وقتی خدامراد فولادی “راست می گوید!”(بخش چهارم از نقدها به “مارکسیزم-ضد لنینیزم” خدامراد فولادی)

مقدمه:

“پاسخ های” خدامراد فولادی” که نمونه کمیابی از “مارکسیست ضد لنینیستها” است را چند بار خواندم (۱)و متاسفانه متوجه شدم که حتی ایشان دو ایستگاه هم لازم نداشت تا جا بزند! 

لازم نبود یک سوسیال دموکرات اینقدر در سطح پائین مناظره کند.امثال ایشان از همان دوران مارکس تا به بعد در غرب زیاد بوده اند . مشکل اما ایچاد یک سیستم تفکر منسجم است در بطن وضعیت ایران!

ادمهائی مثل فرخ نگهدار یا مرتضی محیط را داشتیم و همین کوروش عرفانی از “حزب ایران اباد”! که اینها هم برخی بسیار مستاصل و برخی محترمانه تر (مثل کوروش عرفانی) بالاخره بحثهائی شبه اثباتی در حمایت از سوسیال دموکراسی و اثبات اینکه “سوسیالیزم خوبه اما الان موقعش نیست” را مطرح کرده اند.

از دید من مشکلتر اینست که فردی بیاید به متد تهاجم به جلو و حمله به مخالف و حمله به لنین “سیاستش را تعریف کند”! خوب! این می شود که خواننده در خدامراد فولادی(که پیشنهاد می کنم اگر با خدا ارتباطی ندارد حداقل نامش را تغییر دهد) می بیند!

لذا تا حدودی به خدامراد حق می دهم که اینقدر مستاصل باشد! راستهای فرمیست یا لنینیستها و تروتسکیستها و مائوئیستها هم همینقدر مستاصل هستند از توضیح برنامه سیاسیشان بطور اثباتی!

مشکل همه اینها اینست که انقلاب اتی ایران را با نظریات متناقض خود توضیح دهند و برنامه اثباتی خود را با حفظ ساختار “ایدئولوژیک” خود منطبق، ارائه دهند.

بعنوان مثال راست فرمیست نمی تواند بالاخره توضیح دهد که رژیم اسلامی را چگونه می شود “رفرمیزه” کرد! یا لنینیستها نمی تواند توضیح دهند که جکومت تک حزبی و پلیسی چه ربطی به انقلاب اتی ایران دارد؟  

خدامراد فولادی هم دچار همین تناقضات است! بجای اینکه مستقیم به خواننده طرح الترناتیو خودش را توضیح دهد پشت ماسک ضد لنینیزم اونهم در کنار مارکس و انگلس (به ترتیب قد!)ایستاده و فکر می کند خواننده هالو تشریف دارد!

از این مقدمه می گذرم و روی چند نکته برای توسعه مناظره با “مارکسیست ضد لنیست ” فولادی و خطاب به خواننده ارائه می دهم:

(۱)توسعه “سوسیال دموکراسی با حفظ مارکسیزم” در میان چپهای قدیمی!

شکست چپ “مارکسیست لنینیست” که عمدتا زیر پرچم کمونیزم روسی در ایران بوده و هست از توده ایزم تا فدائیزم و انواع شرمنده ای مثل احزاب کمونیست کارگری ، در بستر مادی معینی به امری بدیهی تبدیل شده.

اینست که بخش اصلی توده ایزم بالاخره راهش را از “مارکسیزم لنینیزم” جدا کرده و رسما سوسیال دموکرات شده. دیگر فقط فرخ نگهدارها نیستند رفته اند “حزب چپ” ساخته اند برای همانکار!

حزب توده اما همجنان “مارکسیست لنینیست” خودش را می نامد اما فعلا پشت حکومت چین همان برنامه سنتی “بورژوازی مترقی” را که ۷۰ سال پیش ارائه داده دنبال می کند!

بالاخره تشدید نبرد طبقاتی از یکسو و نیاز جامعه و طبقه کارگر به انقلابی رادیکال درون “سیاسیون” و نسلهای پیر شده در “مارکسیزم لنینیزم” گاها باعث شده اینها بشوند “مارکسیست ضد لنینیست”!

اما چرا؟ در “سنگر مارکس “چه دیدند که به مزاقشان خوشایند آمده ؟

(۲)”مارکس پیر” به کمک “سوسیال دموکراتهای ایرونی” آمده؟

یکی از ایرادهای مارکس و شاید بزرگترینش اینست که در اخر عمر بدجوری توی زندان ذهنی خودش گیر کرده بود!

اون دستگاه فلسفی “ماتریالیزم تاریخی” بعنوان قانون تحول اجتماعی ! به کمک انگلس رسید بجائی که تاریخ را مقهور ماتریالیزم تاریخی می دید و این همان جبر گرائی معروفی است که تخم سوسیال دموکراسی بنام مارکس را گذاشت!

از دیدگاه مارگس پیر! “امر اختیار” امر مداخله گری و اراده دود شد رفت هوا و تاریخ و قوانینش شدند حاکم بر سرنوشت انسان!

دقیقا با همین منطق بود که مارکس به انقلابیون روس که رویای انقلاب سوسیالیستی می دیدند گفت بروید کشکشتان را بسابید “الان موقعش نیست” 

همانطور که در مقاله قبلیم گفتم(۲)این “نظریه مارکس” که نمی شود در شرق عقب مانده سوسیالیزم و ساخت و انگلستان  پایگاه سوسیالیزم خواهد بود، دقیقا نقطه اغاز نبردی بزرگ در میان چپها در اروپا و دنیا شد.

راست سرخورده از لیبرالیزم این “مارکس پیر” را بلند کرد و بر ضد لنین استفاده کرد! همانطور که خوانندگان اگاه در تاریخ چپ می دانند تلاشهای “مارکسیستهای سوسیال دموکرات” دقیقا این بود که با اتگا به مارکس تمامی تلاشهای لنین و بولشویزم را شورند و بگذارند کنار تا ثابت کنند سرمایه داری خوبه و سوسیالیزم بعدها خیلی خوبه اما الان موقعش نیست!

خدامراد  فولادی به جهت “تئوریک” به این طایفه تعلق دارد! 

(۳)دو گانگی و تناقض دستگاه لنینیستی در موضوع برنامه الترناتیو “کشورهای شرق”و توده ایزم:

در ارشیو نقدها به لنینیزم توضیح دادم که تناقضی از تناقضات نظریه لنین مربوط می شود به برخورد دوگانه او در موضوع برنامه الترناتیو چپ .

چپ ایرونی اون بخش که خواهان راه حل سوسیالیستی برای وضع موجود است (نسل سوم کمونیزم ایرانی) بطور بی ربطی بولشویزم روسی را معادل نظریات لنین در مورد برنامه کمونیستهای شرق می بیند و معرفی می کند.

در حالیکه لنین دنیا را به دو قسمت تفسیم می کرد!

لنین مثل مارکس وقتی به جهان “عقب مانده” می رسید به کمونیستهای شرق توصیه می کرد بروند با بورژوازی مترقی متحد شوند ! کافیست به اسناد بحثهای او با کمونیستهای هند مراجعه شود! یا به دخالتگریهای او در حزب کمونیست ایران و برکشیدن حید عمواغلو و نار زدن سلطان زاده (که کمونیزم ایرانی را با بلشویزم عوضی گرفته بود و “تند روی می کرد”!

بنوعی لنین روسیه را مثل غرب می دید و “جهان سوم” را داخل مبارزه برای سوسیالیزم حساب نمی کرد! فرق لنین با مارکس همین نکته “جزئی” بود! 

وجه اشتراک لنین با مارکس همین بود که قطار سوسیالیزم برای روسیه اماده است اما اساسا “گمونیستهای شرق” بروند کشکشان را بسابند همانطور که مارکس پیر گفته! 

بله دعوا این بود ! 

(۳)اما الان تکلیف چیست؟ سوال اینست!

من اون تاریخ را می گذارم کنار! به ناتوانیها و ایرادهای نظریه مارکس و لنین هم قبلا پرداختم اما معضل امروز اینست که تکلیف جامعه ایران و طبقه کارگر چه می شود؟ 

بفرض که مارگس پیر اونجور گفت و لنین اینجور بین ما شرقیها و روسیه اش و غرب مرز کشید !

از دید من اساس سوال اینست که الترناتیو وضع موجود در ایران ایا سرمایه داری ملوس است یا پایان سرمایه داری و سوسیالیزم؟

 چه ادله ای منطقی و علمی هست که برخی می گویند “الان سوسیالیزم نمی شود”؟ و برخی پا را دریک کفش کرده اند و مثل من می گویند که اتفاقا می شود و دیر هم شده!سوسیالیزم بطور واقعی تنها الترناتیو است و مهم نیست لنین و مارگس و خدامراد فولادی (به ترتیب قد) چه گفتند!

زیر تیتر این سوال طبیعتا منطقها سنجشها بررسیهای اماری و علوم مختلف را باید بکار برد و علیه یا له این سوال مناظره داشت. مناظره ای زنده که بتواند سنگی را روی سنگ بگذارد و عملا به جامعه و طبقه کارگر و انسانیت کمک باشد.

اما خدامراد فولادی ثابت کرده اهل این سطح مناظره نیست.او خیلی “تئوریک” است! 

(۴)برسم به اتهام دروغ گوئی خدامراد فولادی و حومه!

همانطور که خواننده می بیند من تلاشم اینست که اساس اختلفات را روشن کنم و دنبال نخود سیاههای پرتاب شده ناشی از استیصال نروم. اما اینجا چند نگته خدامراد فولادی و توابع را پاسخ می دهم تا خواننده قضاوت کند و بیشتر به فرهنگ خدامرادی پی ببرد:

اول: “مقاله ۸ سال پیش تعریف و تمجید بود از خدامراد لذا جواب نداشت”!

قبلا گفتم این عصبانیت خدامراد کار دستش می دهد! ایشان فکر کرده که مقاله من در ۸ سال پیش یک تمجید نامه بوده خوب اینها بخشی از همان مقاله و نقدهای مشخص من به ایشان جهت اطلاع خواننده:

“..اما من چند ایراد به متد خدامراد فولادی دارم با دکر اینکه ممکنست نکات دیگری را از قلم انداخته باشم:

اولا: اینکه دلیل این ایرادات لنین “انحراف از مارکس و انگلس است” از دید من نادرست است و اصل ماجرا را نشانه نمی گیرد.مارکس و انگلس اولا طرح عملی سوسیالیزم را ننوشتند و دوما هرگز در مقام اجرای آن ظاهر نشدند که امتحانی پس دهند! نمی شود آنها را میزان سنجش لنین قرار داد چرا که در عصری دیگر و در موضع کاملا متفاوتی از سوسیالیزم بطور تئوریک حرف زده اند!

دوما: در ادامه بحث بالا، خدامراد فولادی به بحث “رویزیونیزم” و “ایراد انقلاب در کشور دهقانی” می رسد که از بحثهای قدیمی سوسیال دموکراسی و انترناسیاونل دوم است. اگر اون متد را دنبال کنیم اولا کمونیزم را در حد یک درک مکتبی تقلیل داده ایم که مرتب باید آیت الله هایش بنشینند “لغزشها” از مارکس و انگلس را کشف کنند! و دوما همه کمونیستهای دنیا را منتظر نگه دارند تا یک “حد پیشرفت سرمایه داری” که معلوم هم نیست دقیقا چیست به نتیجه برسد تا بشود “سوسیالیزم” را سازمان داد! بواقع درک چبری تاریخی که مارکس و انگلس دچارش شده بودند به میزان و سنجش برای نقد لنین تبدیل می شود!

سوما: خداداد مرادی اتفاقا مهمترین وجه قدرت لنین یعنی عملگرائی او و شجاعتش در شکستن فضای جبری “تئوری ماتریالیزم تاریخی” را بعنوان ضعف اصلی او معرفی می کند! اگر لنین را باید بزرگ داشت اتفاقا سر همین نگاه انقلابی اوست و تقیدش به خود واقعیت حتی وقتی در تقابل با فرمولبندیهای مارکس و انگلس است! اصل تلاش لنین را باید همین امروز هم پاس داشت!

چهارما: خدامراد فولادی لنینیزم را با خود پراتیک خود واقعیت سنجش نمی کند علاقه او اینست که به واسطه مارکس و انگلس به سرغ لنین برود.ایشان اصلا خواننده را وادار نمی کند . بین مفهوم آزادی و اقتصاد سوسیالیزم ارتباطی قائل نیست و این دو را مثل بسیاری از کمونیستها بطور مستقل بحث می کند.”(سعید صالحی نیا 

خوب فکر می کنم مشخص تر شد که واقعیت چیست و مارکسیست ضد لنیسنیست ما کجاست! 

دوم: “مقاله “باز پخش شده”!

خوب سوال اینجا می ماند! چرا “باز پخش شده”؟ چرا خدامراد ادرس اون “پاسخ ۸ یا ۷ سال پیش را در همین “باز پخش” نمی زند؟ چرا او لازم دیده که این مقاله ۷ سال پیشش را “باز پخش “کند؟ خوب اینها سوال است دیگر! نکند ایشان باز هم به من “پاسخ تئوریک” بدهد! امیدوارم بطور تئوریک کارش به فحاشی نرسد!

سوم: “مقاله اخیر  سعید صالحی نیا ارزش پاسخ ندارد از نظر خودم ..که تلاش است برای طلا کردن مس”!

اتفاقا همین “خود” خدامراد فولادوند است که مشکلساز است! ایشان “پاسخ” می دهد اما می گوید ارزش پاسخ؟ ندارد! “تئوریک” پاسخ می دهد اما حتی وارد مناظره اصلی نمی شود! 

مناظره اصلی سر چیست؟ سر برنامه الترناتیو من و ایشان در وضعیت کنونی همانطور که گفتم راه حل سوسیالیستی در مقابل راه حل سوسیال دموکراسی و رشد سرمایه داری.

این مناظره است و اینها که خدامراد فولادی نوشته علامت استیصال فکری !

اما ایا قرار است مناظره هدفش تغییر فکر مخالف باشد؟ خوب بازهم خدامراد اشتباه می کند! مناظره هدفش توسعه اندیشه جامعه است و ایجاد فرصت برای مخاطبان واقعی.وگرنه معلومست خانه اصلی سیاسی خدامراد کجاست .من بدقت نشان دادم !

بطور واقعی خدامراد فولادی به راست تعلق دارد او “راست می گوید” الما با ماسک مارکس و ضد لنینیزم! حرف دل خودش را نمی زند و “تئوریک” می گوید!

منابع دیگر:

(۱)سعید صالحی نیا و« مناظره» با چاشنی ِ دروغ(خدامراد فولادی)

www.azadi-b.com/?p=15097

(2)آرشیو نقدها به خدامراد فولادی-“مارکسیست-ضد لنینیست”!(سعید صالحی نیا)

بخش سوم مناظره با خدامراد فولادی در موضوع” مارکسیزم” ضد لنینیزم او

 www.azadi-b.com/?p=14890

در اهمیت نقدهای خدامراد فولادی به لنینیزم و چند نکته , بحث شماره ۴۳ از سری نقدهای لنینیزم(۱۷ اکتبر ۲۰۱۳)

https://www.azadi-b.com/arshiw/?p=44413

چند پاسخ دیگر به خدامراد فولادی و نقدش به لنینیستها از موضع راست

www.azadi-b.com/arshiw/?p=62394

(22 اسفند ۱۳۹۵)

(۳)در حاشیه آرشیو نقدها به لنینیزم از موضع کمونیزم مدرن و آزادیخواه

www.azadi-b.com/?p=13634

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate