش را به امروز رسانده‌اند. مقاومت و پایداری آنان، خشم و قاطعیت و تسلیم‌ناپذیری آنان در مقابل دشمن، هزاران بار جلادان و شکنجه‌گران را خسته و مأیوس و درمانده کرده است. پیشمرگان کومه‌له در دفاع از ایدوئولوژی و باورهای کمونیستی وانقلابی در جنگ و خشم علیه جنایتکاران جمهوری اسلامی، با شعار زنده باد سوسیالیسم به خاک افتاده‌اند. اگر علیزاده اینچنین به تقبیح و نفرت از ایدوئولوژی می‌پردازد، اما ما به آن افتخار کرده و از آن دفاع می‌کنیم.

اگر رهبران جناح راست و ناسیونالیستی مبارزۀ ایدوئولوژیک را از اساس منحرفانه می‌دانند و خواهان حذف آن از ادبیات سیاسی هستند، جدای از هر حقایق زنده وگویای دیگری، با مبارزات رفقای جانباخته و یادنامه‌های پرصلابت آنان چه می‌کنند؟ در یادنامه‌هایی که به کرات عبارات و حقایقی چون «باورها و اعتقادات  و ایدوئولوژی کمونیستی  و مبارزۀ ایدوئولوژیک» در آنها موج می‌زند؟ با رهبر کمونیستی چون جعفر شفیعی به عنوان یکی از پرچمداران مبارزۀ ایدوئولوژیک و آن همه آثار و روش مبارزاتی او چه می‌کنند؟ ابراهیم علیزاده خیلی وقت است که تکلیف خود و جناحش را با این حقایق زنده تعیین کرده که اینک و در این مرحله توان گفتن آن سخنان در یک کنگره که مرجع تصمیم‌گیری و تعیین کنندۀ خط مشی است را یافته است.اینان نیز مانند سازمان زحمتکشان که کمونیسم و مارکسیسم و سوسیالیسم و ایدوئولوژی و حزب کمونیست و طبقۀ کارگر و … را از ادبیاتشان حذف کرده‌ و یادنامۀ رفقا را هم با ادبیات ناسیونالیستیِ خود تنظیم کرده‌اند، به همین سان و با همین ادبیات و فرهنگ در سازمان جدیدشان مبادرت خواهند کرد.

نمی‌توان به تاریخ کومه‌له که با چیزی جز هوشیاری و سرسختی و قاطعیت نسلی از زنان و مردان انقلابی و کمونیست این جامعه به ثبت رسیده است و کومه‌له را به کومه‌له تبدیل کرده است، مباهات کرد، اما همزمان وجوهات این قاطعیت و سرسختی انقلابی را تحت عنوان ایدوئولوژی، افراطی‌گری و تعصب،نفی و به ریشخند گرفت. کومه‌له این چنین بود که به کومه‌له تبدیل شد. بایستی گفت که اگر از همان اوان فعالیت کومه‌له، دروغ و تحریف، بیگانگی با کمونیسم و کرنش در مقابل ارتجاع و ناسیونالیسم، تهدید رفقا و همسنگران، بی‌پرنسیپی و… آنگونه که امروزه در هیأت جناح راست و انشعابی دیده می‌شود، وجود می‌داشت؛ اکنون هیچ اثری از کومه‌له نمی‌توانست وجود داشته باشد! ولی به هر حال منشعبین از کومه‌له و حزب کمونیست، بایستی که حزب سیاسی جدید با چنین فرهنگ و ادبیاتی هم برای خود داشته باشند.

ابراهیم علیزاده در سخنان خود در کنگره‌شان می‌گوید: «چنین هم گفته می‌شود که مبارزۀ ایدوئولوژیک هم یکی از شاخه‌های مبارزۀ طبقاتی است، و با مبارزۀ ایدوئولوژیک صفوف حزب پالایش می‌یابد، خالص می‌شود».

به عنوان حسن ختام این سلسه نوشتار، در اینجا و به عنوان مثال فقط چند جمله‌ای از رفیق جعفر شفیعی که در نوع خود پاسخی به همۀ این راست‌روی‌ها، تحریفات و سستی‌ها و دروغپردازی‌هاست، آورده می‌شود. چنانچه امروزه کسی چنین پاسخ‌ها و عقایدی در نقد ابراهیم علیزاده و جناحش داشته‌ باشد، آن طور که دیده‌ایم، قطعاً که مورد اخراج و تهدید نظامی از سوی ایشان قرار می‌گیرد و وی را ایده‌الیست و ذهنی و افراطی خطاب می‌کردند.

رفیق جعفر شفیعی می‌گوید:

«رفیقِ ما، کادر کمونیستِ ما، کسی است که ایدوئولوژی مارکسیسم را به میان طبقۀ کارگر می‌برد. رفیقی است که بدواً مسائل ایدوئولوژیک را می‌برد تبلیغ می‌کند، ترویج می‌کند، با ایده‌های واقعی سوسیالیسم و کمونیسم آنها را آشنا می‌کند، لیکن به اینها کفایت نمی‌کند، تبلیغ و ترویج را با خودِ سازماندهی گره می‌زند و خرمن و حاصل بر می‌دارد».«من می‌گویم اگر کار سازماندهی انجام بدهیم و برای آن نقشه‌عمل هم ارائه کرده‌ایم و می‌خواهیم که آن را پیاده کنیم به هر میزان که آن را پیاده می‌کنیم به همان میزان هم به کمونیسم ایمان داریم. باور و ایمان ایدوئولوژیک، هر بار خود را در چیزی نشان می‌دهد، الآن خود را در این نشان می‌دهد که تا چه اندازه سازماندهی می‌کنی. کسی که در کار سازماندهی، در کار اجرا کردن نقشه‌عمل، سستی از خود نشان می‌دهد‌، من در اینجا می‌گویم بله! آن سستی، نشانۀ سستی به خودِ کمونیسم است. آیا این التقاط است؟ این مخدوش بودن است؟ من می‌گویم غیرِ این، مخدوش بودن است. از این به بعد، وظیفۀ ما سازماندهی است. کسی که آنرا خوب انجام می‌دهد، کسی است که بیشتر به کمونیسم ایمان دارد وکسی که آنرا بد انجام می‌دهد، کسی است که کمتر به آن ایمان دارد. پیشروی‌مان با این، اندازه‌گیری می‌شود. این است عرصه‌ای مهم از مبارزۀ طبقاتی که اینک وجود دارد». ««مبارزۀ طبقاتی عرصه‌های مختلفی دارد، مراحل مختلف تکامل خود را دارد، در هر مرحله‌ای مسایلی به خصوص، ویژگی و اهمیت پیدا می کنند، در مبارزۀ طبقاتی پرولتاریا، تند پیچ هست. می‌بینیم زمانی پلخانف برای دوره‌ای معلم لنین بوده بعد از مدت دیگری مبارزۀ طبقاتی به عرصه‌ای می‌رسد که او عقب می‌افتد و به خیانتکار از او نام برده می‌شود و آن سیر مبارزۀ طبقاتی به شیوه‌ای کماکان به پیش می‌رود و تنها کمونیست‌های راستین به طور مداوم از آن پرچم و بیرق دفاع می‌کنند». «پراگماتیسم و مصلحت‌گرایی از مشخصات رهبری پوپولیستی‌ست. تا زمانی که این شیوۀ رهبری هست، کمونیسم جای‌گیر نمی‌شود، به هیچ وجه، امکان ندارد. رهبری پراگماتیستی یک رهبری سازشکارانه است، سازشکارانه طبعاً به نفع خرده‌بورژوازی نه پرولتاریا، قربانی کردن منافع پرولتاریا در سطح رهبری‌ در مقابل خرده‌بورژوازی ا‌ست. این در وجوه مختلف، چه سازمانی و چه طبقاتی می‌تواند خود را نشان دهد. به لحاظ سازمانی می‌تواند به این شکل خود را نشان دهد که در یک حوزه و یا در مناسبات حوزه و متری بالاتر، در رابطه با مناسبات وجوه مختلف تشکیلات با همدیگر، یک نوع سازش بشود، به همدیگر برخورد نشود، از اصول، از مارکسیسم، از کمونیسم، از برنامه، در مقابل ایده‌های دیگر دفاع نشود، از شیوۀ کار کمونیستی دفاع نشود و یا عملاً انجام نشود. در سطح خودِ طبقه هم می‌تواند به این شیوه خود را نشان دهد که در مقابل افکار و سنت‌های توده‌های مردم یا در مقابل اندیشه‌هایی که سازمان‌هایی دیگر در میان مردم و در میان طبقه اشاعه داده‌اند، مبارزه نکنیم، در مقابل آنها کوتاه بیاییم و به شیوه‌ای با آن اندیشه‌ها، سازش بکنیم».«من که می‌گویم ضعف ایدوئولوژیک وجود داشته است، منظور این نیست که بیاییم دوباره آنتی‌دورینگ را بخوانیم یا بیاییم و دوباره از اول برنامه را بخوانیم، بایستی با آن انحرافات و گرایشاتی که موجود است مرزبندی کنیم، آنهایی که قاطعانه مرزبندی کرده‌اند می‌خواهند پیشروی کنند».

۱۱بهمن ۱۴۰۰ / ۳۱ژانویه ۲۰۲۲

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate