گفته شده که رفیق لنین در آن «وصیّت» به کنگره پیشنهاد کرده است که باتوجه به « تُندخویی» استالین، باید این مسئله را درنظر گرفت و رفیق دیگری را بجای وی بعنوان دبیرکُل گذاشت. این کاملا درست است. بله، رفقا، من نسبت به آنهاییکه آشکارا و حیله گرانه حزب را تخریب و تجزیه میکنند، با تُندخویی برخورد میکنم. اینرا من هرگز پنهان نکرده ام و حالا هم کتمان نمیکنم. شاید جهت رفتار با انشعابگران مقداری ملایمت لازم باشد، اما این کار از دست من ساخته نیست. در اولین جلسه پلنوم کمیته مرکزی پس از کنگره سیزدهم، من از پلنوم کمیته مرکزی خواستم که مرا از وظایف خود بعنوان دبیرکُل ترخیص کند. خود کنگره به این مسئله پرداخت. این مسئله توسط هر نماینده بصورت جداگانه مورد بحث قرار گرفت، و همه نمایندگان به اتفاق آرا، ازجمله تروتسکی، کامنف و زینوویف، استالین را موظف کردند که در پُست خود باقی بماند. چه میتوانستم بکنم؟ پُست خود را ترک میکردم؟ این در سرشت من نیست؛ من هرگز هیچ ُپستی را ترک نکرده ام و حق ندارم که اینکار را انجام دهم، برای اینکه این امر فرار از خدمت است. همانگونه که قبلا هم گفته ام، من یک نماینده آزاد نیستم، و هنگامیکه حزب وظیفهای به من بدهد، باید اطاعت کنم. یکسال بعد، من دوباره از پلنوم تقاضا کردم که مرا از پُست خود رها کند، اما دوباره اطاعت کردم که در پُست خود باقی بمانم. چه کار دیگری میتوانستم انجام دهم؟… آشکار است که صحبت درباره کتمان این اسناد توسط حزب یک تهمت نفرت انگیز است. نامه هایی از لنین در میان این اسناد موجودست که بر ضرورت اخراج زینوویف و کامنف از حزب اصرار دارد. حزب بلشویک، کمیته مرکزی حزب بلشویک، هرگز از حقیقت نترسیده اند. قدرت حزب بلشویک دقیقا در این واقعیت نهفته است که از حقیقت نمیترسد و به چهره حقیقت مستقیم می نگرد. اپوزسیون تلاش میکند که از «وصیّت» لنین بعنوان برگی برنده استفاده کند؛ اما کافی است که این «وصیّت» خوانده شود تا ببینید که به هیچ وجه برگ برنده ای برای آنها نیست. برعکس، «وصیّت» لنین برای رهبران فعلی اپوزسیون کُشنده است. درواقع، این یک واقعیت است که لنین در «وصیّت» خود، تروتسکی را به «غیربلشویم» متهم میکند و، درباره اشتباهی که کامنف و زینوویف در قیام اکتبر مرتکب شدند، لنین میگوید که آن اشتباه «تصادفی» نبوده است. این به چه معناست؟ یعنی به تروتسکی که از «غیربلشویسم» در عذاب است، و به کامنف و زینوویف، که اشتباهات آنها «تصادفی» نیست و قطعنا میتواند تکرار شود، از نظر سیاسی نمیتوان اعتماد کرد. این مشخص است که نه یک کلمه، نه یک اشاره در «وصیّت» درباره اشتباهات استالین وجود ندارد. این «وصیّت» تنها به تُندخویی استالین اشاره میکند. اما تُندخویی بعنوان یک نقص در خط یا موضع سیاسی استالین نیست و نمیتوان آنرا بحساب آورد.
اپوزسیون تروتسکی در گذشته و حال(۱- برخی مسائل جزیی)
ی. و. استالین
برگردان: آمادور نویدی
اپوزسیون تروتسکی در گذشته و حال
این سخنرانی در جلسه پلنوم مشترک کمیته مرکزی و کمیسیون کنترل مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی(بلشویک)(۱) در تاریخ ۲۳ اکتبر سال ۱۹۲۷ ایراد شده است.
منبع: آثار، جلد ۱۰، اوت – دسامبر ۱۹۲۷
ناشر: انتشارات زبانهای خارجی، مسکو، ۱۹۵۴
رونوشت/نشانه گذاری: سالیل سن برای ام آی ای، ۲۰۰۹
حوزه عمومی: آرشیو اینترنتی مارکسیستها(۲۰۰۹).
کپی، توزیع، و نمایش و اجرا(ترجمه)؛ همچنین سرقت ادبی و فروش آن آزاد است. لطفا «آرشیواینترنتی مارکیستها» بعنوان منبع معتبر ذکر شود.
فهرست:
۱- برخی مسائل جزیی
۲-« برنامه» اپوزسیون
۳- لنین درباره مناظره ها و اپوزسیون بطورکلی
۴- اپوزسیون و «نیروی سوم»
۵- چگونه اپوزسیون برای کنگره «آماده میشود»
۶- از لنینیسم تا تروتسکیسم
۷- برخی از مهمترین نتایج سیاست حزب در چند سال گذشته
۸- بازگشت به آکسلرود
۱
برخی مسائل جزیی
رفقا، من فرصت زیادی ندارم؛ بنابراین، به مسائل جداگانه میپردازم. قبل از هرچیز درباره عامل شخصی. در اینجا شما شنیده اید که چگونه اپوزسیون با پشتکار به استالین توهین میکند، و با تمام وجود به وی تهمت میزند. رفقا، این امر مرا شگفتزده نمیکند. دلیلی که حملات عمده علیه استالین هدایت شده، اینستکه استالین تمام حیله های اپوزسیون را، شاید، از برخی از رفقا بهتر میداند، وبه جرأت میگویم که به راحتی نمیتوانند وی را گول بزنند. بنابراین، آنها در درجه اول ضربات خودشانرا به استالین وارد میکنند. خوب، بگذار هرچقدر که دلشان میخواهد توهین کنند.
و استالین کیه؟ استالین فقط یک شخصیت کوچک است. لنین را درنظر بگیرید. کیست که نداند در زمان بلوک اوت، اپوزسیون، به رهبری تروتسکی، حتی کارزار زشتتری از افترا و تهمت را علیه لنین براه انداخت؟ برای مثال، به تروتسکی گوش دهید:
«جروبحث تأسفآوری که بطور سیستماتیک توسط لنین دامن زده میشود، آن دست پیر در بازی، آن استثمارگر حرفه ای در همه آنچیزیکه جنبش کارگری روسیه را عقبمانده کرده است، مانند یک وسواس ناخودآگاه بنظر می آید»(نگاه کنید به «نامه تروتسکی به چخیدزه»، آوریل ۱۹۱۳).
رفقا، به این کلام توجه کنید! به این گفتار توجه کنید! این نوشته تروتسکی است. و نوشتن درباره لنین.
بنابراین، آیا تعجب آورست، آن تروتسکی، کسیکه با چنین طرز برخورد بیمارگونه ای درباره لنین بزرگ نوشت، کسیکه لیاقت بستن بند کفش های لنین را نداشت، اکنون به یکی از شاگردان پرشُمار لنین – رفیق استالین توهین میکند؟
فراتر از آن، بنظرم که اپوزسیون با تخلیه همه نفرت خود علیه استالین به من افتخار و احترام میدهد. این همانی است که باید باشد. اگر اپوزسیون، که سعی میکند حزب را نابود کند، به تحسین و تمجید از استالین میپرداخت – کسیکه از مبانی اصول حزب لنینیست دفاع میکند- بنظرم عجیب و توهین آمیز میشد.
اکنون در باره «وصیت لنین».
اپوزسیون در اینجا فغان برآورد – و شما هم آن را شنیدید – که کمیته مرکزی حزب «وصیّت لنین» را «مخفی کرد». ما چندین بار در پلنوم کمیته مرکزی و کمیسیون کنترل مرکزی به این موضوع پرداخته ایم، و شما اینرا میدانید.(یک صدا: «چندین بار»). بارها ثابت شده است که هیچکس چیزی را مخفی نکرده است، و اینکه «وصیّت» لنین خطاب به کنگره سیزدهم حزب بود و اینکه این «وصیّت» در کنگره خوانده شد(صداها: «درست است!»، و اینکه کنگره به اتفاق آرا تصمیم گرفت که آنرا منتشر نکند، برای اینکه درمیان دلایل دیگر، خود لنین نمیخواست منتشر شود و درخواست انتشار آنرا نکرد. اپوزسیون همه اینها را بخوبی ما میداند. اما بااینحال، این گستاخی را دارد که اعلام کند کمیته مرکزی «وصیّت» را «مخفی» میکند.
اگر اشتباه نکرده باشم، مسئله «وصیّت» لنین برمیگردد به سال ۱۹۲۴که مطرح شد. فردی بنام ایستمن، یک کمونیست آمریکایی است که بعدها از حزب اخراج شد. این آقا، که با تروتسکیستها در مسکو در ارتباط بوده، برخی از شایعه ها و سخن چینی ها درباره «وصیّت» لنین را برگزید، و به خارج رفت و کتابی با عنوان: « پس از مرگ لنین» را منتشر کرد، که وی در آن بهترین سعی خود را کرد تا حیثیت حزب، کمیته مرکزی و رژیم شوروی را لکه دارکند، و خلاصه اش این بود که کمیته مرکزی حزب ما «وصیّت» لنین را «مخفی» کرده است. باتوجه به این واقعیت که این ایستمن در زمانی که با تروتسکی در تماس بوده، اعضای دفتر سیاسی، از تروتسکی خواستند که خودش را از ایستمن جدا کند- کسیکه به تروتسکی چسبیده و به اپوزسیون رجوع میکند – و تروتسکی را مسئول بیانیه های افترا آمیزعلیه حزب ما درباره «وصیّت» دانسته است. از آنجاییکه مسئله بسیار آشکار بود، درواقع، تروتسکی در بیانیه ایکه در مطبوعات منتشر شد، علنا خودش را از ایستمن جدا نمود. این بیانیه در سپتامبر ۱۹۲۵ در بلشویک، شماره ۱۶ منتشر شد.
اجازه دهید نقل قولی از مقاله تروتسکی را بخوانیم که در آن وی به این مسئله می پردازد که آیا حزب و کمیته مرکزی آن «وصیّت» لنین را مخفی میکند یا خیر. من مقاله تروتسکی را نقل میکنم؛
« ایستمن در چندین قسمت از کتاب خود میگوید که کمیته مرکزی، شماری از مدارک فوقالعاده مهمی را که لنین در آخرین دوره از حیات خود نوشته است، از حزب مخفی کرده است (این موضوع نامه ها درباره مسئله ملی، باصطلاح «وصیّت» و غیره است)؛ برای این امر هیچ نام دیگری بجز تهمت علیه کمیته مرکزی حزب ما وجود ندارد. از چیزیکه ایستمن میگوید، ممکنست پی برد که ولادیمیر ایلیچ آن نامه ها را که ماهیت نصیحت درباره سازماندهی داخلی داشت، برای مطبوعات درنظر گرفته بود. درواقع، این کاملا غیرواقعی است. ولادیمیر ایلیچ در مدت بیماری خود اغلب پیشنهادات، نامه ها، و غیره را به سازمانهای برجسته حزب و کنگره آن میفرستاد. آشکارست که ایستمن نمیگوید تمام آن نامه ها و پیشنهادها همواره بدست آنهایی میرسید که برایشان درنظر گرفته شده بود، و در کنگره های دوازدهم و سیزدهم به اطلاع نمایندگان رسانده شده اند، و همیشه، البته، بر تصمیمات حزب تأثیر لازم را میگذاشتند؛ و چنانچه همه آن نامه ها منتشر نمیشدند، بدین دلیل بود که نویسنده آنها را برای انتشار درنظر نگرفته بود. ولادیمیر ایلیچ هیچ «وصیّتی» باقی نگذاشت، و سرشت نگرش وی نسبت به حزب، همچنین سرشت خود حزب، امکان چنین «وصیّتی» را منتفی میکرد. آنچیزیکه معمولا بعنوان یک «وصیّت» در مطبوعات بورژوازی مهاجر و خارجی و منشویکی (به سبک تحریف نامشخص) به آن اشاره میشود، یکی از نامه های ولادیمیر ایلیچ است که حاوی پند و اندرز به موضوعات سازمانی است. کنگره سیزدهم حزب بیشترین توجه را به آن نامه، مانند همه نامه های دیگر معطوف کرد، و از آن نتایجی مناسب با شرایط و اوضاع آن زمان گرفت. همه صحبتها درباره مخفی کردن یا نقض یک «وصیّت» یک اختراع کینه توزانه است و کاملا علیه وصیّت واقعی ولادیمیر ایلیچ، وعلیه منافع حزب هدایت شده که ایستمن ساخته است.»(نگاه کنید به مقاله تروتسکی «درباب کتاب ایستمن پس از مرگ لنین»، بلشویک، شماره ۱۶، ۱سپتامبر ۱۹۲۵، صفحه ۶۸).
واضح است، شخص فکر میکند که آیا این نقل قول را کس دیگری غیراز تروتسکی نوشته است؟ پس، برچه مبنایی، تروتسکی، زینوویف و کامنف حالا درباره حزب و کمیته مرکزی دروغ میگویند که «وصیّت» لنین را «مخفی» کرده اند؟ دروغ گفتن «مجاز» است، اما فرد باید درک کند که کجا ادامه ندهد.
گفته شده که رفیق لنین در آن «وصیّت» به کنگره پیشنهاد کرده است که باتوجه به « تُندخویی» استالین، باید این مسئله را درنظر گرفت و رفیق دیگری را بجای وی بعنوان دبیرکُل گذاشت. این کاملا درست است. بله، رفقا، من نسبت به آنهاییکه آشکارا و حیله گرانه حزب را تخریب و تجزیه میکنند، با تُندخویی برخورد میکنم. اینرا من هرگز پنهان نکرده ام و حالا هم کتمان نمیکنم. شاید جهت رفتار با انشعابگران مقداری ملایمت لازم باشد، اما این کار از دست من ساخته نیست. در اولین جلسه پلنوم کمیته مرکزی پس از کنگره سیزدهم، من از پلنوم کمیته مرکزی خواستم که مرا از وظایف خود بعنوان دبیرکُل ترخیص کند. خود کنگره به این مسئله پرداخت. این مسئله توسط هر نماینده بصورت جداگانه مورد بحث قرار گرفت، و همه نمایندگان به اتفاق آرا، ازجمله تروتسکی، کامنف و زینوویف، استالین را موظف کردند که در پُست خود باقی بماند.
چه میتوانستم بکنم؟ پُست خود را ترک میکردم؟ این در سرشت من نیست؛ من هرگز هیچ ُپستی را ترک نکرده ام و حق ندارم که اینکار را انجام دهم، برای اینکه این امر فرار از خدمت است. همانگونه که قبلا هم گفته ام، من یک نماینده آزاد نیستم، و هنگامیکه حزب وظیفهای به من بدهد، باید اطاعت کنم.
یکسال بعد، من دوباره از پلنوم تقاضا کردم که مرا از پُست خود رها کند، اما دوباره اطاعت کردم که در پُست خود باقی بمانم.
چه کار دیگری میتوانستم انجام دهم؟
در ارتباط با انتشار «وصیّت»، از آنجاییکه خطاب به کنگره بود، و برای انتشار درنظر گرفته نشده بود، کنگره تصمیم گرفت که آنرا منتشر نکند.
ما تصمیم پلنوم کمیته مرکزی و کمیسیون کنترل مرکزی سال ۱۹۲۶ را داریم که از کنگره پانزده جهت اجازه انتشار این مدرک را خواستند. ما تصمیم همان پلنوم کمیته مرکزی و کمیسیون کنترل مرکزی را داریم که نامه های دیگری از لنین را منتشر کنیم، که در آنها وی به اشتباهات کامنف و زینوویف، دقیقا قبل از قیام اکتبر اشاره کرده و خواستار اخراج آنها از حزب شده است (۲).
آشکار است که صحبت درباره کتمان این اسناد توسط حزب یک تهمت نفرت انگیز است. نامه هایی از لنین در میان این اسناد موجودست که بر ضرورت اخراج زینوویف و کامنف از حزب اصرار دارد. حزب بلشویک، کمیته مرکزی حزب بلشویک، هرگز از حقیقت نترسیده اند. قدرت حزب بلشویک دقیقا در این واقعیت نهفته است که از حقیقت نمیترسد و به چهره حقیقت مستقیم می نگرد.
اپوزسیون تلاش میکند که از «وصیّت» لنین بعنوان برگی برنده استفاده کند؛ اما کافی است که این «وصیّت» خوانده شود تا ببینید که به هیچ وجه برگ برنده ای برای آنها نیست. برعکس، «وصیّت» لنین برای رهبران فعلی اپوزسیون کُشنده است.
درواقع، این یک واقعیت است که لنین در «وصیّت» خود، تروتسکی را به «غیربلشویم» متهم میکند و، درباره اشتباهی که کامنف و زینوویف در قیام اکتبر مرتکب شدند، لنین میگوید که آن اشتباه «تصادفی» نبوده است. این به چه معناست؟ یعنی به تروتسکی که از «غیربلشویسم» در عذاب است، و به کامنف و زینوویف، که اشتباهات آنها «تصادفی» نیست و قطعنا میتواند تکرار شود، از نظر سیاسی نمیتوان اعتماد کرد.
این مشخص است که نه یک کلمه، نه یک اشاره در «وصیّت» درباره اشتباهات استالین وجود ندارد. این «وصیّت» تنها به تُندخویی استالین اشاره میکند. اما تُندخویی بعنوان یک نقص در خط یا موضع سیاسی استالین نیست و نمیتوان آنرا بحساب آورد.
اینهم نقل قول مربوطه در «وصیّت»:
«من به توصیف خصوصیات شخصی سایر اعضای کمیته مرکزی نمیپردازم. من صرفا به شما یادآوری میکنم که حادثه قیام اکتبر با زینوویف و کامنف، البته، تصادفی نبود، اما اینکه آنها را میتوان شخصا برای این امر گناهکار دانست بهمان اندازه ایست که میتوان تروتسکی را بخاطر غیربلشویسم بودن وی مقصر دانست.»
واضح است، شخص فکر میکند.
برگردانده شده از:
The Trotskyist Opposition Before and Now
By: J. V. Stalin
https://www.marxists.org/reference/archive/stalin/works/1927/10/23.htm
منابع:
(۱) –
پلنوم مشترک کمیته مرکزی و کمیسیون کنترل مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی(بلشویک) در ۲۳-۲۱ اکتبر ۱۹۲۷ برگزار شد. در این نشست پیشنویس قطعنامه های ارائه شده توسط دبیرخانه سیاسی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی(بلشویک) درباره موضوعات دستور کار کنگره پانزدهم حزب کمونیست اتحاد شوروی(بلشویک، ازجمله: رهنمودهای تهیه برنامه پنج ساله جهت اقتصاد ملی؛ کار در حومه شهر به بحث گذارده و تصویب شد.
پلنوم انتصاب گزارشگران را تأئید نمود، تصمیم به بحث در حزب را آغاز نمود، و تصمیم گرفته شد که قطعنامههای کنگره پانزدهم را جهت بحث در جلسات حزبی و مطبوعات منتشر کند.
با توجه به حمله رهبران اپوزسیون تروتسکی وزینوویف علیه مانیفیست صادر شده توسط کمیته اجرایی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بمناسبت دهمین سالگرد انقلاب سوسیالیستی اکتبر بزرگ، بویژه علیه موضوع کاربُرد هفت ساعت کار روزانه، پلنوم به بحث در باره این مشکل پرداخته و اعلام کرد دبیرخانه دفتر سیاسی کمیته مرکزی در ابتکار خود در انتشار مانیفیست هیئت اجرایی کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی درست عمل کرده است و خود مانیفیست را تأئید نمود.
پلنوم گزارشی از هیئت رئیسه کمیسیون کنترل مرکزی درباره فعالیتهای فراکسیونی تروتسکی و زینوویف پس از پلنوم اوت (۱۹۲۷) کمیته مرکزی و کمیسیون کنترل مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی (بلشویک) شنید. در طول بحث روی این موضوع در جلسه پلنومی که در ۲۳ اکتبر برگزار شد، ی. و. استالین این سخنرانی زیر را ایراد نمود:
«اپوزسیون تروتسکی در گذشته و حال.» جهت فریب حزب و راه اندازی مبارزه فراکسیونی علیه آن، پلنوم تروتسکی و زینویف را از کمیته مرکزی اخراج کرد و تصمیم گرفت که همه مدارک مرتبط با فعالیتهای تفرقه افکنانه رهبران ایوزسیون تروتسکی – زینوویف را به پانزدهمین کنگره حزب ارائه دهد. جهت دیدن قطعنامه ها و تصمیمات پلنوم، به قطعنامه ها و تصمیمات به کنفرانسها و پلنومهای کمیته مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی قسمت دوم، صفحات ۳۱۱-۲۷۵، سال ۱۹۵۳ مراجعه کنید).
(۲) –
و. آی. لنین، «نامه ای به اعضای حزب بلشویک» و «نامه ای به کمیته مرکزی حزب سوسیال دمکرات کارگران روسیه» (نگاه کنید به چاپ چهارم آثار، جلد ۲۶، صفحات ۱۵۸-۸۸ و ۱۹۲-۹۶).