فریبرز سنجری:
شرایط و چشماندازهای بعد از انتخابات ریاست جمهوری رژیم
به نقل از: پیام فدایی، ارگان چریکهای فدایی خلق ایران شماره ۲۶۴، تیرماه ۱۴۰۰
توضیح: آنچه در زیر میآید متن گفتگوی کانال تلگرامی “بذرهای ماندگار” با رفیق فریبرز سنجری درباره شرایط و چشماندازهای بعد از انتخابات ریاست جمهوری رژیم در ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ می باشد. “پیام فدایی” این گفتگو را به صورت نوشتار درآورده و به این ترتیب برای اطلاع علاقهمندان انتشار میدهد.
پرسشگر کانال بذرهای ماندگار: با درود به شنوندگان کانال بذرهای ماندگار تنها کانال تلگرامی چریکهای فدائی خلق ایران. به دنبال نمایش انتخاباتی جمهوری اسلامی در ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ شاهد تحلیلهائی هستیم که هر یک بدون توجه به شرایط ایران اعلام پیروزی ابراهیم رئیسی در این نمایش را جلوهای از “یکدست” شدن جمهوری اسلامی و یا “حذف جمهوریت نظام” و اعلام رسمی “حکومت اسلامی” یا راهحلی جهت حل “بحران جانشینی خامنهای” قلمداد میکنند. اشاعه این دیدگاههای مختلف که در حد وسیعی، هم در رسانهها و هم در فضاهای مجازی منعکس گشت؛ ما را بر آن داشت تا از رفیق فریبرز سنجری از مسئولین چریکهای فدائی خلق بخواهیم که پاسخگوی پرسشهای ما در این زمینه باشند.
رفیق سنجری با تشکر از شما که به درخواست ما برای این گفتگو پاسخ مثبت دادید. اجازه بدهید که اولین پرسش خود را در رابطه با نظر شما نسبت به نمایش انتخاباتی اخیر مطرح کنم. اساساً شما این نمایش را چگونه میبینید و چطور ارزیابی میکنید.
رفیق فریبرز سنجری: با سپاس از دستاندرکاران کانال تلگرامی “بذرهای ماندگار” که این گفتگو را تدارک دیدند. بگذارید که قبل از هر سخنی به همه شنوندگان این کانال سلام بدهم و برایشان در این دوران اپیدمی کرونا سلامتی آرزو کنم. همچنین درود بفرستم به همه مردم مبارز و آگاهی که فریب تبلیغات رژیم دار و شکنجه جمهوری اسلامی را نخوردند و با عدم شرکت در مضحکه انتخاباتی جمهوری اسلامی، مشت محکمی زدند بر دهان ولی فقیه ارتجاع حاکم یعنی خامنهای جنایتکار.
در پاسخ به پرسش شما باید تاکید کنم که هیچ انسان مبارز و آگاهی مضحکه جمهوری اسلامی را انتخابات تصور نمیکنه و نکرده و آنرا با چنین اسمی نمینامد. میدانیم که انتخابات یعنی حق انتخاب داشتن. درحالیکه جمهوری اسلامی نزدیک به ۴۳ ساله که این حق را با توسل به سرکوب و دار و شکنجه از مردم ما سلب کرده است. از همان رفراندم ۱۲ فروردین سال ۱۳۵۸ که با وقاحت تمام از مردمی که با انقلاب خودشون بساط رژیم جنایتکار سلطنت را برچیده بودند سوال میکردند که سلطنت را میخواهید یا جمهوری اسلامی را؛ یعنی رژیمی که هیچ چیزش روشن نبود و بعد هم با اینکه میلیونها نفر در این رفراندم شرکت نکردند آمار تقلبی منتشر کردند که ۹۸ درصد مردم به جمهوری اسلامی رای دادهاند، تا امروز که شورای نگهبان، شورای نگهبان ارتجاع از میان همه کاندیداها چند نفر را انتخاب میکنه که حتماً هم باید برای ریاست جمهوری مرد باشند و معتقد به اسلام، ولایت مطلقه فقیه و قانون اساسی این رژیم باشند؛ هیچ موردی نبوده که به مردم حق ابراز آزاد اراده خودشان را داده باشند. فکر نمیکنم دیگر نیازی باشد که من تاکید کنم که انتخابات واقعی به ملزوماتی نیاز دارد مثل آزادی بیان و تجمع و تشکل و همچنین مطبوعات آزاد که هیچکدام در تمام دوران قدرت جمهوری اسلامی وجود نداشته و وحشیانه پایمال سلطه دیکتاتوری حاکم شدهاند. به همین دلیل هم هست که چریکهای فدائی خلق همواره نمایشات اینچنینی رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی را انتصابات حکومتی نامیدهاند. انتصاباتی که فرد مورد نظر توسط بالاترین نهادهای قدرت در جمهوری اسلامی به عنوان “انتخاب اصلح” تعیین شده و به وزارت کشور هم دستور داده میشود که نام وی را به عنوان برنده این نمایش اعلام کند. مردمی که اصلاً رای نداده باشند هم هیچ برای این رژیم مهم نیست. چون اون برای خودش آمارسازی میکند. یکی از وظایف وزارت کشور اینه که آمارسازی بکنه تا به وسیله این آمارها نشان بدهد که جمهوری اسلامی دارای پایگاه مردمی و در نتیجه مشروعیت مردمی است. اگر بخواهم خیلی خلاصه پاسخ پرسش شما را بدهم باید بگویم که در زیر سلطه جمهوری اسلامی و دیکتاتوری عریانش چیزی به نام انتخابات آزاد وجود نداشته و ندارد و همه این نمایشات مضحکههای مهندسیشدهایست که نامی جز انتصابات نمیشود بر آنها نهاد.
پرسش: با توجه به توضیحاتی که دادید نمایش ۲۸ خرداد را شما چگونه ارزیابی میکنید؟
پاسخ: ببینید این مضحکه نیز خارج از قاعدهای که گفتم نبود و نمیتوانست باشد. سیستم انتخاباتی جمهوری اسلامی طوری سازمان یافته یعنی طوری سازمانش دادهاند که هیچ جائی برای رای مردم و ابراز آزاد اراده تودهها در آن وجود ندارد. این سیستم کاملاً در جهت مصالح و اوامر ولی فقیه یعنی راس دیکتاتوری حاکم شکل گرفته. در جریان این مضحکه، یعنی سیزدهمین دوره “انتخابات” ریاست جمهوری هم از میان کسانی که کاندید شدند شورای نگهبان صلاحیت همه را مردود اعلام کرد و تنها به ۷ نفر اجازه شرکت در انتخابات داد که بیشتر آنها هم در واقع همان نقش کاندیدا به قول خودشان “پوششی” را داشتند. از این عده معدود هم، یک تعدادی قبل از انتخابات کنار کشیدند و از چهار نفری هم که به مرحله رایگیری رسیدند کاندید اصلح یعنی ابراهیم رئیسی به عنوان رئیس جمهور اعلام شد. اما برجستگی این بار و این انتصابات اخیر در عکسالعمل مردم بود که از قبل از این نمایش با جسارت اعلام میکردند رای نخواهند داد؛ و یا با صراحت میگفتند حتی جلوی دوربینهای تلویزیون که “رای بی رای”. به این ترتیب تحریم گسترده و میلیونی تودههای ستمدیده یکبار دیگه نشان داد که اکثریت مردم ما خواهان خلاصی از شر جمهوری اسلامی هستند یعنی این که سرنگونی این رژیم ضدمردمی با همه دار و دستههای درونیش را خواهاناند. تحریم مردمی نمایش جمهوری اسلامی آنقدر گسترده بود که حتی وزارت کشور “ولی فقیه” هم وقتی برای طبیعی جلوه دادن این انتصابات حکومتی با چند برابر کردن تعداد شرکتکنندگان در این مضحکه، یک آماری ارائه داد قادر نشد طبق معمول از شرکت ۷۰ یا ۸۰ درصدی مردم سخن بگه و آمار شرکتکنندگان را ۴۸.۸ درصد اعلام کرد. یعنی به طور رسمی پذیرفت که اکثریت مردم ایران در این نمایش شرکت نکردهاند. تازه در همین آمارسازی هم، باز آرای ردیف دوم نه محسن رضائی فرمانده جنایتکار سابق سپاه پاسداران، بلکه آرای باطله بود. یعنی حتی مطابق همین آمار، بیش از سه میلیون و ۷۰۰ هزار نفر که بنا به هر ملاحظهای در این نمایش اجباراً شرکت کردهاند به هیچ یک از کاندیداهای شورای نگهبان و کاندید اصلح خامنهای یعنی ابراهیم رئیسی رای ندادند، آن هم در شرایطی که “ولی فقیه” در تبلیغات به نفع این مضحکه از قبل، دادن “رای سفید” یا باطله را “حرام” اعلام کرده بود. واقعیتی که بار دیگر نشان میدهد که چگونه اکثریت مردم ایران با بیاعتنایی به همه این تبلیغات و گاه تهدیدات، بر ریش جادوگر پیر، تف کردند.
با توجه به این واقعیات، دیگه مهم نیست که این آدمکش وقیح یعنی خامنهای رسوائی این شکست فضاحتبار معرکه انتخاباتی خودش را بیاید “حضور حماسی و شورانگیز در انتخابات ۲۸ خرداد” بنامد و با آن وقاحت واقعاً خودویژهاش از “مناظر چشمنوازِ اجتماعات” ـ این جمله خودش است ـ “مناظر چشمنوازِ اجتماعات”، “در مراکز رأیگیری در سراسر کشور” سخن بگوید. در حالیکه صدها ویدئو از مراکز رایگیری از خالی بودن این مراکز خبر داده و در برخی از مناطق حتی مردم به مراکز رایگیری یورش بردند و تلاش کردند که صندوقهای مارگیری ولی فقیه را به آتش بکشند. از طرف دیگه خبرنگاران خارجی هم همگی در گزارشاتشان از عدم استقبال مردم از این مصحکه گزارش داده اند. مهمتر از همه وزارت کشور خود خامنهای بهرغم همه آمارسازیهایش اعتراف کرده که اکثریت جامعه، انتصابات دولتی را تحریم کردهاند. در خارج از کشور هم که معترضین به این مضحکه در روز ۲۸ خرداد که برای اعلام همبستگیشون با مردم ایران در مقابل سفارتها و کنسولگریهای جمهوری اسلامی دست به تظاهرات زدند همگی شاهد سوت و کور بودن مراکز رایگیری بودهاند. با توجه به اینکه همه عزیزان شرکتکننده، همه اون عزیزانی که این صحبتها را دنبال میکنند، بیشتر از این صحبتهائی که من کردم در جریان شکست جمهوری اسلامی در این انتخابات مهندسیشده هستند به این موضوع بیشتر دیگه نمیپردازم تا فرصت کنیم که هر چه بیشتر به زوایای دیگر این مسئله بپردازیم. گر چه که این زاویه هم خودش از اهمیت خیلی زیادی برخورداره.
پرسش: متشکرم از شما به نکات بسیار جالبی اشاره کردید. اجازه بدهید که پرسش بعد را اینگونه مطرح بکنم. به دنبال شکست خامنهای و کل حکومت در مضحکه ۲۸ خرداد برخی تحلیلها مدعی شدند که تاکید خامنهای بر انتصاب مهره خود بدون توجه به تحریم گسترده تودهها، نشانۀ این هست که “جمهوریت نظام” عملاً حذف شده و شرایط برای اعلام رسمی “حکومت اسلامی” به جای جمهوری اسلامی مهیا شده. نظر شما در این زمینه چیست؟
پاسخ: ببینید. به نظر من این تفکر یا تحلیل اساساً یک درک واقعی از جمهوری اسلامی به مثابه یک رژیم وابسته به امپریالیسم که بیش از چهار دهه است که حفاظت از نظام حاکم یعنی سرمایهداری وابسته را بر عهده گرفته ندارد. اصولاً برای اثبات اینکه “جمهوریت” نظام به اصطلاح در این انتخابات حذف شده باید نشان داد که این نظام اساساً از روز اول جمهوریتی داشته که حالا اکنون حذف شده! این تحلیل در نظر نمیگیرد که در جمهوری اسلامی هیچ زمانی رای و اراده و نظر مردم توسط حاکمان به رسمیت شناخته نمیشد که حال خامنهای در این انتصابات آنرا نقض کرده باشد. این تحلیل آنچنان از رنگ باختن جمهوری در مقابل حکومت اسلامی سخن میگه که مثل این که تنها در این مضحکه آرا و رای مردم پایمال اراده دیکتاتور حاکم شده. درحالیکه از همان سال ۵۸ که قانون اساسی جمهوری اسلامی به تصویب رسید اصول حاکم بر آن با صراحت تمام میگفت که اراده مردم در مقابل رژیم هیچ ارزشی ندارد و هیچ کس هم نمیتواند روی سخن دیکتاتور حرفی بزند. این تفکر با تکیه بر این اصل که جمهوری شکل حکومتیایست که بر رای مردم استواره ، نقض اراده و رای مردم در این انتصابات را نشانه گذر از جمهوری به حکومت اسلامی جلوه میدهد. درحالیکه رفتار انتخاباتی جمهوری اسلامی از همان دور اول در ۱۳۵۸ همینطور ضددمکراسی و ضدمردمی بوده تا حالا و صرفاً درجریان انتصابات سال ۱۴۰۰ نیست که تغییر کرده باشد. در طول ۴۲ سال گذشته، رای مردم همواره لگدمال دیکتاتوری حاکم شده، به همین دلیل هم با تاکید باید گفت که چنین تحلیلی فاقد یک دید عینی و تاریخی میباشد و با واقعیت انطباقی ندارد.
پرسش: سپاسگزارم. اتفاقاً این زوایائی که شما به آنها پرداختید پرسش بسیاری از دنبالکنندگان ما در فضای مجازی بود و مشخصاً در کانال تلگرامی چریکهای فدائی خلق- بذرهای ماندگار. رفیق سنجری برخی تحلیلها انتصاب ابراهیم رئیسی را انعکاسی از “یکدست” شدن رژیم قلمداد میکنند. شما در این زمینه چه نظری دارید؟
پاسخ: ببینید. با توجه به واقعیت حضور جناحهای مختلف در جمهوری اسلامی و تضادها و برخوردهای آنها با همدیگر – که حتی گاه به حذف فیزیکی هم کشیده شده مثل مورد اعدام قطبزاده و یا اعدام مهدی هاشمی و غیره – هروقت راس دیکتاتوری در این تضادها به آشکاری از شخصی یا جناحی دفاع کرده این بحث یکدستشدن جمهوری اسلامی مطرح و تبلیغ شده. به همین دلیل هم در صفوف مخالفین جمهوری اسلامی همواره این نظر وجود داشته. مثلاً اگر فراموش نکرده باشید در انتصابات سال ۸۸ وقتی خامنه ای از احمدی نژاد دفاع کرد و در نماز جمعه اعلام کرد که نظراتش به نظرات احمدینژاد “نزدیکتر” است و روشهای او را میپسندد، خُب فوراً برخی فکر کردند رژیم “یکدست” شده. درحالیکه هنوز چند وقتی نگذشته بود که که خبر رسید احمدینژاد قهر کرد و ده روزی در خانه مانده و بعد هم دیدیم که با تمام شدن دوران ریاست جمهوریاش تعدادی از یارانش را زندانی کردند. تا آنجا که امروز در تبلیغات مردمفریب خودش از بلاهائی که سر یارانش در دوران بازداشت آوردهاند گله میکند بدون اینکه به روی خودش بیاورد که در زمانی که در قدرت بود چه بر سر دیگران آورده. با این حوادث داستان یکدستی رژیم هم به فراموشی سپرده شد. خوب اصلاً این اواخر دوره ریاست جمهوری احمدینژاد وضع طوری شده بود که هیچکس نمیتوانست اختلافات این فرد و این جناح را با بقیه نبیند و یا انکار کند. در نتیجه این بحث یکدستی هم دیگه فراموش شد. و رفت کنار. ولی خُب از طرفداران و اشاعهدهندگان یک چنین داستانهائی مبنی بر یکدستشدن جمهوری اسلامی باید پرسید خوب شما کدام رژیم سیاسی را سراغ دارید که به خصوص در شرایط بحران و رکود و تورم توامان و در شرایطی که هراس از شورش گرسنگان همه ایادی رژیم را به وحشت انداخته و هر کس یک راهی برای مقابله با بحران ارائه میدهد از تنشهای درونی مبرا باشد؟ به همین دلیل هم این تحلیل فاقد مبانی عینی میباشد و با واقعیت جمهوری اسلامی انطباقی ندارد. و مطمئن باشید که دیری نمیگذرد که همین نیروها و مدافعین همینحرفها دوباره از تشدید تضادهای درونی حکومت و “چنددست” شدن جمهوری اسلامی بگند و بنویسند، بدون آنکه یک لحظهای هم به یاد بیاورند که قبلاً چه میگفتند و چه تحلیلهائی ارائه میدادند.
در واقعیت جمهوری اسلامی به مثابه رژیمی وابسته به امپریالیسم که وظیفه حفاظت از نظام سرمایهداری وابسته را بر عهده داره از روز تولدش تا حالا همچون هر رژیم دیگری دارای تضادهای درونی و جناحهای درونی خودش بوده و میباشد. جناحهائی که در مورد نقش دولت در اقتصاد و شیوه سرکوب مبارزات مردم با هم اختلافات قابل توجهای داشته و خواهند داشت. درحالیکه برخی خواهان دخالت هر چه بیشتر دولت در اقتصاد و افزایش سرعت این روند هستند برخی هم خواهان تخفیف این دخالت و به قول خودشان کوچکتر کردن دولت میباشند. در این سالها به بهانه کوچک کردن نقش دولت شاهد بودهایم که چگونه تحت نام خصوصیسازی، اموال و دارائیهای دولتی را آماج چپاول خودشون قرار دادهاند. بنابراین تا در واقعیت چنین جناحهای مختلفی در میان طبقۀ حاکم یعنی سرمایهداران وابسته به امپریالیسم وجود داره این بحث یکدست شدن رژیم معنا ندارد. البته روشنه که با دست بالا پیدا کردن هر بخش به طور طبیعی طرفداران آن بخش در دورهای دست بازتری در چپاول پیدا خواهند کرد. به هرحال این توضیح کوتاه تنها شمائی کلی از این واقعیت را نشان میدهد وگرنه در جای خودش میشه و باید هر چه بیشتر به این امر پرداخت و اون را تشریح کرد. به خصوص در شرایطی که مبارزات مردم و شرایط معیشت مردم زنگهای شورش گرسنگان را حتی برای ایادی خود جمهوری اسلامی به صدا در آورده طبیعیه که راهحلهای مختلفی برای سرکوب این شورشها که نمونههایش را در قبل دیدهایم و در آینده هم خواهیم دید در میان طبقه حاکمه ارائه بشه که به هر حال با خودش اختلافات و تضادهائی را به جلوی صحنه خواهد آورد.
پرسش: متشکرم از شما با این واقعیاتی که شما به اونها اشاره کردید پرسش دیگری که مطرح میشه و در واقعیت در ادامه پرسشهای قبلی هست این که به دنبال انتصاب ابراهیم رئیسی زیاد شنیده میشود که این انتصاب را راهحلی جهت حل “بحران جانشینی خامنهای” قلمداد میکنند. شما در اینباره چه نظری دارید؟
پاسخ: ببینید.الان یک چند سالیست که چه به دلیل بالا رفتن سن خامنهای و چه پخش اخباری مینی بر بیماریهایش داستانسرائی درباره مسئله مرگ این جلاد و به طور طبیعی روشن شدن جانشین این جنایتکار زیاد مطرح میشود. برخی مدعیاند که مجتبی خامنهای فرزند وی خودش را برای جانشینی پدر آماده میکند که البته امر دور از ذهنی هم نیست. اما کسی با دلائل واقعی تاکنون روشن نکرده که چرا خامنهای و فرزندانش، رئیسی را برای این امر تعیین کردهاند و مهمتر این که چرا باید برای جانشین خامنهای شدن حتما رئیس جمهور شد؟ از آنجا که وقتی خمینی به درک واصل شد خامنهای رئیس جمهور بود برخی امر برشان مشتبه شده که مثل اینکه برای ولی فقیه شدن در جمهوری اسلامی باید یک دوره هم رئیس جمهور بود. مثل این که ایفای چنین نقشی به چنین تجربهای هم نیاز داره. درحالیکه با توجه به ساختار دیکتاتوری حاکم اصلاً چنین چیزی واقعیت ندارد. اتفاقاً رئیسی به عنوان رئیس قوه قضائیه جمهوری اسلامی از قدرت زیادی برای تاثیرگذاری در انتخاب جانشین خامنهای برخوردار بود و اگر چنین هدفی در کار بود نیازی به رئیس جمهور شدن وی هم وجود نداشت. میدانیم که از نظر رسمی جانشین خامنهای را مجلس خبرگان رهبری انتخاب خواهد کرد که اتفاقاً رئیسی هم یکی از اعضاء آن میباشد. بنابراین خامنه ای اگر بخواهد در تعیین جانشین خود نقش ایفا کند و مسیر را برای تسهیل انتخاب آن مهره آماده کند باید ترکیب مجلس خبرگان رهبری را آنطور که میخواهد شکل بدهد. کاری که بدون شک تاکنون انجام داده است. بنابراین این استدلال که رئیسی را رئیس جمهور کردند که جانشین خامنهای بشود بنیان علمی ندارد. اگر فراموش نکرده باشید در دوازدهمین دور نمایش انتخابات ریاست جمهوری، یعنی همین چهار سال پیش رئیسی هم شرکت داشت و همان موقع هم میگفتند که او را خامنهای آورده تا بعد جانشین خودش بشود. درحالیکه دیدیم در آن انتخابات نه او بلکه روحانی از صندوق بیرون آورده شد. جالبه همه کسانی هم که چنین تحلیلهائی میکردند دیگر به روی مبارک نیاوردند که اگر قرار بر جانشینی خامنهای بود، پس این شکست رئیسی چه معنائی پیدا میکند که در تقابل چنین ارزیابی ای قرار گیرد.
امروز هم که مصالح رژیم نام رئیسی را از صندوق بیرون آورده این امر ربطی به امر جانشینی خامنهای نداره. به خصوص که خامنهای میداند که همه آنهائی که در دوران حیات و قدرت وی به سر وی قسم میخورند بعد از مرگ وی تغییر خواهند کرد. مگر همین خامنهای و رفسنجانی نبودند که احمد خمینی یعنی به قول خودشون یادگار امامشان را به قول معروف “چیزخور” کردند و از صحنه خارج کردند. مگر همین خامنهای نبود که از طریق شورای نگهبان خودش، صلاحیت رفسنجانی را جهت شرکت در انتخابات رد کرد و امروز حیدر مصلحی وزیر اطلاعات آنزمانش در دولت احمدینژاد اعتراف میکند که رفسنجانی در انتخابات پیروز میشد و این با مصالح آنها انطباق نداشت و به همین دلیل هم با گزارش وزارت اطلاعات در شورای نگهبان، رفسنجانی رد صلاحیت شد. رفسنجانیای که خودش در رهبر شدن خامنهای نقش اساسی داشت. پس خامنهای و پسرش مجتبی باید خیلی سادهاندیش باشند که با دست خودشون رئیسی را ولی فقیه کنند تا مثلاً مثل امروز برایشان کار کند درحالیکه هر کس ولی فقیه بشه و در راس دیکتاتوری حاکم چنین قدرتی بهش تفویض بشه خوب پس از یک مدتی که پایههای قدرتش تحکیم پیدا کرد بدون شک زیر آب همدستان قبلی خودش را میزند و خواهد زد.
به نظر من وقتی فرد یا جریانی بر اطلاعات پشت پرده دسترسی نداره بهتره به جای موضعگیری بر اساس احساس و حدس و گمان و جایگزینی تمایل خودش به جای سیر واقعی رویدادها، روشن بگوید که بر اساس کدام شواهد و قانونمندیهای درونی نظام چنین نظری را مطرح میکند و یا اعتراف کند که اطلاعات لازم جهت اظهار نظر در این مورد مشخص را ندارد و چیزی نگه. این سکوت صدها بار بهتره تا حدس و گمان را جایگزین تحلیل عینی کردن.
پرسش: سپاس از شما و امیدوارم که زیاد خستهتان نکرده باشم. به عنوان آخرین پرسش اجازه میخواهم که از شما بپرسم که شما چه چشماندازی در دوران رئیسی که ریاست جمهوریش در اواسط مرداد شروع میشود در شرایط ایران میبینید؟
پاسخ: در ابتدا بگذارید بگویم که من هیچ وقت از صحبت با رفقای خودم خسته نمیشوم و اتفاقاً خوشحال میشوم حتی انرژی میگیرم که بتوانم به هر حال تا حدی که امکان دارم و توان دارم در جهت روشن کردن پرسشهای رفقا گام بردارم. در رابطه با سئوالی که کردید بگذارید خیلی روشن بگم که انتظار هیچ معجزهای در دوران ریاست جمهوری رئیسی جلاد را نباید داشت. او یک کشتی شکستهای را از روحانی تحویل میگیرد که با هیچ معجزهای هم نمیتواند بدون تنش آنرا به حرکت درآورد. بنابراین اصلاً نباید به وعدههائی همچون پایان دادن به فقر مطلق، ساخت میلیونها خانه، یا ریشهکن کردن فساد اداری و اقتصادی و از این حرفها یک لحظه هم باور کرد. اگر رئیسی اهل مبارزه با فساد بود موقعی که رئیس قوه قضائیه بود که بهتر میتوانست اینکار را بکند. از زمانی که این رژیم خمینی روی کار آمده از اون سالهای ۵۷ و ۵۸ من یک جملهای یادمه که خمینی اون زمانها با بلاهت خاص خودش یک جملهای شبیه این گفت که ما برای شکم انقلاب نکردهایم برای اسلام انقلاب کردهایم و اقتصاد مال خره. البته او خودش هم میدانست که داره احمقانه حرف میزنه ولی برای فریب مردم مجبور به زدن چنین حرفی بود. امروز اما رئیسی نمیتواند به میلیونها انسان گرسنه، میلیونها کارگر و زحمتکشی که حتی نان شب ندارند و حقوقهاشون، حقوقهای معوقهشان ماههاست که پرداخت نمیشود بگوید که اقتصاد مال خره و به اسلام بیندیشید. چون اینها هر روز دارند به هزاران زبان علیه رژیم و اسلام ادعائیش ناسزا میگویند. همینها زمانی میگفتند شکم گرسنه دین و ایمان ندارد. بنابراین باید برای این فقر و فلاکتی که در طول این سالها شکل گرفته و به خصوص در دوران ریاست جمهوری روحانی شدیدتر شده فکری اساسی کرد که البته چنین راهحلی از رئیسی و جمهوری اسلامی ساخته نیست. به همین دلیل هم چریکهای فدائی خلق همواره بر ضرورت سرنگونی جمهوری اسلامی تاکید میکنند. در نتیجه در دوران ریاست جمهوری عضو هیات مرگ قتلعام زندانیان سیاسی در سال ۶۷ مثل همیشه این رژیم به سرکوب ددمنشانه فریادهای گرسنه خواهد پرداخت. رژیمی که جز زبان زور نمیشناسد و اینرا در ۴۲ سال گذشته به عریانی نشان داده. دلیل اساسی یک چنین چشماندازی در این واقعیت قرار دارد که صرفنظر از اینکه چه مهرهای در این نظام سکان ریاست جمهوری را در دست بگیرد، رژیم جمهوری اسلامی به دلیل وابستگی به امپریالیستها و پیشبرد سیاستهای کلانقدرتها و نهادهای امپریالیستی نظیر بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول – که هیچ نتیجهای جز تشدید فقر و فلاکت و بیکاری و تورم و گرانی برای اکثریت آحاد جامعه ندارند – به طور گریزناپذیر فشار اقتصادی سیاسی هر چه بیشتری را متوجه مردم و به ویژه کارگران و زحمتکشان خواهد نمود. در نتیجه گردانندگان این رژیم میدانند که با امواج بزرگی از اعتراضات و اعتصابات و شورشهای کارگری و مردمی مواجه خواهند شد و طبق معمول هم به علت ماهیت خودشون تنها با سرکوب و ستم اقتصادی، سیاسی بیشتره که میتوانند به مقابله با زمینه این شورشها برخیزند. واقعیت اینه که شورش گرسنگان چشماندازی است که خود اتاقهای فکر جمهوری اسلامی هم منکر آن نیستند و همه مسئله برای آنها این است که چگونه و با اتخاذ چه روشهائی میتوانند این خیزشها را کنترل کنند. همین امروز که هنوز رئیسی رسماً در پاستور یعنی محل اقامت رئیس جمهور ساکن نشده اعتصاب کارگران پیمانی شرکت نفت هر روز با همبستگی کارگران بیشتری از سراسر ایران مواجه میشود. واقعیتی که به رئیس جمهور بعدی یعنی رئیسی میگوید که برای چی تو را روی کار آوردند. برای سرکوب هر چه گستردهتر این اعتراضات.
البته برخی هم فکر میکنند که جمهوری اسلامی میتواند با زنده کردن برجام و لغو تحریمها و در نتیجه فروش نفت بودجه لازم برای مقابله با این فقر و فلاکت را به دست بیاورد اما اینها متوجه نیستند که جمهوری اسلامی رژیمی وابسته به امپریالیسم است که درست به خاطر همین ماهیت باید مجری سیاستهای امپریالیستها در ایران و منطقه و جهان باشد. بنابراین حتی لغو محدود تحریمها و آزاد کردن منابع مالی این رژیم قبل از هر چیز باید صرف پیشبرد سیاستهای امپریالیستی در یمن و سوریه و افغانستان و لبنان و پروژه ضدملی و بیحاصل هستهای بشود. چون اربابان امپریالیست جمهوری اسلامی چنین میخواهند و نوکری مثل جمهوری اسلامی هم الزاما باید در همین جهت حرکت کند. در نتیجه قرار نیست که اگر پولی هم به رژیم رسید، بخش قابل توجهی از آن سر سفره کارگران و تهیدستان برود؛ برعکس در دوران ریاست جمهوری رئیسی جلاد شاهد یورش هر چه گستردهتر دولت به دسترنج کارگران و ستمدیدگان خواهیم بود. سیاستی که از یک سو بخش بزرگتری از زحمتکشان را به مرداب فقر و فلاکت خواهد کشاند و صفوف ارتش گرسنگان را فشردهتر خواهدکرد و از طرف دیگر هم امواج بزرگتری از خشم و نفرت و انرژی مبارزاتی را در دریای ناآرام جنبش تودهها به حرکت درخواهد آورد. آنهم تودههائی که در قیام دی ۹۶ و آبان ۹۸ نشان دادند که از چه پتانسیل انقلابیای برخوردارند. و جوانانشان بر روی دیوارها مینویسند که آبان ادامه دارد. بنابراین با چنین چشماندازی کارگران آگاه و جوانان انقلابی باید بکوشند تا میتوانند خودشون را متشکلتر ساخته و برای خیزشهای الزامی در آینده آماده کنند. هر چه مبارزین ما متشکلتر و مسلحتر باشند بهتر میتوانند به وظایف انقلابی خودشون در جریان این شورشهای اجتنابناپذیر و سازماندهی آنها عمل کنند و آبانهای ادامهدار را به سرانجامهای هر چه مشخصتر و بهتر برسانند.
پرسشگر: متشکرم از شما رفیق فریبرزسنجری گرامی و سپاسگزارم که پاسخگوی پرسشهای شنوندگان ما در کانال تلگرامی بذرهای ماندگار بودید. امیدوارم که در این فرصت کوتاه شنوندگان عزیز کانال تلگرامی چریکهای فدائی خلق ایران بذرهای ماندگار پاسخ برخی از پرسشهای خودشون را در مورد انتصابات اخیر تحت حاکمیت جمهوری اسلامی گرفته باشند. اگر که شما موردی را به این صحبتهایتان میخواهید اضافه کنید همه ما میشنویم.
رفیق فریبرز سنجری: من فقط یکبار دیگر از شما تشکر میکنم که چنین فرصتی را تدارک دیدید و از این طریق هم من توانستم برخی از زوایای مورد نظر چریکهای فدائی خلق به اطلاع دوستدارانشان برسانم. شاد باشید.
پرسشگر کانال بذرهای ماندگار: باز هم از شما متشکرم. شاد و پیروز باشید.