نقش جنبش کارگران و مزدبگیران در تغییر بنیادی سیستم سرمایه داری در ایران (بخش ۱)

 با چه روشی طبقه ی کارگرو مزدبگیران می توانند بر سرمایداری غلبه کنند و پیروز شود؟

برای توضح نقش طبقه ی کارگر ومزدیگیران در این تغییر و بر نمایاندن روش و غلبه بر این سیستم، نیاز است کمی به علل و ریشه وضعیت موجود پرداخت. در شرایطی که بحران اقتصادی وسیاسی سیستم سرمایه داری جهانی سال ۲۰۰۸ پایان نیافته بود بحران ویروس کرونا به داد سیستم سرمایه داری رسید وکرونا بعنوان مقصر اصلی همه ی بی عدالتی های اجتماعی جلوه گرشد. دولت های سرمایه داری آگاهانه برای نجات این سیستم با تبلیغات مداوم و با گسترش وسیع  شوک های ترس و وحشت نئولیبرالیسم به وسیله ی میدیای خود، تا حدودی توانسته اند  فکر روزمره یکارگران و مزدبگیران را به این ویروس کشنده متمرکز کنند و تمام نارسایی ها و ناتوانی های سیستم سرمایه داری و سیاستمداران بی لیاقت را برگرده ی ویروس کرونا بیندازد و استثمار کار را ادامه  دهد. اما تاریخ مبارزه ی طبقاتی نشان داده است، که بحران های سیاسی و اقتصادی  سیستم سرمایه داری می تواند درتحولات خود دو وضعیت را بوجود آورد،  یکی اینکه جنبش های خودانگیخته کارگران و مزدبگیرانی که به میزانی از آگاهی برای رهایی خود رسیده باشند ودرصدد تغییر این سیستم بر آیند جهت دار کند. مثل: کمون پاریس، عروج جنبش شورایی در روسیه ۱۹۰۵ و جنبش شورایی  کارگران روسیه در سال ۱۹۱۷« هرچند این جنبش نسبت به جمعیت روسیه در اقلیت محض بوده و تنها ۵ در صد مردم روسیه را تشکیل می داده است»، جنبش شورایی ۱۹۱۸ آلمان، جنبش شورایی و خودگردانی ۱۹۳۶ اسپانیا، جنبش شورایی ۱۹۷۵-۱۹۷۴ در پرتغال برعلیه حکومت دیکتاتوری، فاشیستی  ژنرال سالازار، در ایران جنبش شورایی و خود گردانی کارگران و مزد بگیران در انقلاب شکست خوده ی ۱۳۵۷ ایران. در قرن اخیر برآمد جنبش های شورایی واشغال کارخانه  تا به امروز که مختصر به این جنبش ها خواهم پرداخت. اما وجه دیگر این روند این است که کارگران از آگاهی خود رهایی برخوردار نشده و جهت عکس منافع دراز مدت خود را طی می کند مثل: به قدرت رسیدن فاشیست های آلمان، ایتالیا، و ژاپن و مثال های دیگری که که بیشتر بعد از جنگ جهانی دوم رخد داد و هنوز هم ادامه دارد یعنی اعتماد به سوسیال دموکراسی اوروپا و کلن به اعتماد به احزاب و سازمان های سوسیال دموکراسی کشور های صنعتی. این روند نشان می دهد که کارگران و مزدبگیران هیچ خیشاوندی با احزاب فاشیستی و محافظه کار و سوسیال دموکرات های دو چهر و دو دوزه بازنداریم. روند مبارزه ی طبقاتی در تاریخ نشان داده است، که همه ی احزاب و سازمان های راست و چپ توانسته اند در مقاطع مختلف از ما کارگران سوئ استفاده کنند. به هر رو ما باید مواظب باشیم که این انحرافات می تواند تکرار شود. اما اتفاقاتی که در قرن حاضر بعضن به سود کارگران و مزدبگیران  بوجود آمده است را هم ضروریست که بررسی شود.

در شرایط فعلی وضعیت احزاب و سازمان های چپ همانند وضعیت سیستم سرمایه داری بحران زده است و با ریزشه بدنه خود مواجه هستند یعنی در این شرایط  حتی کارآیی خود را برای سیستم سرمایه داری از دست داده اند. در واقع بخش باقیمانده ی این احزاب به حاشیه رفته اند. اما جنبش و تفکر شورایی، جنبش خود مدیریتی و خودگزدانی در برخی از کشورها یی که در گیر بحران های سیاسی اقتصادی هستند ادامه یافت و اکنون هم این روند ادامه دارد. این جنبش ها خود زمینه هایی مثبتی را برای جنبش شورایی باز می کند.

امروزه روز ما در دنیایی نزدیک به بربریت سیستم سرمایه زندگی می کنیم اما هنوزشرایط بربریت بر همه ی جامعه حاکم نشده است. امروزه ما با بحرانی ترین و ضعیت سیستم سرمایه داری مواجه هستیم، سیاست نئولیبرالیسم چهار نعل به تمام دست آوردهای تاریخ مبارزه طبقاتی کارگران ومزدبگیران حمله ور شده است، امروزه وضعیتی حاکم است که جنگ و خونریزی هروز گستره ی وسیعتری به خود می گیرد، نا امنی شغلی، گسترش پیمانکاران و استثمار، پایین بودن سطح استاندار زندگی برای اکثریت انسان های کار کن، عدم اطمینان به آینده بخصوص عدم اطمینان جوانان یعنی فرزندان ما به آینده ای بهتر، بیکاری وسیع  و طولانی مدت بدون حمایت و حق بیکاری و مجموعه ای از گرفتاری هایی که بر اثر بیکاری برای ما کارگران به وجود می آید. مجموعه ی این گرفتاری ها فقط مختص به طبقه ی  کارگر و مزدبگیران است. اما شرایط موجود را ما می توانیم  به سود خودمان تغییر داده ودست کارفرما و سرمایه داران را از ثروت که با نیروی کار ما انباشت شده کوتاه کرده و خود مدیریت کارخانه و یا مؤسسه را به عهده گیریم، همانطوری که شاید خیلی از همکار ها اطلاع دارند در کشور های آمریکای جنوبی این اتفاق افتاد. 

تفکر شورایی

زمینه های کاربردعملی و شکل گیری تفکر شورایی، خودگردانی یا خود مدیریتی، دموکراسی مستقیم و پی بردن به خرد جمعی از سوی کارگران و مزدبگیران به مرور زمانی آشکار می شود« با توجه به اینکه  جنبش خود انگیخته ی کارگران و مزدبگیران یک باره  وغریزی و یا از آسمان نازل نمی شود، بلکه دریک روند تجربی و عمل مبارزاتی کسب می شود »  که جامعه ی سرمایه داری دچار بحرانهای کوتاه و یا بلند مدت شده وجنبش های خودانگیخته ی کارگران ومزدبگیران برای بدست آوردن مطالبات خود ابتدا به اعتراض، اعتصاب، تظاهرات ودر قدم بعدی و دست به اشغال کارخانه ها و مؤسساتی می زنند که سرمایه داران یا آنرا به حال خود رها کرده و یا دستمزد و مطالبات کارگران را پرداخت نکرده اند. این وضعیت در انقلاب شکست خورده ۵۷ ایران همچنین دربخش ها و شاخه های صنعتی مختلفی از کارخانه ها ومؤسسات بخصوص در تهران و شهرهای صنعتی دیگراتفاق افتاد. بعنوان مثال در قرن ۲۱ یعنی در بحران مالی سال ۲۰۰۰-۲۰۰۱  اشغال کارخانه ها و مؤسسات درآرژانتین شروع شد که به یک بحران سیاسی اقتصادی تبدیل گردید. این روند به اوراگوا، برزیل و ونزوئلا کشیده شد. البته  ونزوئلا دچار بحران عمیق مثل برزیل وآرژانتین نشده بود، بلکه سرمایه داران سرمایه های خود را از ونزوئلا خارج می کردن وکارخانه ها ومؤسسات به حال خود رها و فرار می کردند. از بحران مالی سال ۲۰۰۱ و ادامه ی بحران در ۲۰۰۸ تا سال ۲۰۱۸ در آرژانتین ۴۰۰ کارخانه و مؤسسه در اشغال کارگران و مزدبگیران باقی مانده که بصورت خود مدیریتی، بخشن بصورت تعاونی واداره می شود. بنا بر این در برزیل ۷۲ کارخانه و مؤسسه، در اوراگوا ۲۲ کارخانه و مؤسسه، در ونزوئلا ۸۰ کارخانه و مؤسسه و همچنین این روند در کشورهای آمریکا و اوروپا گسترش یافت. در اینجا نشان می دهد که کارگران و مزدبگیران بدون وجود سرمایه داران خود می توانند به وضعیت بلاتکلیفی کارخانه ها و مؤسسات سامان اقتصادی و سیاسی دهند و حتی به تولید محصولات بیشتر و سالم تری بپردازند. در روند خود مدیریتی کارگری تجارب مختلفی بدست آمده است، اینکه کارگران و مزدبگیران با حرکت خود انگیخته ی خود درانتظار فراخوان سندیکا ها، اتحادیه ها و احزاب و سازمان های چپ نماندند و خود با شناخت و تجربه ی خود  تا جایی که توان داشتند و شرایط مناسب بود، به تسخیر کارخانه ها و مؤسسات پرداخته، خود گردانی، خود مدیریتی و دموکراسی از پایین  را در کارخانه ها و مؤیسساتی که در اختیار داشتند عملی می ساختند. کارگران و مزدبگیران، با تسخیرجمعی کارخانه ها و مؤسسات وتصمیمات جمعی هر روز و یا یک باردرهفته مجمع عمومی مشترک برای پیش برد مطالبات جمعی کارگران و مزد بگیران تحولات جالبی از نظر روانی، منش جمعی و روابط اجتماعی بین کارگران و مزدگیران بوجود می آید، که پایه های بنیادی تفکر شورایی است و از سویی برای دنیای سوسیالیسم تجربه ی با ارزشی در آینده ی کارگران و مزدبگیران خواهد بود. یکی دیگر از تجارب کارگران در روند بحران این بوده که توانسته اند با اشغال کارخانه ها ومؤسسات، شوراهای کارگری، کنترل کارگری، مدیریت کار گری و تعاونی کارگری را برای تامین زندگی روزمره ی خود و جلوگیری از بیکاری و … تشکیل دهند، هر چند در شرکت و یاکارخانه ای که به صورت تعاونی اداره می شود. دراین کارخانه و مؤسسات، ساختار سلسله مراتبی مثل هئت مدیره، مدیرعامل، رئیس، استادکار و یا سرکارگر خبری نیست و برخلاف کذشته که شرکت بدون اندیشه ی و سازمانیابی سلسله مراتبی، بدون هیئت مدیره، استاد کار و سرکارگر غیر قابل تصوربود، در سازمانیابی  شورایی و خود مدیریتی و دموکراسی کارگری از پایین، با خرد و تصمیمات جمعی  محصولات تولید و به فروش می رسد. اما باید توجه داشت که  کارخانه ها و مؤسساتی که به شکل تعاونی کارگری خودگردانی می شوند وبا مدیریت کارگران و مزدبگیران هدایت می شوند. اما در مدل وروش تعاونی های کارگری، مالکیت  بر ابزارووسائل تولید از سرمایه داری دولتی  و یا خصوصی  خلع ید می شود و کارگران را سهام دار اصلی شرکت کرده و کما کان کار مزدی، انباشت سرمایه برای اجیرکردند ادامه پیدا می کند. این شیوه ی خلع ید در دراز مدت رقابت بازار سرمیه داری را مجددن احیا و دامن خواهد. در صورتیکه تفکر شورایی ضد سرمایه داری فرق اساسی با تفکر تعاونی های کارگری دارد. تعاونی کارگری بر این تئوری بنا نهاده شده است: « کارخانه ویا مؤسسه را اشغال کنیم، تولید محصول کنیم و سودش را بین خودمان تقسیم کنیم» تفکر شورای ضد سرمایه داری از این تنگ نگری فراتر می رود و به جهان وطنی می اندیشد. تفکر شورایی در ابتدا نه به آزادی کارگران و مزدبگیران از کار مزدی یک کارخانه یا یک مؤسسه، بلکه به رفع کارمزدی کارگران و مزدبگیران یک جامعه ودر ادامه جهان از زیر یوغ سرمایه می اندیشد. طبیعی است که در یک بحران سیاسی اقتصادی یک کشور شیوه های مبارزه و سازمانیابی مختلفی وارد جنبش می شود و ما کارگران برای رهایی خود فقط به تفکر شورایی ضد سرمایه داری نیازداریم که هم خود را از بند کار مزدی رها کنیم و هم جامعه را از روابط  و سنن کهن و دست و پا گیراسطورها رها سازیم. 

با چه روشی طبقه ی کارگرو مزدبگیران می توانند بر سرمایداری غلبه کنند و پیروز شود؟

این سوالی است که حدودن ازدوقرن پیش تا کنون در برابر جنبش کارگری قرار دارد. امروزه قیمت حداقل دستمزد آنقدر پایین نگاه داشته می شود که مزدبگیران را وادار به مبارزه می کند. تازه این حد اقل دستمزد بدون اعتصاب و رویارویی با سرمایه داران پرداخت نمی شود. شاید بدانیم که یکی ازروش های اولیه ای که طبقه ی کارگربه عنوان راه کار درمبارزه با سرمایه داربکار می برد، تشکیل مجمع عمومی، اعتصاب و اعتراض است. روند مبارزه بین کار و سرمایه تضاد این دو را آشکار تر کرده و باعث جدال طبقاتی می شود. در بدو این جدال، طبقه ی کارگر توانست اتحادیه ها و سندیکا های خود را تشکیل دهد این سازمان ها در اواسط قرن ۱۹ و اوایل قرن ۲۰  گاهن توانستند وظیفه ی مبارزه ی طبقاتی را دنبال کنند. اما زمانیکه سیستم سرمایه داری دربرخی از کشور ها تثبیت شد، رهبران اتحادیه های کارگری و سندیکاها، برای بقای خودشان  مبارزه ی طبقاتی را کنارگذاشته  و خود را با سرمایه داری همسوکرده و شیوه ی رفرم را در پیش گرفتند و بیشتر حربه ی چونه زنی را فراگرفتند. مبارزات جنبش کارگری سالها طول خواهد کشید، که بتواند این سازمان ها را دور بزند. برای روشن شدن قضایا کمی به عقب بر می گردیم:  قبل ازجنبش چارتیست ها، جنبش کارگری لودیست ها در تعین تکلیف مطالبات کارگری مبارزه می کردند. به باور من لودیست ها بعنوان یک جنبش ضد سرمایه داری مطرح شدند. درآن زمان هنوز انقلاب صنعتی درانگلستان گسترش پیدا نکرده بود و کارگران برای بدست آوردن مطالبات خود سرمایه داران را با اعتصاب و اعتراضات خود قافل گیرکرده و تولید را متوقف و کارفرما را مجبور به پرداخت مطالبات خود می کردند، اگر سرمایه داران در پرداخت مطالباتشان بی اعتنایی می کرد دست به تخریب ابزارو وسائل تولید می زدند. این وضعیت در کارخانه ها و کارگاه های سراسر انگلستان حاکم بود اما برای جلوگیری و سرکوب اعتراضات کارگری قانونی به نام قانون ۱۸۰۰ در پارلمان تصویب شد و اعتراضات و اعتصابات کارگران را ممنوع اعلام کرد. اما مبارزه ی طبقاتی جنبش کارگری به اشکال مختلف ادامه داشت تا اینکه در سا ۱۸۲۴ دولت سرمایه داری انگلستان بر اثر فشار جنبش کارگری این قانون را لغو کرد، که بعد از این وضعیت چارتیست ها که بخشی از جنبش رفرمیستی کارگری در انگلسان را شامل می شدند توانستند جایگاه واقعی مبارزه ی طبقایی را با مبارزه ی فرمیستی تغییر داده وعروج و رشد سندیکا ها و اتحادیه های چونه زن را رقم زنند. بعد از انگلستان اولین جنبش کارگری ضد سرمایه داری فرانسه در سال ۱۸۳۱ با خیزش بافندگان در شهرلیون شروع شد. کارگران بافنده ی لیون در فاصله ی سه سال دو بارعلیه سیستم سرمایه‌ دارای و نظام سیاسی فرانسه شورش کرد و به پا خواست. باراول در نتیجه ی عدم پایبندی کارفرما ها به تعیین حداقل دستمزد صورت گرفت. کارگران بافنده می دانستند که حد اقل دستمزد رقابت میان کارگران را شدیدن کاهش می دهد، از این جهت کارگران بافنده  و همراه با آنان کارگران و پیشه‌وران برخی شاخه‌های دیگراز صنایع شهر لیون واطراف شهر، دست به اسلحه بردند و شهر را برای یک هفته به دست گرفتند که در این درگیری تعداد زیادی از کارگران و نیروهای پلیس  کشته شدند. باید توجه داشت که در حین یک هفته ی تسخیر شهر لیون و بعد از آن، جو شهر لیون و شهرهای اطراف آن کلن تغیر کرده بود،  مردم درمورد پیروزی بحث دخالتگری می پرداختند، جومنطقه بکلی سیاسی شده بود وتاثیر مثبتی از نظر سیاسی طبقاتی در منطقه و کل کارگران فرانسه داشته است. اما بدلیل اینکه جنبش سراسری نشد، دولت فرانسه توانست سرکوبش کند. 

 در همین دوره شورش کارگران نساج آلمان درماه یونی تابستان ۱۸۴۴ منطقهٔ شلیزیه  Schlesie واقع درلهستان کنونی، دست به شورش برعلیه کارخانه داران و کارفرمایان زدند. این اولین شورش بخشی ازجنبش طبقه ی کارگر آلمان است که مستقیمن سرمایه داران را هدف قرار داد و یک جنبش ضد سرمایه داری بود. دریونی ۱۸۴۴، نزدیک به ۵۰۰۰ کارگر نساج منطقه ی شیلزیه ماشین‌ها را در کارخانه ها و کارگاه‌ها هدف قراردادند و شکستند، و بعدن در روند مبارزات خود به خانه‌ها واملاک کارخانه داران و مغازه‌ها حمله کرده و اموالشان را که از دستمزد پرداخت نشده ی کارگران انباشت شده بود باز پس گرفته و بین خودشان تقسیم کردند کردند. درابتدا کارخانه داران و سیاستمداران وقت با ترفندها و حیله های ضد کارگری برای آرام کردن کارگران، بین آنها غذا توزیع  کردند، اما همزمان ارتش را برای سرکوبی کارگران از وقوع  شورش با خبر می کردند. ارتش پروس به سرعت وارد عمل شد و شورش را به خاک و خون کشید وسرکوب و عده ی زیادی از رهبران شورشیان دستگیر شدند. از دهه ی ۲۰ و دهه ۴۰ شورش های مختلفی اما منفرد و جداگانه دراروپا وبخصوص انگلستان، فرانسه و آلمان راه افتاده که شدیدن به وسیله نظامیان این دولت ها سرکوب شدند. قبل از سرکوب ها جنبش رفرمیستی کارگری کمتر شانس رشد و برآمد داشت، اما بعد از سرکوبی جنبش کارگران ضد سرمایه داری، رفرمیسم توانست زمینه را برای پارلمان تاریسم، سندیکالیسم و اتحادیه های چونه زن از یک سو واز سویی پای احزاب چپ و راست رفرمیست را به پارلمان بورژوازی بعنوان نمایندگان سیاسی طبقه ی کارگر باز کند. بر بستر این واقعیات، بخشن جنبش های خود انگیخته ی کارگری ومزدبگیران سعی کردند با الترناتیو تفکر شورایی ضد سرمایه داری راه خود را از رفرمیسم جدا کند. در واقع جنبش های ضد سرمایه داری که که در بالا یاد آوری شد، زمینه ساز جنبش شورایی مثل کمون پاریس و بعد ها در کشورهایی مثل روسیه ۱۹۱۷، آلمان ۱۹۱۸-۱۹۱۹ جنبش شورایی اوج گرفت و تغییرات کوتاه مدتی در این کشور ها بوجود آورد. 

 کمون پاریس مهمترین روش تفکر شورایی ضد سرمایه داری ای بود که طبقه ی کارگر درروند مبارزه خود شیوه ی غلبه بر سرمایه داری را یاد گرفت. نباید دور رفت، که تئوری چگونگی غلبه  طبقه ی کارگر بر سرمایه دار برای مارکس هم با کمون پاریس استحکام بیشتری به خود گرفت.

حال ما با تفکر شوراهای ضد سرمایه داری چگونه می توانیم  به راه کارهای تغیر جامعه فکرکرده واین جامعه را تغییر دهیم. آیا مطرح کردن مطالباتی مثل تعیین حد اقل دستمزد و مبارزه برای اضافه دستمزد، مبارزه برای کوتاه کردن ساعت کار روزانه سهمی در تغییراساسی کار مزدی در جوامع سرمایه داری را دارند؟ اگرجواب برخی آری است، این تغییر را توضیح دهند. سوال من کارگر این است، که چرا بیش از یک قرن واندیست که روند چانه زنی یا معامله ای که بین اتحادیه های کارگری و اتحادیه ی کارفرمایان و یا دولت سرمایه داری همچنان ادامه دارد، ما شاهد تغییرات اساسی در زندگی ومعیشت کارگران ومزدبگیران نیستیم؟ به هرحال فعالین جنبش کارگری نباید فراموش کنند، که مبارزه برای “بهبود زندگی کارگران در چارچوبه سیستم سرمایه داری” هرچند یک مبارزه  برای زندگی بهتراست، اما شیوه ی استثمار و بهره کشی از کارگران و مزدبگیران را نه اینکه از بین نمی برد، بلکه نگاه کارگران و مزدبگیران را به سیستم سرمایه داری خوش بین می کند. برای ما کارگران ومزدبگیران روشن است، که نحوه ی فکری چانه زنی و معامله گری با سرمایه داران به رابطه ی استثماری کار و سرمایه  قانونیت می بخشد. لازم به یاد آوری است، اینکه جنبش کارگران ومزدبگیران کشورهای صنعتی و در حال توسعه  توانسته است، که اضافه  دستمزد و حداقل دستمزد را به سرمایه داران تحمیل کند و سطح استاندار زندگی خود را بهبود ببخشند اما در عوض به توهم اکثرکارگران و مزدبگیران به رفرمیست ها  دامن زده است وبیش از یک قرن است که فروش نیروی کاروکارمزدی به قوت خود باقی است و کارگران و مزدبگیران مجبورند که نیروی کار خود را نازل و با قیمتی که به سرمایه داران لطمه وارد نشود بفروشند. تاریخ مبارزات رفرمیستی سندیکالیستی و اتحادیه های کارگران ومزدبگیران این جوامع و بخصوص جامعه ی ایران شاهد این وضعیت هستند. 

سیستم فکری چونه زنی و تعین وتکلیف کردن برای طبقه ی کارگر و مزدبگیران را، اتحادیه های کارگری و سندیکاهای کشورهای صنعتی هم همچنین مثل میزگردهای هرساله ی رفرمیست های ایران تعیین حداقل دستمزد را برای حفظ سیستم سرمایه داری اعلام می کنند و چپ های سنتی این  کشور ها با کمی بالا و پایین کردن حد اقل دستمزد، آنرا به فال نیک می گیرند و از این نوع تعرفه بعوان برد مبارزه ی طبقاتی مزدبگیران نام  برده و سخن می گویند. اگر جنبش کارگران و مزدبگیران و فعالان آن هر ساله وطبق معمول سعی و کوشش وانرژی خود را فقط در رابطه با اضافه دستمزد، حد اقل دستمزد و یا مواردی که بنیادن موجب تغییر بنیادی در قانون سود بری سرمایه دارها نباشد و از سویی موجب تاثیر ریشه ای در زندگی کارگران و مزدبگیران هم نشود، مبارزه ی شان فقط به حکم حفظ جامعه سرمایه داری و استثمار دائمی خود ودیگر مزدبگیران خواهد بود، البته لازم به یاد آوری است که از جنبش کارگری در تاریخ مبارزات خود موضوعات مهمی را مثل پایین آوردن ساعات کار وبخش سلامت( تحمیل بیمه های کاری و بهبود شروط کار) توانسته حرکت بنیادی تری پیش ببرد و مخصوصن کاهش ساعات کار و نفی اضافه کاری، تعطیلاتی مثل تعطیلی روزکارگر تاثیر ریشه ای تری در گرایش نزول سود سرمایه دارد و بخشی از مبارزه ی ضد سرمایه داری کارگران ومزدبگیران می باشد. تاریخ چنبش کارگری شاهد وضعیت کنونی این جنبش است، که ما بیش از دویست سال مبارزات رفرمیستی هنوزهم برای تعیین حد اقل دستمزد، حق مسکن، حق اولاد و هزینه های دیگر خانواده های کارگران و مزدبگیران فریاد می زنیم. دلیل این وضعیت این است که بازار سرمایه داری یک بازار لگام گسیخته است و به فردای توافق با کارفرما برسراضافه دستمزد بیشتر، تعیین حداقل دستمزد بیشتر، حق مسکن و …. بلافاصله بعد از بالا رفتن دستمزدها، قیمت کالاهای ضروری کارگران ومزدبگیران گرانتروکلن هزینه ی زندگی نه اینکه نسبت به تورم موجود، بلکه قیمت اجناس و مواد ضروری زندگی مردم بخصوص در جوامعه ای مثل ایران و یا جوامعی که با بحران اقتصادی دست و پنجه نرم می کنند چندین درصد بالا می رود و نتیجه این می شود، که کارمزدی و استثمار کار کماکان ادامه می یابد و جیب کارگران ومزدبگیران خالی و خالیتر می شود، و با تعرفه ی هرساله ی اینچنینی تامین ارزش اضافی و ثروت اندوزی وانباشت سرمایه داران کماکان ادامه می یابد، در صورتیکه در مجموع سود سرمایه بیشروبیشتر خواهد شد وفاصله ی طبقا تی عمیق تر از قبل می شود. سؤال برای ما کارگران و مزدبگیران و فعالان کارگری این است که آیا ما باید با همین وضعیتی که شرح داده شد کنار بیاییم و ادامه دهیم؟ یا اینکه مبارزه ی طبقاتی طبقه ی کارگرومزدبگیران نیاز به سازمان واقعی خود یعنی شوراهای کارگران ومزدبگیران ضد سرمایه داری را دارد که هیچ گونه آشتی طلبی را با استثمارگران و سرمایه داران نداشته باشد. واقعیت این است که  اتحادیه های کارگری و سندیکاهایی که قانونی وبا اجازه ی قوانین سرمایه داری خود را سازمان داده اند اجزایی از سیستم سرمایه دار می باشد، و چنانکه فعالیت ها ی تاریخی آنها نشان می دهدکه این نوع از سازمان ها بیشتر درصدد پیدا کردن راه حلی هستند، که تعادلی بین رابطه ی کار و سرمایه بوجود آورند، دلیلش هم روشن است زیرا این سازمان ها سازمان های ضد سرمایه داری نیستند و با بالارفتن مبارزات ضد سرمایه داری به وسیله ی جنبش شوراهای کارگران و مزدبگیران ضد سرمایه و خود سالار، جایگاه ویژه ای برای ریزه خواران و حافظان سرمایه باقی نمی ماند. روشن است، که هدف بنیادین کارگران و مزدبگیران این است که هیچ سیستم استثماری، یا دولت اقتدارگرایی، نباید بخشی از کار اضافی کارگران را بصورت ارزش اضافی و یا سود به جیب بزند و یا اینکه بصورت ابزار تولید به تملک خود درآورد. ما نمی خواهیم اجازه دهیم، که آنچه را که خودمان چه ازطریق تولید یدی و چه از طریق تولید فکر بار می آوریم، به مالکیت سرمایه داران درآید، ما کارکنان و تولیدگران فکری و یدی می خواهیم خودمان آنچه را که تولید می کنیم  بدست خودمان سازمانیابی و توزیع گردد. در ضمن ما اموال کسی را که با زحمت  و بدون اجیر کردن اکارگری برای ادامه ی زندگییش جمع کرده است را بگیریم، ما ابزار و وسائل تولیدی که نتیجه ی دسترنج کارگران و مزدبگیران است و بعنوان سرمایه در دست مالکان، سرمایه داران، بانکها و کارخانه دارها، زمیندارها و دولت سرمایه داری انباشت شده است را پس گرفته و به مالک اصلیش یعنی جامعه و اجتماع انسانهای کارکن برگردانیم. این امر مهم فقط از طریق سازمان سراسرشوراهای کارگران و مزدبگیران ضد سرمایه داری که به نحوه ی خود گردانی و یا خود رها و دموکراسی مستقیم اداره می شودامکان پذیر است. لازم و ضروری است، که ما کارگران ومزدبگیران برای دوستان روشنفکری که در احزاب و سازمان های چپ متمرکز هستند و یا بصورت فردی فعالیت می کنند روشن کنیم، که ما کارگران و مزدبگیران نمی خواهیم تدریجن سرمایه داری را با مبارزه ی رفرمیستی یا از طریق پارلمان”نابود و از بین ببریم”. ما امروز و همین الآن می خواهیم سرمایه دار ها و مالکان ابزار و وسائل تولید به سود اجتماع خلع ید کنیم، ما همین الآن می خواهیم که زیر بار استثمار رها شویم، ما همین الآن می خواهیم که کار مزدی از بین برود و ما همین الآن این سیستم را نمی خواهیم و به مبارزه برای نابودیش ادامه خواهیم داد. پس خیر خواهی اتان را کنار بگذارید و ما را در مبارزات رادیکال و ضد سرمایه داریمان حمایت کنید، ما را در ایجاد شورا های کارگری ضد سرمایه داری همراهی کنید و نظراتمان را تبلیغ و ترویج کنید. باور کنید هیچ کارگری با داشتن بهترین استاندارهای زندگی در سیستم  موجود نمی خواهد به کار مزدی ادامه دهد و آقابالاسر داشته باشد. اینها آرزوهایی است که در اولین روز فروش نیروی کار کارگر به سرمایه دار در درونمان بوده و برایش مبارزه می کنیم. 

رفقا من در مطب بعدی سعی می کنم که سازمان یابی سراسری شوراهای ضد سرمایه داری کارگران و مزد بگیران را از دموکراسی پایه ای تا کنگریه اجتماعی شوراهای سراسری کار گران و مزدبگیران را که بر گرفته ازتجارب کارگران و مزدبگیران ایران و بخشی از مبارزات جهانی کار گران است توضیح دهم. با سپاس

زندهباد شوراهای ضد سرمایه داری وسراسری کارگران و مزدبگیران

نابود با سیستم سرایه داری وحاکمیت رژیم جمهوری اسلامی

۱۳ شهریور۱۴۰۰

۰۴.۰۹.۲۰۲۱

علی برومند

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate