شکاف عمیق طبقاتی ، حاکمیت مافیایی کوردستان در راهی بی بازگشت؟

از چند روز قبل، به خاطر ظلم، فساد، استثمار، تنزل سطح معیشتی و شکاف طبقاتی عمیق،عدم پرداخت حقوق کارمندان و محرومیت، بیکاری در سطح چشمگیر و غیره شاهد قیام نوین  در سطح توده ایی البته در بخشی از کوردستان عراق هستیم. اکثریت جامعه ی کوردستان عراق از سال ۲۰۱۴ تاکنون با چالشی به نام پرداخت حقوق کارمندان و حقوق بگیران (موچه)مواجه شده است. بنا به ادعای سیاستمداران، حکومت کوردی [۱*] در سال جاری تنها موفق به پرداخت حقوق دو ماه شده است.
۳۰ سال از به قدرت گرفتن حزب دمکرات کوردستان عراق« مافیای بارزانی» و اتحاد میهن کوردستان« مافیای طالبانی» در کردستان عراق می گذرد. احزاب بورژوایی و ناسیونالیست کوردی، احزاب فاشیست اسلامی و همچنین احزاب به اصطلاح اپوزسیون و چپ از این پروسه به عنوان یکی از مهم ترین واقعه های تاریخ جنبش ناسیونالیستی در کوردستان یاد می کنند. شاید مهم ترین از این لحاظ که برای اولین بار ناسیونالیسم کورد- بعد از جنبش قاضی محمد- در قالب حکومت بر مسند قدرت نشسته است. تمامی گرایشات و احزاب ناسیونالیستی تا بحال  طوری جلوه می دهند که حکومت کوردی در کوردستان عراق می تواند شهروندان کورد زبان را از شرّ دولت استثمارگر غیر کوردی رها کند. برای اثبات یا عدم اثبات این ادعا، پروسه ی تاریخی ۳۰ ساله ی حکومت کوردی بخصوص از سال ۲۰۰۳ به بعد برای نسل جوان و تمامی جامعه ی کوردستان و منطقه حائز اهمیت است. در یک سو،به همان اندازه که به قدرت رسیدن حکومت کوردی به ناسیونالیست ها امید و آروز بخشید و چشم انداز نوینی برای سایر شاخه های کوردستان قرار داد، از سوی دیگر انحطاط و درماندگی زیر سلطه ی بارزانی و طالبانی، علاوه بر مردم شریف کوردستان شماری از متوهمین را دچار دلسردی و ناامیدی کرده است. به قول تروتسکی، سرانجام، حقایق پیروز می شوند.
ناسیونالیسم کورد به مثابه ی یک سرطان و دشمن قسم خورده ی طبقه کارگر و توده های زحمتکش را در طول ۳۰ سال گذشته تجربه کردیم. ایده آل جلوه دادن و توجیه این میزان از استثمار و وحشی گری حکومت کوردی توسط ناسیونالیست های کورد و احزاب بورژوایی به همان میزان از ارتجاع سرچشمه می گیرد که کارنامه ی رژیم های فاشیستی ترکیه، ایران، عراق،‌سوریه را ایده آل جلوه داد. این ایدئولوژی اعتبار دوباره و خیرمقدم گفتن به توحش و بربریت است.
این بار حکومت مافیای کوردستان قادر نیست که از ایدئولوژی ناسیونالیستی- ایدئولوژی که از همان ابتدا از منظر انقلابیون و کمونیست ها چنین تعریف شده بود- رنگ باخته و شعارهای پوپولیستی به نفع خود سود ببرد و قیام رادیکال توده ایی شکل گرفته را براحتی سرکوب کند. حکومت ناسیونالیستی کوردی سعی کرده بار دیگر با بهره گرفتن از سیاست های سرکوبگرانه منجمله بکار گرفتن گاز اشک آور،‌ قطع اینترنت و مسدود کردن شبکه های اجتماعی،مسدود کردن خطوط شهری در منطقه ی سلیمانیه، دستگیر کردن و کشتن قیام کنندگان، این قیام بر حق را در نطفه خفه کند. تروتسکی به درستی می نویسد؛ که: « اختناق پلیسی ممکن است مبارزه سیاسی را محکوم به سکوت کرده، آن را دیگر جلوه دهد،‌لکن نمی تواند مبارزه را از بین ببرد.»[ تروتسکی. انقلابی که به آن خیانت شد. ترجمه: حسن صبا، مجید نامور].
عملکرد سیاسی حکومت کوردی و احزاب سیاسی نوکرصفت در طول سالیان گذشته منجر به عروج ظلم، استثمار، شکاف طبقاتی در کوردستان شده است، فاکتورهایی که بار دیگر یک قیام توده ایی رادیکال را در پی داشته است. آنچه این قیام را از سایر قیام ها و مبارزات گذشته متمایز می سازد رادیکالیسم از پایین علیه ی طبقه ی حاکم است. اکثریت قریب به اتفاق قیام کنندگان را نیروی جوان و پرانرژی فارغ از درآمد اقتصادی تشکیل می دهد که هیچ امید و آرزویی را زیر سایه ی حکومت مافیای کوردی سراغ نمی بینند. اظهارات و شعارهای قیام کنندگان نشان می دهد که جامعه در نابرابرترین و وخیم ترین رکود اقتصادی در ۳۰ سال گذشته به سر می برد. اما در سوی دیگر، سیستمی که یک درصد بالایی و دقیق تر از آن عده ایی مافیا و مسئولین حکومتی تمامی چرخه ی اقتصاد را می گردانند و روزانه بر ثروت نجومی و غیرقابل تصور خود می افزایند.
در طول چند سال گذشته حرکت هایی از سوی مردم به ستوه آمده از ظلم و استثمار حکومت کوردی شکل گرفت که هر کدام بنا به دلایل خاصی با شکست مواجه شد. برای نمونه میتوان به اعتراضات سال ۲۰۱۱ در سلیمانیه اشاره کرد. در آن زمان احزاب فاشیست اسلامی کوردستان عراق به همراه حزب تغییر (گوران) مهم ترین نقش را در شکست مبارزات برحق توده های به جان آمده ایفا کردند. اما خوشبختانه در این دوره دیگر اثری از این نقش بازی کردن ها به چشم نمی خورد. جامعه ی کوردستان به علت سایه سنگین ناسیونالیسم کوردی در طول سالیان گذشته مجال این را یافته است تا با روایت اخلاقی و ماهیت ناسیونالیسم و استثمار توسط بورژوازی کوردی آشنا شود. در شرایطی که موج اعتراضات وسیع توده ایی در کوردستان عراق شکل گرفته بود و نیاز به یک جریان کمونیستی و چپ رادیکال به شدت احساس می شد، حزب فاشیست اسلامی تغییر(گوران) تحت لوای به اصطلاح سکولاریسم توانست درصد زیادی از این موج را با خود همراه ببرد. همان جریان فاشیستی که به جنگ داخلی، ترور و شکنجه ی فعالین سیاسی و روزنامه نگاران، سرنوشت نامعلوم اکثریت شهروندان، ثروتمند شدن مسئولین حکومتی، ظلم و ستم و استثمار بیش از حد، دو اداره ی حکومت کوردی- از نظر امنیتی، نظامی، اطلاعاتی- پروژه ی شکست خورده ی ناسیونالیسم،‌وضعیت اسفبار مافیایی و به بن بست رسیدن اقتصادی این حکومت مشروعیت بخشیده است.
اما خوشبختانه ماهیت این جریان نیز برای همگان روشن شده است. تصادفی و جای تعجب نیست که قیام کنندگان و مردم به جان آمده هم به مقرات و دفاتر مافیای بارزانی و طالبانی و هم شرکایشان یعنی حزب تغییر (گوران) و دو حزب جماعت اسلامی و اتحاد اسلامی کوردستان یورش برده اند. آن چه این فرقه ها را علیرغم تفاوت های جزئی شان- تفاوتی که با ذره بین سیاسی قابل رویت است- به هم پیوند می زند، ستایش آنان در برابر این میزان از ظلم و استثمار مافیای ناسیونالیسم کورد و انکار مبارزات بر حق مردم به ستوده آمده در کوردستان است. همین احزاب هستند که بی کفایتی شان را در مقابله با چالش های داخلی حکومت کوردی با حکومت به اصطلاح مرکزی- از زبان خودشان-،‌شکاف عظیم و روبه گسترش میان طبقه بورژوازی و طبقه کارگر و توده های زحمتکش، به ستوه آمدن مردم در دوران بحران کرونا، تشدید تنش ها و گرایشات نژادپرستانه، پوپولیسم و صدها مصیبت دیگر را به تصویر می کشند. احزاب نامبرده همواره بر اهمیت هماهنگی یکدیگر با هدف غارت و استثمار بیشتر و غلبه بر ندای معترض و سرکوب جنبش های انقلابی از طریق تفاهم و گفتگو در راستای این اهداف تاکید می کنند.
احزاب کوردی
در شرایطی که زمانش رسیده که جامعه ی کوردستان با هدف برون رفت از تمامی مشقت های مندرجه خود را برای همیشه نجات دهد و به عمر چنین حاکمیت مافیایی پایان دهد، قرار گرفتن در صفوف مردم مبارز بر علیه ی توحش حکومت کوردی، خارج از اراده و خواست اپوزیسیون بورژوایی و ناسیونالیست-احزاب فاسد و سرسپرده ی اردوگاهی- است. این احزاب اردوگاهی با موضع پاسیفیستی و گاهاً چپ مابآنه درصدد هستند که در برخورد و « انتقاد» از حکومت بی اندازه محتاطانه عمل کنند، به امید اینکه مبادا ضربه ی به نان و نوایشان از سوی مافیای حکومتی وارد آید. اما آنچه در نهایت به پیروزی می رسد واقعیت ها هستند، نه توهمات و مواضع پاسیفیستی و چند پهلویی.
حال سوال این است که رویدادهای مهم امروزی که احتمال تغییر آرایش کوردستان را افزایش داده است، موضع احزاب سرسپرده ی اردوگاهی و در راس آنان سکوت های شرمسار کومه له را چگونه می توان تعریف کرد؟
احزاب بورژوایی اردوگاه نشین با به تصویر کشیدن حقیقت را وارونه جلوه دادن،‌در حال ارتکاب یک اشتباه فاحش هستند، اشتباهی که ریشه در خط ومشی و پلاتفرم سیاسی- طبقاتی شان دارد. آنان نه تنها نمی توانند مسیر مبارزات را در نهایت به ناکجا آباد هدایت کند بلکه به عنوان مانعی در مسیر به قدرت رسیدنشان در آینده ی سیاسی ایران عمل خواهند کرد و در همان حال صرفاً باعث ایجاد خشمی به مراتب بیشتر میان جامعه ی کوردستان می شود.
در این بازار استثمار و سرکوب اکثریت جامعه توسط مافیاهای حاکم، منطق همه ی این احزاب بورژوایی و ناسیونالیستی-کمپ های سیاسی-از شاخه های دمکرات گرفته تا شاخه های کومله و جریان فاشیست اسلامی خه بات و جریان فاشیستی حسین یزدانپناه از یک جنس است. احزاب نامبرده افق دیگری غیر از افق فاشیسم کوردی زیر حاکمیت بارزانی و عشیره ای طالبانی ندارند. کافی است که به اظهارات حسن یزدان پناه نگاه کوتاهی داشته باشیم[۲*]. هدف مبارزه ی سیاسی اپوزیسیون بورژوایی تسخیر قدرت دولتی با پشتیبانی غرب به واسطه ی کسب اکثریت در پارلمان و ارتقای قدرت برای دستیابی به دولت و نه نابودی دولت بورژوایی یعنی دولت اقلیت بر اکثریت است.
کومه له در طول فعالیت چند دهه ی گذشته به اصطلاح کمونیستی اش همواره در بیانیه و اطلاعیه ها، حمایت همه ی جانبه را از مافیای بارزانی و بخصوص طالبانی اعلام کرده است. کومه له به عنوان یک جریان ناسیونالیست چپ تمامی منابع و ارزش های تاریخی را پایه مال کرد و چنان اپورتنیسمی را بنیاد نهاد که  در حافظه ی تاریخ منطقه نقش بسته است. باید اعتراف کنم که هیچ حزب و جریانی دیگر قادر به کسب چنین جایگاهی نیست. در همین دوره که وعده های انقلابی کومله سابق مرده است و امروز نیز شاهد آخرین تحولات این مرگ و دست و پا زدن این روند به غایت ضدانقلابی هستیم، افشای هر چه بیشتر این جریان در رأس سایر جریانات قرار گرفته است. برای من، متاسفانه، کومله به عنوان یک جریان ضدانقلابی تعریف می شود. جریانی که با اپوزیسیون بورژوایی از شاخه های دمکرات و زحمتکشان گرفته تا جریاناتی همچون پارت آزادی، پژاک، پ ک ک و سازمان فوق ارتجاعی فاشیست اسلامی خه بات همکاری رفیقانه داشته و به دنبال حذف مبارزه ی طبقاتی در کوردستان است، لیاقت یدک کشیدن این همه اپورتنیسم زیر نام کمونیسم را نمی تواند داشته باشد.
 نتیجه گیری
لکن این سوال که نتیجه ی این قیام چه خواهد بود،‌چیزیست که به عنوان مهم ترین مساله ی اقتصادی-سیاسی پیش روی قیام کنندگان قرار دارد. طبقه کارگر و مردم به ستوه آمده از این همه ظلم و استثمار مافیای ناسیونالیسم کوردی برای دستیابی به رهایی و آزادی نیازمند آلترناتیو و راه حل های انقلابی هستند، نیازمندی که فقط با درس گیری از تجارب پیشین و یک رهبری قدرتمند رادیکال انقلابی به تحقق خواهد پیوست. این امر، نه تنها چهره ی مترقی تر و رادیکال تری به این قیام خواهد داد تنها در این صورت است که مردم خواهند توانست شعارها و مبارزات بر حقِ خود را به کرسی بنشانند.
 نقطه ضعف این قیام را می توان فقط در محدود بودن آن به یک منطقه خلاصه بندی کرد. متاسفانه این قیام همچنان در منطقه ی سلیمانیه محدود مانده است. در صورتی که شعله های این قیام به شهرهای زیر سلطه ی عشیره ای بارزانی همچون اربیل، دهوک و زاخو زبانه بکشد، احتمال فشارهای مضاعف بر حکومت کوردی را افزایش خواهد داد. شروع قیام در این مناطق بدون شک تناسب قوا در سطح بالایی به نفع مردم تغییر خواهد داد.
باوجود روحیه ی بالای قیام کنندگان و پتانسیل زیاد بر علیه ی دیکتاتوریسم حاکم و همچنین مطالبات رادیکال و ریشه ایی که به چشم می خورد، متاسفانه آگاهی سوسیالیستی در سطح توده ایی به ادغام نرسیده و گرایشات چپ رادیکال و سوسیالیستی قالب ایدئولوژیک پیدا نکرده است. همانطور که در بالا اشاره شد اکثریت قیام کنندگان بیشتر با اندیشه های ناسیونالیستی و کارنامه ی احزاب اش آشنایی دارند تا با اندیشه های مارکسیستی و چپ رادیکال.
فازغ از هرگونه داروی رسانه های بورژوایی و حکومتی و ضعف هایی که تا بحال این قیام به همراه دارد، هم صدا با تمام آزادیخواهان،‌کمونیست ها و برابری طلبان ازاین قیام دفاع کرده و امیدوارم که جامعه ی کوردستان در اسرع وقت از شرّ ویروس ناسیونال فاشیستی کوردی و نئوبعثیسم خلاص شود.
اکثریت جامعه به طور اعم و طبقه کارگر و توده های زحمتکش به طور اخص تنها در صورتی می توانند از شرّ تمامی مشقات و استثمار موجود خلاص یابند که قدرت تصمیم گیری و فعالیت در راستای منافع اکثریت را داشته باشند. در سیستمی که بازار اکثریت را وادار نکند که صرفاً برای خود فعالیت کنند و مردم منافع خودشان را مقدم بدانند. در سیستمی که مالکیت افراد برابر نیست و افراد آنچه را که تولید می کنند نمی توانند خود مصرف کننده ی آن باشند، به طور یقین اختلافات نجومی اقتصادی شکل می گیرد که زندگی و قدرت را میتوان در یک درصد اقلیت جامعه گنجاند. همگی این فاکتورها تنها در سوسیالیسم و اقتصاد شورایی به تحقق خواهد پیوست یعنی در اقتصاد مشارکتی به جای مالکیت خصوصی سرمایه، همه ی افراد از سهم برابر در منافع برخوردارند و این منافع میان تمامی شهروندان جامعه تقسیم میشود.
در صورتی که جامعه چنین وضع انزوایی را تحمل کند و برای همیشه از شرّ ناسیونالیسم کوردی زیر سلطه ی احزاب مافیایی و عشیره ایی رها نشود، بیش تر از سابق بهای سنگین وضعیت اسفبار را خواهد پرداخت.
واحد خضری ( ژوبین)
 هایدلبرگ ۱۴.۱۲.۲۰۲۰
۱: اولین مساله مهمی که می خواهم به آن اشاره کنم مربوط به تعریف قدرت حاکمه ی امروزی در کوردستان عراق است. ترجیح می دهم که بجای واژه ی « حکومت کوردی» از اصطلاح « به اصطلاح حکومت کوردی» استفاده کنم، امّا شاید خود این مساله تا حدودی خسته کننده به نظر برسد. به همین دلیل در ادامه ی نوشته سعی می کنم که از همان واژه ی نخستین برای تعریف مافیای حاکم بر کوردستان بهره بگیرم.
۲: حسین یزدان پناه: « اگر حکومت از ما درخواست کند، برای سرکوب تظاهر کنندگان و حفظ حکومت کوردی، آمادگی خویش را اعلام می نماییم».
Print Friendly, PDF & Email

Google Translate