مرورى بر مبارزات طبقاتى درخشان جنبش کارگرى در هفت تپه

کتاب مروری بر مبارزات طبقاتی درخشان جنبش کارگری در هفت تپه، موضوعی است که به صورت نوشتارهای مجزا ارائه می‌شوند.

خصوصی سازی‌ها و نخستین اعتراض‌‌ها

سال ۱۳۸۳ خصوصی سازی به دستور آیت‌الله ‌خامنه‌ای، مجوزی شد تا به دست اصلاح طلبان حکومتی، بسیاری از مراکز تولید و خدماتی، ‌آموزشی، ورزشی و…. را با بهایی اندک و امتیازهای‌ کلان به سران و وابسته‌گان سپاه،‌ اطلاعات سپاه و امنیتی‌ها و وابسته‌گان جناح‌های حکومتی واگذار و خصولتی شوند. برای دلالان حاکم، با این سیاست، دو فرصت سرقت و دو سرچشمه مالی گشوده می‌شدند:

۱-بسیاری از مراکز تولیدی باید ورشکسته می‌شدند تا بازار دلالی سود آور واردات کالاهای بنجل بخ ویژه چینی باز می‌شد.

۲- شبکه‌ی دلال حکومتی،‌ به بهانه‌ی «بازسازی و گسترش» تولید و کارخانه، با روابط مافیایی، میلیاردها دلار وام و امتیاز و اعتبار می‌گرفتند تا در دلالی و افزایش نقدینگی و انتقال پول و سرمایه‌گذاری در خارج از ایران به جریان اندازند.

هفت تپه و مجمتع پولاد اهواز و هپکو و پارچه‌بافی‌های اصفهان و مازندران و یزد و… تنها نمونه‌‌هایی از این اسقاط کردن (دمونتاژه) و برچیدان چوب‌بست‌‌های تولیدات باقیمانده در ایران بودند. دلال کمپرادُرها به صورت باندهای قدرت (امپراتوری‌های اقتصادی، ‌مالی، ‌نظامی،‌ سیاسی،‌ کارگزاران فرماندهی سرمایه‌‌‌های برخوردار از قدرت اجرایی، سود کهکشانی خویش را در این ویرانسازی می‌دیدند. نمونه هفته تپه،‌ از ۲۴ هزار هکتار کشتزار و نیزار هفت تپه، در این ۱۵ سال، ‌با واگذاری،‌ فروش و اجازه‌دهی و نابودسازی، به‌ کمتر از سی درصد از نیزارها رسید.

دولت، به سود دلالان باندهای قدرت، ‌آیت‌الله مکارم شیرازی، بر حوزه‌‌های روحانیت و بنیانگذار مکتب اسلام در ایران، و آیت‌الله مصباح یزدی، پیشوای اصول‌گرایان، می بایست از یک سوی یارانه  (سوبسید) تولید شکر داخلی را قطع می‌کرد و در سوی دیگر، تعرفه گمرکی واردات شکر را از ۱۴۰ درصد به ۴ درصد می‌رسانید تا سلطان‌ شکر با واردات شکر ارزان به سودهای میلیاردی دست یابد، کارگران بیکار‌ شوند و بخش خصولتی، با اخراج و نپرداختن دستمزدها از سویی و قطعه کردن دشت نیشکر و ‌فروش زمین‌ها، از سوی دیگر با دریافت اعتبارهای صدها میلیون دلاری به سرقت و فساد و فلاکت آفرینی و انباشت سرمایه ادامه دهند. در اردیبهشت سال ۱۳۸۷، ‌دبیر «هیئت تحقیق و تفحص مجلس» هفتم،‌ برای نخستین بار در دانشگاه همدان از «سلطان شکر» نام برد و در باره‌ی نقش قوه قضائیه سخنرانی کرد. آشکار شد که سلطان شکر،‌ کسی جز فرزند و داماد آیت‌الله مکارم مکار نبودند.

بهمن دانایی دبیر انجمن صنایع قند و شکر ایران،‌ به ورشکستگی کشانیدن مجتمع نیشکر هفت تپه را اینگونه فاش کرد:

واردات از ۴.۱ میلیون تن شکر توسط بخش خصوصی و بیش از یک میلیون تن نیز به دست دولت انجام شده است. وی واردات شکر توسط بخش خصوصی با تعرفه‌ی صفر و سود بازرگانی ۴ درصد را برای این بخش سودآور عنوان کرد و افزود: قیمت تمام ‌شده‌ی تولید در بازارهای جهانی همیشه پایین‌تر از کشورهای تولیدکننده است. «دانایی» گفت: هم‌اکنون قیمت تمام‌شده‌ی شکر در اروپا برای هر تن ۸۰۰ دلار است اما این محصول با قیمت حدود ۴۰۰ دلار در بازارهای بین‌المللی عرضه شده و صنایع داخلی این شرکت‌ها را به چالش می‌کشد.

«تولید سالانه‌ی شکر حدود ۲/۱ میلیون تن و مصرف آن نزدیک به ۷/۱ میلیون تن است و به همین دلیل سالانه حدود ۵۰۰ تا ۷۰۰هزار تن شکر وارد کشور می‌شد اما با واردات بی‌رویه‌ی شکر طی دو سال گذشته، عملاً حدود ۳ میلیون تن شکر وارد کشور شده است».

به این گونه گزارش شد که: «در دو سال گذشته، در بین آمارهای ارایه شده، واردات شكر بیش از سایر اقلام نظرها را به خود جلب می‌كند. طبق جداول تدوین شده از سوی گمرك، جمع كل شكر وارداتی به كشور در سال ۸۴ (۷۰۷۱۱۴ هزار) تن اعلام شده در حالی كه واردات همین محصول در سال پس از آن ـ در ۱۳۸۵ ـ و تنها در عرض یك سال به دو میلیون و ۵۲۶ هزار و ۲۴۹ تن رسیده است. با توجه به این كه ۷۰ درصد نیاز كشور به شكر در كارخانه ها و از محصولات چغندر قند و نیشكر داخلی تامین می‌شود برای جبران كسری تولید سالانه به واردات، ۵۰۰ الی ۶۰۰ هزار تن شكر خارجی نیاز است، در صورتی كه حدود پنج برابر ـ یعنی بیش از ۲.۵ میلیون تن افزایش یافته است.»

در پی خصوصی سازی‌های دولتی بود که از همان سال ۱۳۸۴ اعتراض‌ در هفت ‌تپه آغاز شد و با افت و خیز تا به امروز ادامه داشته است. در این ۱۵ ساله، صدها کارگر اخراج،‌ بازنشسته،‌ دستگیر، ‌به خودکشی و خودسوزی واداشته شده،‌ شکنجه و به شلاق بسته شده‌اند.

در سال ۱۳۹۴ با دسیسه‌ای از پیش طراحی شده، هفت تپه ورشکسته اعلام شد و این شبکه‌ی تولید و عظیم اقتصادی در یک مزایده ساختگی به بخش خصوصی واگذار شد. قیمت تعیین شده برای این شرکت بسیار پایین تر از ارزش آن یعنی مبلغ ۲۸۶ میلیارد تومان اعلام گردید که تنها شش میلیارد آن نقد پرداخت شد. مجتمع عظیم هفت تپه که زمانی یکی از بزرگترین شبکه‌ی کشت و صنعت نیشکر در خاورمیانه بود، باید ویران می‌شد. نام‌های مهرداد رستمی و امید حسن بیگی، دو جوان ۲۸ ساله و ۳۱ ساله به عنوان خریداران مجتمع هفت تپه، تنها یک پوشش بودند. آنان به یک مافیای حکومتی وابسته بودند.

سال ۹۴ با واگذاری شرکت به خانواده اسد بیگی و رستمی،‌ مبارزات کارگران هفته تپه جلوه‌ای دیگر یافت. پیشتازان کارگری در هفت تپه با واگذاری شرکت به خانواده دلال اسد بیگی، یکپارچه به اعتراض برآمدند،‌ کارگران با شناخت از نقشه نابودی هفته تپه و سرچشمه زندگی و کار بیش از ۸۰۰۰ کارگر که به طور مستقیم نان آور بیش از ۳۰ هزار تن از افراد خانواده و غیر مستقیم درآمد و داد و ستد نزدیک به ۱۰۰ تن از اهالی شوش و هفت تپه بودند، چاره‌ای جز مبارزه نداشتند.

بخش پیشرو خیزش دانشجویی و جنبش‌ برابری طلب و سوسیالیستی به‌ پشتیبانی از طبقه کارگرِ به پاخاسته گرایید. سپیده قُلیان یکی از چهره‌های درخشان این پیوستگی است.

سال ۱۳۹۴ شرکت ۸۴۰۰ هکتار زمین برای کشت نیشکر داشت و تولید ۶۵ هزار تن شکر. این میزان در سال ۹۸ به ۶۷۰۰ هکتار زمین برای کشت و تولید تنها ۱۸ هزار تن شکر زرد بوده که در سال ۹۹ زمین زیر کشت به ۶۱۰۰ هکتار رسید. یعنی از ۲۴ هزار هکتار اولیه ۷۵درصد آن فروخته شده، ‌اجازه داده شده و یا اجازه کشت داده نشد و تنها ۲۵درصد آن را برای کشت اجازه دادند.

اسد بیگی‌ها، مالکین دهها شرکت و بنگاه مالی و دلالی، در پیوند با دولت روحانی، شریک در فساد سیستماتیک حکومتی، در برابر کارگران مامور شدند تا با برخورداری از نیروی سرکوب و مامورین خود، کارگران را به کار ارزان و پرداخت نشده مجبور و خاموش سازند.

احسان‌الله اسدبیگی (پدر امیرحسین و امید اسدبیگی) به همراه امید اسد بیگی، مهرداد رستمی، امیرحسین اسدبیگی عضو هیات مدیره‌ی شرکت کشت و صنعت هفت‌تپه شدند. احسان‌الله اسد بیگی در سال ۱۳۹۵ به نمایندگی از هلدینگ بازرگانی «دریای نور زئوس»، به نایب رئیسی هیات مدیره شرکت نیشکر هفت تپه نشانیده شد. امید اسد بیگی، برادر امیر حسین اسد بیگی و پدرشان، احسان اله اسد بیگی، «گروه صنعتی آریاک داتیس»، به وسیله‌ی شرکت هفت تپه، با جعل سند و قاچاق، جواز سرقت گرفتند.

سال ۱۳۹۴ بنا به گزارش روزنامه رسمی به شماره ۲۰۴۰۴ تاریخ پنجم فروردین ماه، روشنک اسد بیگی، خواهر امید اسد بیگی نیز به سمت نایب رئیس هیات مدیره شرکت گروه صنعتی آریاک صنعت داتیس منصوب شد. اما نام وی در فهرست متهمان اختلاس ارزی کشور در دادگاه بهار ۹۹ اعلام نشد.

با سلطه اسد بیگی‌ها و برخورداری آنان از پشتیبانی‌های تمامی ارگان‌های حکومتی، کارگران راهی جز مقوامت و اعترا ض نداشتند. همایش‌های باشکوه در هفت تپه و سخنرانی‌های به ویژه اسماعیل بخشی بر سکوی هفت تپه، راه پیمایی‌ها هزاران نفره در شهر و همبستگی‌های خانواده‌‌های و دیگر بخش‌‌های کارگری در خوزستان نمونه‌‌هایی از یک خیزش کارگری بودند.

انتصاب سیدابراهیم رئیسی با ماموریت ویژه

انتصاب سید ابراهیم رئیسی (رئیس السادات) با کارنامه دادستانی از سن ۲۰ سالگی در دادگاه‌‌های انقلاب اسلامی کرج و تهران و مسئولیت‌های دهه ۱۳۶۰ از جمله اجرای فرمان آیت الله خمینی در زندان‌ها در سال ۶۷ و سپس قرار گرفتن در پست‌‌های کلیدی مالی و اقتصادی مانند تولیت آستان قدس و سپس نشستن بر بالاترین مسند قضایی ایران به جای صادق لاریجانی معنایی جز مهار نارضایتی‌ها و اعتراض‌های سراسری و به ویژه جنبش کارگری را نداشت. کارگران در برابر این هجوم سنگین و تشدید فشار برای بازپس گیری حقوق پایمال شده خود،‌ واکنش نشان دادند. کارگران تمامی گزینه‌ها را از تومار نویسی، درخواست گفتگو و اعتصاب در محل کار و شکایت علیه باند اسد بیگی و… را به کار بستند.

 دستگیری اسماعیل بخشی و سپس سپیده قلیان و شکنجه‌های تا آستانه‌ی مرگ آنان برای اعتراف‌های گیری و سپس نمایش‌های سوخته‌ی تلویزیونی در تلویزیون هشت و سی وابسته به سازمان اطلاعات سپاه، نتوانست کارگران را خاموش سازد.‌ اسماعیل بخشی کارگر، فعال کارگری، نمایندهٔ شورای مستقل کارگری در کشت و صنعت نیشکر هفت‌تپه در اول بهمن ماه ۱۳۹۷ در اوج اعتراضات کارگری ۱۳۹۷ خوزستان بازداشت شد. در همان روزها دهها کارگر پیشرو دستگیر و شکنجه شدند. اسماعیل بخشی و سپیده قلیان از زندان‌های دزفول و اهواز به اوین منتقل شدند تا پس از شکنجه و سناریو نمایش‌های سوخته،‌ عبرتی باشند برای کارگران معترض. اسماعیل بخشی نقش ارزنده‌ای در سازمان‌‌یابی اعتراضات کارگران هفت‌تپه علیه خصوصی‌سازی شرکت، و دیگر مطالبات کارگران و نیز طرح خواست مدیریت شورایی داشت.

اما کارگران مرعوب نشدند و پس از شوهای شکست‌ خورده تلویزیونی، ‌در هفت تپه همایشی عظیم برپا کردند و بر خواسته‌‌های خود پای فشردند و از اسماعیل بخشی و دیگر کارگران دستگیر شده و اسیر، به نیکی یاد‌کردند و درخواست آزادی و بازگشت به کار آنها را فریاد زدند. از بهمن ۹۷ تا اعتصاب تاریخی تابستان ۹۹، خواست بازگشت به کار محمد خنیفر و اسماعیل بخشی و دیگر کارگران اخراجی به یکی از خواست‌های اصلی کارگران تبدیل شد.

اعتصاب و همبستگی با خیزش سراسری دیماه۹۶

کارگران شرکت نیشکر هفت‌تپه از ساعت ۹ صبح روز یکشنبه ۱۷ دیماه ۹۶، در «همه قسمت‌های کارخانه» دست به اعتصاب زدند. در پی این اعتصاب، شماری از کارگران مانع حمل نیشکر به داخل شرکت هفت‌تپه شدند.» بیانیه کارگران هفت تپه به خیزشگران:‌ فریاد بزنیم «نان، کار، آزادی!»

… مردم ایران هوشیار باشید و فریب بازی کثیف صدا و سیمای ملی و نیروهای امنیت را نخوریم و صبورانه و بدون خشونت فریاد بر آریم که دیگر خسته‌ایم از این همه بی‌عدالتی و تبعیض…

لذا ما جامعه‌ی کارگران شرکت نیشکر هفت تپه با توجه به حق اعتراض و اعتصاب … از تمام اصناف و سندیکاها و جوامع کارگری کشور دعوت بعمل می‌آوریم تا در روز یکشنبه ۱۷ دی ماه ۹۶ از ساعت ۱۶ به خیابان‌ها آمده و در تظاهرات و راهپیمایی اعتراضی شرکت نموده و بدون خشونت، اعتراض خود را به بی‌عدالتی و حق خوری‌های گسترده در کشور ایران، فریاد بزنیم: نان، کار، آزادی.»

پیش از این نیز اسماعیل بخشی هنگام بازگشت به خانه در دزفول با دشنه، مورد حمله نقابداران قرار گرفته بود.(۱) دستکم برای بیش از۷۰ کارگر شرکت نیشکر هفت‌تپه پرونده قضایی تشکیل شده بود که همگی پس از اعتصاب بزرگ کارگران نیشکر هفت‌تپه در شهریور ماه ۹۶ بازداشت و یا احضار شده بودند. کارگران در برابر یگان ویژه سرکوب، روز شنبه شب ۱۴ بهمن، در محوطه شرکت «در حالی‌که «جو به‌ شدت امنیتی در کارخانه برقرار و کارخانه تبدیل به پادگان شده» بود ایستادگی کردند.کارگران درخواست برای آزادی فوری کارگران بازداشت شده، خواستار پایان فضای امنیتی شرکت نیشکر هفت‌تپه و خروج سریع یگان‌ ویژه از این شرکت شدند. گزارش شد که، اعتصاب کارگران، به رغم بازداشت‌ها ادامه داشته است.

پشتیبانی‌‌ها و همبستگی کارگران، ضامن پیروزی طبقه کارگر در مبارزه علیه استثمارگران است. کارگران در سراسر ایران از کارگران پیشتاز نیشکر هفت تپه پشتیبانی می‌‌کنند:

«از مبارزات کارگران نیشکر هفت تپه پشتیبانی کنیم» عنوان این فراخوان بود:

«از چند روز پیش کارگران مجتمع نیشکر هفت تپه بار دیگر دست به اعتصاب زدند و دور جدیدی از مبارزه را علیه مدیران، مسئولان و کارفرما آغاز کردند.

اتحاد و عزم ِ راسخ ِ کارگران نیشکر هفت تپه برای دستیابی به خواست‌­‌هایشان، آنها را آبدیده کرده است. مبارزات مستمر این کارگران برای مطالباتشان چند دستاورد داشته است:

١- طبقه‌ی کارگر باید برای به کف آوردن مطالباتش همواره متحد باشد و مبارزه کند.

٢- طبقه‌ی کارگر برای پیروزی در مبارزه نیازمند تشکل طبقاتی  ِ خود است.

٣- طبقه‌ی کارگر باید هم مبارزه اقتصادی کند و هم مبارزه سیاسی.

٤ – طبقه‌ی کارگر باید در مبارزات خود فقط به نیروی ِ طبقاتی ِ خود اتکا داشته باشد و هرگز نباید به طبقه سرمایه دار، کارفرما، مدیریت، مسئولان و دولت سرمایه داری اعتماد کند.

گرچه در جمهوری اسلامی «اعتصاب محاربه با خدا» شناخته می‌شود، ولی کارگرانی که در همین جمهوری اسلامی با نقض حقوق ابتدائی خود از سوی ِکارفرما و دولت سرمایه داری حاکم روبرو می شوند و با گوشت و پوست ِ خود این بی حقوقی را لمس و درک کرده اند، اعتصاب را مدرسه ای برای آموزش ِ مبارزه‌ی طبقاتی تلقی می‌کنند و می‌گویند: در اتحاد و تشکل و اعتصاب است که کارگر قدرت ِ طبقاتی خود را به نمایش می‌گذارد. کارگران ِ نیشکر ِ هفت تپه در مبارزات ِ پیگیرانه‌ی ِ خود به این درک رسیده‌اند که باید همچنان که برای تأمین مزدهای عقب افتاده، طرح طبقه بندی مشاغل، رسمیت بخشیدن به قراردادهای کار خود و همچنین مبارزه برای حق تشکل و حفظ سندیکای طبقاتی ِ خود، باید مبارزه‌ی را تا عزل ِ مدیریت و پس گرفتن ِ کارخانه از بخش خصوصی ادامه دهند. اسماعیل بخشی یکی از نمایندگان کارگران در میان همکاران ِ اعصتابی  خود هشدار داد که در صورت ِ عدم پاسخگویی مسئولان، کارگران قادرند مدیریت ِ مستقیم خود را بر کارخانه و مجتمع ِ طرح نیشکر اعمال کنند و اگر دوباره با بی اعتنایی  روبرو شوند، کارگران تردیدی ندارند که باید مدیریت را به زیر بکشند و با همت و قدرتِ خود، مدیریت ِ تولید را به دست بگیرند. اسماعیل بخشی می‌گوید چرخ تولید ِ کارخانه نیشکر ِ هفت تپه با شیره‌ی جان پدران ِ ما طی چند نسل به گردش در آمده و هویت کنونی خود را یافته است. او می‌گوید خود کارگران توانایی ِ اداره‌ی این کارحانه را از مدیران و مسئولان ِ سرمایه دار دارند! این کارگران ِ مبارز در اعتصاب ِ خود نمایندگان ِ سیاسی ِ دولت را به چالش کشیدند. آنها فرماندار، وزارت ِ کار و قانون ِ کار را حامی ِ کار فرما و مدیریت معرفی کردند و گفتند هیچ توهمی نسبت به آنها ندارند. این نماینده‌ی کارگران بر سکوی هفت تپه، در سخنرانی ِ خود تآکید کرد که قانونِ کارِ فعلی هرگز به نفع ِ کارگران نوشته نشده است و باید قانون ِ جدیدی توسط نمایندگان ِ واقعی ِ کارگران نوشته شود.  مبارزهه کارگران به رشدی دیگر رسیده بود و اسماعیل بخشی چهره‌ه‌ای از این فراگشت بود.

هجوم و حمله‌ی اوباشان و جیره خوران ِ نقاب دار ِ نظام حاکم به اسماعیل ِ بخشی ناشی از کینه‌ی کارفرما به کارگرانی است که در مبارزه‌ی خود، مسئولان سیاسی رژیم و قانون سیاسی حاکمیت را به چالش گرفته اند. همه‌ی کارگران در تمام مراکز کارگری باید از این تجارب ِ ارزنده‌ی کارگران ِ مجتمع  ِ نیشکر ِ هفت تپه بیاموزند و در مبارزه‌ی خود بکار ببندند. یگانه راه پیشرفت سیاسی و اجتماعی طبقه کارگر و یگانه راهی که می تواند به رهایی سیاسی و اقتصادی این طبقه منجر شود، ایجاد تشکل مستقل طبقه کارگر در رشته ها و صنایع مختلف و اتحاد این تشکل ها در اتحادیه های سراسری و کنفدراسیون ها و سیاست مستقل طبقاتی خود و برخورداری از ستاد رهبری کننده و حزب سیاسی قدرتمند طبقه کارگر است. تنها مبارزه‌ی طبقاتی با خط و مشی سیاسی انقلابی پرولتری می تواند تغییر بنیادی ِ جامعه سرمایه داری را تحقق بخشد. مبارزات اقتصادی، سیاسی، نظری و فرهنگی ِ طبقه کارگر هنگامی می تواند به ثمر رسد و نتایج پایدار داشته باشد که در راستای تأمین منافع و اعمال قدرت متحد و شورایی کارگران باشد. طبقه‌ی کارگر نیازمند اعتماد به خود و تکیه بر نیروی خود و متحدان خود است.»

کارگران پروژه های پارس جنوبی

کارگران پتروشیمی های منطقه ماهشهر و بندر امام

سندیکای نقاشان استان البرز

فعالان کارگری جنوب

فعالان کارگری شوش و اندیمشک

جمعی از کارگران محور تهران – کرج

دی ماه ١٣٩٦

کارگران دستگیر شده،‌ از جمله اسماعیل بخشی در گرو وثیقه‌ها سنگین از زندان به زندان‌ خانگی بازگردانده شدند. اسماعیل بخشی،‌ روز چهارشنبه ۸ آبان ۹۸ با قرار وثیقه ۷۵۰ میلیونی به طور موقت از زندان آزاد شد. او زیر شکنجه به «عضویت در یکی از گروه‌های مخالف نظام»، «اجتماع و تبانی»، «تبلیغ علیه نظام» و «نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی» متهم شده بود. حکومتیان به درخواست‌های کارگران پاسخ ندادند. اعتراض‌ها و اعتصاب‌ها به یک روند تبدیل شده بودند.

برای پی گیری خواست‌ها، هیئتی ۱۱ نفره نمایندگان کارگران از هفت تپه به دعوت کمیسیون اجتماعی مجلس راهی تهران شدند تا با نمایندگان مجلس گفتگو کنند. روز ۲۳مهر ۱۳۹۸ یازده نفر از کارگران در راه تهران دستگیر شدند. از آنجا که پیش بینی می‌شد باندهایی با دام گذاری، ‌به دستگیری کارگران بپردازند، کارگران در دوگروه جداگانه عازم این سفر شدند. اما نیروهای امنیتی سپاه سه نفر از این کارگران در پلیس‌راه و ۸ نفر را در شوش بازداشت کردند. محمد خنیفر و یوسف بهمنی دو تن از کارگران بازداشتی بودند که قوه قضاییه حکم جلب آنان را صادر کرده بود.

سهیلا جلودارزاده همقطار علیرضا محجوب، عضو همیشگی تا سال ۹۸ به اصطلاح فراکسیون کارگری مجلس،‌ ‌فرصت طلبانه کارگران بازداشتی را عضو شورای اسلامی کار معرفی کرد. جلودارزاده درباره پیگیری احکام صادره برای اسماعیل بخشی، محمد خنیفر و سپیده قلیان به خبرگزاری‌ها گفت: «اگرچه کمیسیون اجتماعی مجلس پیگیر مطالبات کارگران هفت‌تپه هست اما درباره این موضوع خاص به دلیل امنیتی شدن پرونده این افراد کمیسیون اجتماعی نمی‌تواند این موضوع را پیگیری کند.»

باند اسد بیگی‌ها،‌ با این دستگیری‌ها و سرکوب‌ها و نمایش‌های تلویزیونی، ‌خویش را برنده این مبارزه طبقاتی می‌دانستند. آنا به برخورداری از این همه پشتیبانی‌های نظامی، امنیتی،‌ تبلیغاتی و بی دریغ تمامی دستگاه‌های حکومتی سرمست از «فتح‌المبین» و سرکوب و مالکیت عربده می کشیدند.

رجز خوانی اسدبیگی‌ها با دستگیری فعالین کارگری

 

حاج احسان‌الله اسد بیگی، پدر اسدبیگی‌ها، در تاریخ ۲۲ آبان‌ماه ۱۳۹۸ گفت‌وگویی با خبرنگاران در دفتر خود در خیابان پاسداران تهران به همراه، امیرحسین اسدبیگی، سیامک نصیر افشار، (مشاور مافیای اسد بیگی‌ها) انجام داد که نشانگر ماهیت این باند فاسد بود. این زالو، در شرایطی که اسماعیل بخشی و محمد خنیفر و سپیده قلیان و دیگر اسیران،  زیر شکنجه‌ در خون خود می‌غلتیدند، کارگران زیر شکنجه را اینگونه خواند: «خودشان باعث می‌شوند. یک سری عناصری در داخل کارگران به دنبال این هستند که کشور را بهم بریزند و کارگران را تحریک می‌کنند و از گروه‌های مختلف هستند، مثلا از داعشی‌‌‌ها؛ گروه‌های کشورهای مخالف ایران که می‌دانند پاشنه آشیل جنوب ایران هفت تپه است، با بهم ریختن آن به دنبال بهم ریختگی کشور هستند. در تاریخ هم آمده است، یک سری افرادی بودند که از خیلی زمان پیش به دنبال این بودند که به وسیله‌ی انگلیسی‌ها جنوب ایران را از آن جدا کنند و در حال حاضر هم این عناصر که نسل به نسل ماجرا را منتقل کرده‌اند، در این فکر هستند که دولت زمین‌های این افراد را گرفته است؛ درحالی که این زمین‌ها به دولت فروخته شده است و این افراد به دنبال این مساله هستند که با شلوغی در جنوب ایران، آن را جدا کنند و زمین‌های خود را پس بگیرند….» این سرمایه‌دار انگل تلاش  کند تا کارگران را نسل اندر نسل عامل انگلیسی‌ها و تجزیه طلب بنامد و داعشی که «نسل اندر نسل ماجرا را منتقل کرده‌اند». او در مورد شورای کارگری چنین ادامه داد: «دو-سه نفر از عناصر خائن و نادان که حتی پرونده هم دارند، این شورا را به دست گرفتند. این افراد قائم مقام مدیر عامل را زدند، این چه شورای کارگری است؟ مشخص است که این شورا هدف خاصی دارد. اگر کسی دلش برای تولید بسوزد که نمی‌رود جلوی تولید را بگیرد، کدام شورای کارگری می‌رود جلوی تولید را می‌بندد و ۴۵ روز اعتصاب می‌کند؟ اگر تولید نباشد ما از کجا باید درآمد داشته باشیم…»

احسان‌الله اسد بیگی در پاسخ به پرسش کتایون آزاد و زهرا منصوری، خبرنگاران انصاف نیوز در باره‌ی خودکشی کارگران،‌ پاسخ می می‌گوید: «اصلا خودکشی و خودسوزی وجود ندارد، اگر خودسوزی باشد دوربین‌های ما آن را ضبط می‌کنند و یکی از دستگاه‌های قضایی باید شکایتی نوشته باشد و حتی اگر ضبط هم نشده باشد مگر می‌شود در منطقه‌ای که قبیله‌ای است کسی خودسوزی یا خودکشی کند و اقوام او بگذارند ما وارد منطقه شویم. دو تا از محافظان ما را با هجده گلوله کشتند. ما همین حالا با ۴۲۰ محافظ باز هم می‌ترسیم در منطقه برویم. این مساله به وسیله دستگاه قضایی خوزستان قابل پیگیری است.»

خبرنگار می‌پرسد: خودکشی میلاد آل کثیر، نوجوان خوزستانی که پدرش از کارگران هفت تپه بود و به دلیل وضع بد اقتصادی رخ داد چطور؟

و از سوی سرمایه دار قاتل، پاسخ می یابد: «خاندان آل کثیر در آن منطقه زیاد هستند و خودکشی به این دلیل وجود نداشته است.»

 احسان الله اسد بیگی در پاسخ به پرسش خبر نگاران در باره خودسوزی کارگران،‌ می‌گوید: «آقای اسماعیل بخشی در مقابل دوربین می‌گوید چند تن کارگر برای یک میلیون و دویست تومان خودسوزی کردند، من بارها گفته‌ام؛ یک فیلم از خودسوزی این کارگرها به ما نشان دهید. یکبار سه نفر با بنزین آمدند و گفتند ما را استخدام کنید؛ وگرنه خود را آتش می‌زنیم، به آنها گفتیم ظرفیت استخدام نداریم.»(۲)

 ماشین سرکوب

 این حکم خود سوزی کارگر جویای کار میلاد آل کثیر بود که خود را آتش زد.

کارگزاران،‌ در نقش ابزار سلطه‌ی مناسبات فلاکت‌بار و نیز در نقش طبقه‌‌ در حکومت و دولت، بی درنگ مسلحانه و با ابزار شکنجه و زندان و سرکوب، در برابر کارگران ایستادند. از سوی مدیریت سرمایه‌داران، با‌ اخراج، دستگیری، ‌شکنجه، برگزاری نمایشنامه‌‌ای سوخته و اعتراف‌گیری زیر شکنجه و قرص‌های روانگردان و…، به میدان فرستادن عوامل  «دوگانه سوز»‌خود به بسیج پرداخت و آنها را به میان کارگران فرستاد. چماقداران با تحریکات چی‌های شناخته شده‌ی فضای اینترنتی که گاهی به آشکارا با پول هنگفتی که به حساب‌اشان ریخته شد،‌ وظیفه داشتند تا به میان کارگران رفته و در صف اول شعار دهند، به عنوان پروواکاتور، تحریک بیافرینند. یکی از این عناصر خودفروخته، رضا رخشان بود. او روزی به پان ایرانیست‌های شوونیست پیوست و جوایای نام بود. با برپایی سنیدکای هفته تپه به همراه همتای دیگری،‌فریدون نیکوفرد در میان ۵ نماینده سندیکایی درآمد. وی تا مدتی با سندیکا همراه شد، اما با نخستین دستگیری وی و همتایش، ‌فریدون نیکوفرد به شورای اسلامی کار پیوست و در برابر کارگران ایستاد.

وی در این اعتصاب بزرگ تابستان ۹۹،‌ فراموش کرده بود که روزی ماموریت داشت تا به عنوان کارگزار امنیتی برای پیشبرد پروژه‌ سندیکای حکومتی به همراه همقطار خود، ‌فریدون نیکوفرد و چند عنصر دیگر در تهران، ‌سندیکای مستقل کارگران شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه را منحل کنند. از سوی دیگر رسانه‌های سرمایه‌داران جهانی به ویژه بی. بی. سی فارسی و صدای آمریکا(VOA)، وظیفه داشتند که از زبان نماینده «سولیداریتی سنتر»(۳) بخش فارسی، که تبلیغ و کارگزاری سیاست‌های «دمکراسی»‌ امپریالیستی آمریکا- کانادا و نفوذ در جنبش کارگری در ایران را به عهده دارد به میدان آورند تا خواست کارگران در محدوده‌ی رفوگری و انحرافی مهار شود. «سولیداریتی سنتر» یکی از خطرناکترین نهادهایی است که جنبش کارگری در  کشورهای پیرامونی به ویژه ایران را تهدید می‌‌کند و لازم است که طبقه کارگر ماهیت این ارگان سرمایه‌داری جهانی را بشناسد و نفوذ آنرا حنثی سازد.

در اعتصاب بزرگ ۹۹،‌ برای به بیراهه بردن مبارزات و خواست‌های کارگران،‌ از سوی حکومت،‌ طلاب بسیجی به نام «دانشجویان عدالتخواه» به هفت تپه فراخوانده شدند. اینان با عکس‌هایی از رهبران حکومت اسلامی و آیه‌‌ها و شعارهای اسلامی، همانگونه که در اهواز و در پیشاپیش کارگران پولاد در سال ۹۸-۹۷ ماموریت یافته بودند، تلاشی مذبوحانه و رسوایی را به نمایش گذاردند. آنان به همراه مهره‌های شناخته شده اسد‌بیگی‌ها، وظیفه داشتند تا کارگران پیشتاز و اخراج شده را به کارخانه راه ندهند و نیز با نشان دادن بی‌راهه‌های شوراهای اسلامی سرمایه، کارگران را به سلاخ‌ خانه‌های خود بکشانند.

اعلام آمادگی برای خودمدیریتی

 

سال ۱۳۹۷ جنبش کارگری در هفت تپه، پیشتازان خود را بر سکوهای اعتصاب، جلوه‌گر ساخت. اسماعیل بخشی یکی‌ از آن پیشتازان بود. نان،‌ کار،‌ آزادی،‌ خودمدیریتی شورایی! یک شعار انتزاعی نبود. «ما خودمان هفت تپه را اداره می‌کنیم!» یک اعلام خودمدیریتی کارگری بود. سال ۹۶ نقطه عطفی در جنبش کارگری ایران و به ویژه هفت تپه بود. اسماعیل بخشی کارگر پیشتاز و جوان،‌دستاورد این دوره و این برهه از جنبش کارگری بود. سنیدکای هفته تپه در این برهه دیگر در میان نبود. کارگران، خود در جستجوی شیوه‌ها و ساختارهای نوینی بودند که نیازهای مبارزاتی این برهه را برآورده سازد و پاسخگو باشد. درخیزش تهی دستان،‌ در دیماه  سال ۱۳۹۶، جنبش اعتراضی با مهر و نشان طبقاتی به میدان آمد. شعار «اصلاح طلب، اصول گرا، ‌دیگه تمومه ماجرا!»‌ پرونده فریب دوم خردادی‌های خاتمیسم و همراهان را فرو افکند و از تریبون طبقه کارگر، جشم بند اصلاح‌طلبی را بر درید. این یک دستاورد بود، کل حکومت، آماج و سیبل خشم کارگران بود. جا‌بجایی آیت‌الله صادق لاریجانی که با ۶۳ حساب شخصی‌اش به «مجمع تشخیص مصلحت نظام» و نشانیدن آیت الله ابراهیم رئیسی که از بیست سالگی در سال ۱۳۵۸ دادستان کرج  و از دست‌اندرکاران ردیف اول دادگاه‌های دهه ۶۰ و تابستان ۶۷  تا ۹۸راس قوه قضاییه در ایران، ‌گزینه‌ای برای مهار  اعتراض‌ها و اعتصاب‌های کارگری بود.

جهان امروز ارگان سیاسی حزب کمونیست ایران

شماره‌های ۴۴۰ و ۴۴۱

زیر نویس‌ها و منابع

۱-https://www.radiofarda.com/a/iran_hafttapeh_ismail_bakhshi_attack_reactions/28979028.html

2- https://www.sarpoosh.com/work-labor/employment/employment980805464.html

3- سالیدارتی سنتر (همبستگی بین المللی كارگران) . یكی از چهار نهاد اصلی “ند” یا “اعطای ملی برای دموكراسی” National Endowment for Democracy (NED) است كه همسوی شاخه‌های بین‌المللی احزاب دموكرات و جمهوریخواه و اتاق تجارت ایالات متحده آمریکا می‌باشند. سولیداریتی سنتر با استفاده از پولهای دریافتی از جانب (ند) تلاش می‌کند که با نفوذ ایدئولوژیک در تشکلهای کارگری موجود در گستره‌ی جهانی، در گروههای ضد گلوبالیزاسیون در آمریکا و کمپین‌های رادیکال بین المللی کارگری، سیاست‌های سازمان سیا و دولت آمریکا را به اجرا در آورد. این مرکز، یک نهاد ضد کمونیستی و ضد کارگری است و بازوى وزارت اطلاعات اَمريکا براى پيشبرد سياست‌هاى امپرياليستى به شمار می‌آید.

“https://www.radiofarda.com/a/iran_hafttapeh_ismail_bakhshi_attack_reactions/28979028.html”

***

 

 

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate