الجزایر: گفتوگو با ایس، یک زن آنارکافمینیست
پرسش: تو یک فمینیست در الجزایر هستی. جنبش مردمی الحراک که بیش از دو سال به درازا کشید و مدتی با بیماری دنیاگیر متوقف شده بود دوباره از سر گرفته شد. چگونه به عنوان یک فمینیست در آن شرکت میکنی؟ گفته میشود یک «حلقه فمینیست» در آن وجود دارد.
پاسخ: کشور از ۲ فوریه ۲۰۱۹ وارد یک انقلاب اجتماعی شد، هر چند خودجوش و مستقل بود اما هماهنگی داشت و مطالباتی را مطرح کرد. الجزایر متکثری را در این جنبش میبینیم که یک نیروی قاطع و مسالمتجو را در برابر قدرتی ویرانگر قرار داده است. بلوغ و همبستگی اجتماعی نظم حاکم را پریشان کرد. این الحراک است که قدرت را دچار تشتت کرده است.
من به عنوان فعال فمینیست مطالبات شهروندی خود را درون جنبش مردمی مطرح میکنم. مطالبات صرفاً فمینیست هستند، چرا که به نظرم مسائل زنان اضطراریاند و هیچ بخشی از جامعه نمیتواند واقعاً آزاد باشد بی آن که زنان آزاد باشند. من علیه هر گونه سلطهی جنسیتگرا، از جمله مردسالاری، مبارزه میکنم که همه جا در جامعه ما وجود دارد و خود را به همه عرصههای زندگی تحمیل میکند. در باره حلقه فمینیست باید بگویم که هر چند عضو یک انجمن فمینیست هستم، اما وقتی در الحراک فعالیت میکنم نامی از آن نمیبرم و مستقلاً حضور دارم. امروز میتوانم در کنار سوسیالیستها باشم، فردا کنار کمونیستها بی آن که مرا تبدیل به سوسیالیست و کمونیست بکند، زیرا یک شهروند کاملاً مستقل هستم که در کنار اقلیتهای مختلف قرار میگیرم.
پرسش: چگونه مطالبات ویژه زنان در راهپیماییها پذیرفته شد؟ برخی از «ترقیخواهان» گفتند که باید متحد باقی ماند و اکنون زمان مطرح کردن چنین مطالباتی نرسیده است. در این باره چه فکر میکنی؟
پاسخ: بله این مسئله مطرح شد و من به عنوان یک انسان و شهروند سرخورده شدم. به ما همیشه میگویند:«الان وقتش نیست»، جملهای که از زمان استقلال تاکنون میشنویم. با این حال ما از تاریخ درس گرفتهایم و دیگر نخواهیم گذاشت اشتباهات گذشته تکرار شوند. مطالبات ما هم فوریاند و هم برای بقای ما لازم هستند. هیچ دمکراسی بدون برابری وجود ندارد، وگرنه مزاحی بیش نیست. دیگر بس است، آنانی که مطالبات ما را نفی میکنند بهتر است بروند دربارهی دمکراسی پژوهش کنند.
مبارزه سخت است. بیان مطالباتی که در هیچ جریان فکری در الجزایر ابراز نمیشوند ما را تنها به نظر میرساند. این به اصطلاح ترقیخواهان که مطالبات فمینیست را خفه میکنند ما را مصممتر کردهاند.
پرسش: وضعیت کنونی زنان در الجزایر چگونه است؟
پاسخ: بسیار سخت و خشونتبار است. تجاوز اخیر به ۹ زن معلم در برجباجیمختار یکی از نمودهای آن است. خشونت علیه زنان یک مسئله جهانیست که میلیونها نفر از آنان را دربرمیگیرد، حال فرهنگ، تعلق اجتماعی و سطح آموزش هر چه میخواهد باشد.
ما حتا برای جا انداختن واژهی «زنکُشی» مشکل داریم. رسانهها باید این کلمه را بپذیرند. این بخشی از مبارزه من به عنوان روزنامهنگار و فمینیست است.
انتشار نتایج تحقیقات و بررسیهای فراوان، فشار بر جنبشهای زنان و انجمنهای دفاع از حقوق انسانها میتوانند پیشرفتهای مهمی جهت قانونگزاری در این زمینه به ارمغان آورند، اما ما باید بیشتر بسیج کنیم و پشتیبانی شویم.
دادههای موجود در الجزایر بسیار اندک و جزئی هستند. البته آماری هست که آنها هم با فعالیت انجمنها به دست آمدهاند. این آمارها نشان میدهند که اینجا مانند بیشتر نقاط دیگر، زنان در محیط خانوادگی در معرض بیشترین اشکال خشونتها قرار دارند. قانون خانواده زنان را در خانواده و بیرون از آن به یک موجود صغیر همیشگی تبدیل کرده است. برای مثال نابرابری زنان در ارث و این که دارای سهم کمی هستند، وضعیت اقتصادیاشان را چنان کرده است که یک زن «تقریباً» هرگز برابر با یک مرد نیست. زنان باید توانمندسازی شوند و به استقلال اقتصادی دست یابند، اما برای این مهم باید بتوانند از کانون خانوادگی خارج شوند و تحصیلات داشته باشند تا بتوانند کار کنند. اکثریت زنان با فشارهای گوناگون اقتصادی و اجتماعی وادار به ازدواج میشوند و به ابزار تولید مثل تبدیل میگردند. این اصل مردسالاریست. یک تحقیق نشان میدهد که الجزایر بیشترین تعداد مهندسان زن را دارد، در حالی که فقط ۱۸% زنان در بازار کار هستند.
پرسش: میتوان مبارزات دهههای اخیر زنان الجزایر را به ۳ دوره بزرگ تاریخی بخش کرد. دوره مجاهدات، دوره نسل «بیست سال برکات» و نسل تو که دوره شبکههای اجتماعی و اینترنت است. پیوستگی شما با گذشته چیست؟
پاسخ: من از نسلی هستم که رک و راست «لغو قانون خانواده» را مطرح کرد نه آن کسانی که خواهان «اصلاح» آن شدند. قانونی که تحقیرآمیز است اصلاحشدنی نیست. من متأسفم که این مسئله شکافهایی در جنبش فمینیست الجزایر ایجاد کرد. هنوز کسانی هستند که پس از سالها مبارزه و تجربه خواهان اصلاحاتی بیهوده در حاشیه هستند. وضعیت زنان بهتر نشد. پس فعالیت «بیست سال برکات» با خواست برچیدن قانون خانواده ادامه پیدا کرده است و انجمن کمک به زنان و انجمن فرزندان فاطمه نسومر که من عضوش هستم میگویند: قانون خانواده، دیگر بس است.
پرسش: آیا موضوعات مسئلهساز و مطالبات جدید فمینیست وجود دارند؟
پاسخ: بله، البته. ما شاهد برآمدن مبارزه جدیدی هستیم که در چارچوب اکوفمینیسم میگنجد. ما اکنون در برابر بحرانهای مربوط به نظم کنونی هستیم که دارای سرچشمه و ریشههای ژرف هستند و ضروریست به آنها پاسخ دهیم. این بحرانهای اساسی به شدت نظم زیستمحیطی را که زندگی را ممکن میکند تحت تأثیر قرار داده است و تهدید جدی برای امرار معاش و حقوق مردم به وجود آورده است. ما میدانیم هنگامی که نظم هیدرولیک بر هم میریزد، حق پایهای دسترسی به آب نیز مختل میشود. زمانی که تکمحصولی کشاورزی افزایش مییابد، تنوع زیستی نابود میشود و وقتی تغییرات اقلیمی تشدید میشوند، تولید محصولات غذایی به خطر میافتد. ما باید سیستم سرکوب و استثمار که طبیعت را نابود میکند، از بین ببریم. آن چه اکنون نوین است این موضوع است که ما بین سلطهی مردسالارانه، خشونت و تحقیرآمیزی آن و سلطهی کنترلنشده و محصولگرا، در یک کلام تعرض نظام سرمایهداری علیه طبیعت، پیوستگی میبینیم.
پرسش: تو عضو یک انجمن هستی، کدام است؟
پاسخ: همان گونه که گفتم عضو انجمن فرزندان فاطمه نسومر هستم. انجمن را دو زن فمینیست خستگیناپذیر به نامهای وریده و یاسمینا شواکی سال ۱۹۹۷ برای لغو قانون خانواده و برقراری قوانین مدنی و برابر بنیان گذاشتند. ما از دو سال پیش نوع جدیدی از تشکل را پیشنهاد کردیم که برای الجزایر خلاقانه است. انجمنهای زیادی به شکل سلسله مراتبی و هرمی فعالیت میکنند. دفتری جمعی تشکیل دادیم و ریاست را چرخشی کردیم. این شیوه به تازهواردان اجازه میدهد که ظرفیتهای خود را در مبارزه نشان دهند و تواناییهای میدانی را به دست آورند و دارای همان دانشی شوند که «قدیمیها» دارند و بتوانند از همان آموزشهای تشکیلاتی برخوردار باشند.
پرسش: آیا انجمنهای فمینیست زیادی وجود دارند؟ آیا در سراسر کشور حاضر هستند؟ تفاوتهایشان چیست؟ آیا با یکدیگر همکاری میکنند؟
پاسخ: بله تعداد آنها زیاد است و در همه جا هستند. تفاوت آنها در طرز برخوردشان با قانون خانواده است. برخی رادیکال هستند و خواهان برچیدن این قانون در کلیتش هستند و برخی دیگر مطالبه اصلاح آن یا حذف برخی از مفادش را پیش میکشند، این در حالیست که وجود این قانون به سلطهی خردکننده مردسالاری مشروعیت میدهد.
انجمن ما با انجمن FARD (زنان الجزایر مطالبهگر حقوقشان) که در وهران و انجمن Assirem yellis n’Djerdjer (برابری زن و مرد) که در تیزیوزو فعالیت دارند، همکاری میکند. این انجمنها مطالبات مشابهی با ما دارند.
پرسش: تو خودت را آنارشیست میدانی. من کمتر کسی را میشناسم که خود را در الجزایر چنین تعریف کند. این برای تو چه معنایی دارد؟ نباید آسان باشد.
پاسخ: راه درازی برای واقعاً آنارشیست بودن دارم، اما برایش تلاش میکنم و به سوی این فلسفه زندگی گام برمیدارم، چرا که به باورم راهی به سوی حل همه دردهاییست که داریم. ما مدتهای مدیدیست که شاهد زیانهایی هستیم که سازماندهی عمودی جامعه به وجود آورده است و بشریت با ادامه آن به سمت نابودی خود میرود. آنارشیست و فمینیست بودن در الجزایر یک مبارزه روزمره است، چرا که در این بخش از زمین هر آن چه آنارشی با آن مبارزه میکند جمع شده است. این بدان معناست که باید خود را برای تنهایی آماده کنی، البته منظورم تنهایی ذهنیست.
پرسش: چگونه به این فلسفه سیاسی آگاهی یافتی؟ آیا گرایش سیاسی آنارشیست در الجزایر وجود دارد؟
پاسخ: زمانی که برای نخستین بار از آنارشیسم اطلاع یافتم، نوجوان بودم. شیفتهی یادگیری و دانشآموزی در همه اشکالش شدم و در طی مطالعاتم جذب این فلسفه شدم. زمانی که تاریخ و تعاریف سیاسی را مطالعه میکردم به نوشتههای لوئیز میشل، الیزه رکلو و میخائیل باکونین و دیگران برخوردم و هر چه بیشتر خواندم و بیشتر مفهوم آنارشیسم را دریافتم، خود را کمتر تنها احساس کردم.
من در الجزایر برخی افراد را دیدهام که خود را آنارشیست میدانند، اما تاکنون تشکل سیاسی آنارشیست وجود نداشته است.
پرسش: چه پیوندی بین فمینیسم و مبارزه طبقاتی میبینی؟
پاسخ: فمینیسم میخواهد خود را از بند مردسالاری رها کند که خودش نخستین سلسله مراتب است و در جامعه الجزایر سلطهی مرد بر زن واقعاً وجود دارد. بنابراین مبارزه علیه مردسالاری برای رهایی زنان از مبارزه علیه استثمار انسان از انسان جدا نیست و با مبارزه علیه سرکوب اقتصادی، علیه دولت و سیستم فاسدی که پس از استقلال به وجود آمده است پیوند ناگسستنی دارد. آزادی و عدالت از یکدیگر جداشدنی نیستند.
پرسش: چه پیوندی بین آنارشیسم و فمینیسم میبینی؟
پاسخ: به باورم آنارشیسم و فمینیسم ذاتاً به هم وابسته هستند، زیرا هر دو هیچ شکلی از سلسله مراتب و سلطهگری یک انسان بر انسان دیگر را برنمیتابند. آنارشی بر روند تصمیمگیری برابر، مشارکتی و توافقی تأکید میکند. فمینیسم علیه سرکوب و سلطهگری مردان بر زنان مبارزه میکند و خواهان رهایی زنان و برابری زنان و مردان است. فمینیسم هم خواستار روند تصمیمگیری مشورتی و توافقیست. به این دلایل است که آنارشیسم و فمینیسم در مقابل هم قرار ندارند.
مصاحبه کننده: ژورژ ریویر با همکاری امینه
منتشرشده: ماهنامه لوموند لیبرتر، ارگان فدراسیون آنارشیست (بلژیک، فرانسه، سوئیس) – شماره ۱۸۳۱ – سپتامبر ۲۰۲۱
ترجمه: نادر تیف – شهریور ۱۴۰۰