جناح راست، و چپ ایدوئولوژیک

جناح راست، و چپ ایدوئولوژیک

در رابطه با اظهارات اخیر حسن رحمانپناه و ابراهیم علیزاده

(۲)

حسن رحمانپناه عضو کمیتۀ مرکزی جناح راست در کومه‌له در بخش دیگری از مصاحبۀ اخیر خود به زبان کردی تحت عنوان «ویژه به یاد ۳۸ سالۀ تشکیل حزب کمونیست ایران» می‌گوید:

«یکی از مشکلاتی که چپِ ایران دارد و از جمله خود حزب کمونیست ایران هم به عنوان یکی از این چپ، این است که با پایگاه اجتماعی این چپ با آن نیرویی که باید به آن متکی باشد، فاصله دارد، یعنی به این معنا که به آن می‌گوییم چپِ غیرکارگری، من می‌گویم مسئله تنها کارگری بودن نیست بلکه چپی اجتماعی است، شما کردستان را از این خارج کنید، کردستان را از این خارج می‌کنم به حکم کومه‌له، در بقیۀ نقاط ما شاهد این نیستیم، یعنی این دردی است که چپ با آن درگیر است، این چپ بیشتر مشغول خودخوری است، این چپ بیشتر مشغول خلوص ایدوئولوژی است، بیشتر، این چپ مشغول تعیین تکلیف کردن خطها با یکدیگر است، چیزهایی می‌شود به مشغله و ذهن این چپ که ربطی به امر مبارزاتیش ندارد، این چپ اگر/ با چنین چپی به داخل جامعه برود می‌داند که در میان طبقۀ کارگر گرایش مذهبی وجود دارد، گرایش ناسیونالیستی وجود دارد، گرایش سوسیالیستی وجود دارد، مرد وجود دارد که با زنش رفتار بد دارد، مرد وجود دارد که نماز می‌خواند، زن وجود دارد که نماز می‌خواند، اما با اینها هم جزو طبقۀ کارگر است، با این چگونه تعامل می‌کنی؟ چگونه، می‌خواهی دردی از دردهایش کم کنی یا اینکه دو درد دیگر به آزارهایش اضافه کنی؟ این است که این چپ از موضوع کارش بیگانه است،….. بنابراین تا وقتی که این چپ مشغول چنین کاری باشد، تا وقتی که مشغول جنگ لفظی (به کردی: شه‌ره ده‌نووک) باشد مشغول این باشد که این راست است و آن چپ است و این ناسیونالیست است و آن فاشیست است و این فلان ایسم است و کسانی مالیخولیایی هم برایش پیدا شوند در هر حزبی یکی دو تا پیدا خواهند شد؛ این چپ هرگز چپ نمی‌شود.»

در طول ۲۵ سال گذشته یکی از بارزترین نمود وجود گرایش راست و ناسیونالیستی در تشکیلات کومه‌له و حزب کمونیست ایران جدا به حساب آوردن کومه‌له از حزب کمونیست ایران است. دیروز رهبران سازمان زحمتکشان و سپس فراکسیون موسوم به فعالیت تحت عنوان کومه‌له، به زعم خود حساب کومه‌له را از حزب کمونیست ایران جدا کرده، از حزب کمونیست به عنوان «سرطان» برای کومه‌له یاد می‌کردند، امروز رهبری جناح راست در این تشکیلات همصدا با آنان، در پلاتفرم سیاسی خود، حزب کمونیست را «غل و زنجیری به دست و پای کومه‌‌له و منشاء ایجاد بحران برای کومه‌له» معرفی می‌کنند.

موضوع کارگری شدن حزب کمونیست و پیوند با پایۀ اجتماعی و طبقاتی خود، بحث و نیز تلاش و مبارزه‌ای بوده است به قدمت حیات خود حزب. شاخص‌ها و متد این بحث و تلاش و مبارزه، بسیار روشن و مدون‌اند. اما برای جناح راست در این تشکیلات، بحث مزبور از یک سو به عنوان حربه‌ای برای نفی و بی‌خاصیت قلمداد کردن حزب و به تبع آن سایر نیروهای چپ و کمونیست در ایران به کار می‌رود و از سوی دیگر پوششی است برای روی‌آوری ایشان به پوپولیسم و همگرایی با گرایشات مذهبی و ناسیونالیستی و غیره در جامعه. جدای از بسیاری نوشتار قبلی در این باره، اینک اظهارات فوق از حسن رحمانپناه گواهی است بر این مدعا.

امروزه حسن رحمانپناه ظاهراً در ژست دفاع از حزب، دارد همان حرف جمال بزرگپور را تکرار می‌کند. بزرگپور هم قبلاً گفته بود که «چپ ایران و آنچه که خود را کمونیست می‌خواند از جملە حزب کمونیست ایران نیز تماماً از طبقۀ کارگر ایران فاصله دارند، به زندگی و مبارزۀ روزمره این طبقە بی‌ربط هستند و نقشی در آن ندارند چون شناخت واقعی و عینی از آن ندارند…. واقعیت این است که چپ موجود اصولاً نه سرمایه‌داری را می‌شناسد و نه کارگر و نە پیچیدگی‌های مبارزۀ آنان با دشمنان طبقاتی خود را درک می‌کند. دور ماندن از جامعە و مسائل مربوط بە آن و پیچیدگی‌های مبارزۀ سیاسی و طبقاتی، چپ را اسیر دریافت‌های کلیشەای و طبقەبندی شدە در ذهن خود کردە است کە در موارد بسیاری پیچیدگی‌های موجود خوانایی ندارد و یا بە عبارت دقیق‌تر از این چپ از معنا کردن امروزی دریافت‌های خود از کمونیسم ناتوان است.»

حسن رحمانپناه خوب می‌داند که جدای از مبارزات علنی کومه‌له در سال‌های اوائل قیام، اینک ۳۸ است که کومه‌له به عنوان بخش و یا پیکره‌ای از حزب کمونیست ایران (سازمان کردستان حزب) مشغول پراتیک کردن سیاست و اهداف حزب کمونیست در این بخش از جامعۀ ایران است. بنابراین حزب کمونیست ایران بر خلاف ادعاهای امروزی رهبران جناح راست، دارای پایگاه اجتماعی وسیعی در میان این بخش از جامعۀ ایران است. چنین ارزیابی‌ جداگانه‌ای که حسن رحمانپناه از کومه‌له و حزب کمونیست ایران می‌دهد، یکی از تحریفات دیگری است که امروزه رهبری جناح راست مشغول به اصطلاح تئوریزه کردن آنند. چنین رویکردی بر اندیشۀ جدایی کومه‌له از حزب کمونیست ایران و به تبع آن جدایی کومه له‌ از چپ ایران، استوار است.

حسن رحمانپناه سال‌ها قبل، خود یکی از رفقایی بود که همواره در مقابل تحریفات سازمان زحمتکشان و سپس جریان فراکسیون، در مصاحبه‌ها و اظهاراتش به حق بر این واقعیت تأکید می‌نمود که آن امکان و فرصتی که در سال‌های اوائل قیام برای اعلام موجودیت و حضور گستردۀ کومه‌له در جامعه فراهم شده بود، مثلاً در بعد سراسری برای حزب کمونیست ایران وجود نداشت. در پرداختن به این واقعیت و در تقابل با تحریفات صورت گرفته، طی دو دهۀ گذشته مباحث و تبلیغات بسیاری از سوی تشکیلات کومه‌له و حزب کمونیست صورت گرفته است. اینکه امروز حسن رحمانپناه همان مواضع عبدالله مهتدی و سپس فراکسیون و سپس جمال بزرگپور را تکرار می‌کند، طنز تلخی است که دامن همۀ رهبران جناح راست را گرفته است. بایستی به رفیق حسن گفت هر چقدر هم ژست دفاع از حزب را به خود بگیرید و در موقعیت کسب جانشین دبیراول (جانشین ابراهیم علیزاده) دلخوش کنید، باز هم بایستی هر چه بیشتر به مواضع و خط بزرگپور-علیزاده تمکین کنید.

حسن رحمانپناه در ادامۀ مصاحبۀ خود تلاش می‌کند که در قالب ارزیابی، نظر لطفی هم به حزب کمونیست داشته باشد. او می‌گوید:

«من فکر می‌کنم حزب کمونیست ایران فرق دارد، درست است اگر بیاییم باید در هر دوره‌ای ارزیابی بکنیم، از دورۀ تشکیل خودِ حزب کمونیست ایران، از آن دوست و متحدینی که انتخاب شدند، از آن نیروهایی که با هم آن اتحاد را درست کردند، از لحاظ مثلاً برنامه‌ای، برنامۀ حزب کمونیست ایران در دوران خود و بعد از آن تحولاتی هم که پیش آمده‌اند، سیاست‌هایش جزو سیاست‌های پیشرو بوده‌اند، جزو سیاست‌های انقلابی و رادیکال بوده‌اند، این کاری است به یک معنا تحقیقات لازم دارد، تحقیقاتی علمی و مارکسیستی. من فکر می‌کنم حزب کمونیست از بخشی از آن اشتباهات بری نیست، بخشی از آن خطا و اشتباهات و کمبودها در خودِ حزب کمونیست بوده است، حزب کمونیست جدا نیست، اما با همۀ اینها فکر می‌کنم صاحب سنت‌های بهتری است، مثلاً از لحاظ مسائل فکری حزب کمونیست ایران جریانی سالم بوده است، شما اگر نگاه کنید این جریان در دوره‌ای که از سه جهان گرفته، از جریان کمونیسم اروپایی گرفته، از کمونیسم روسی گرفته، حزب کمونیست ایران و حتی قبل از آن کومه‌له هرگز به این جریانات تعلق نداشته‌اند، یا اگر در دوره‌ای، تا قبل از قیام، کومه‌له تفکراتی مائویستی دارد خیلی سریع در جریان رویدادها خود را اصلاح می‌کند، در آن تغییر به وجود می‌آورد، این شانس بزرگی است برای جریانی که ظرفیت تغییر دارد، جریانی بسته/ دگم نیست… »

حسن رحمانپناه در حالی از لزوم «تحقیقات علمی و مارکسیستی» برای ارزیابی از حزب کمونیست ایران سخن می‌گویند که خود ایشان و ابراهیم علیزاده سالها عضو کمیتۀ مرکزی این حزب بوده‌اند، سال‌ها عضو کمیتۀ مرکزی بخش کردستان حزب یعنی کومه‌له بوده‌اند. لزوم انجام «تحقیقات علمی و مارکسیستی» در ارزیابی از حزب کمونیست از زبان اعضای کمیتۀ مرکزی، همان قدر خنده‌دار و بی‌مایه است که مثلاً همین رفقا از لزوم انجام تحقیقات علمی و مارکسیستی در ارزیابی از کومه‌له (سازمان کردستان حزب) سخن بگویند. گو اینکه، این حزب، حزبی ناشناخته و یا اینکه مثلاً در یک قرن قبل وجود داشته است یا اینکه مثلاً حزب کمونیست اندونزی یا آفریقای جنوبی است که برای ارزیابی و شناخت از آن بایستی به یکسری تحقیقات علمی متوسل شد!

ایشان با همین رویکرد‌های خجولانه به خوبی نشان داده‌اند که چقدر با حزب کمونیست و سازمان کردستان آن بیگانه شده‌اند. موضوع این به اصطلاح ارزیابی علمی از حزب کمونیست و ایجاد تغییر علمی در آن و دگم نبودن و علمی برخورد کردن و وجود فرهنگ علمی و امروزی را چند سالی است که ابراهیم علیزاده و سایر رهبری جناح راست ورد زبان خود کرده‌اند. چنین ارزیابی‌‌هایی را قبل از ایشان رهبران سازمان زحمتکشان و سپس فراکسیون تحت عنوان « سمینار بازبینی و ارزیابی انتقادی از حزب کمونیست ایران، کنفرانس بازسازی کومه‌له و سمینار فعالیت به نام کومه‌له و کردستانی بودن» انجام داده‌اند. محتویات این عنوان نیز اخیراً در پلاتفرم رهبری جناح راست که توسط جمال بزرگپور انتشار یافته است، به وضوح مورد تأیید قرار گرفته است. جناح راست در ادامۀ کار خود، برگزاری سمینار و کنفرانس‌ بازبینی و ارزیابی انتقادی و علمی از حزب کمونیست – بخوان ضدعلمی و ضدمارکسیستی برای انحلال حزب کمونیست – را هم در دستور قرار خواهند داد.

ابراهیم علیزاده نیز در اظهارات اخیر خود (سه مصاحبه و فایل تلویزیونی) بر «ضرورت ایجاد ائتلافی از نیروهای چپ و سکولار و مترقی و مستقل» تأکید دارد. می‌گوید «باید به حزبی سیاسی و مدرن و امروزی تبدیل شویم، باید از حزب یک بنی و یک گرایشی دست برداریم… » تحت عنوان پرهیز از سکتاریسم ، به طور تلویحی تأکید بر باورها و ایدوئولوژی طبقاتی و کمونیستی را «شورای نگهبان بودن» نام می‌نهد!

ابراهیم علیزاده و جناح راست یک روز ظاهراً از ضرورت ایجاد قطب چپ و سوسیالیست دم می‌زنند و به مخالفین حزب کمونیست و طیف ناسیونالیست‌های رنگارنگ و منشعب از کومه‌له فراخوان می‌دهند که برگردید و به ما بپیوندید و به آنها می‌گویند که حزب کمونیست مانعی بر سر راه شما نیست (حزب کمونیست و اساسانامه‌اش پوچ است و ما حسابیم) ؛ روز بعد از ضرورت ائتلاف نیروهای چپ و سکولار و مترقی و مستقل!

جدای از سازمان زحمتکشان و حزب دمکرات، امروزه جریانات ملی-مذهبی، خود را سکولار و مترقی و مستقل معرفی می‌کنند، بنیانگذاران جنایتکار سپاه پاسداران از جمله اکبر گنجی و سازگارا و حجاریان و امثالهم نیز همراه با مشروطه‌خواهان و سلطنت‌طلبان و سازمان مجاهدین هم همگی خود را سکولار و مترقی و مستقل و تمیز و پاک و منزه و دوستدار مردم و یار فقیر و فقرا معرفی می‌کنند!

آیا چنین مواضع و سیاست‌های هردمبیلی می‌تواند به واقع در خدمت تأمین منافع طبقۀ کارگر که اکثریت ساکنان جامعه را تشکیل می‌دهد و نیز در خدمت به پیروزی رساندن بدیل چپ و سوسیالیستی در ایران و یا در کردستان، باشد؟! تجربۀ انقلاب ایران نتیجۀ چنین سیاست همه‌باهمی را به خونین‌ترین شکل به همگان نشان داده است! معنای عملی ائتلاف مورد نظر ابراهیم علیزاده، در سطح سراسری همراه شدن با جبهۀ بورژوازی لیبرال و در سطح کردستان نیز همچنانکه بارها به طور مستند نشان داده شده است، همگرایی با طرح و پروژه‌های احزاب بورژواناسیونالیست در منطقه است.

حسن رحمانپناه در ادامۀ مصاحبۀ خود تحت عنوان ضرورت پرداختن به همۀ مسائل جامعه می‌گوید: «خیلی مواقع هست که وقتی با رفیق خودمان صحبت می‌کنی، می‌گوید کارِ من فقط و فقط کارِ کارگری است، کاکا جان آیا آن کارگر در محیطی اجتماعی زندگی می‌کند یا نه؟ آن کارگر آیا در محیط زیستی زندگی می‌کند یا نه؟ محیط‌ زیست چرا مسئلۀ تو نیست؟ مسائل فرهنگی درون آن جامعه، فرهنگ منحط اسلامی‌ای که دارند رواج می‌دهند چرا مشغلۀ تو نیست؟… نقد سندیکالیسم، نقد نظرات و مواضع دیگر چرا وظیفۀ تو نیست؟ بنابراین تا هنگامی که این چپ به این معنا ایدوئولوژی/ ایدولوژیک باشد آنهم ایدوئولوژی‌ای که خود برای خود تعریف کرده است و خیلی خیلی هم بیگانه است از مارکسیسم و از علم و همۀ اینا، تا هنگامی که اینطور باشد همان چپ حاشیه‌ای خواهد بود و چپی خواهد بود دور از موضوعاتش…. »

در رابطه با این صحبت‌ها بایستی گفت که نه در تشکیلات کومه‌له و حزب کمونیست ایران نه در گذشته و نه در حال حاضر، ندیده‌ایم و نشنیده‌ایم که حتی یک رفیق آنطور گفته باشد که حسن رحمانپناه در صحبت‌هایش به آن اشاره دارد!! این یک توسل آشکار به دروغ است برای تخریب رفقای خود و فراهم کردن مجوز در تاختن به جناح چپ مخالف خود در تشکیلات و به تبع آن تاختن به دیگر نیروهای چپ و کمونیست و در عین حال دوختن کلاه شرعی‌ای است برای روی‌آوری خود و جناحش به پوپولیسم و … . حسن رحمانپناه در یک چنین صحبت‌هایی، بایستی به طور واضح، مستنداتِ قابل بیانی ارائه نمایند.

ایشان قبل از این اظهار داشته‌اند که «سازماندهی اقتصاد سوسیالیستی در ایران، کشوری نیست‌/امکان‌پذیر نیست»«برقراری سوسیالیسم در یک کشور امکان‌پذیر نیست». وی مدتی قبل در مصاحبه‌ای تلویزیونی و در راستای «فراهم نمودن مجوز و کلاه شرعی‌های مورد نظر خود»، بازهم بدون اینکه سندی به مخاطب خود ارائه کند گفت که « گویا طوری گفته می‌شود که در این جامعه ما فقط باید با کارگر حرف بزنیم. طبقۀ کارگر بر طبق آماری که اکنون وجود دارد در مراکز تولیدی و غیرتولیدی همگی‌شان ۲۲، ۲۳ میلیون نفرند. جامعۀ ایران ۸۵ میلیون نفر است. آیا تنها با آن ۲۲ میلیون نفر، قدرت سیاسی در جامعۀ ایران به دست گرفته می‌شود؟…..» (همان موقع طی دو نوشته از جمله به نقد این بخش از صحبت‌های ایشان نیز پرداخته‌ام).

جدای از این، حسن رحمانپناه در اشاره به آن «رفیق فرضی» در نقل قول فوق خطاب به ایشان وقتی که می‌گوید «…. نقد سندیکالیسم، نقد نظرات و مواضع دیگر چرا وظیفۀ تو نیست؟»، یادشان رفته که در همین مصاحبۀ و در نکوهشِ به زعم خودش چپِ ایدوئولوژیک که بالاتر و در ابتدای این نوشته به آن پرداخته شده است، می‌گوید:

«…این چپ مشغول تعیین تکلیف کردن خطها با یکدیگر است، چیزهایی می‌شود به مشغله و ذهن این چپ که ربطی به امر مبارزاتیش ندارد، این چپ اگر به داخل جامعه برود می‌داند که در میان طبقۀ کارگر گرایش مذهبی وجود دارد، گرایش ناسیونالیستی وجود دارد، گرایش سوسیالیستی وجود دارد… اینها هم جزو طبقۀ کارگر است با این چگونه تعامل می‌کنی؟ چگونه، می‌خواهی دردی از دردهایش کم کنی یا اینکه دو درد دیگر به آزارهایش اضافه کنی؟ … تا وقتی که این چپ مشغول این باشد که این راست است و آن چپ است و این ناسیونالیست است و آن فاشیست است و این فلان ایسم است و کسانی مالیخولیایی هم برایش پیدا شوند در هر حزبی یکی دو تا پیدا خواهند شد؛ این چپ هرگز چپ نمی‌شود.»

این تناقض‌گویی از چه چیزی ناشی می‌شود؟! بیننده حق دارد از حسن رحمانپناه بپرسد که بالأخره آیا نقد گرایشات مذهبی، ناسیونالیستی، رفرمیستی و سندیکالیستی و نقد مواضع و نظرات دیگر، کار خوبی است یا بد؟ آنها را نقد کنیم یا با آنها تعامل و سازش داشته باشیم؟! در متن این نقد، همانند کل تجارب تاریخی و آموزش‌های مارکسیستی بالأخره چپ و راستی هم مشخص خواهند شد یا نه؟ منفعت و ضدمنفعت برای طبقۀ کارگر و مردم محروم و ستمدیده کدام است؟! بدون استحکام نظری و عملی و مبارزه‌ای ایدوئولوژیک چگونه می‌توان به نقد دیگر گرایشات رفت؟! مبارزۀ ایدوئولوژیک خوب است یا بد است؟!

جالب است یادآوری شود که ۱۲ سال قبل آن هنگام که حسن رحمانپناه هنوز تحقق سوسیالیسم در یک کشور را ممکن می‌دانست، در جواب به شعیب ذکریایی به عنوان یکی از خط دهندگان و مدافعین فراکسیون نوشته بودند:

«نوشته شعیب ذكريایى به مسائل دیگری و از جمله مسئله‌ رابطه سوسیالیسم و توسعه نیز پرداخته است. حزب ما از اساس در تقابل  با این دیدگاه‌ها ، که در محتو و در بهترین حالت چیزی جز “‌راه رشد غیر سرمایه‌داری” در دیدگاه طرفداران شوروی سابق و “‌سوسیالیسم دموکراتیک‌” در دیدگاه حزب دموکرات کردستان ایران،‌ نیست‌، شکل گرفت. بحث ظاهرأ از زاویه‌ای تئوریک ارائه شده است،  اما بحث ایشان نه تئوریک است و نه ربطی به مارکسیزم دارد، بلکه بحثی کاملاً بقول خودشان که بسیار مفتخرند که “رویزیونیست” شناخته شوند ، تجدید نظر در اساس تفکر مارکسیستی است. بحث ایشان نشان دادن بیهودگی مبارزه و زحمت برای تحقق سوسیالیسم به بهانه عدم تحقق “سوسیالیسم در یک کشور” است. مطلب ایشان امروز از لحاظ نظری ارزشی ندارد که  به مشغله تبدیل شود . هدف از این بحثهای سطحی و دیرهنگام، به منظور تحریف مارکسیسم، موعظه سازش طبقاتی در مبارزه بین کارگر و سرمایه‌دار جهت صنعتی کردن کشور و رشد نیروهای مولده به بهانه هنوز “کارگران همگی در یک جبهه و بورژوازی در جبهه دیگر” قرار ندارند و خاک در چشم مخاطبین خود پاشیدن است و به گفته خودش این کار “‌آمادگی برای بدکاریهای دیگر است” و گرنه بحث نظری قابل اعتنائی نیست.»

ولی امروزه رفقایی در این تشکیلات که به نقد مواضع جناح راست و از جمله به نقد مواضع امروزی حسن رحمانپناه در خصوص عدم امکان‌پذیری تحقق سوسیالیسم در یک کشور پراخته و مثلاً مضمون همان نقدی که ۱۲ سال قبل وی در قبال کسان دیگری ارائه نموده بود را متوجه خود ایشان می‌کنند، می‌بینیم که چگونه با انواع انگ و دشمن‌تراشی از سوی ایشان و دیگر رهبران جناح راست روبرو بوده‌اند!

رفیق حسن رحمانپناه روزی روزگاری منتقد سرسخت سازمان زحمتکشان و فراکسیون موسوم به فعالیت با نام کومه‌له بود، در تقابل با آنها به حق که «ایسم»‌های زیادی به کار می‌بُرد و نشانه‌ای هم از وجود بیماری مالیخولیا در میان نبود، در نوشته‌های علنی خود آنها را نه تنها راست و ناسیونالیست و ….، بلکه «ضد‌کمونیست» و فراکسیون فعالیت با نام کومه‌له را «فراکسیون برای نابودی کومه‌له» خطاب می‌کرد. اما امروز که خود ایشان و دیگر هم‌جناحی‌هایش از «کارگر کارگر کردن و کمونیسم کمونیسم گفتن و ایدوئولوژی ایدوئولوژی گفتن خسته و بیزار شده‌اند» و نیز دروازه‌های تشکیلاتشان را بر روی مخالفین حزب کمونیست و مخالفین کمونیسم در کومه‌له گشوده‌اند، به جاست که به عنوان نمونه یکی دو مورد از جواب‌های روی تاقچه گذاشته شدۀ حسن رحمانپناه را در مقابل چشم خودشان گرفت، زمانی که تقریباً ۱۰ سال قبل در جوابی به عبدالله مهتدی نوشته بودند:

«‌کومەلە لباس هر قد و قامتی نیست. ابزار پیشبرد هر خط و سیاست و آرمانی نیست. ظرف تجمع هر قشر، گروه و سیاست‌بازی نیست. کومەله، فکر، ایدئولوژی، سیاست و ابزار سازمانی یک طبقۀ معین اجتماعی (طبقۀ کارگر) برای انجام انقلاب اجتماعی معین (انقلاب سوسیالیستی) است. کومەله جنبش اعتراضی و اجتماعی محرومان و تهیدستان علیه هرگونه ستم و سرکوب است. منتقد سرسخت تسلیم طلبی‌، دورویی و ریاکاری است. اینها ادعای ما نیست‌، بلکه اعتراف دشمنان کومەله ،قاتلان و شکنجەگران جمهوری اسلامی در کردستان علیه هر کارگر مبارز و شریف، هر زن یاغی از ستم و طرفدار برابری‌، هر جوان جویایی زندگی امروزی و انسانی و هر قلم آزادەای است که دیوار سانسور را می شکافد.»

در همان مطلب ۱۲ سال قبل خود نوشته بودند:

«در جریان کنگرۀ ۱۳ کومه‌له که اپوزیسیون و پلاتفرم آنها نقد و بیگانگی نظرات آنان با دیدگاه‌ها و نظرات جریان ما نشان داده شد و صاحبان فرعی آن پلاتفرم، در کنگره و در درون تشکیلات توان سیاسی و فکری دفاع از برنامه‌شان را نداشتند، “رهبران سایه” ناچار به علنی کردن خود شدند. ابتدا و دو روز بعد از اعلام “فراکسیون” ۸ تن با عجله طی نوشته‌ای “ضمن حفظ مواضع خود”  به حمایت از اپوزیسیون برخاستند و عالم و آدم را برای حمایت و پشتیبانی بی دریغ و فداکارانه از “فراکسیون” فرا خواندند و فتوا صادر کردند که “تردید” جایز نیست، زیرا “تقویت چنین گرایشی را ضرورتی سیاسی و آرمانی تلقی کردند”. در خارج  کشور به طومار نویسی پرداختند و یکصد و اندی نفر امضایشان را که خرج‌بردار نیست، مستقیم یا با وکالت در صندوق هایشان ریختند. آن جمع ترکیب ناهمگونی از فعالین سابق زحمتکشان، تا انسانهای شریفی که به خیال خود نیت خدمت به تقویت کومه‌له را داشتند، تا عناصر ضد کمونیستی را شامل می‌شد که بارها گفته‌اند “اگر گربه جلو درب خانه‌شان هم کمونیست باشد آن را خواهند کشت” نامشان را در آن طومار ثبت کردند!»

اما امروزه همانطور که می‌بینیم حسن رحمانپناه و ابراهیم علیزاده و سایر جناح راست در این تشکیلات در قبال مواضع دیروز خود به طور رسمی ابراز ندامت می‌کنند و از همان طیف گربه‌کُش به طور رسمی دعوت به عمل آورده‌اند که برای کشتن آخرین نوعِ آن گربه‌ها و خانه‌تکانی تمیز و مرتب از کمونیسم، به تشکیلات و جناح تحت رهبری آنها بپیوندند و از آن نوع پول و امکاناتی که وجود دارد، استفاده کنند!

ادامه دارد

۸ شهریور ۱۴۰۰

۳۰ آگوست ۲۰۲۱

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate