“راز خوشبختی” از دیدگاه اسماعیل هوشیار اینا!

(انالیز روانشناسی فرهنگی و اجتماعی عقب ماندگی در اپوزسیون)

شاگرد: راز خوشبختی چیست استاد؟

استاد: اینکه هرگز با احمقها بحث نکنی 

شاگرد: فکر نکنم این حرف درست باشه!

استاد: بله حق با شماست! “پاسخ” اسماعیل هوشیار به مقاله اخیر(۱)”

مقدمه:

در پاسخ به مقاله اخیرم(۱) در حاشیه مهملات ضد کمونیستی اسماعیل هوشیار، ایشان یک قطعه شعر پر وزن (متن بالا) ارائه دادند که از دید من نه فقط وضع و حال ایشان و فرقه رجوی را نشان می دهد بلکه بازتابی است از وضع و حال فرهنگی که گریبانگیر مدعیان اپوزسیون حکومت جانی است که همین فرهنگ را نمایندگی می کند.

بله اینجور مهملات مدتهاست در فیسبوک تکرار می شود! فراخوان “بحث نکردن با احمقها”! بظاهر این فراخوان در نظر سطحی نگران درست می نماید اما پرچم گریز از مناظره اجتماعی و فکریست و تابلوی تمام قد فرهنگی عقل ستیز.

همانطور که در مقالات قبلی گفتم(۱و۳) اسماعیل هوشیار یک موضوع انالیز و ابزار است برای من که بتوانم به خوانندگان زوایای عقب ماندگی فرهنگی را نشان دهم. همانطور که میز تشریح کمک می کند که ما اناتومی را بیاموزیم .عرصه نقد و مناظره فکری اجزا و اناتومی و روانشناسی فرهنگی و اجتماعی عقب ماندگی را جلوی جامعه قرار می دهد.به همین دلیل فرهنگ غرب از زمان یونان ، وسواس مناظره داشت و مناظره همچنان ابزار تکامل فکری در غرب است چه در عرصه اجتماعی چه در سطح اکادمیک.

طبیعتا شعر اسماعیل هوشیار، پاسخ نیست بلکه علامت دردیست که او حس می کند و فکر می کند با ارائه این شعر و احمق خواندن مخالفش این درد تخفیف می یابد! کاشکی اینجور بود و حداقل لیچار گفتن برای او درمان بود! کاری به تاثیرات منفی اینجور برخوردها در جامعه نداریم! 

اما مطالعات کارشناسی نشان نمی دهد که خشونت رفتاری یا زبانی واقعا درد ادمها را تخفیف دهد.لذا در سطح روانشناسی فردی هم توصیه نمی شود که از این شیوه برای کاهش درد استفاده شود!

طبیعتا شعر اسماعیل هوشیار پاسخ مقاله من نیست! ایشان موارد متعددی را در نقد کمونیزم و در ستایش سرمایه داری فرمودند که پاسخ گرفت از سوی من و لذا تا زمانی که ایشان یا سایر ذوب شدگان در ولایت رجوی و یا سایر انتی کمونیستها  بیایند و پاسخ دهند من منتظر خواهم ماند.

در این مقاله من از “پاسخ” اسماعیل هوشیار فرصتی می سازم تا موضوعات مهم دیگری را با خواننده در میان بگذارم:

(۱)خود شیفتگی ،ریشه احمق نامیدن مخالفان:

من از اسماعیل هوشیار تشکر می کنم که فقط من را احمق نامید! سایر مخالفان (منجمله ایرج مصداقی!)من را “روشنفکر اخته”(۲)نامیدند و کاری به انها که من را پاسدار و روانپریش نامیدند ندارم! همینکه اسماعیل هوشیار حداقل در این “فاز” مخالفش را احمق می نامد نشانه خوبیست! 

فرهنگ عقب مانده ایرانی اینقدر سطح انتظار را پائین می آورد که ما حتی به احمق نامیده شدن باید شاد باشیم! همینقدر که شعرائی مثل اسماعیل هوشیار همسر و مادر اینجانب را مورد مرحمت قرار نمی دهند باید از ایشان تشکر کرد!

الیتیزم یا خودشیفتگی اجتماعی

اما ریشه این برخورد چیست؟ چرا ایشان یا دیگران مخالفشان را احمق می نامند؟ از جهت روانشناسی فردی ریشه اش یک خودشیفتگی فردی و اجتماعی (الیتیزم) است. خود شیفتگی فردی به کنار که باید مورد بررسی و درمان قرار گیرد.

مسئله فقط در این سطح نیست. فرهنگ جهان سومی خصوصا دچار معضل بزرگتریست.من اینرا اعتقاد به “برتر بودن” عنصر پیشرو می گذارم! در ادبیات مذهبی این هست و امامان و پیامبران “نسل ویژه بودند” در ادبیات چپ لنینی هم همینست: “عنصر پیشرو و کمونیستها برتر هستند و ویژه! در غرب هم همینست.طبقات بالا یقه طلائیها انها که در اون بالاها زندگی می کنند و در کاخهای حکومتی نشسته اند “نژاد ویژه” هستند.

در مقابل، فرهنگ عقب مانده مردم را “عوام” و “احمق” می نامد.در قران هم همین اشاره هست که مخالفان محمد عقل ندارند! فکر ندارند!

لذا انها که دچار این خودشیفتگی ها هستند از پاسخگوئی فراری هستند خود را “در سطح پاسخ” نمی بینند .نگاه کنید به پهلوی و خمینی یا رجوی! یا بسیاری لیدرهای اپوزسیون!

لذا من این دو لایه فردی و اجتماعی را زیر بنای این تفکر می دانم که مخالف اقا اسماعیل ضد کمونیست باید احمق باشد! بله! ریشه ماجرا اینجاست!

(۲)بستن مناظره و دیالوگ ، فرار از مناظره با ادعای احمق بودن مخالف:

طبیعتا و خصوصا اقا اسماعیل هوشیار نمی تواند جائی نشان دهد که مقاله ای نوشته و با مخالف خود مناظره داشته! ایشان اخوندیست بی عمامه! بسیاری مثل ایشان هستند! کافیست “رهبران” فرقه های سیاسی را خوب بنگیرید!

کافی است به سابقه رفتاری پهلوی و حکومت خمینی بنگرید! کدام اینها اهل مناظره و مجادله فکری بودند؟ اونها که قدرت دارند سرکوب می کنند اونها که ندارند( و چقدر خوبست ندارند)اینجور لیچارها را می پرانند و سفسطه می کنند که “پاسخ نمی دهند چون مخالفشان احمق است” “پاسدار است” “روانپریش است” مشکوک است” “مزدور است” و غیره!

لذا در این سطح ادعای من اینست که اسماعیل هوشیار ها اساسا و همیشه از مناظره فراری بودند و منبر رفتن را پیشه کرده اند! اینها همواره دنبال پامنبری بوده اند!

(۳)رابطه خوشبختی و پاسخ ندادن به مخالف:

اسماعیل هوشیار از قول اون “اوستاد” (که لابد خودش باشد!) راز خوشبختی را یافته!

من جائی در ادبیات و اکادمیای روانشناسی خوشبختی ندیدم که بطور واقعی احساس خوشبختی را با فرار از پاسخ دادن گره بزنند! این مهملی که در فیسبوک دست بدست می گردد و هر جا ادمها کم می اورند با سفسطه “تو احمقی” از پاسخ فرار می کنند ایا انها را خوشبخت کرده؟

با شناختی که از زندگی شخصی اسماعیل هوشیار دارم بعید می دانم ایشان در هیچ عرصه زندگی خود را خوشبخت احساس کند! خود را حتی موفق بداند ! فکر نمی کنم این فرار مداوم از مناظره و دیالوگ دوطرفه لحطه ای حتی این درد جانگاه سرخوردگی سیاسی را برای ایشان درمان کرده باشد!

لذا هم در سطح نظری و علمی و هم در سطح مشخص فردی بنام اسماعیل هوشیار ، این ادعا که فرار از پاسخگوئی به مخالف به بهانه احمق نامیدن او ذره ای به احساس خوشبختی کمک کند.

(۴) فحاشی و لیچار به مخالف برای چه نوع ادمهائی “احساس خوشبختی” می آورد؟

در متن بالا تاکیید کردم که لیچار گفتن و فرار از مناظره برای انسانها احساس خوشبختی نمی آورد اما فرض من این بود که اینها دارای سلامت هستند.به نرم جامعه تعلق دارند.

اما مطالعات رفتارشناسی و روانشناسی نشان می دهد که بیماران دچار اختلال شخصیت از چیزهائی احساس خوشبختی می کنند که دیگران از ان گریزانند.

این رفتارهای نابهنجار را که برای تولید احساس خوشبختی انجام می شود “واکنشهای دفاعی نابالغ” می نامند.

بخشی از رفتارها و الگوهای شناختی ادمهای دچار اختلالات شخصیت بر اساس واکنشهای دفاعی نابالغ استوار است که در کوتاه مدت انها را ارام می کند و احساس خوبی دارند اما در بلند مدت باعث دور افتادگی و اختلالات بیشتر در روابط فردی و اجتماعی می شود.

لذا به جهت تخصصی این امکان هست که این واکنشهای دفاعی نابالغ مثل لیچار گفتنها و فحاشیها این افراد را ارام کند اما در ذلالت بیشتری انها را غرق می کند.

خلاصه کنم:

اون “استادی” که به شاگردش توصیه کند که مخالف احمق است و راز خوشبختی ، سکوت در مقابل احمق است، دارد فرار از مناظره فکری را توصیه می کند .دارد تحقیر مخالف را توصیه می کند.اون “استاد” نیست اوساست! ادم عقب مانده ای است که تکرارش هم برای فرهنگ ایرونی سم است!

تکرار این اراجیف راه حل نیست.اگر اسماعیل هوشیار یا سایر ذوب شدگان رجوی و سایر انتی کمونیستها منطقی دارند بحثی دارند طبیعتا باید تجمل پاسخ را هم داشته باشند و تحمل ورود به مناظره جدی و متمدنانه.

اسماعیل هوشیارها فراوانند.در تبعید در گوشه ای در غرب سالها زندگی کرده اند اما دریغ از رشد فکری و درک مدرنیته!همان فرهنگ پادگانی همان فرهنگ شیعی همان ضد فرهنگ را بطور مسمومی در جامعه منتشر می کنند.اینست که باید صبورانه به سراغشان رفت انالیزشان کرد و نسل جدیدی را که دنبال سرنگونی نظم کنونیست به رفتن اخوندها قانع نکرد! ارتجاع اخوند و فکلیها دارد .اندرون فرهنگی ، زیر ساخت روانشناسی این ارتجاع را باید شناخت و شناساند.

منابع دیگر:

(۱)در وصف مبارزات اسماعیل هوشیار با علمی بودن کمونیزم و اینجور چیزا

www.azadi-b.com/?cat=34

(2)بررسی عکس العمل بابک یزدی به آغاز مناظره بر سر برنامه حزب کمونیست کارگری

www.azadi-b.com/arshiw/?p=52191

(3)مقالات اخیر این نویسنده در نقد اسماعیل هوشیار:

ادامه نقدها به روشنفکری نوع اسماعیل هوشیار!

https://www.azadi-b.com/arshiw/?p=73362

تب تبلیغ برای فرقه مجاهد در استانه قیام بر علیه رژیم اسلامی و اسماعیل هوشیار(سعید صالحی نیا)

https://www.azadi-b.com/arshiw/?p=6868

تشدید حملات فرقه رجوی و اسماعیل هوشیار  به مصداقی و یغمائی

www.azadi-b.com/arshiw/?p79850

 نشست سالانه فرقه مجاهد، شایعه دوباره مرگ رجوی،تحکیم صف بندیهای جدید ارتجاع منطقه ای , نقدی به تحلیل اسماعیل هوشیار

www.azadi-b.com/arshiw/?p=59505

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate