خشک شدن زاینده رود و چرخه لاعلاج جنبشهای اعتراضی منطقه ای

مقدمه:

مدتی است جنبش اعتراضی کشاورزان و مردم اصفهان حول خشک شدن زاینده رود و افت شدید آب در دسترس چه آشامیدنی و چه کشاورزی، باعث شده جمع کثیری از مردم در بستر این رودخانه به اعتراض جمع شوند و بعد از مدتی کوتاه مقامات اطلاعاتی و سرکوب رژیم طی چند روز گذشته “وارد صحنه شدند” و به سرکوب مردم معترض پرداختند که عکسهایش و فیلمهایش خوشبختانه در مدیای جهانی منتشر شده . منهم مثل سایر آزادیخواهان ، مبارزات زحمتکشان منطقه اصفهان را حمایت می کنم و حق آنها می دانم که زندگی شاد و انسانی داشته باشند و برای محیط زیست خود دلسوز باشند.

معضل خشک شدن زاینده رود از بیش از ۲۰ سال پیش آغاز شده که اولین بار این رودخانه مدتی خشک شد و بتدریج به جائی رسیده که الان این رودخانه فقط گاها و فصلی مقداری آب درش جاری می شود و مدتی کوتاه مردم را شاد می کند.

اما معضل خشک شدن زاینده رود را باید کنار خشک شدن دریاچه اورمیه و جتی خطر خشک شدن کارون و تخریب وسیع محیط زیستی در ایران در حاشیه تغییرات آبو هوائی جهانی بررسی کرد. این معضلها حتی به گفته خود حکومتیان، که امروزها هم را عامل خشک شدن زاینده رود می دانند ؛ از “وزیر تا مسئولین استانی تا رده های مدیریتی پائین تر همه هم را مقصر اعلام می کنند و پرتغال فروش این وسط مثل همیشه گم شده، اما آنچه مسلم است خشک سالی در ایران می رود به یک بحران وسیع و همه جانبه اجتماعی و سیاسی پیوند بخورد.

راه حل معضل خشک شدن زاینده رود هم بسیج لاتها برای زدن مردم و زندان کردن و کشتن معترضین نیست.عجیب است که باید این حکم ساده را تکرار کنم اما در جامعه دیکتاتور زده همین حکم ساده هم مورد بازجوئیست!

در این مقاله مقداری در این معضل خشک شدن زاینده رود دقیقتر می شوم و آنرا بعنوان بخشی از بحران زیست محیطی و سیاسی می کاوم .هدف دیگرم اینست که نشان دهم چرا این چرخه های به حق اعتراضی منطقه ای راه حل جامعه ایران نیست و بدون سراسری شدن و همپیوندی کلیت جامعه به سرکوب ختم می شود و به دردها اضافه می شود؟

(۱)نگاهی به ریشه های خشک شدن زاینده رود:

حتی در همین سطح تخصصی و مدیریتی موجود در ایران زیر فشار دیکتاتوری، کارهای کارشناسی در مورد علل خشک شدن زاینده رود مدتهاست آغاز شده(۱و ۲) و خوشبختانه بسیاری نوشته ها و تحلیلها در همه جا قابل دسترس است.

شاید بشود بنوعی طبقه بندی ارائه داد که چه عواملی در این خشک شدن دخیل هستند:

اولا: عامل سیاسی و مدیریتی:

خود حکومتیان اسلامی هم الان تایید دارند “مشکل مدیریتی است” ! اما نمی گویند که زیر بنای مشکل مدیریتی اساس دیکتاتوری است.

جامعه دیکتاتور زده طبیعتا در مدیریت های خود ناتوان می شود.متخصص عاقل از مدیریتها فراری می شود و حکومت می ماند با تعدادی بادمجان که به مقاماتی می رسند که شایستگی علمی آنرا ندارند.

جامعه دیکتاتور زده مجبور است برای حفظ قدرت، به فساد و باند بازی و ساختن مافیای اقتصادی پناه ببرد.

جامعه دیکتاتور زده از امکانات درونی مردم که بیکران است نمی تواند استفاده کند.مردم برای مدیریت دیکتاتوری غریبه هستند و داخل آدم نیستند لذا در امور مداخله و مشارکت نمی کنند و لذا خود مردم می شوند عامل توسعه بحرانها.

جامعه دیکتاتور زده جامعه خر تو خر و جنگلی است و هر کس می خواهد گلیم خودش را بیرون بکشد از آب نداشته! لذا نه مردم مشارکت می کنند و نه اگر بکنند بجائی می رسد!

مسائل اجتماعی وسط دعواهای بالائیها و پائینیها لاینجل می ماند و هر کس گناه را به گردن بعل دستی می اندازد.

دوما: اثر تغییرات جهانی گرمایش کره زمین:

تردیدی نیست گرمایش کره زمین در ایران هم در حریانست و مرز نمی شناسد.سیلها  و خشکسالیها و طوقانها در انتظار جامعه ایرانست .طبیعت برایش فرقی ندارد کی حاکمست.

مهم اینست که جامعه دیکاتور زده توان برخورد علمی و منسجم به این معضلات را که برای همه دنیا وجود دارد نخواهد داشت.حکومتی که پلیسی است اجازه برای مشارکت عمومی برای پیدا کردن راه حلها نمی دهد.

عموم کارشناسان محیط زیستی برای تاثیرات گرمایشی کره زمین و نقش ان در خشکسالی زاینده رود توافق دارند.سرچشمه های رود زاینده رود ، بالاخره متکی به باران هستند.زاینده رود به اقیانوسهای دنیا وصل نیست.لذا تغییرات در سطح بارش مستقیما روی منابع  زاینده رود تاثیر دارد.

سوما: دخالتهای مدیریتی ۳ استان و برنامه ریزیهای غلط در به هم زدن توازن  ورودی و خروجی زاینده رود:

بر طبق گزارشهای متخصصین(۱و۲) بیش از دو دهه است که بین ۳ استان یزد و چهار محال بختیاری و اصفهان رقابتی بر سر منابع ورودی و خروجی زاینده رود در جریانست. ابهای ورودی به زاینده رود قبل از رسیدن به اصفهان توسط کانالها و سدها محدود شده اند تا به مناطق استانی دیگر یعنی زد و چهار محال بختیاری برسند. این منابع به مصرف شرب و کشاورزی رسیده اند و متاسفانه چاه زنی ها هم مزید علت بوده. لذا مقدار بسیار ناچیزی اساسا به بستر کنونی زاینده رود می رسد.

علاوه بر این رودخانه زاینده رود را برای مصارف صنعتی منجمله ذوب اهن ، بکار کشیده اند که هم انرا الوده کرده و هم با توجه به مصرف بسیار بالای این نوع صنایع ضربات وسیعی به سطح ورودی و خروجی اب به زاینده رود زده.

در این سطح یک همانگی منطقه ای و فرااستانی وجود نداشته و دولت مرکزی هم ناظر به این فعالیتها نبوده و چیزی که اهمیت نداشته حفط زاینده رود بوده و حفظ محیط زیست پیچیده اطراف آن.

(۲)توسعه اعتراضات کشاورزان و مردم منطقه اصفهان در بستر بحران محیط زیستی زاینده رود و روند سیاسی شدن اعتراضات:

اعتراضات کنونی مردم و کشاورزان اصفهان در موضوع خشکسالی زاینده رود و به اصطلاح “حق آب” در سطحی اعتراض بر علیه سیاستهائی است که باعث خشک شدن زاینده رود شده و بطئر مستقیم زندگی کشاورزی و اب اشامیدنی مردم اصفهان را نشانه گرفته.

طبیعتا این اعتراضات را باید بخشی از اعتراضات محیط زیستی طبقه بندی کرد که به طبیعت نظام دیکتاتوری به سرعت پتانسیل سیاسی شدن داشته.

در جامعه دیکتاتوری و پلیسی هر اعتراضی در ماهیت خود سیاسی است چرا که نظام سیاسی جامعه را سیاسی می کند.اگر دقت کنید مردم در ایران بسیار سیاسی تر از مردم در اروپا و کشورهای غربی هستند و بوده اند چرا؟

این خود نظامهای دیکتاتوری هستند که جامعه را سیاسی می کنند.در یک جامعه سالم امر خشکسالی زاینده رود به مناظره احتماعی می انجامد و مشارکت مردم در کنترل و مدیریت را بدنبال دارد. امور و مسائل اجتماعی با اتکا به علم و منطق و تخصص  جلو برده می شوند و حرفها همه جا شنیده می شوند.

جامعه دیکتانور زده که از ابتدای تاریخش منجمله پهلوی و اسلامی همواره برای زدن مشارکت مردم تلاش داشته از حل مسائل اجتماعی عاجز است اینست که لمپنها و پلیس و چماق و گلوله نهایتا ابزار ارتباطی حکومت با مردم خواهد شد.

اعم از اینکه کشواورزان و مردم در وارد شدن به اعتراضات سر زاینده رود چه افقی داشته باشند راه حلشان در دیالوگ با حکومت  نیست بلکه اعتراضاتشان را باید ابزار فشار به حکومت کنند و درک کنند که بدون همپیوندی سایر مناطق ایران براحتی سرکوب خواهند شد که این اولین بار و اخرین بارش نیست.

(۴)نیاز به سراسری شدن اعتراضات محیط زیستی و پیوستن آنها به جنبش انقلابی برای سرنگونی کلیت نظام:

من فکر نمی کنم هیچ ادم عاقلی الان در ایران وارد اعتراضات شهری شود و واقعا فکر کند که “مسئولین حرف او را می شنوند”! بلکه فکر می کنم آخرین ها که تردیدی داشتند، با قیامهای سالهای اخیر متوجه شده اند که حکومت زبان آدم حالیش نیست.

حکومت اسلامی از متدهای شناخته شده ای استفاده می کند:

ابتدا فاز شناسائی و تامل است و فاز جنگ روانی و منزوی کردن معترضین  و جنگ اطلاعاتی 

دوم: فاز سرکوب منطقه ای و پایان دادن به کانون اعتراضات در خیابان

سوم: فاز دستگیری سیستماتیک فعالین از طریق شناسائیهای قبلی

حکومت اسلامی تلاشش اینست که نشان دهد “خودش دلسوز زاینده رود است” و کنار آنها و با فساد می جنگد و اون عده معدود معترض نوکرهای خارجیها و ضد انقلابند!

اما در اینسو معترضین با درک متدهای حکومت باید به افق وسیعتر تکیه کنند.بدانند که محدود کردن اعتراضات به منطقه اصفهان و حومه ناقوس مرگ اعتراضاتشان خواهد بود.

اعتراضات در ایران سیاسی است و باید به سطح سراسری به سطح اعتصابات عمومی و قیام مسلحانه توده ای بینجامد.

حکومت را تنها در چنین فضای سراسری می توان ساقط کرد. این حکومت زبان آدم نمی فهمیده فقط قیافه اش شبیه آدمها بوده! این حکومت زبان زور می فهمد و باهاش باید با زبان زور حرف زد.این حکومت درمانش سرنگونی است.

خشکسالی زاینده امروز و خشکسالی کل ایران فردا! خیلی بدختیهای آینده ایران منتظر مردمی است که تصمیم نهائی را نگیرند و قبول کنند مرگ هر روزه را بجای ابیستادن و تعین تکلیف کردن این نظام پوسیده!

ـا آنزمان، چرخه های اعتراضی محلی همچنان و متاسفانه محکوم به شکست خواهند بود.قیام سراسری باید دستور  کار سازماندهندگان اعتراضات باشد.

منابع بیشتر:

(۱) مسئله فرونشست شهر اصفهان جدی است/ بروجنی: تصمیمات اشتباه پیشین، علل خشک شدن زاینده رود

انتشاری: مسئله فرونشست شهر اصفهان جدی است/ بروجنی: تصمیمات اشتباه پیشین، علل خشک شدن زاینده رود | خبرنامه دانشجویان ایران (iusnews.ir)

(2)زاینده رود چگونه خشک شد/ وقتی مدیریت چندگانه زاینده رود را خشک کرد

زاینده رود چگونه خشک شد/ وقتی مدیریت چندگانه زاینده رود را خشک کرد – خبرگزاری مهر | اخبار ایران و جهان | Mehr News Agency

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate