مجاهد خلق مریم رجوی در سخنرانی اخیر خود از واژه «سرپیچی هسته ای» در ارتباط با جمهوری اسلامی استفاده کرده اند. (متن کامل سخنرانی در ادامه این نوشتار آمده است)
جنایات و یاغی بودن جمهوری اسلامی بر کسی پوشیده نیست، و خواست سرنگونی تمامیت جمهوری اسلامی هم بر کسی پوشیده نیست.
اما گاهی از اقات، برخی از واژه ها، معنای بخصوصی در بطن خود حمل می کنند، که می تواند در آینده، مشکل آفرین شود، از جمله «سرپیچی».
بیاییم، برای لحظه ای جمهوری اسلامی را به کناری بگذاریم و فقط روی «مفهوم» این واژه تمرکز کنیم، و از خود بپرسیم، «سرپیچی از چی، و از چه کسی»؟
«سرپیچی» طبیعتا با یاغیگری و سرمحل ایستادن و باجگیری متفاوت است. «سرپیچی» زمانی رخ می دهد که:
- یک قانون مدونی وجود داشته باشد؛
- همه، از بزرگ تا کوچک به آن متعهد و ملتزم هستند؛
- این قانون، تبصره هایی که برخی از ملتزمین را مستثنی می کند را به رسمیت نمی شناسد؛
- در این قانون، فرد و کشوری برتر از دیگری، و به عنوان مجری تام الاختیار و یا به زبان خودمان «ولی فقیه مطلقه» وجود ندارد؛
- حال اگر کسی (کشوری) به این قانون ملتزم شد ولی به مفاد آن توجه نکرد، گفته می شود که این فرد (کشور) «سرپیجی» کرده است.
بیاییم به «سرپیجی هسته ای» و مفاد ان پی تی که اعضا را ملتزم به رعایت قوانین می کند، و سپس به «برجام» نگاهی گذرا بکنیم. در مورد ان پی تی، ورود یک کشور به آن «داوطلبانه» است و پس از آن یک سری «قوانین» باید رعایت شود. «ایران» به ان پی تی، در آنزمانی که فن و علم «غنی سازی» نمی دانست و امکانات لازم برای پیشبرد این علم را نداشت داوطلبانه، وارد شد. بنابراین، چون داوطلبانه وارد شده، اگر بخواهد می تواند از آن خارج شود. اگر خارج شود نمی توان گفت که «ایران» «سرپیجی هسته ای» کرده است. می شود گفت که چون «ایران» به «برجام» ملتزم شده، بنابراین (شاید) نتواند از ان پی تی خارج شود (این البته درست ودقیق نیست ولی برای ادامه بحث به این تن بدهیم).
بسیار خوب.
آنکس که از برجام خارج شد و به جمهوری اسلامی آتو و زمان و امکانات برای پیشبرد تکنولوزی داد، ، ایالات متحده آمریکا بود. به زبانی ساده، «ارباب بی مروت» بود که «سرپیچی» کرده است. این حرف من نیست. خودشان هم به آن معترفند، درست مثل کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که به نقش آفرینی خود در آن اعتراف می کنند، اما امروز بیشرمانه خود را حامی مردم ایران می دانند.
شایان توجه اینکه، اسرائیل که هم سرزمین فلسطین را اشغال کرده و از بسیاری از قوانین «سرپیچی» کرده، و هم به نژادپرستی و ضرب و شتم مردم ستمدیده فلسطین وحشیانه ادامه می دهد، خود دارای ده ها (صدها؟) کلاهک هسته ای است. جالب اینکه، اسرائیل نه وارد ان پی تی شده، و نه اجازه بازرسی از تأسیسات هسته ای به کسی می دهد؛ اما هیچکس، از «رعیت» تا «ارباب بی مروت» به این کشور «خودساخته» چپ نگاه نکرده و نمی گوید که اسرائیل «سرپیچی هسته ای» کرده است. چرایش را باید از «رعایا» و «ارباب بی مروت» پرسید. البته اگر چند صفحه ای تاریخ سیاسی آن خطه را مطالعه کرده باشیم، و با واژه «استثمارگر» آشنا باشیم، دلیل این سکوت و دوگانه گویی را می توانیم فورموله کنیم.
نکته دیگر اینکه، ما سرنگونی طلبان، بعد از نزدیک به هفتاد و خرده ای سال پرچم آزادیخواهی را حمل کردن، بالاخره باید یک روزی، با خودمان صفر-صفر کنیم و از خودمان بپرسیم که آیا به «ارباب بی مروت» کرنش می کنیم چون «ابر قدرت» است، و یا اینکه همچون پیشکسوتان به حرفها و رهنمودهای دیگری باور داریم. اگر به نتیجه رسیدیم که هنوز به رهنمود های پیشکسوتان باور داریم، باید سخنورزی را آنگونه «آموزش» دهیم که هر واژه ای را فقط برای خوشایند شنونده، نزنیم. در غیر اینصورت، به شنونده اجنبی، و به خودی های پیرامون خود این پیام را می رسانیم که به مفهوم «ولی فقیه مطلقه» باور داریم، به شرطی که این ولی فقیه «ارباب بی مروت» باشد، که ما را وارد مبحث مفصل «وابستگی»، «استقلال»، «قسط»، «عدالت اجتماعی» و البته «خودکفایی و به خود باور داشتن» می کند که بعدا به آن می پردازیم.
یادمان باشد که ما هنوز در حال بررسی «مفهوم» یک «واژه» کلیدی هستیم، فارغ از موجودیت و یا سرنگونی جمهوری اسلامی. خلاصه و به زبانی دیگر بنویسم.
آیا یک کشوری، و دولت متبوع آن ملتزم به فرمانبرداری از اوامر کشورهای قلدر جهان هستند، و اگر فرمانبرداری نکردند، «سرپیچی» کرده اند؟ قاعدتا، سرپیچی زمانی معنا پیدا می کند که یک رابطه ارباب – رعیتی وجود داشته باشد.
حال برگردیم به خودمان، آیا ما سرنگونی طلبان، از جمله مجاهدخلق مریم رجوی، قرار است که متعهد شویم از اوامر کشورهای استثمارگر «سرپیچی» نخواهیم کرد اگر «ارباب بی مروت» به ما اذن دخول بدهد؟ آیا تعریف ما از استقلال این است؟ شاید منظور فقط «سرپیچی هسته ای» است. بار دیگر می پرسم، آیا یک کشوری، هر کشوری با هر دولتی، قرار است از فرمان استثمارگران «سرپیچی» نکند؟
این روزها بحران اکراین و احتمال حمله نظامی روسیه (یکی از استثمارگران) به اکراین بحث داغ روز است.
آیا توجه داریم که پس از فروپاشی شوروی، اکراین با توجه به «فرمان و اوامر ملوکانه» همین استثمارگران، توانمندی هسته ای و موشکی خود را دو دستی تقدیم کرد، به این امید که استقلال کشورش مورد احترام قرار بگیرد؟ آیا آن شد که به اکراین وعده داده شده بود؟
این روزها، خیلی از تحلیلگران می گویند، اکراین بخشی از اروپا و ناتو نیست، پس چرا بایستی خود را وارد بحرانی کنیم که به ما مربوط نیست (در نتیجه روسیه را به تحریم اقتصادی تهدید می کنند، و یا مثلا چین را به تحریم دیپلماتیک مسابقات پیش رو تهدید می کنند، که خدای ناکرده به تریش قبای آن حضرات برنخورد. اما وقتی به «ایران»، لیبی، سوریه، یمن، عراق، افغانستان می رسد، چنان هیاهویی به پا می کنند گویی که مادرشان مرده است).
آیا فکر نمی کنیم که اگر از این اراذل استثمارگر «فرمانبردار»ی کرده و «سرپیچی» نکنیم، روزی فرا خواهد رسید که اگر روسیه و یا آمریکا بخواهد به ایران حمله کرده و آنرا اشغال کند؛ تحلیلگران بگویند ایران زیر چتر ما نیست (مثل عربستان، کویت، امارات، …که از اشغال آن تا حدی دفاع شد)؟ پس چرا باید هزینه داد؟
آیا خانم مریم رجوی، و دیگر اعضای محترم شورای ملی مقاومت به این نتیجه رسیده اند که دیگر چاره ای نمانده، چهل و سه سال گذشته و جمهوری اسلامی هنوز سرنگون نشده، و چاره ای نیست بجز انتخاب، و باید بین بد و بدتر یکی را انتخاب کرد؟ اگر چنین است، پس «کس نخارد…» در چه زمانی کارکرد خواهد داشت، اگر دائما به این اراذل استثمارگر کرنش کرده و از واژگانی استفاده کنیم که آنها را خوش آید؟ لطفا کسی به من «منافع ملی متقابل» در «دیپلماسی انقلابی» را یادآوری نکند که غیرقابل پذیرش است.
جهت یادآوری می نویسم، «سرنگونی جمهوری اسلامی ممکن نخواهد بود، مگر اینکه نیروی سرنگونی طلب و مردم رابطه مستقیم و دوطرفه ایجاد کنند، و به این گفته باور کنند که کس نخارد پشت من فقط یک ضرب المثل قدیمی فارسی نیست، بلکه یک خط و باور است». اگر این نکته را بفهمیم، از «سرپیچی» سخنی به میان نمی آوریم. یادمان باشد که هرآنچه امروز می گوییم، فردا و پس از سرنگونی، گریبانگیر خودمان خواهد شد. اگر قرار است که روزی روزگاری از اوامر استثمارگران «سرپیچی» کنیم، امروز امر و فعل سرپیچی کردن را چماق نکنیم. شاید یک روز این چماق بر سر خودمان فرو آید. متن سخنرانی مجاهد خلق مریم رجوی در زیر آمده است (که بعدا به آن می پردازم)
شاد باشید
(۱۵ روز پیش از گرامیداشت سالروز ۱۹ بهمن که سلحشوران «سرپیچی» کردند و پرچم آزادیخواهی بر افراشتند.)
علی ناظر
۴ بهمن ۱۴۰۰
۲۴ ژانویه ۲۰۲۲
متن سخنرانی (که بعدا به آن می پردازم)
سخنان خانم مریم رجوی در کنفرانس حسابرسی از رژیم آخوندی بهخاطر نسل کشی، تروریسم وسرپیچی هستهیی
-
- مریم رجوی – سخنرانی ها
- ۱۴۰۰/۱۰/۲۷
مریمرجوی، رئیسجمهور برگزیده مقاومت ایران
مریمرجوی: مقاومت ایران با پشتوانه اجتماعی،صلاحیت ایجاد تغییر دمکراتیک در ایران را دارد
روز دوشنبه ۲۷دی (۱۷ژانویه) یک کنفرانس با حضور شخصیتهای بینالمللی برگزار شد. در این کنفرانس، آقایان گای ورهوفستاد، نخست وزیر پیشین بلژیک، و فردریک راینفلد نخست وزیر پیشین سوئد، جان برکو، رئیس و سخنگوی پارلمان انگلستان و فرانکو فراتینی، وزیر خارجه پیشین ایتالیا شرکت داشتند و سخنرانی کردند. در شروع این کنفرانس، مریم رجوی طی سخنانی خطاب به شرکتکنندگان گفت:
آقای نخستوزیر ورهوفستاد،
آقای نخستوزیر راینفلد،
آقای برکو، رئیس مجلس و آقای وزیر فراتینی!
از حضور شما در خانه مقاومت ایران قدردانی میکنم. موضع شما علیه فاشیسم دینی حاکم بر ایران در گردهمآیی سالانه مقاومت، یک مرزبندی قاطع با تفکر شکستخورده امتیاز دادن به رژیم ولایت فقیه است.
رژیم ولایت فقیه در موقعیت سرنگونی
در یکسال گذشته دولت آمریکا و دولتهای اروپایی برای رسیدن به توافق با رژیم ایران، انعطاف زیادی نشان دادند. تا آنجا که بهگفته فرستادگان رژیم آخوندی، آمریکا حاضر شد بخش بزرگی از تحریمها را لغو کند. حتی نماینده اتحادیه اروپا، بهرغم شهرت آخوند رئیسی بهعنوان جلاد قتلعام ۳۰هزار زندانی سیاسی در سال۱۳۶۷، در مراسم تنفیذ وی شرکت کرد
اما نتیجه چیزی نبود جز اینکه رژیم در همین یکسال در ابعادی بسیار بیشتر از گذشته، برنامه اتمی خود را بهسوی دستیابی به سلاحهستهیی گسترش داد. در همین سال، یک جلاد قتلعام زندانیان سیاسی را رئیسجمهور خود کرد و در همین دوران مذاکره، اعدامها را به دو برابر مدت مشابه در سال قبل افزایش داد.
همچنین به جنگافروزی و مجهزکردن شبهنظامیان مزدورش در کشورهای مختلف به انواع سلاحها از جمله پهپاد سرعت بخشید و بارها به سفارت آمریکا در بغداد یا پایگاههای این کشور در نقاط مختلف عراق، موشکپرانی کرد.
این وقایع سؤال مهمی را پیش میآورد: اینکه چرا آخوندهای حاکم، خویشتنداریهای غرب را با جنگافروزی پاسخ میدهند؟ چرا هر چه بیشتر به تولید بمب اتمی رو میآورند؟ دینامیزم اصلی آشوبطلبی آنها چیست؟ چرا خامنهای سیاستهایی در پیش میگیرد که در وهله اول به ضرر و زیان رژیم بهنظر میرسد.
پاسخ همه این سؤالها این است که رژیم ولایت فقیه در موقعیت سرنگونی است. بله آن خطر بزرگی که خامنهای برای دورکردنش خطرهای کمتر را بهجان میخرد، سرنگونی است. بهعنوان مثال، در بهار سال گذشته، هنگام نمایش انتخابات، خامنهای، افراد و باندهای مدعی میانهروی در داخل رژیم را حذف کرد و دور انداخت. در حالیکه باندهای مزبور همگی وفاداران ولایت فقیهاند و نقش ویژه آنها سالهای سال، خنثی کردن خطر سرنگونی رژیم بوده است.
حذف آنها بیشک ضرر و زیان سیاسی مهمی برای رژیم بود. ولی خامنهای به این نتیجه رسید که وجود اندکی دودستگی در رأس رژیم، باعث یک ضربه جبرانناپذیر میشود. زیرا که رژیم در شرایط سرنگونی است.
وخامت اوضاع اقتصادی
مثال دیگر، وضعیت اقتصاد در حال فروپاشی کشور است. رژیم، آشکارا از سرمایهگذاری برای بهبود معیشت، رفاه، بهداشت، آموزش، اشتغال و مسکن مردم طفره میرود. این وضعیت، هر روز نارضایتیها را بیشتر میکند. اما خامنهای تقویت ماشین پلیسی -نظامی خود را بر هر چیز دیگری ترجیح میدهد. زیرا رژیم در شرایط سرنگونی است. در نتیجه میبینیم که از آب و نان و برق و بنزین گرفته تا وضعیت مسکن و مسأله دستمزدها، همه چیز، مایه اعتراض جامعه است. نرخ تورم دست کم ۵۰درصد است. منابع مالی لازم برای نیمی از بودجه سال جاری وجود ندارد و اقتصاددانان معتقدند که وخامت اوضاع اقتصادی دیگر قابل کنترل نیست.
رابطه خصمانه با مردم
با این همه، اشتباه است اگر تصور کنیم اقتصاد درهمشکسته، عامل اصلی فرو رفتن رژیم در گرداب سرنگونی است.
در واقع این وضعیت، محصول عامل اساسی دیگری است و آن اراده جامعه ایران برای سرنگونی این رژیم است. این رژیمی است که کمترین مشروعیتی نزد مردم ایران ندارد.
فراتر از آن، میان رژیم حاکم با مردم ما، آشکارا یک رابطه خصمانه برقرار است.
رویکرد آخوندها با جامعه، اقتصاد، منابع حیاتی، محیطزیست، جوانان، زنان، ملیتها همه و همه بسا بدتر و بیگانهتر از یک قدرت اشغالگر است. در ایران کنونی، رژیم با سرکوب و خونریزی و کشتار، با مردم ما رفتار میکند و مردم، با زبان شورش و قیام با رژیم صحبت میکنند.
در قیام آبان ۹۸ بهدستور خامنهای حداقل ۱۵۰۰ تناز قیامکنندگان به قتل رسیدند و هزاران تن دستگیر شدند.
به گفته مقامات رژیم، قیامکنندگان، ۹۰۰ مرکز رژیم را مورد حمله قرار داده بودند.
از طرفی، سیاست رژیم نسبت به شیوع کرونا از بارزترین سیاستهای دشمنانهیی است که فقط از یک قدرت اشغالگر برمیآید. این بیماری تاکنون جان حدود نیم میلیون ایرانی را گرفته است. یعنی یک دهم تلفات کرونا در کل جهان.
از ابتدا، خامنهای راه گسترش بیماری را باز گذاشت تا از آن برای بستن راه قیامها استفاده کند. او حتی واردات واکسن را به این بهانه که آمریکایی و انگلیسی است، ممنوع کرد.
این دشمنی را در همهجا میتوان دید. دو هفته پیش آخوندها، مناطق مسکونی روستاهای بلوچستان را توپباران کردند. شکنجه و کشتار زندانیان سیاسی را افزایش دادهاند و سیاست به گرسنگی کشاندن مردم را به اجرا گذاشتهاند.
نمونه دیگر، فاجعه حمله موشکی سپاه پاسداران به هواپیمایاوکراینی و جان باختن ۱۷۶ انسان بیگناه است که پس از دو سال رژیم حاضر نیست کمترین پاسخی به خانوادههای داغدار بدهد. من در همین جا اعلام کنم که پرونده سرنگونی هواپیمای مسافربری اوکراینی باید به شورای امنیت مللمتحد ارجاع شود و مسئولان و مسببان آنکه بیتردید خامنهای در رأس آنهاست، مورد حسابرسی و مجازات قرار گیرند.
باجگیری رژیم از دولتهای غرب
موقعیت سرنگونی رژیم بیش از همه جا در قیامهای پیدرپی اقشار مختلف جامعه ایران دیده میشود. استمرار این قیامها حاکی از انباشت عظیم معضلات بیپاسخ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و خواست مبرم جامعه ما برای یک تغییر بنیادی است.
معنای استمرار این قیامها همچنین ناتوانی رژیم است که هیچ راهی برای حل مشکلات جامعه و در نتیجه هیچ راهحلی برای مهار قیامها جز سرکوب ندارد و میخواهد با دستیابی به بمب اتمی برونرفتی برای خود پیدا کند.
بمب البته برای مقابله با قیامها کارآیی ندارد. اما آن را برای باجگیری از دولتهای غرب میخواهد. گرفتن امتیازهای بیشتر از کشورهای غرب برای رژیم آخوندی حیاتی است. بههمین دلیل است که مسیر تولید بمب را بر هر مسیر دیگری اولویت دادهاند. و بههمین دلیل است که در عمل، فروپاشی برجام را پذیرفتهاند.
در آستانه جنگ جهانی دوم از وزیر خارجه هیتلر پرسیدند، آقای ریبنتروپ شما دانزیک (منطقهیی در لهستان) را میخواهید یا دالان دانزیک؟ وی گفت: هیچکدام؛ ما جنگ میخواهیم.
حالا اگر از آخوندها بپرسید، لغو تحریمها را میخواهید یا بمب؟ تا امروز جوابشان این است که هر دو را میخواهیم.
آنها در فقدان یک سیاست قاطع، تحریمها را بیاثر میکنند و مذاکرات را کش میدهند تا برای بمب زمان بخرند.
این وضعیت، جهان، بهویژه دولتهای غرب را بهآزمایش کشیده است. دولتهای غرب، دیرزمانی است که بهای مماشات خود با فاشیسم دینی را از جیب مقاومت مردم ایران پرداختهاند. بهای آن را با سکوت در برابر نقض حقوقبشر ایران از جمله نسبت به قتلعام ۳۰هزار زندانی سیاسی پرداختهاند.
بهای آن را از سرنوشت کشورهای خاورمیانه و بیعملی نسبت بهجنگافروزیهای رژیم در این منطقه پرداختهاند.
اما حالا فراتر از این، امنیت و منافع حیاتی کشورها و جوامع غرب در معرض خطر است. آیا دولتهای غرب میخواهند یک فاشیسم دینی و بانکدار مرکزی تروریسم به سلاح اتمی هم مسلح شود؟
برای سالهای سال مردم ایران و خواستهای آنها مورد بیاعتنایی قرار گرفته است. در حالیکه امروز جدیترین عاملی است که آینده ایران را تعیین میکند.
تاریخچه و برنامه مقاومت ایران
در سال۱۳۵۶ آمریکا با وجود انبوه مستشار در ایران، نتوانست شرایط عینی در ایران را درک کند، بهعکس ایران را جزیره ثبات میدید. آیا آمریکا و اروپا میخواهند همان تجربه را دوباره تکرار کنند؟
ما میگوییم، یک سیاست صحیح و مسئولانه لازم است. این سیاست، همانا قاطعیت نشان دادن در برابر رژیم و ایستادن در کنار مردم ایران است. چرا ایستادن در کنار مردم ایران تنها راهحل صحیح، ضروری و قابل تکیه و آیندهدار است؟
زیرا مردم ایران در مبارزه علیه دو دیکتاتوری شاه و شیخ آبدیده شدهاند و حاصل رنج و خون طولانی خود را در یک مقاومت تاریخی و یک آلترناتیو دمکراتیک شکوفا کردهاند. قیامها و جنبش اعتراضی که امروز رژیم را محاصره کرده، در مسیری حرکت میکنند که همین مقاومت گشوده است. آنهم با تقدیم ۱۲۰هزار شهید برای آزادی ایران. اعضای این مقاومت با تحمل شکنجه، کشتار، قتلعام و محرومیتهای بسیار، به استبداد دینی نه گفتهاند و شرایط فوران خیزشهای کنونی را فراهم کردهاند.
پا بهپای گسترش جنبش اعتراضی، مقاومت ما توانسته است شبکه سازمانیافتهیی از کانونهایشورشی در استانهای سراسر ایران برپا کند. این شبکه با فعالیتهای ضداختناق روزانه، برپایی قیامهای بعدی را زمینهسازی میکند. فعالیت کانونهایشورشی، مسیر پیشروی را به قیامها و جنبش اعتراضی نشان میدهد و آنها را هر چه بیشتر بهسوی سرنگونی رژیم سوق میدهد.
مقاومت ما بهرغم سرکوبگریهای وحشیانه و طولانی رژیم، توانسته است استقلال خود را چه در زمینه سیاسی و و چه در زمینه مالی حفظ کند. در روزهای اخیر تلویزیون سیمای آزادی برای بیست و ششمین بار برنامه همیاری مالی برگزار کرد، سیل کمکهای مالی و عواطف بیدریغ هموطنانمان از شهرهای مختلف ایران و جهان و حامیان این جنبش، محبوبیت اجتماعی این مقاومت را نمایان کرد.
مقاومت ایران با برخورداری از پشتوانه و ریشههای عمیق در دل جامعه ایران و با اتکا به جنبشی از جوانان شورشی و رزمنده در بیشتر استانها، لحظهیی را تدارک میبیند که لحظه سرنگونی رژیم است.
زمین و زمان بهسوی این لحظه در حرکت است و رژیم نمیتواند از آن جان بهدر ببرد. مقاومت ایران علاوه بر از خود گذشتگی زنان و مردانش، و علاوه بر سازمانیافتگی و انسجام صفوفش، آینده آزاد و آباد و دمکراتیک ایران را نمایندگی میکند.
شورای ملیمقاومت که آلترناتیو دمکراتیک رژیم آخوندی است، خواهان یک جمهوری بر اساس جدایی دینو دولت، برابری زنو مرد و تأمین خودمختاری ملیتهای ستمزده است. یک ایرانغیراتمی که در صلح و همزیستی با همه کشورهای جهان است.
امروز بسیاری این ضرورت را دریافتهاند که مبارزه با افراطیگری تحت نام اسلام، بیشتر از هر چیز، نیازمند نقشآفرینی خود مسلمانان است. در نتیجه، وجود یک آلترناتیو در این رابطه، اهمیت تعیینکنندهیی پیدا میکند. اما چنین آلترناتیوی، فقط یک راهحل نظری نیست؛ بلکه باید متکی به جنبشی باشد که: در برابر سرچشمه بنیادگرایی قیام کرده و قیمت این مبارزه را پرداخته باشد و از ظرفیت ایجاد تغییر در جامعه برخوردار باشد.
مقاومت ایران با برخورداری از همین ویژگیها، بهخصوص با یک پشتوانه اجتماعی مکفی و داشتن صلاحیت ایجاد تغییردمکراتیک در ایران، توانسته است بنیادگرایی را از نظر فکری و ایدئولوژیکی در داخل ایران به شکست بکشاند. و در سطح منطقه آن را افشا کند.
وظایف جامعه بینالمللی
اجازه بدهید قبل از تمام کردن صحبتهایم، بر مهمترین وجوه یک سیاست صحیح که جامعه بینالمللی باید در قبال رژیم آخوندی در پیش بگیرد تأکید کنم.
اول، پروژههای اتمی این رژیم تماماً علیه منافع ملی مردم ایران است. مذاکره با رژیمی که به هیچ قاعده و قانونی پایبند نیست، صرفاً به این رژیم زمان میدهد. شش قطعنامه شورای امنیت مللمتحد در ارتباط با پروژههای اتمی باید فعال شود. تعطیل کامل غنیسازی اورانیوم و تعطیل سایتهای اتمی رژیم و بازرسیهای بیقید و شرط لازمه ممانعت از دستیابی این رژیم به بمب اتمی است.
دوم، نقض وحشیانه و سیستماتیک حقوقبشردر ایران باید در دستور کار شورای امنیت مللمتحد قرار گیرد.
سردمداران رژیم بهخاطر چهار دهه جنایت علیه بشریت و نسلکشی بهویژه قتلعام ۳۰هزار زندانی سیاسی در سال۶۷ و کشتار حداقل ۱۵۰۰ تظاهر کننده در سال۹۸ باید در برابر عدالت قرار گیرند. از همه دولتها و مجالس قانونگذاری بهخصوص در اروپا میخواهم قتلعام سال۶۷ را بهعنوان جنایت علیه بشریت و نسلکشی بهرسمیت بشناسند.
سوم، مبارزه مردمایران برای سرنگونی این رژیم و استقرار دمکراسی و حاکمیت مردم در کشورشان را بهرسمیت بشناسند. این حق مسلم مردم ایران است.
دوستانگرامی،
در آستانه سالروز ۳۰دی سال ۵۷ هستیم. روز آزادی آخرین دسته زندانیان سیاسی در دیکتاتوری شاه که مسعودرجوی هم جز آنها بود. مسعودرجوی از ابتدای ورود خمینی دجال، جنبشی را بنا نهاد و پیش برد که بیش از ۴۰سال است در برابر هیولای استبداد مذهبی ایستادگی کرده و مقاومتی را سازمان داده که باعث گسترش قیامها و اعتراضات و بالارفتن روحیه مردم بهرغم فشار و سرکوب و وحشیانه بوده است.
ما به پیروزی این مسیر یعنی مقاومت برای آزادی مردمایران یقین داریم. این تحولی است که آزادی، دمکراسی و صلح را در تمام جهان پیش خواهد برد.
از همه شما متشکرم.