به یاد ششمین سال جانباختن محمد غریب وسنه

گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام

و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهایتان زخم دار است

با ریشه چه می کنید؟

گیرم که بر سر این باغ بنشسته در کمین پرنده اید

پرواز را علامت ممنوع می زنید

با جوجه های نشسته در آشیان چه می کنید؟

گیرم که می کشید

گیرم که می برید

گیرم که می زنید

با رویش ناگزیر جوانه ها چه می کنید؟

۶ سال پیش در چنین روزی، پدرم محمد غریب وسنه در پی دسیسه سپاه پاسداران و اداره اطلاعات رژیم با یکی از ساندیس خورهایش، مختار نسیم، در روستای گویزه کویره از توابع مریوان در منزل نامبرده به قتل رسید. پس از گذشت شش سال هنوز رژیم اسلامی از ارایه هر گونه مدرک و اظهار نظری در مورد این جنایت خودداری می کند و مزدوران رژیم با تهدید و ارعاب از پیگیری پرونده این جنایت جلوگیری به عمل می آورند. به گفته شاهدان این حادثه در حالی که پدرم مورد اثابت گلوله مزدوران رژیم قرار گرفته بود وی را در منزل مختار نسیم رها کرده اند تا در اثر خونریزی جان اش را از دست بدهد. در ششمین سالگرد جانباختن پدرم جا دارد یاد وی را گرامی بداریم که قربانی خشونت سازمانیافته دولتی شد. وی تنها قربانی خشونت دولتی در ایران نبود، بلکه قربانی تروریسم دولتی نیز شد.

محمد غریب وسنه (پدر نگارنده) اولین و آخرین کسی نبود که قربانی قتل عمد دولتی در زیر حاکمیت جمهوری اسلامی شد. ایران یکی از معدود کشورهایی است که هنوز هم این شیوه قرون وسطایی، شنیع و ضدانسانی از مجازات را به اجرا درمی آورد. اگرچه جمهوری اسلامی با وقاحت هنوز هم از این حکم غیر انسانی دفاع می کند، ولی مبارزه علیه اعدام نیز دست آوردهای فراوانی را در این زمینه در بر داشته است. همواره در داخل کشور و در خارج فعالیت و مبارزه بی وقفه ای در جریان بوده است. این مبارزه دست رژیم را از جان انسان های بسیاری کوتاه کرده است. نگاهی به آمارهای اعدام در ایران این امر را به روشنی نشان میدهد:

سیستم قضایی رژیم اسلامی در همان سال ۵۶۷ را در زندان هایش به جوخه های دار سپرد (سازمان عفو بین الملل، ۱۳۹۹). براساس آمارهای سازمان حقوق بشر ایران جمهوری اسلامی تنها در سال ۲۰۱۹ قریب به ۲۸۰ تن را در زندان اعدام کرد (گزارش سالانه سازمان حقوق بشر،۱۳۹۹). گفته می شود که بیش از ۸۰٪ اعدام ها تحت نام قصاص اعمال می شود. از زمان به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی در سال ۱۳۵۷ بیش از ۱۵۰ مخالف سیاسی در زندان ها، در میدان جنگ انقلابی در کردستان و در خارج از کشور توسط عوامل جمهوری اسلامی به قتل رسیده اند. در شرایطی که هیچ مرکز بین المللی و مستقلی در ایران وجود ندارد تا آمار واقعی این اعدام ها را تصدیق کند، انتظار می رود قربانیان حکم اعدام در ایران بسیار بیشتر از این ها باشد و آنچه امروز از طریق سازمان های مدافع حقوق بشر در شبکه های اجتماعی می شنویم نوک کوه یخی باشد.

اگرچه پدرم بعد از وقوع یک حادثه و درگیری با یکی از پاسداران رژیم اهل روستایه نشکاش از توابع مریوان مجبور به مخفي شدن شد اما وی

به مدت ۵ سال توسط مردم دلسوز و زحمتکش در کردستان عراق و ایران با جان و دل از دست مزدوران رژیم محافظت شد. تنها راهی که برای وی در پیش بود این بود که تا جایی که می تواند مقاومت کند و خود را از نیروهای رژیم دور نگه دارد. البته نبایستی از یاد برد که محمد غریب وسنه می توانست به یکی از کشورهای اروپایی پناه ببرد و یا با اسم و نام دیگری در کردستان عراق مخفي شود. کما اینکه به مدت شش ماه خویشاوندان و دوستانش وی را کردستان عراق در آغوش خویش از دست رژیم محافظت کردند.

محمد غریب وسنه تنها یک بار به کام مرگ نرفت. در طول ۷ سال پیشمرگایتی در کومه له بارها به خطر مرگ را به آغوش کشد. بعد ار برگشتنش به شهرها دهها بار به عنوان کولبر با خطر مرگ روبرو شد. دهها نفر از کاسبکاران و دوستان اش یا قربانی مین گذاری مرزهای رژیم با عراق شدند و یا توسط نیروهای رژیم مورد اثابت گلوله قرار گفتند. پیکر دهها تن را بر دوش خود به روستاهای نزدیک مرز مانند ساوجی و میرگه دریژ و نچی و مرز گوخلان حمل کرد و به خانواده هایشان تحویل داد. یک بار خود همراهش بودم وقتی نیروی انتظامی در روستای میرگه دریژ در مرز گوخلان به سوی ما تیراندازی کردند و یکی از همراهان ما جانباخت. پدرم در مراسم تشیع جنازه ایشان سخنرانی ای ایراد کرد و بعد از آن تمامی تلاش اش را نمود تا عوامل این حادثه در چهارچوب تنگ قوانین جمهوری اسلامی هزینه این تیراندازی به سوی وی و محروم کردن فرزندانش از پدری را بپردازند.

توصیف کردن شرایط سختی که پدرم در ۵ سال آخر عمر پر ثمرش تجربه کرد با کلمات قابل توصیف نیست. ولی وی در کانون این سختی و دشواریهای زندگی آبدیده شده بود. هرگز این دشواریها نتوانست خنده را از روی لب هایش بزداید. در هر مجلسی حضور پیدا می کرد شادی و نشاط را با خود می برد. حضورش در آهنگ های رقص و پایکوبی شادی فضای دیگری به آن مجلس می بخشید.

پدرم انسان بود. همه خصوصیاتی را دارا بود که هر انسان شریفی داراست . ولی انسانی بود که در عمل این پند را دنبال کرد: حق گرفتنی است نه دادنی. به معنای واقعی کلمه تسلیم ناپذیر بود. زمانی که من از اردوگاه با وی در تماس بودم همیشه می گفت: تا آخرین نفسم در این سرزمین خواهم ماند و آن را ترک نخواهم کرد. به واقع هم تا زمانی که قلب مالامال عشق اش به خانواده و سرزمنش توسط جلادان رژیم جمهوری اسلامی از تپش افتاد راهی را دنبال کرد که آگاهانه برگزیده بود. اراده آهنینش در تعقیب خواسته هایش و مبارزه کردن برای اهدافش غیرقابل توصیف بود. رژیم چندین بار توسط عوامل و جاسوس هایش توطیه کرد تا وی را به دام بیااندازد ولی هر بار با شکست ناکام ماند. زمانی که محمد غریب وسنه بعد از گذشت چندسال با زحمت مردم منطقه از دست رژیم در امان ماند و رژیم نتوانست به وی دست یابد. رژیم فشارهایش را بر روی خانواده ام تشدید کرده بود. رژیم برادرم را دستگیر و وی را گروگان گرفت. ولی پدرم نیز مصمم بود راهی را که انتخاب نقوده بود تا به آخر بپیماید.

پدرم محصول مبارزه اتحادیه دهقانان علیه خوانین و مالکان منطقه بود. نفرت وی نفرت طبقات ستمکش (کارگران و زحمتکشان) از طبقات ستمگر (اربابان صاحب زمین و سرمایه داران) بود. راهش هم راه مبارزه طبقاتی بود. زمانی که احزاب کمونیست و طبقه ستمکش از جامعه کردستان تبعید شده بودند و مبارزه مسلحانه در رکود بود وی مصمم بود با دست خود حق خود را از دست ستمر بگیرد.

سرانجام مختار نسیم و برادرش امید نسیم پدرم را در ازای آزادی سامان نسیم که چند سال پیشتر در یک درگیری میان نیروهای پژاک با سپاه پاسداران دستگیر شده بود را به دام جنایتکاران اسلامی انداختند. علیرغم هزینه ها و دام و دستگاههای عریض جاسوسی رژیم توده های مردم کردستان وی را به مدت ۵ از دست نیروهایش حفاظت کردند. این تنها حوشه ای از نفرت و بیزاری مردم کردستان از نیروهای سرکوبگر جمهوری اسلامی است. این نشان از عدم نفوذ جمهوری اسلامی علیرغم دستگاه عریض و طویل سرکوب و فریبش در طول نهل سال گذشته دارد. این نشان از کاردانی و جسارت و محبوبیت پدرم در منطقه مریوان و کردستان عراق دارد. این همان همبستگی تاریخی است که مردم کردستان ایران و عراق در طول تاريخ از خود نشان عاده اند. همین توده ها نیز در سر بزنگاه تاریخی شر این رژيم را با تمام دستگاههای سرکوب و خرافه و مزدوران و پاسدارانش را از شر خود کم خواهند کرد.

توصل به توطیه با برادر سست عنصر سامان نسیم تنها نشان از اوج اصتیصال و عدم مشروعیت جمهوری اسلامی در کردستان است. رژیم جمهوری اسلامی به مدت بیش از چهار دهه در کردستان دستگاه های سرکوب و امنیتی خود را مستقر کرده است ولی به مدت ۵ سال دستشان از پدرم دور ماند. بدون شک جان پدرم را مردم مبارز و شریفی حفظ کردند که خانه های خود را به پناهگاه وی بدل کردند و شب و روز نگهبانی پدرم را می دادند. همانهایی که دهها کیلومتر آزوقه را بر دوش خود حمل می کردند تا به وی برسانند. در فردای ایجاد کوچکترین فضای سیاسی همین افراد و انسان های آزاده و عاصی از ستم گور رژیم و مزودارنش را می کنند و د دست اندرکار تغییرات سیاسی و اجتماعی خواهند بود .

درس اساسی این حکایت برای امروز این است که در شرایطی که امروز جمهوری اسلامی احزاب سیاسی در کردستان عراق تهدید می کند آن ها بایستی به همبستگی همین مردمی متکی باشند که پدرم را ماهها در کردستان عراق و سالها در کردستان ایران از دست رژیم محافظت کردند. در شرایط مریضی کاروانهایی را به راه انداختند تا وی را مخفیانه به بیمارستانهای سنندج منتقل کنند و بعد از درمان وی را به منطقه خود بازگردانند. این تنها یک نمونه از حماسه آفرینی مردم کردستان علیه نیروهای سرکوبگر و اشغالگر جمهوری اسلامی در کردستان است. در طول سه دهه گذشته خانه های مردم زحمتکش کردستان همیشه مامنی برای نیروهای پیشمرگ بوده است. حتی پیشبرد مبارزه مسلحانه نیز به پشتیبانی توده ای نیز نیازمند پشتیبانی همین جوانان و مردم زحمتکش عاصی از ستم است.

توجیه دولت های خودکامه و استبدادی برای اعدام برقراری امنیت در جامعه است. در جهان امروز صدها تحقیق علمی در این مورد انجام گرفته است و قریب به اتفاق تمامی این تحقیقات عکس این امر را نشان می دهد. دولت ها با این توجیه در واقع درصدداند مخالفین خود را سرکوب کنند و فضای رعب و وحشت بر جامعه حاکم نمایند. تجربه دست آوردهای طبقه کارگر و نیروهای آزادیخواه و مترقی در کشورهای پیشرفته سرمایه داری به روشنی نشان می دهد که ادعاهای این دولت ها دروغی بیش نیست. دولت سرمایه داری اسلامی ابزار سرکوب را با ابزار فریب یعنی دین یکی کرده است. در کشورهای اروپایی به رغم خدمات اجتماعی محدودی هم که وجود دارد آمار جرایم بسیار کمتر از ایران زیر حاکمیت رژیم اسلامی و کشورهای مذهب زده دیگر خاورمیانه است. آسیب های اجتماعی در این کشورها بسیار کمتر از ۲۰۰ سال پیش است که دین حکمرانی می کرد. به عنوان مثال در آمریکا در ایالت هایی که حکم ناانسانی اعدام اعمال می شود آمار قتل و آسیبهای اجتماعی بسیار بیشتر از ایالت هایی است که حکم اعدام در آن ملغی شده است.

۱۵ روز پیش روز جهانی علیه حکم اعدام بود. امروز و در سالروز مرگ پدرم بار دیگر یاد وی را گرامی می دارم و مخالفت خود را با این حکم غیر انسانی و قرون وسطایی و تروریسم دولتی ابراز می دارم.

نه می بخشیم و نه فراموش می کنیم!

آکام بسیم

۴-۸-۱۴۰۰

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate