در مخالفت با قتل از روی ترحم بنام یوتانازی و بنام “چپ” , پاسخی به بختیار پیرخضری

مقدمه:

مقاله بختیار پیرخضری در حمایت از یوتانازیا (۱) را خواندم و متاسف شدم ایشان بنام چپ دارد از قتل بنام حق زندگی و غیره دفاع می کند!

از انجا که بر خلاف بختیار، من چند دهه هست به خدمت به بیماران بعنوان پزشک مشغولم برای خودم وظیفه می دانم این توهمات را که از روی غرب زدگی و لیبرال خوردگی است برای جامعه روشن کنم و نگذارم چپ با این جور موهومات تداعی شود همانطور که نباید با سقط جنین بعنوان “حق مادر” ، چپ خود را تداعی کند.

از دید من ، افتادن دنبال حکومتهای غربی و فرهنگ غرب همانقئر خطرناک است که افتادن دنبال حکومتهای شرقی و فرهنگ ضد مدرن.هردوی این فرهنگها در پاسخ به سوالات و نیازهای انسان کنونی وازده اند و فروختن فرهنگ فربی به جامعه شرق زده و مذهب زده نباید کار چپ باشد که از زمان مارکس در نقد لیبرالیزم و مدرنیته با نگاه لیبرال وارد عرصه حمایت از طبقه کارگر و عقلانیت شد و حامیانش این شده اند که می بینیم!

“سیاستگذاریها” در غرب توسط حاکمان بر اساس پاسخگوئی به نیاز سرمایه داریست.انسان زمانی قیمت دارد که کار می کند و اگر کار نکند فاقد قیمت است و دور انداختنی و یک راه خلاصی از این انسان طبیعتا رشد دادن فرهنگ خودکشی است بنام یوتانازیا! شریک کردن جامعه پزشکی در این جنایت که خوشبختانه تا امروز جامعه پزشکی در غرب دنبال این خیمه شب بازی نرفته!

اینها را بعنوان مقدمه داشته باشید تا برسیم به بعضی دیگر از نقطه نظرات پیرخضری که “شدیدا” حامی چیزی است که انرا خوب نمی داند!

(۱)”حق مرگ خواسته هر انسان یا یوتانازی”؟

مهمترین ایراد پیر خضری اینست که نظرات خودش را قاطی بحثی دقیق می کند! خودش هم متوجه نیست شاید!

اینکه ادم “حق دارد خودش بمیرد ” ربطی به بحث یوتانازی با تعریف معین ندارد.ایشان می تواند مقاله ای جدا بنویسد که چرا این حق هیچ جا تایید نشده و از قضا جائی اگر ایشان بلند بگوید که می خواهد بمیرد در همان کشوری که زندگی می کند خوشبختانه سریعا به بیمارستان فرستاده می شود جهت برررسیهای بیشتر!

لذا من این “حق ایشان” را می گذارم کنار تا برسم به اساس بحث یوتانازی !

(۲) تعریف واقعی یوتانازی :

 

یوتانازی یک تعریف تحت الفظی دارد یک تعریف واقعی.مثل دموکراسی که تعریف واقعیش حکومت مردم نیست حکومت سرمایه دار است!

در تعریف تحت الفظی یوتانازی واژه ای است یونانی به معنی” مرگ خوب” اما تعریف واقعی این عمل این نیست!

یوتانازی در عمل واقعی عبارتست از کشتن فردی با دارو توسط پزشک به درخواست او با فرض اینکه اون فرد عاقلانه و بنا به شرایطی مثل بیماریهای انتهائی مثل سرطان تصمیم به مرگ می گیرد که “راحت شود”

یوتانازی نوعی از خودکشی است با شرایط بالا و توسط پزشک انجام می شود.

البته زیر مجموعه هائی هم برایش ساخته اند مثل” کمک غیر مستقیم پزشک به خودکشی از طریق دادن داروی کشنده به بیمار که خودش اینکار را بکند!(این دومی در چند سال اخیر در چند ایالت امریکا قانونی شده اما باب نشده!)اولی که اساسا قانونی نیست در هیچ جای امریکا!)

در امریکا مصطلح است که  “شیطان در جزئیات مخفی است” سوال اصلی اینست که این “اراده آزاد انسان بیمار برای مردن چگونه اثبات می شود و چگونه تصمیم گیری بیماری مبتلا به درد و یسناری انتهائی را می شود از افسردگی و بیماریهای فکری جدا کرد؟ اینجاست اساس داستانی که می رسیم به واقعیتهائی که جناب پیر خضری بخاطر “شدت حمایت” شاید نبیند!

(۳)تاریخ یوتانازی بطور واقعی:

شاید قتل بخاطر ترحم تاریخش برسد به ابتدای تاریخ انسانها!

از همان ابتدا انسانها در شرایط سختی می دیدند که  بستگانشان یا حتی حیواناتشان زجر می کشند و کاری ازشان بر نمی اید و لذا از “روی ترحم و استیصال” طرف را “راحت” می کردند.

توی جنگها هم همینطور بوده حتی الان! طرف پاره پوره می شود رفیقش از روی ترحم تیر خلاص می زند!

صنعت واقعی یوتانازی را هیتلر افتتاح کرد! بله میلیونها را کشت چون؟ بیکار بودن بیمار بودن روانی بودن جهود بودن خنگ بودند نمی فهمیدند  پیر بودن بدرد نمی خوردند! اینه پدر یوتانازی معاصر! بله ادرسش اینه!

اما رسیدیم به بورژوازی که هر لجنی را ماسک می زند می فروشد و معصلی بنام خرج تراشی بیماران بد جال مزمن بدجوری گردن بورژوازی را گرفته و لذا می بینیم از خودشان “اخلاقیات” در می کنند حتی زمان اعدام کردن می گویند “اعدام انسانی با تزریق”!

داستان یوتانازی از همینجا بیرون امده و شده “حق انسان”! مثل “حق زن برای کشتن جنین خود چون “اخه اون بدن منه”!

این “شدت” حمایت پیر خضری” را اینجا باید گذاشت! دقیقا توی جو زدگی توی فرهنگ غربی مهاجری که بدجوری شیفته شده! فکر کرده علی اباد غرب شهریست که چپ ساخته!

پیر خضری حتی پیش می رود مدعی می شود که “روشنفکران چپ” زور زدند تا یوتانازیا بشود صنعت! این حکومتهای غربی ظاهرا یک جاهائی جلوی روشنفکران چپ عقب می نشینند ! درسته؟!

(۲)تعریف یوتانازی:

یوتانازی یک تعریف تحت الفظی دارد یک تعریف واقعی.مثل دموکراسی که تعریف واقعیش حکومت مردم نیست حکومت سرمایه دار است!

در تعریف تحت الفظی یوتانازی واژه ای است یونانی به معنی” مرگ خوب” اما تعریف واقعی این عمل این نیست!

یوتانازی در عمل واقعی عبارتست از کشتن فردی با دارو توسط پزشک به درخواست او با فرض اینکه اون فرد عاقلانه و بنا به شرایطی مثل بیماریهای انتهائی مثل سرطان تصمیم به مرگ می گیرد که “راحت شود”

یوتانازی نوعی از خودکشی است با شرایط بالا و توسط پزشک انجام می شود.

البته زیر مجموعه هائی هم برایش ساخته اند مثل” کمک غیر مستقیم پزشک به خودکشی از طریق دادن داروی کشنده به بیمار که خودش اینکار را بکند!(این دومی در چند سال اخیر در چند ایالت امریکا قانونی شده اما باب نشده!)اولی که اساسا قانونی نیست در هیچ جای امریکا!)

در امریکا مصطلح است که  “شیطان در جزئیات مخفی است” سوال اصلی اینست که این “اراده آزاد انسان بیمار برای مردن چگونه اثبات می شود و چگونه تصمیم گیری بیماری مبتلا به درد و یسناری انتهائی را می شود از افسردگی و بیماریهای فکری جدا کرد؟ اینجاست اساس داستانی که می رسیم به واقعیتهائی که جناب پیر خضری بخاطر “شدت حمایت” شاید نبیند!

(۳) “حق به کنار” بالاخره پزشکان چرا قانع نمی شوند کشتن از روی ترحم “حق است”؟

خوشبختانه جامعه پزشکی دنیا که قرار است این جنایت بدستش انجام شود بدجوری مخالف یوتانازیست و امیدوارم پیر خضری دچار “خشم انقلابی” نشود و “شدیدا” این جامعه را محکوم نکند!

واقعیت اینست که یوتانازی تو کت پزشکان باوجدان نمی رود . چرا که این موهومات را ضد وظیفه پزشکی می بینند.

دلایل جامعه پزشکی بسیار است من اینجا برخیش را ارائه می دهم:

دلایل مردود دانستن عمل قتل بنام ترحم از سوی جامعه پزشکی دنیا:

جوامع پزشکی دنیا عموما و در اکثریت خود مخالف یوتانازی و حتی شرکت غیر مستقیم در خودکشی توسط بیماران بوده اند و هستند.

دلایل زیر پزشکان را در شرکت در این جنایت منع می کند:

اول: اخلاق پزشکی که مبتنی بر درمان و شفا و حمایت از زندگی بیمار است

دوم: عدم وجود مرز بین اراده به مرگ و افسردگیها و مشکلات روانی ناشی از نامیدی و ناتوانی علم در تشخیص دقیق موارد افسردگی و اختلالات تصمیم گیری خفیف اما تاثیر ساز در تصمیم گیری

(بعنوان مثال بین ۵۰ تا ۷۵ در صد بیماران مبتلا به سرطان و بیماریهای قلبی دچار افسردگیهای قابل تشخیص بوده اند که همینها سهم اصلی مواردی هستند که اتفاقا درخواست اوتانازی داشته اند!)

سوم: نادانی و عدم دسترسی بیماران به دستاوردهای علم پزشکی و علم پالیتیو که می تواند حتی در بدترین شرایط روند مرگ را تحمل پذیر یا حتی قابل پذیرش بکند

چهار: توسعه امکان کشتن بیماران و سوئ استفاده از این “حق مردن” برای قتلها و جنایات بنام قتل ترحم امیز

پنج: عدم شناخت از پدیده “غیر قابل درمان بودن” با توجه به رشد مداوم رشته های مختلف پزشکی

شش: عدم اشنائی و دسترسی به درمانهای روبه توسعه ضد درد

هفت: عدم وجود مکانیزمهائی که امکان نظارت پزشکان مستقل و حامعه را بر روند این جنایت قانونی شده محقق سازد که در نتیجه بسیاری از این “اقدامات ترحم امیز” مورد نظارت منابع غلمی و قانونی مستقل نبوده و لذا حتی معلوم نیست این روند ها چگونه انجام می شود

(۴)وضعیت اماری یوتانازی و کمک غیر مستقیم پزشکان و خصوصا نظر پزشکان در مورد این اعمال:

 

اینکه حکومتها در مورد صنعت قتل از روی ترحم چه بکنند و بگویند قرار نبود بشود “منبع” برای چپ.منتهی یک چپی بوجود آمده بنام “کمونیزم کارگری” که رسما اعلام کرده “غربگراست” لذا گاهی می افتد دنبال برهنگی گاهی فستیوال اندام جنسی زنها و خلاصه خیلی “غربی” می شود! هر مخالفی را هم متهم می کند به “سنتی” شرق زده”

انگار توی این عالم خر تو خر نمی شود آدمها عقل گرا باشند و شرق و غرب را نقد کنند! نمی شود!

در امریکا یوتانازی قانونی نیست بلکه در ۵ ایالت امریکا “کمک پزشک به بیمار برای خودکشی” برسمیت شناخته می شود.

طبق نظر سنجی از پزشکان در امریکا از سال ۱۹۹۰ به این سو، تنها ۲۰ در صد پزشکان چنین درخواستی را از بیماران دریافت کرده اند و زیر ۵ در صد با این خواستها موافق بودند

حتی در ایالتهائی که کمک پزشک به مرگ جایز است تنها ۱ در صد از پزشکان مرتکب چنین کاری شده اند!

در هلند و بلژیک تقریبا ۵۰ در صد پزشکان چنین درخواستی را از سوی بیماران دریافت کرده اند و ۶۰ در صد بنوعی چنین درخواستهائی را تایید کرده اند.

طبق امار جهانی تنها ۳ دهم تا ۴ در صد کل مرگها در مناطقی که این اعمال قانونی اعمال شده توسط یوتانازی یا کمک غیر مستقیم پزشک اتفاق افتاده. در این میان ۷۰ در صد موارد مربوط بوده به بیماران مبتلا به سرطان در مراحل انتهائی که عموما سن بالا داشته اند و سفید پوست بوده اند و تحصیل کرده و درد علت اصلی درخواست انها برای مرگ بوده.

خلاصه کنم:

بعنوان پزشک و فعال کمونیست قتل بنام ترجم را ضد انسانی و ضد حرفه پزشکی می دانم و انسان مستاصل و درمانده را که مرگ را به زنده ماندن ترجیح می دهد کمک خواهم کرد که زندگی را پاس دارد .دردهایش را می کاوم و کاهش می دهم و معضلات مادی و معوی این انسان دغدغه منست.

زندگی شعار منست و نه مرگ.مرگ را حق نمی بینم بخه خلاف اخوندها.

مرگ نتیجه نادانی و ناتوانی انسانست. علم افق پایان مرگ پایان بیماری را چلوی انسان گذاشته.پیری و مرگ قابل درمانند .وقتی افتادیم تو قتل بنام ترحم  شده ایم ابزارهای حاکمان وضع موجود.

زنده باد زندگی و مبارزه برای پایان مرگ!

منابع بیشتر:

(۱)در حاشیه قانونی شدن اتانازی در اتریش   (بختیار پیرخضری)

www.azadi-b.com/?p=16728

(2)مقالات در مورد یوتانایازیا

http://www.ncbi.nim.nih.gov/pmc/articles/PMC3612319/

Euthanasia and the American Medical Association. (nih.gov)

Physician-Assisted Suicide: A Physician’s Perspective (acponline.org)

Attitudes and Practices of Euthanasia and Physician-Assisted Suicide in the United States, Canada, and Europe | Oncology | JAMA | JAMA Network

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate