بخش سوم مناظره با خدامراد فولادی در موضوع” مارکسیزم” ضد لنینیزم او!

مقدمه اول:

مقاله خدامراد (۱)را خواندم و چند باره خواندم هم خوشحال شدم ایشان به تکاپو افتاده هم نگران از اینکه مقداری عصبی و در هم نوشته .دوست ندارم صعفهای مخالف من باعث شود که تصویر درستی از تقاوتها ایجاد نشود چرا که مناظره هدفش روشنسازی تضادها و اختلافات است به منطور توسعه حق انتخاب جامعه. طبیعتا مناظره هدفش اقناع طرف مقابل نیست. و طبیعتا این مناظره با کل کل  کردنهای فرهنگ عقب مانده جهان سومی چپ سنتی ایرونی بسیار فاصله دارد.

مقدمه دوم:

خوبست خدامراد فردی را که می خواهد نقد کند و در ذهن خودش پاسخ دهد مقداری دقیقتر بخواند ابتدا تا مباحثی که ارائه می دهد بقول معروف تیر در تاریکی نباشد. من دو مقاله در سال ۲۰۱۳و ۲۰۱۴ یعنی ۸ سال پیش و ۷ سال پیش در نقد ایشان نوشتم(۲و۳).خوب ایا بد بود اگر ایشان همانزمان  و متناسب به “پاسخ” می نشست یا اینکه شاید ناگهان به مناسبت انقلاب اکتبر یادش امده گرد و خاکی کند تا بگوید که او هست و ما یادمان نرود؟! اینهم البته پیشنهادی دوستانه!

در ضمن حالا که صحبت از پیشنهاد شد بد نیست ایشانهم اگر علاقه داشت تا چند سال دیگر پاسخی بدهد لطف کند منابع مخالفش را بزند و نوشته های مخالفش را هم دقیق ارائه دهد .اینطور بهتر است! چرا که در مقاله اخیر ایشان احساس می کنم گاها یک سعید صالحی نیائی از خود ساخته و به او می تازد!

در ضمن ! پیشنهادم اینست که ایشان نگاهی به دو ارشیو من در موضوع نقدها به لنینیزم(۴) و نقد به برنامه منصور حکمت(۵) (دنیای بهتر) بیندازد  شاید بهتر جایگاه نظری من را بشناسد.فکر می کنم توصیه خوبی باشد.

از مقدمه بگذرم در این مناظره چند نکته را بطور انتخابی و برای کمک به خواننده در روشن شدن صورت مسئله ارائه می دهم:

(۱)اصل اختلاف: دو دیدگاه راست و چپ در نقد لنینیزم و مارکسیزم:

از دید من اساس اختلاف من و خدامراد سر موضوع مهمی است که چپ ایرانی بالاخره در مقابلش دارد و باید حل کند.سوال اینکه جایگاه لنین و لنینیزم در انقلاب اتی ایران چیست؟ و چپ ایرانی اگر می خواهد کمونیست باشد تکلیفش با تاریخ لنین و لنینیزم و برنامه کمونیستی کنونی چیست؟ 

من در مقاله ای مستقل توضیح دادم که پراتیک لنین در موضوع سازماندهی حکومت و تدوام حکومت امکان ندارد بتواند پایه برنامه کمونیزم ایرانی باشد .(۶)

ادعای من اینست که نقد لنین و لنینیزم را می شود از پایگاه کمونیزمی پایه گذاشت که لنینیست و مارکسیست نباشد.یعنی حین استفاده از تجارب مثبت و منفی پراتیک و اندیشه های این بزرگان از انها جلو رفته باشد.

خدامراد  از دید من (که حتما من را تصحیح کند اگر اشتباه می کنم) دقیقا در جایگاه سوسیال دموکراتهای اروپا ی  زمان لنین و بعدها سوسیال دموکراسی و منشویزم ، لنین را نقد می کند که مدعی بودند که سوسیالیزم در “کشورهای پیشرفته” باید اغاز شود و سندشان هم بدرستی مارکس بود! بله مارکس خودش گفته که کمونیستهای روسی بیمورد دنبال سوسیالیزم در روسیه هستند. من این دیدگاه نقد لنین را دست راستی می دانم چرا که در عمل نسخه اش در ایران ترویج رشد سرمایه داریست.چرا که “نوبت سوسیالیزم نیست”.

از دید من تضاد من با خدامراد تضادی است کاملا سیاسی و موضع دو جنبش متضاد است.چنبشی که راه حل کنونی بحران ایران را سوسیالیزم می بیند و جنبشی که می گوید باید یک نظام سرمایه داری خوب ساخت و منتظر “رشدش شد” تا برسیم به “شرایطی که مارکس گفته”! حالا با هزار زرورق و فلسفه بافی! اینها از دید من اصل اختلاف منست با خدا مرداد!

(۲)متد تحلیل و ادعای خدامراد که “تئوریک” می نویسد و من “سیاسی “

خدامراد مدعی است که نقد سعید صالحی نیا به لنین و لنینیزم سیاسی است در جالیکه نقد ایشان “تئوریک” است! 

منظور ایشان از نقد “تئوریک” چیست؟ اهان! اگر فردی بیاید بر اساس حرفهای مارکس، لنین را نقد کند اونوقت “تئوریک” است! اگر کسی شجاعت داشته باشد بخواهد با عقل سالم و منطق  لنین و لنینیزم را متکی به فاکتهای مستقیم نقد کند اونموفع خوب نیست کفر است کافی نیست “سیاسی است”!

خوب! با چه منطقی باید لنین را با مارکس و حرفهایش سنجید؟ جز اینست که مارکس بجز حرفهای کلی در مورد سوسیالیزم چیزی نگفته؟ و انچه حکم کرده که در کجا سوسیالیزم نمی شود و کجا می شود فقط یک فرضیه است و سنجش علمی درش نیست؟ 

مثلا منطق مارکس در مورد اینکه در روسیه سوسیالیزم نمی شود روی چه بنا شده؟ ایا ما حرف او را جچت بگیریم مثل ایت الله ها؟ ایا منطقی است وقتی مارکس اساسا بحث طراحی سوسیالیزم ندارد ایشان را قاضی “نمی شود” بدانیم؟

 خواننده مقداری فکر بکند! 

خیر! تضاد دیگر من با خدامراد تضاد در متد اندیشیدن است.من مستقل اندیشیدن بررسی مستقیم فاکتها را ملاک می گیرم و روی نوشته های مارکس و انگلس و خدامراد (به ترتیب قد) لنین و تاریخش را قضاوت نمی کنم. ادعای من اینست که دنبال متد علمی هستم و علم ربطی به متدهای خدامراد ندارد! متد فکری او متد چپ سنتی ایرونی است که اعمال و رفتارش را با “مارکسیزم لنینیزم” می سنحید نه با عقل خودش!

(۳)چند پاسخ به سوالات خدامراد:

از انجا که علاقه ندارم مناظره ها طولانی شود اینجا بطور کوتاه به چند سوال خدامراد در مقاله اش پاسخ می دهم و قضاوت را به خواننده می سپارم:

اول: “آیا اولن پیرو اندیشه ی حکمت می تواند مخالف ِ لنین و لنینیسم باشد آنچنان که صالحی نیا ادعا می کند، و ثانین می تواند توده ای به معنای لنینی – بلشویکی ِ آن نباشد؟”

من “پیرواندیشه حکمت نیستم و در مقالاتم توضیح دادم که عبور از منصور حکمت شرط عقل است. دوما منصور حکمت یک لنینیست شرمگین بود چرا که هم می گفت لنینیست هست هم برنامه حزبیش ربطی به برنامه پراتیک شده لنین نداشت! منصور حکمت دچار تناقض در منطق و سیاست بود.

دوما: در مقاله ای توضیح دادم که توده ایزم دقیقا نتیجه لنین و لنینیزم در ایرانست.این لنین بود با ارائه تئوریهایش در کمینترن نوع معینی چپ را که درک صد امپریالیستی و متحد با بورژوازی داشت را بعنوان استراتژی کمونیستهای “شرق” جا انداخت.

سوما: توده ایزم ربطی به بلشویزم ندارد(بلشویزم پراتک کمونیستی در روسیه بود و نه در کشورهای “خاور”)! توده ایها اتفاقا  بچز ادعای مارکسیست لنینیست بودن برنامه حزبیشان همواره مثل خدامراد ، سوسیال دموکرات و با هدف رشد بورژوازی مترقی بوده! لذا خدامراد ادرس عوضی ندهد و نعل وارونه؟ نزند! طلبکار نشود تا ما برویم سراغ برنامه واقعی سیاسی ایشان در ایران ببینیم با توده ایها یا مرتضی محیط ها چقدر فرق دارد! ایشان صبور باشد!

دوم:” ثانین نظر ِ خود ِ او در مورد دموکراسی ِ بورژوایی، واقعن موجود و دموکراسی بعد از این ِ لنینیست ها و از جمله منصور حکمت چیست”

در این موضوع من با منصور حکمت موافقم که دموکراسی را نظام حکومتی بورژوازی می دانست. به خلاف مارکس من معتقدم ما دموکراسی “خوب” نداریم دموکراسی تاریخا نظام حاکمیت طبقات حاکم بوده از روم و یونان تا الان

از دید من نظام شورائی و نظام کنترل مستقیم جامعه به قدرت ، الترناتیوی است که کمونیستها (نه خدامراد) باید در مقابل دموکراسی بگذارند و این نظام را تبلیغ کنند و ضعفهای نظامهای دموکراسی و سیاستهای راست حامی این نظامها را روشن کنند برای جامعه.

سوم:” آقای صالحی نیا! بدون آنکه چپ اندر قیچی بزنی و حاشیه بروی نظرت را درباره ی دموکراسی در حکومتی که قرار است «پیروان واقعی منصور حکمت» از دید تو در جامعه ی ما ایجاد کنند به من و خوانندگان توضیح بده

از دید من “پیروان منصور حکمت” همینها هستند که می بینیم در همه تشکلهاشان دچار بن بست هستند و بحاطر عدم عبورشان از لنینیزم حتی توان توسعه نظام شورائی را هم ندارند. جنبشی که دنبال ادم مرده بیفتد و ایت الله و پیامبر مرده داشته باشد (منجمله خدامراد و مارکسش!” )از واقعیت تاریخ عقب خواهد افتاد و اگر کسی تا بحال متوجه این حکم نباشد  دیگر برایش دیر است!

در ضمن! “خواننده قضاوت می کند کی چپ و قیچی می زند”کافیست خدامراد دو ایستگاه دیگر با ما باشد!

چهار: “. یعنی درواقع هم حکمتیسم ِ صالحی نیا و هم توده ایسم ِ حزب توده از یک آبشخور سیراب می شوند”

خوب! سعید صالحی نیا آرشیو نقد برنامه دنیای بهتر دارد! نقدهاش به منصور حکمت و لنینیزم و سیاستهای حکمتیستها کتبی است.آرشیو نقد به حزب توده و تاریخش دارد. جریان “ابشخور” هم می گذاریم بغل خدامراد خان! ایشان حکمی صادر کردند خواننده قاضی!

پنج:” سعید صالحی نیا ادعا می کند: «مارکسیسم ربطی به آموزش های مارکس ندارد». می دانیم مارکسیسم عمدتن به آموزش های فلسفی – تئوریک ِ مشترک ِ مارکس و انگلس و توضیحات انگلس بر اندیشه ی مارکس گفته می شود”

اولا: این “گفته می شود” را کجای دل بگذاریم؟ یک عده مثل خود این خدامراد “گفته اند” ازشان می پرسیم با چه منطقی ؟ ایشان فرمودند “گفته می شود”! 

آیا وقتی “گفته شده” کافیست ما باور کنیم؟

نگاهی بیندازیم به صف طولانی “مارکسیست ها” خوب هرکدامشان یکجوری دنیا را تحلیل کردند و سیاست نوشتند و همه گفتند “مارکس گفته”! کیست این را نداند؟ همینطور لنینیستها! 

توی تاریخ ایران مدعیان لنینیزم و مارکسیزم از هزار قبیله گاها متضاد هم خود را “مارکسیست و لنینیست” نامیدند. ایرادش چیست؟

ایرادش ؟ من عیبی نمی بینم! دستگیرشان نمی کنیم! مثل خدامراد که احتمالا فکر می کند به اندرونی مارکس رفت و آمد دارد و مارکس مستقیم با او حرف می زند! مثل اخوندها تو ایران که برخیشان با امام زمان هر شب آبگوشت می خورند! ارشان بپرسید همه روی “گفته می شود” متمرکز هستند! بقالی است این ماجرا!

لذا پیشنها من اینست که “گقته می شودها” را کنار بگذاریم ببینیم عملا این گفته ها چند کیلو بوده؟! آیا بد می گویم؟ گناه مرتکب می شوم؟!

موخره:

با تشکر از خدامراد فولادی و امید اینکه ایشان با صبر و تحمل به مناظره با من ادامه دهد و امید اینکه ایشان عصبانی نشده باشد که عصبانیت ادمها را از منطق دور می کند و امید اینکه خوانندگان این مناظره ها را برای رشد فکری خود مفید بدانند که همانطور که گفتم عبور رادیکال از لنینیزم و مارکسیزم تنها چاره کمونیزم ایرانیست برای ماندن در صحنه انقلاب اتی ایران، 

منتظر می شوم تا خدامراد حتی اگر چند سال دیگر، پاسخهای خود را مقاله کند.فضا بسازد تا جامعه بالاخره بهتر تکلیفش را با متدهای تا کنونی چپ ضد علم و عقب مانده و محصور در “تئوریهای خود ساخته” روشن کند. 

بله من تاکیید می کنم کمونیزم آزادیخواه و علم محور پاسخ وضع موجود است و باید از همه تجارب گذشته استفاده کرد و بخاطر احترام به گذشتگان انقلابی ، آنها را نقد کرد و از شکستها و ضعفهای آنها یاد گرفت.

منابع بیشتر:

(۱)سعید صالحی نیا: لنینیستی که نمی داند لنینیست است([خدا مراد فولادی)

www.azadi-b.com/?p=14634

(2)در اهمیت نقدهای خدامراد فولادی به لنینیزم و چند نکته , بحث شماره ۴۳ از سری نقدهای لنینیزم(۱۷ اکتبر ۲۰۱۳)

https://www.azadi-b.com/arshiw/arshiw/?p=44413

(3)چند پاسخ دیگر به خدامراد فولادی و نقدش به لنینیستها از موضع راست

www.azadi-b.com/arshiw/?p=62394

(22 اسفند ۱۳۹۵)

(۴)در حاشیه آرشیو نقدها به لنینیزم از موضع کمونیزم مدرن و آزادیخواه

www.azadi-b.com/?p=13634

(5)نگاهی به آرشیو نقد برنامه دنیای بهتر بعد از ۸ سال

www.azadi-b.com/?p=13320

(6)چرا لنینستها برنامه آلترناتیو انقلاب در ایران نیستند؟

www.azadi-b.com/arshow/?p=70527

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate