از شوراگرایی تا شورا و اشاره به یک آسیب شناسی 

ملاحظه های مسئولانه ی رفیق نادر کلهری به نوشتار «دو رویکرد در برابر سازمانیابی شوراگرایی و  روشنگری پیرامون هفت تپه» از نگارنده، با رویکردی سازند که به بایستگی باید الگوواره ی از دیالگوک و نقد درآید و شایسته تر آنکه سپاسمندانه به پیشوازش شتافت. ازهمین روی برای روشنگری نکاتی می پردازم که در نوشتارم ابهام آفرین دریافت شده اند.  در اینجا لازم است نخست فشرده به بخش دوم نوشتار پیشین بپردازم و پرداختن مبسوط به ماجرا را به مجال و مکانی مناسب وامی گذارم.     

در بخش دوم نوشتار پیشین به «یک تلاش» اشاره شده بود و نه به یک گرایش سندیکایی!

نوشته بودم «گذشته از دو گرایش بالا، تلاش دومی خودنمایی کرده که یک گرایش به شمار نمی آید، بلکه از منافع شخصی طلبی و سوء استفاده جویی سرچشمه می گیرد و چنین تبلیغ می کند که گویا عده ای سندیکایی هستند و عده ای شورایی». به این بیان که این تلاش، پشت نام سندیکا سپر گرفته است و می کوشد تا برای دستیایی به منافع فردی خود، جنبش را «دوقطبی» جلوه دهد. به روشنی نوشته شده بود که: «این تلاش، تنها از سوی یکی از فعالین شناخته شده و بازنشسته ی [سندیکای بازنشسته] کارگران هفت تپه در یک سوی و در سوی دیگر دو نماینده ی پیشین که هردو به دفاع سیاسی- ایدئولوژیک حافظ این مناسبات و سیستم امنیتی کارفرما و دولت پیوسته اند، پشتوانه می گیرد.» به راستی باید افزود که از سوی چهار نفر از نماینده گان پیشین سندیکا که سه نفر آنان به قطب سرمایه پیوسته اند (سه نفر به کارفرما و  سیستم سرکوب و به شورای اسلامی کار) و یک نفر بازنشسته که خود را صاحب سندیکایی که دیگر در میان نیست معرفی می کند. 

بخش دوم نوشتار من از سوء استفاده از نام سندیکا توسط نماینده بازنشسته هفت تپه و از یک تلاش نام برده شده، که می کوشد تا به هدفی غیر هفت تپه ای، یک کانال تلگرامی را به نام «سندیکای هفت تپه»، در برابر تمامی ساختارهای فعال و موجود کارگری، نمونه گرایش شوراگرایانه مجمع نمایندگان کارگری درهفت تپه، سندیکای شرکت واحد… و کانال مستقل کارگران قرار دهد. شاید همین دو موضوع  آورده شده در نوشتار پیشین- گرایش های شورایی و سندیکایی بخش نخست و تلاش های سوء استفاده جویانه- زیر نام «سندیکای هفت تپه» سبب ابهام شده است. برای ابهام زدایی، پرداختن به جزییات و تمامی جوانب و اسناد مربوط به این بخش را به مجال و مکانی  دیگر وامی گذاریم.

نوشتار پیشین در بخش دوم به موردی زیر نام «سندیکای هفت تپه» و اکنون بازنشسته که تنها نامی از آن باقی است و آن هم در دست یک نفر، اشاره دارد که سندیکایی بازنشسته را مانند یک قطب در برابر رویکردهای شورایی از جمله مجمع نمایندگان کارگران هفت تپه و کانال مستقل کارگران قرار داده، آن را منتسب به خارج می کند، به نام سندیکا توهم می آفریند و به اراده و آگاهی و خرد کارگران توهین می کند و وانمود می سازد که  آنچه در هفت تپه از جمله فعالین کارگری زیر تیغ نیروهای سرکوب انجام می گیرد، به فرمان اوست. و با این وانمود سازی های غیرمسئولانه و ناراست، اهدافی بسیار مذموم را پی می گیرد و سندیکای کارگران شرکت واحد تهران و حومه و نمایندگان و تلاشگران دارای اعتبار و احترام و اعتماد آن را از جمله سپر قرار داده است. نوشتار من، این ترفند را آسیب رسان ارزیابی کرده و هشدار می دهد. نوشتار پیشین به هیچ روی، دیگر سندیکاها و مجامع کارگری را  قطب رویکرد شورایی قلمداد نمی کند.

پیرامون بخش نخست نوشتار پیشین

رفیق گرامی، نادر کلهری به درستی اشاره کرده اند که گفتگو پیرامون «دو رویکرد در برابر سازمانیابی شوراگرایی… تنها در کلاب هاوس ها نبوده بلکه در گستره ی جنبش کارگری…»  جاری بوده است. هسته ی مرکزی نوشتار من نیز بر همین واقعیت اشاره دارد و عنوان نوشتار: « دو رویکرد در برابر سازمانیابی شوراگرایی» نیز همین را می رساند. در این نوشتار بر «رویکرد شوراگرایانه» و «رویکرد شورایی» سخن رفته است و نه شورا. در آن نوشتار، «رویکرد» را همردیف با «به سوی»، «در جهت» و «روی به»، «گرایش به»ووو به سان صفت شورایی و نه به سان نام  خود شورا به کار برده شده است. این کاربرد، نسبت به ایستایی گراییِ صنفی، سرشتی دگرگونه و جنبشی دارد، یعنی به پیشرونده گی سخن دارد. من به این دیدگاه گرایش دارم که گرایش شوراگرایانه “چهره بارز جنبش کارگری” و “سازمانده اعتصابها ، اعتراضها ، همایشها ، و شعارها و تاکیکها و آزمون و خطاها” می باشد. این به معنای نفی تلاش های گرایش صنفی که تلا ش میشود بر آن نام سندیکا داده شود نیست. به این برداشت نیستم که صنفی گرایی چهره بارز جنبش کارگری و اجتماعی است. کاربرد «چهره ی بارز»، خود بازگو گننده به رسمیت شناسی و تایید گرایش های دیگری است که چهره ی بارز نیستند. در آن نوشتار، به «چهره بارز» اعتصاب های هفت تپه از سال ۹۶ تا کنون اشاره شده، از مجامع عمومی و خرد جمعی در اعتصابهای پولاد اهواز، هفت تپه ووو که از سال ۹۶ و ۹۷ تا کنون جاری بوده و با حضور جمعی و طبقاتی بخش پیشتار کارگران و خواست های تهی دستان سراسر ایران (نمونه پشتیبانی از جنبش کارگری در تمامی شاخه های کارگری، زنان، زندانیان سیاسی، بازنشسته گان، آموزگاران، پرستاران، دانشجویان، کولبران ووو). این دیدگاه شوراگرایی را ضرورت شرایط کنونی جنبش و همخوان با سطح مبارزه و خواست ها و برآمدهای جنبشی کارگران می داند که صنفی گرایی را پاسخگو نمی یابد. این رخداد را می توان همانند شعر نیمایی دانست که به ضرورت پاسخگویی به  نیاز و بیان هنری و حسی و عاصفی و ادبی زمانه به میان آمد و قافیه را در هم شکست. و به بیان مولوی،

 مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا

قافیه و مغلته را گو همه سیلاب ببر

پیدایش رویکرد شوراگرایی، جنبشی اراده گرایانه و ولونتاریستی نیست، بلکه ضرورتی است آگاهمندانه که همانند مبارزه کارگری در هفت تپه از درون خود طبقه کارگر فرا رویید و خودآگاهانه و با هزینه و تلاش بسیار، مادیت و عینیت یافت. زیرا که «تئوری زمانی مادیت می یابد که توده گیر شود.» تلاش نوشتار من آن بود که در این شرایط،  پافشاری بر اتحادیه های صنفی و سندیکالیستی رویکردی  تثبیت گرایانه است و تنها چانه زنی های روزمره را بازتولید می کند تا مناسبات استثمارگرانه و استبدادگرانه ی سرمایه داری بقا یابند. این سیاست، از زمان چارتیست ها از دهه ۱۸۳۰ تا کنون در آنجا که بر تارک و چشم انداز خویش، لغومالکیت خصوصی بر ابزار تولید نداشته، نقشی بازدارنده و رفرمیستی داشته اند. این صنفیت جداگانه و انتزاع از هرگونه خصلت فرارونده از چارچوب مناسبات بورژوایی، دستیابی به سقف رفرمیسم را پیش برده اند. سندیکای شرکت واحد و برخی نهادهای فرهنگیان و آموزگاران و بازنشسته گان و خیزش های زنان، دادخواهان، دانشجویان و نهادهایی در محلاتِ برخی شهرهای کردستان، همگی با خرد جمعی و نه صنفی و سندیکالیستی، بلکه از گونه (ژانر) شوراگرایی برخورداند. 

نگرش کلهری عزیز با این مفهوم شوراگرایی نوشتار من همراستا  بوده، اما ایشان فرمولبندی را ابهام آمیز یافته و  شوراگرایی و خرد جمعی را با شورا در آن نوشتار یکسان می یایند. در حالیکه چنین نیست، به این گفتاورد از نوشتار من اشاره می کنند: ”اما باید صنفی گرائی را رها کرد، به جای دوسه نفر و بازمانده ی منتخبین یک مجمع عمومی هر چهار سال یکبار در چارچوب یک تشکل معین ، با رویکرد شوراگرایانه هر روزه ده ها وصدها و هزاران کارگر را در تصمیم گیریها مشارکت داد.”  این یک فراز ایجابی و کنکرت و دور از هرگونه انتزاع و کلی گویی است و از یک ضرورت طبقاتی  – مبارزاتی سخن می گوید. این بیان، به جای صنفی گرایی که سرنوشت کارگران را به ۴ سال یا تا اطلاع ثانوی و سالهای سال بعد به چند نفر می سپارد، جنبش کارگری را به ضرورت شوراگرایانه، نمونه خرد جمعی و مجامع عمومی (زیر هر نام، اما با دخالتگری هرچه بیشتر کارگران در رویکرد جمعی) متوجه می سازد. بنابراین، در هیچ  جایی از نوشتار مورد گفتگو «دیدگاه شوراگرایانه به جای شوراها و نظایر آن» یکسان گرفته نشده  است. 

برای روشنگری، به ناچار بار دیگر، فرازی تکراری از نوشتار پیشین را به گواهی می آورم:

«با رویکرد شورایی و رها کردن صنفی گرایی است که با خرد جمعی و مشارکت هرچه بیشتر از کارگران، باید و می توان امور مبارزات جاری را به پیش برد. این که به جای دو سه نفر که بازمانده ی منتخبین یک مجمع عمومی می باشند و هرچهارسال یکبار در چارچوب یک تشکل معین انتخاب می شوند و اراده، خواست ها و قضاوت نهایی را بنام همه و به دور از همه تعمیم می دهند، هر روزه ده ها و صدها و هزاران کارگر در تصمیم گیری های ما مشارکت می کنند، عمل مذکور نمونه و عینیت یابی بارزی از رویکرد شورایی است. اینکه تمرین شود که به جای چند نفر محدود، با الگوی سنتی و بورکراتیک و رئیس و معاون و غیره، افراد هرچه بیشتری به مجمع تصمیم گیرندگان و سازمان دهندگان افزوده شود، یعنی رویکرد شورایی. اینکه جمع فعال کارگری به این فرهنگ و دانش و آگاهی برسند و عمل کنند که باید پیوسته و هر روز بیش از پیش، افراد بیشتری را در تصمیم گیری ها، مداخله گری ها،  دخالتگر باشند و پرورده شوند، یعنی رویکرد شورایی. خلاصه کلام آنکه پیش از سازمانیابی شورای کارگری در یک شرایط انقلابی، ضروری است و لازم نیست که به شکل های بسته و تنگ و سنتی و بورکراتیک و هر روز کاهنده ی یک عده نخبه یا به هرسبب انتخاب شده، تن سپرد و به انتظار اقدامات آنان تا همه ی امور را  به نیابت از کارگران انجام دهند و بدون دخالتگری و خرد جمعی کارگران تصمیم بگیرند. بدیهی است که  در این روش محدودیت گرا، به ویژه در شرایط حاکمیت استبداد سرمایه و ایدئولوژیک حاکم، علاوه بر افزایش خطر امنیتی و پلیسی برای همان منتخبین، به طور طبیعی، درجه خطا و انحراف و تکروی و خود را به نیابت از هزاران  کارگر پنداشتن، احتمال فساد پذیری و سوء استفاد های شخصی، افزایش می یابد…»

در نوشتار پیشین، از «شرایط جاری، با توجه به اینکه ما به سوی  شرایط انقلابی و اعتلاء جنبش کارگری پیش می رویم» نام برده شد و از وجود شرایط انقلابی سخنی به میان نیامده. در نوشتار پیشین، افزوده شده بود که در چنین شرایطی می توان «شوراگرا بود و این دیدگاه را ترویج کرد، هرآنجا که امکان پذیر، زمینه ساز آن و بستر آفرین بود.» نگرش مخالف این بیان شوراگرا، باید براین امر باورمند باشد که شرایط رکود برقرار است و نه به سوی اعتلاء. با چنین نگرشی، نباید به سوی رویکرد شوراگرایانه پرداخت. در این صورت گزینه ای در برابر این ضرورت برای باورمندان این دیدگاه باقی نمی ماند و تنها همانا صنفی گرایی و سندیکالیسم است که گزینه می شود.

رفیق عزیز ما، نادرگرامی نوشته اند: «متاسفانه ایشان [منصوران] بحث ریشه دار سندیکا و شورا را “”دوقطبی” دانسته و زحمات تلاش گران سندیکایی را در جنبش کارگری بی مقدار تلقی نموده…» باید یادآور شد که شورا و حتا روند شوراگرایانه و اتحادیه های صنفی درچارچوب و مناسبات سرمایه داری  در دو قطب قرار گرفته اند. شورا ماهیتی خودمدیریتی دارد و ظرفیت فرارفتن از دورباطل اسارت و استثمار را دارد، اما اتحادیه های صنفی و سندیکاهای تشکیل دهنده آنها در این دور باطل می مانند. تا آنجا که به ایران مربوط است، در سالهای اخیر مجمع نمایندگان کارگری درهفته تپه و نیز سندیکای شرکت واحد، و حتا کانون های صنفی معلمان در رویاروی هم قرار نگرفته اند! 

با دوباره خوانی نوشتار خود، گذاره ی زیر را یافتم:  

«اعضائ هیئت مدیره  سندیکای پیشین، پنج تن از نمایندگان خوش نام و شناخته شده ای سندیکایی که از دوره ی بنیانگذاری خود در سال ۱۳۸۷ تا  سال ۱۳۹۶ در راه مطالبات کارگران مبارزه کرده و هزینه های بسیار داده و دست آوردهای ارزنده ای داشته، سرانجام با افتخار بازنشسته شده اند.» این ۵  نماینده پیشین ، واقعا بازنشسته شده اند و کارگران هفت په که همه روزه در همایش و فریاد هستند بیش از هر کس دیگری می دانند که سالهاست اینان بازنشسته شده اند و سندیکایی در میان نیست.

در نوشتار پیشین، نیز افزوده شده بود: « کافی است تا به تجربه کارزار، جنبش کارگری در هفت تپه، هپکو، پولاد اهواز و نقش شورای سازماندهی اعتصاب ها و مجامع عمومی که اکنون به مدت بیش از دو ماه در افزون بر صد مرکز صنعتی و خدماتی کارگران پیمانی در پروژه های  نفت و گاز و پتروشیمی جاری است بنگریم.»

«کارگران رزمنده فولاد و هپکو و تراکتور سازی تبریز و دشت مغان و عسلویه و همه ی اعتصابیون سراسری سه ماهه و جاری پیمانی و پروژه ای، کانون های کارگران بازنشسته و بخش هایی از نهادهای معلمان نیز با چنین رویکرد و کاربرد مجمع نمایندگان، خرد جمعی، مشارکت  کارگری و طبقاتی، و رویکرد شوراگرایانه داشته اند. سندیکای پیشتاز کارگران شرکت واحد تهران و حومه، در برهه های گوناگون، هرچند زیر نام سندیکا، همزمان پیشبرد خواست ها و مطالبات کارگران را مطرح و درخواست کرده و وظیفه مند بوده و نیز با خردجمعی و مشارکت و همراهی اعضا، فراتر از صنفی گرایی از خواست های دیگر بخش های طبقه کارگر با جنبش های اجتماعی، زنان دانشجویان، کولبران، بازنشسته گان کودکان کار، و… پشتیبانی کرده و همبستگی نشان داده است.» در فرازهای بالا از دستاوردها و عملکردی نهادهای کارگری زیر هر نام از جمله سندیکا ارزشگذار یو پشتیبانی شده است. بنا به گفتاوردهای بالا،«زحمات تلاش گران سندیکایی را در جنبش کارگری بی مقدار» شمرده نشده بلکه ارزشگذاری شده اند.

نادرکلهری عزیز به درستی اشاره کرده است که: «از جمع شدن حتی دو یا سه کارگر باید حمایت کرد، از هرنوع تشکلی چه در قالب سندیکا یا اتحادیه و… که در چنین شرایطی کارگران موفق به ایجاد آن میشوند پشتیبانی کرد، از حرکت کارگران و سایر اقشار اجتماعی در مسیر ایجاد هر نوع ارتباط و پیوند سراسری استقبال کرد و در راه هدایت و ارتقا آنها به سطحی که از خواسته های صرفا صنفی و اقتصادی فراتررفته و از یک طبقه درخود به صورت عینی به طبقه ای برخود تبدیل شوند کوشا بود». و باید افزود که نه تنها از هرگونه سازمانیابی کارگری پشتیبانی کرده و ضروری دانسته، بلکه از بازسازی سندیکایی راستین و پاسخگو به ضروریات و پی گیر مطالبات کارگری، مدافع خواست ها و با فراخوانی مجمع عمومی از کارگران و گزینش نمایندگان برگزیده از سوی کارگران نیز باید پشتیبانی کرد.

عبا س منصوران  ۸ مهر۱۴۰۰

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate