آقا نورو؛پوینده راه نو

ای کمان و تیرها برساخته

صید نزدیک و تو دور انداخته

هر که دوراندازتر او دورتر

وز چنین گنج است او مهجورتر

فلسفی خود را ز اندیشه بکشت

گو بدو کو را سویِ گنج است پشت

گو بدو چندانک افزون می دود

از مراد دل جداتر می شود

جاهدوا فِینَا بگفت آن شهریار

جاهدوا عَنَا نگفت ای بی قرار

درآمد

موجوداتی مثل فرنام شکیبافر درکافه ای جمع شده اند و بر علیه انسان های شریف لجن پراکنی می کنند.چرا؟

نقد یا تنویر افکار یا هر مقوله ای دیگر چه ربطی به این داستان ها دارد.انصاف کجاست. وفاداری اخلاقی به تاریخ کجاست.شرافت انسانی کجاست.؟

آخر این شد تیتر مقاله ؛مارکسیستی که رمالی می کرد آن هم در مورد انسان شریفی بنام باقر امامی.که بله امامی برای راه انداختن نشریه ای کارگری چون پولی در بساط نداشت رمالی و جادوگری می کرد.(کافه اندیشه:فرنام شکیبافر)  

باقر امامی که بود

نامش محمد باقر و تخلصش نورو بود که بمعنای پوینده راه نو بود.او را آقا نورو صدا می کردند.

 در سال ۱۲۸۰هجری در تهران بدنیا آمد فرزند امام جمعه داماد ناصرالدین شاه بود

درمدرسه روس ها تحصیل کرد و معلم او بلشویکی بود بنام اوربلیان که امامی را با مارکسیسم آشنا کرد بعد به دارالفنون رفت و ادبیات را نزد بهار یاد گرفت

کمی بعد عضو کمیته خون شد که هسته اصلیش سوسیال دموکرات های آذربایجان شمالی بودند

در سال ۱۳۰۶ بدنبال معاونت ترور پدرش ناتنی اش توسط حسین ترور از فعالان کمیته خون دستگیر شد و سه سال در زندان بود

بعداز آزادی برای تحصیل به مسکو رفت و بخدمت پلیس امنیت روسیه در آمد

در باز گشت به ایران عضو شبکه جاسوسی ایرانیان شد که زیر نظر باقر ایرانیان اداره می شد.

با فرار آقابگف سر جاسوس روسیه  شبکه جاسوسی  ایرانیان لو رفت.امامی دستگیرشد   

و ۱۵ سال حبس گرفت

در زندان با پیشه وری لیدر حزب کمونیست ایران آشنا شد و کار میان کارگران را از او یاد گرفت

بعد از شهریور ۱۳۲۰ و تشکیل حزب توده به حزب نپیوست و گفت یک کمونیست نباید وارد یک حزب خرده بورژوایی شود

پس بطرف تشکیل کروژوک ها یا محافل مارکسیستی رفت. حزب توده اورا جاسوس انگلیسی ها می دانست.کروژوک ها پا گرفت و بزرگ وبزرگتر شد اما با نفوذ حزب توده در تشکیلات  وخراب کاری نفوذی های حزب تشکیلات متلاشی شد

بعد سازمان شورا ها را بوجود آورد.شورا ها در بهمن ۱۳۲۷ بدنبال ترور شاه مخفی شد

با این همه امامی در سال ۱۳۲۸ دستگیر شد و تا سال ۱۳۳۲ در زندان بود

بعد از آزادی از زندان سازمان یکا را درست کرد که مخفف  هسته های کمونیستی ایران بود

در سال ۳۷ با ناراضیان حزب توده بنام کدسک وحدت کرد( کارگران دهقانان سربازان و کار مندان

در سال ۴۵ مبلغ ۶۰ هزار تومان پول در نزدامامی بود گروه تصمیم گرفت بخشی از کادرهای خود را حرفه ای کند پس پول لازم داشت وبه امامی برای گرفتن پول رجوع کردند اما امامی پول را خرج کرده بود

داستان پول چه بود

 امامی دلباخته دختری بنام ویولت بود بعد از آزادی از زندان درسال ۱۳۳۲خانواده دختر شرط ازدواج را کناره گیری امامی از کار سیاسی گذاشت.امامی نپذیرفت.و عشقش به طبقه کارگر را با عشقش به ویولت تاخت نزد.

ویولت ازدواج کرد وبعد از مدتی بافرزندی از همسرش جداشد. کودک دچار سانحه شد و ویولت به امامی برای کمک رجوع کرد امامی به پشتوانه زمینی که مادرش به او داده بود پول گروه را در اختیار ویولت گذاشت.گروه برای حرفه ای شدن کادر هایش تقاضای پول کرد .زمین فروش نرفت و امامی نتوانست پول را به صندوق گروه باز گرداند.

پس نامه ای به کمیته مرکزی یکا نوشت و گفت نتوانستم امانتی شما راحفظ کنم و می خواهم بمیرم.

امامی هنگام مرگ ۶۴ ساله بود

امامی اشراف زاده بود و این عیبش نبود که حسن اش بود.این مهم و ارزشمند است که پسر امام جمعه تهران خودش را از لجن زاری طبقاتی بر کشد و در سطح نظری به پیشتاز طبقه کار گر فرا بروید و در پی آن بر آید که آموزگار فکری طبقه کارگر کشور خودش باشد .امامی عاشق رهایی طبقه کارگر بود در روزی که مُرد ۱۲ ریال در جیبش بود اوبا پول خود کادر حرفه ای جنبش کارگری بود

اگر پولی از صندوق گروه برداشت برای عیاشی نبود.آدمی در سن ۶۴ سالگی آردش را بیخته و الکش را آویخته است،فراموش نکنیم ما داریم در مورد آقا نورو صحبت می کنیم .

 امامی عشقش را با آرمانش تاخت زد واگر پولی به عشق گم شده اش داد برای نجات جان کودکی بود که اگر روزگار به مراد بود می توانست کودک اوباشد. کار او وظیفه هر انسان شرافتمندی بود که با چنین کیسی بر خورد می کرد.جدا از آن که عشق سابقش بوده است یا نه

امامی اگر خودکشی کرد بخاطر شرافتش بود.عوامل بسیاری دراین خودکشی دخالت داشت. تنها مسئله پول نبود، بالاخره با فروش زمین مادریش پول راجبران می کرد او به پوچی رسیده بود. او بعد از چهل سال برای آگاه سازی طبقه کارگرچیز دندان گیری نداشت

کیانوری علت خودکشی را ترس از محاکمه می دانست.که حرف بی ربطی بود.

مسئله مالی دیر یا زود حل می شد محاکمه هم اگر تشکیل می شد کاراو قابل دفاع، و قابل فهم و قابل جبران بود

امامی نظریه پرداز هسته های سرخ کارگری بود که به بن بست رسیده بود.  

————-

برای اطلاعات بیشتر 

خاطرات البرت سهرابیان 

مقاله امامی پوینده راه نو ؛محمود طوقی، کتاب کندو کاوی در تاریخ معاصر ایران

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate