رهبران انشعاب، حزب سیاسی جدید با فرهنگ سیاسی نازل و نخ‌نما(۲)

رهبری جناح راست و انشعابی از کومه‌له و حزب کمونیست ایران از همان اولین روز کنگرۀ انشعابشان، آن خانه‌تکانی خود از کمونیسم که طی چند سال اخیر در درون تشکیلات به آن مشغول بودند را این بار به طور رسمی و کنکرت و در مرجع رسمی تصمیم‌گیری (کنگره) اعلام کردند. آنها تحت عنوان «دوری از ایدوئولوژی و فرهنگ تعصب» ضمن تقبیح ایدوئولوژی -در اینجا کمونیستی-عملاً فرمان ایدوئولوژی‌زدایی از سازمان خود را صادر کرده و به تکرار عوامانۀ همان توجیهات و عبارت‌پردازی‌هایی پرداختند که طی ۲۰ سال گذشته همواره از سوی عبدالله مهتدی رهبر سازمان زحمتکشان در جهت پشت کردن کامل به کمونیسم و مبارزه برای حکومت کارگری و گرویدنشان به سوسیال دمکراسی البته به صورت «تئوریزه و فرموله» اعلام شده است.

البته که خودِ ایدوئولوژی‌زدایی هم، یک ایدوئولوژی است و از یک تفکر و عقیدۀ معین ناشی می‌شود. اما جدای از کنگرۀ جناحی، همین ایدوئولوژی‌زادیی، اعلام انشعاب و بریدن آنها از کومه‌لۀ کمونیست و باور و ایدوئولوژی کمونیستی است.

جدای از تمامی موارد دیگر، اما یکی از «وظایف و اولویت»‌هایی که رهبری جناح راست برای کنگرۀ اخیرشان در نظر گرفته بودند و به طور متمرکز در مصاحبه‌های خود قبل از کنگره آن را مطرح می‌کردند، دوری و کنار گذاشتن آن فرهنگی بود که از دست آن می‌نالیدند، به عبارت دقیق‌تر دوری و انشعاب از کمونیست‌ها و فرهنگ آنها در نقد صریح و به شکست کشاندن پروژه‌های آنان. جمال بزرگپور و حسن رحمانپناه در مصاحبه‌های خود در آستانۀ کنگره‌شان به کرات ‌گفتند «امان، صد امان خود را از این فرهنگ دور کنیم»، «آرمانها و باورها، سیاست‌ها و حزب برایشان مقدس شده است، برایشان به حقیقتی مسلم تبدیل شده است»، «خلوص ایدوئولوژی می‌کنند»، «واقعیت‌ها را نمی‌بینند»، «این کنگره باید نقطه پایانی بر اینها باشد»، «باید فرهنگ امروزی را جایگزین کنیم»… .

و سپس ابراهیم علیزاده به عنوان دبیر اول این جناح، در سخنان افتتاحیۀ خود در کنگره، جهتگیری و وظیفۀ کنگره را تعیین کرد و در این باره در لفافۀ عبارت‌پردازی‌هایی واهی، آن ایدوئولوژی و فرهنگ کمونیستی که «بلای سیاسیِ» جانِ جناحش شده است را از خود و سازمان جدیدش زدود و به جای آن، اندر محسنات علم و کاربردهای شیمی و فیزیک و جامعه‌شناسی و گشودن باب علم بر روی اعضا در این کنگره سخن گفت. او با این سخنان، از همان ابتدا پیام انشعاب و تغییر خود و جناحش را از کومه‌له و حزب کمونیست و ادبیات و فرهنگ و پرنسیپ‌های آن اعلام کرد، چرا که هیچ فرهنگی را بدون ایجاد تغییر در زیربنا نمی‌توان تغییر داد، به عبارت دیگر هیچ تغییر و یا دوری از فرهنگی را بدون ایجاد تغییر و یا دوری و انشعاب از زیربنای موجد آن فرهنگ، نمی‌توان انجام داد!

او در این باره گفت:

«… نگاه کنید در مورد جامعۀ کردستان چند کتاب تحقیقی داریم که از سوی نیروهای چپ و حتی از سوی خود ما نوشته شده باشد که متکی باشد بر آمار و ارقام؟ همه کس خود را از تحقیق کردن بی‌نیاز می‌داند، همه کس خود را بی‌نیاز می‌داند از اینکه اثبات کند چیزی که می‌گوید درست است، همۀ اینها مثل حقیقتی مسلم در نظر گرفته می‌شود، اگر ما علم را به معنای علمی بودن آن به کار نگیریم، نمی‌توانیم جامعۀ خود را بشناسیم. همۀ علوم دنیا به هم مربوطند، ما نمی‌توانستیم آن معلوماتی که اکنون در مورد تاریخ وجود دارد را می‌داشتیم اگر باستان‌شناسی را نمی‌داشتیم، اگر شیمی ِ خاک‌شناسی را نمی‌داشتیم، نمی‌توانستیم منشاء حیات روی کرۀ زمین را توضیح دهیم اگر علم جنین‌شناسی را نمی‌داشتیم، نمی‌توانستیم نشان دهیم که تئوری‌های مارکس اثبات می‌شوند و اثبات شده‌اند اگر با تحقیقات و بررسی‌های داروین آشنا نمی‌شدیم، کاش الآن می‌توانستیم در کنار آن عکس‌های مارکس و انگلس که گذاشته‌ایم عکس انشتین و استیون هاوکینگ را هم بگذاریم، اینها سرمایه‌های بشری بودند، اینها دانش بشری را تکمیل کردند. علوم سیاسی با جامعه‌شناسی و تاریخ و با اقتصاد و همۀ اینها، گره‌خورده با علوم طبیعی هستند، گره‌خورده با همۀ شاخه‌های دیگر علوم است. اما کلاً بر اساس آن درک منحرفانه‌ای که متأسفانه در میان ما باب شده است، علم به طور کلی حذف شده است، فکر کردن حذف شده است، عقیده جای آنها را گرفته است …، جای فکر کردن و جای بررسیِ علمیِ امورات را ایدوئولوژی گرفته است، به جای مبارزۀ تئوریک و مبارزۀ نظری که همیشه دانشمندان با یکدیگر انجامش می‌دهند، مبارزۀ ایدوئولوژیک جایش را گرفته است … ، و این، آن بلا را بر سر ما آورده است، چنین هم گفته می‌شود که مبارزۀ ایدوئولوژیک هم یکی از شاخه‌های مبارزۀ طبقاتی است، و با مبارزۀ ایدوئولوژیک صفوف حزب پالایش می‌یابد، خالص می‌شود … . این است رفقا من می‌گویم برای شناخت، باید علم را به کار بگیریم….، برای تغییر دنیا هم به علم نیاز است، برای تغییر دنیا عقل لازم است رفقا، و عقل هم چیزی نیست به غیر از علم و دانش و تجربه … . چه برای شناختِ دنیای پیرامون خود و چه در تلاش برای تغییر آن، مجدداً به علم می‌رسیم به معنای وسیع کلمه، بنابراین چیزی که ما باید برایش تلاش کنیم آشتی دادن یا درهم‌آمیختن مارکسیسم و ایده‌های مارکس و سوسیالیسم است با معنای علمی‌اش با معنای امروزی‌اش، اما علم مدام در حال تغییر است … ، از نیوتن به انشتین چه تغییراتی بر سر دانش بشری آمده است، آیا شایسته است که ما هم بگوییم آن چیزهایی که همواره به آن فکر می‌کنیم (تفکرات.‌مترجم) همه‌اش درخودبسته (دگم.م) نیست؟ …. چیزی که به آن مبارزۀ ایدوئولوژیک گفته می‌شود، از نفس (بنیاد.م) منحرفانه است و به نظر من باید از این به بعد از ادبیات ما حذف شود. مبارزۀ نظری هست، مبارزۀ تئوریک هست….دانش تعصب‌‌ نمی‌آورد، اما ایدوئولوژی تعصب می‌آورد، ایدوئولوژی خشم و تندی می‌آورد، تندخویی می‌آورد، و این حزب سیاسی را داغان می‌کند….باید خود را از آن فرهنگ دور کنیم، باید حزبی امروزی باشیم. انتظارم از این کنگره این است که سیمای سازمانی به دور از سکتاریسم و تنگ‌نظری ایدوئولوژیک از خود نشان دهد، در صحبت‌ها و بحث‌ها و همۀ اینها رفقا نشان بدهند که دارند دروازۀ دانش بر روی خود می‌گشایند، یا کنگره توانسته باشد دروازۀ دانش را بر روی آنها بگشاید.»

به این ترتیب می‌بینیم که ابراهیم علیزاده سرانجام خانه‌تکانی سیاسی و فرهنگی‌ای که طی چند سال اخیر، خود و دیگر رهبری جناح راست بارها از آن سخن می‌گفتند را به یک «مرجع رسمی تصمیم‌گیری» یعنی کنگره بردند و به این شکل آن را هم به خط و جهت سیاسی رسمی حزب جدیدشان تبدیل کردند.

همچنانکه قبلاً به طور مستند نشان داده شده است، رهبری جناح راست طی چند سال گذشته بدون اینکه خود را ملزم ببینند مواضع و سیاست‌های راست‌روانۀ خود را بدواً برای تصویب به مراجع رسمی تصمیم‌گیری حزبی ارائه کنند آنها را به طور عملی به اجرا می‌گذاشتند. آنها می‌دانستند که در شرایط حضور جناح چپ در تشکیلات، نمی‌توانند این خط و جهت سیاسی خود را به خط و جهت رسمی کومه‌له و حزب کمونیست تبدیل کنند. روی آوری آنها به سیاست حذف و تصفیه علیه جناح چپ و  پرهیز از کنفرانس و یا کنگرۀ مشترک با شرکت هر دو جناح، از همین جا نشئت می‌گرفت و وقتی این سیاست هم با شکست روبرو شد، ابتدا با برگزاری کنفرانس جناحی و سپس کنگرۀ جناحی به انشعاب پرداختند.

اینکه ابراهیم علیزاده بارها و در تحریفات و پنهانکاری‌های خود در قبال اختلافات سیاسی خود و جناحش با برنامه و استراتژی سوسیالیستی کومه‌له و حزب کمونیست ادعا می‌کرد «اگر اختلاف نظری می‌بود می‌بایست به نتیجۀ عملی مشخصی منجر و در یک کنگره یا دیگر مراجع رسمی حزبی مطرح و بر سر آن تصمیم‌گیری می‌شد، بنابراین تا بحال چنین چیزی مشاهده نشده و هیچ اختلافی برای تصمیم‌گیری مطرح نشده است»، اکنون با این ایدوئولوژی‌زدایی و نفرتی که از ایدوئولوژی در کنگره‌شان از خود نشان داد، کلیت تزویر و دروغ‌های ناظر به همۀ آن ادعاهای دیروز خود را به خوبی نشان داد. نشان داد که این او و جناحش است که چیز دیگری خلاف فرهنگ و رویکرد و برنامۀ رایج کومه‌له و حزب کمونیست را می‌خواهند.

اما او برای اینکه انتقام شکست خود و جناحش را از نقد قاطعانه و مبارزۀ ایدوئولوژیک جناح چپ بگیرد و این ابزار آنان را که ابزار و سلاحی کاملاً مشروع و قانونی و ابزار و سلاحی سیاسی-تاریخی-طبقاتی است مورد نفرین قرار دهد، مجدداً به دروغ متوسل می‌شود و همزمان سخنان آشفته‌ای به زبان می‌آورد که با هیچ منطقی سازگار نیست وقتی که می‌گوید: «‌کلاً بر اساس درک منحرفانه‌ای که در میان ما باب شده است، علم به طور کلی حذف شده است، فکر کردن حذف شده است، عقیده جای آنها را گرفته است، جای فکر کردن و جای بررسیِ علمیِ امورات را ایدوئولوژی گرفته است».

آیا کسی، حزب یا جناحی سیاسی حتی از نوع مذهبی‌اش را سراغ دارد که در آن «علم به طور کلی حذف شده باشد، فکر کردن حذف شده باشد و عقیده جای آنها را گرفته باشد»؟ حتی فرضاً اگر چنین ادعایی را از علیزاده بپذیریم، بایستی از ایشان پرسید «پس آن همه دستاورد و قاطعیت‌های سرسختانۀ کومه‌له در دفاع از کمونیسم و اهداف و آرمان‌های رهایی‌بخش طبقۀ کارگر و در جنگ و مقاومت سرسختانه علیه رژیم اسلامی و دیگر ارتجاع در کردستان از کجا و از چه تفکر و ایدوئولوژی و توسط چه کسانی انجام شده است»؟!

ابراهیم علیزاده در نطق افتتاحیۀ خود در کنگره به عنوان بالاترین نهاد، با لحنی غیظ آلود دستور داد که عبارت «مبارزۀ ایدوئولوژیک» به طور کلی از ادبیاتشان حذف گردد!

او در صحبت‌هایش ظاهراً از پرهیز از تعصب و خشونت و اتخاذ فرهنگ امروزی و دمکراتیک دم می زند، اما با این دستور آشفته و بی‌منطق خود، با این رفتار بی‌سابقه در جنبش و در ادبیات و فرهنگ کارگری و کمونیستی، جوانب تعصب و خشونت خود را به نمایش می‌گذارد. او فراتر از سانسور، به وضوح تمام به سلاخی ادبی و حذف و تصفیۀ اصطلاحات و عبارات رایج سیاسی می‌پردازد و اعضای خود را ملزم به اجرای فراگیر این سلاخی می‌نماید. این است فرهنگ به اصطلاح مدرن و امروزی‌ای که ایشان و سازمان جدیدش ادعای آن را دارند! این نه فرهنگ و ادبیاتی نازل، بلکه در نوع خود و در جایگاه یک دستگاه رهبری و اجرایی (چه حزبی، و چه کشوری و دولتی) رویکردی ضدفرهنگ و ادبیات است.

به مصداق «در مثل جای مناقشه نیست»، اگر مثلاً اینک یک آخوند در تریبون رسمیِ بالاترین ارگان حکومتی، فتوا و دستور حذف آن عبارت و یا هر عبارت و اصطلاحی در ادبیات رایج و یا در ادبیات کتب درسی را صادر می‌کرد، بدون شک به سرخط مهمترین خبر روز رسانه‌های جهانی ِ معطوف به ایران و رسانه‌های داخلی تبدیل و نیز اعتراضات و محکومیت‌های فراوانی را به دنبال می‌داشت!

به هر حال این هم یکی دیگر از آن بروزاتی که این مدعیان امروزیِ علم و جامعه‌شناسیِ علمی و ادبیات‌شناسیِ علمی و…  در واقع شاگردان انتهای صف سوسیال دمکراسی، از خود نشان می‌دهند. به تناقضات فاحشی دچار شده‌اند و مشغول خلاصی خود از آنها هستند.

دیروز سانسور و حذف و تصفیه علیه جناح چپ، امروز تهدید نظامی و فحاشی و نیز فتوای حذف کلمات و عبارات از ادبیات سیاسی و کتب آموزشی مارکسیستی. و این همه فقط در فاصلۀ «یک روز اول» کنگره و ایجاد سازمان جدیدشان!

ادامه دارد.

۷ بهمن ۱۴۰۰

۲۷ ژانویه ۲۰۲۲

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate