جناح راست و تداوم تحریفات و جعلیاتشان علیه تاریخ کومه‌له و حزب کمونیست ایران(١)

جناح راست و تداوم تحریفات و جعلیاتشان علیه تاریخ کومه‌له و حزب کمونیست ایران

در رابطه با اظهارات اخیر حسن رحمانپناه و ابراهیم علیزاده

(۱)

روز گذشته حسن رحمانپناه عضو کمیتۀ مرکزی جناح راست در کومه‌له به بهانۀ سالروز تأسیس حزب کمونیست ایران مصاحبه‌ای به زبان کردی در تلویزیون خودشان با عنوان «ویژه به یاد ۳۸ سالۀ تشکیل حزب کمونیست ایران» انجام داده است.

ایشان در شروع صحبت‌های خود و در پرداختن به چگونگی تأسیس حزب کمونیست ایران، مجدداً و مطابق روال رهبری جناح راست و ناسیونالیستی کومه‌له، به تحریف و یا در اینجا به عبارت دیگر به سانسور و جعل تاریخ کومه‌له و حزب کمونیست ایران می‌پردازد. وی در صحبت‌های خود پس از اشاره به شرایط و اوضاع و احوال سرکوبگرانه‌ای که رژیم اسلامی بر جامعه حاکم گردانده بود، می‌گوید:

«در چنین شرایطی بود که جمعی از احزاب و جریانات سیاسی‌ که بیشتر در جبهۀ خط ۳ شناخته می‌شدند و در رأس آنها کومه‌له و اتحاد مبارزان و آن باقی‌مانده‌های پیکار و اینا بودند از دو سال قبل‌تر یعنی از اواخر سال‌های ۵۹ شروع به گفتگو و دیالوگ کرده بودند بر سر درست کردن حزب کمونیست ایران و بعد از دو سال و به خصوص در این فاصله هم، دو تا کنفرانس برای درست کردن حزب کمونیست ایران گرفته شد به نام کنفرانس جنوب که در منطقۀ جنوب کردستان تشکیلات‌های سنندج و مریوان و دیواندره و پاوه و کرمانشاه در آن شرکت داشتند و کنفرانسی دیگر که به کنفرانس شمال مشهور بود شهرهای سقز و بانه و مهاباد و بوکان و اشنویه و نقده و اینگونه مناطق در آن شرکت داشتند، این کنفرانس‌ها برگزار شده بودند و همین طور برنامۀ حزب کمونیست ایران تدوین شده بود اساسنامه طرح شده بود، بخشی از این بحث‌های فکری و نظری پیش رفته بود و در آن ترکیب که بیشتر خط ۳ بودند به اضافۀ یک جریان غیر خط ۳ در آن وجود داشت که آن هم ارتش آزادی‌بخش خلق‌های ایران یا ارتش رهایی‌بخش خلق‌های ایران بودند که شاخه‌ای از چریکها بودند به حزب کمونیست ایران پیوستند، این است که نمی‌توان گفت این همۀ چپ ایران بود، خط سه ی چپ ِایران بود.»

این است همۀ توضیح عضو رهبری جناح راست به مخاطبین برنامۀ خود در مورد چگونگی تشکیل حزب مهم و پرسابقه‌ای چون حزب کمونیست ایران و بخشی مهمی از تاریخ کومه‌له!

حسن رحمانپناه در این به اصطلاح توضیح خود، مهمترین دلیل و نیروی محرکۀ تأسیس حزب کمونیست یعنی وجود چند سال جنبش و جریان مارکسیسم انقلابی و تفوق سیاسی، فکری و نظری این جریان بر کل چپ موجود در جامعۀ ایران را سانسور می‌کند و هیچ اسمی از این جریان پیروزمند نمی‌آورد. گو اینکه چند حزب و سازمان در آن زمان دور هم جمع می‌شوند و با یکدیگر بحث می‌کنند و حزب کمونیست ایران را تشکیل می‌دهند!! البته که رهبری جناح راست، همانند رهبری سازمان زحمتکشان، مدتهاست که آگاهانه و هدفمند مشغول ارائۀ تصویری این چنین به شدت ناقص و نازل و یا محقر از پروسۀ تشکیل حزب کمونیست ایران هستند. جدای از موارد متعدد دیگر، یکی از بارزترین این تلاش‌ها، سخنرانیِ چند سالِ قبلِ ابراهیم علیزاده دبیراول جناح راست در دانشگاه سلیمانیه و در حضور دانشجویان این دانشگاه در مورد تشکیل حزب کمونیست ایران بود و آن طور که مشاهده شد با نقد بسیاری روبرو بوده است.

حزب کمونیست ایران محصول یک مبارزۀ ایدوئولوژیک قدرتمند در هیئت جریان مارکسیسم انقلابی ایران با تمامی انحرافات، سازشکاری‌ها و راست‌روی‌ها و در یک کلام  با افکار و اعمال بورژوایی و خرده‌بورژوایی موجود در جنبش چپ و کمونیستی آن موقع در ایران بود. محصول یک مبارزۀ ایدوئولوژیک قدرتمند علیه رویزیونیسم در ابعاد جهانی و ایرانی آن بود. ناشی از ضرورت حضور صف مستقل طبقۀ کارگر در تمامی عرصه‌های مبارزه علیه نظام سرمایه‌داری بود. به اهتزاز درآوردن پرچم مستقل پرولتاریا و حکومت کارگری بود. با چنین پرچم و چنین استحکاماتی بود که تشکیل حزب کمونیست ایران به عنوان یک سنگر قوی در مقابل امواج سرکوب رژیم شناخته شد و در کردستان نیز کومه‌له را به هر لحاظ متحول و به پیش راند و به بخش مهمی از این حزب تبدیل نمود.

رهبری جناح راست که امروزه خود به لحاظ سیاسی و عملی به آن انحرافات و راست‌روی‌ها‌ و به آن رویزیونیسم و پوپولیسمی که جریان مارکسیسم انقلابی و خصوصاً کومه‌له و اتحاد مبارزان کمونیست سال‌ها قبل مبارزۀ ایدوئولوژیک خود را علیه تمامی آن انحرافات به انجام رسانده بودند، درغلطیده‌اند؛ از عبارات و مفاهیم مارکسیسم انقلابی و مبارزۀ ایدوئولوژیک واهمه دارند. آن را مترادف افراطی‌گری و تعصب و خلوص ایدوئولوژیک و خشک مغزی و… می‌دانند. بنابراین تاریخ کومه‌له و حزب را (آن طور که بارها نیز در مطالب دیگر و به شیوه‌ای مستدل نشان داده شده است) تحریف می‌کنند و به قول خودشان در پی فاصله گرفتن از فرهنگ گذشته بوده و نیازمند فرهنگی امروزی هستند که در واقع چیزی فرهنگ دوری از کمونیسم و طبقۀ کارگر نیست.

در این ۳۸مین سالروز تأسیس حزب کمونیست ایران، بایستی بیانیۀ خونین اعلام موجودیت حزب کمونیست در کنگرۀ مؤسس آن (شهریور ۶۲) را جلوی چشمان حسن رحمانپناه و دیگر تحریف‌گران تاریخ کومه‌له و حزب کمونیست گرفت. در این بیانیه از جمله آمده است:

«حزب کمونیست ایران در ادامۀ مبارزات پیروزمند مارکسیسم انقلابی بر علیه توهمات و اوهام بورژوایی و خرده‌بورژوایی و افکار رویزیونیستی که جنبش چپ ایران را در خود غرق ساخته بود، تشکیل شده است. مارکسیسم انقلابی در ایران متکی بر انقلابی که پیشروان پرولتاریا را به صحنۀ مبارزه قرا می‌خواند نضج گرفت و در ظرف چند سال سوسیالیسم خرده‌بورژوایی مدعی مارکسیسم را در بنیادهای متدولوژیک، اقتصادی، سیاسی و تشکیلاتی آن نقد کرد و پرچم مستقل کمونیسم مارکس، انگلس و لنین را با استحکام برافراشت. شکل‌گیری و رشد سریع مارکسیسم انقلابی در ایران انعکاس سیاسی و تشکیلاتی حضور عینی طبقۀ کارگر ایران در صحنۀ انقلاب بود، طبقه‌ای که برای پیشروی و رهایی خود به تئوری انقلابی و سازمان سیاسی پیشتاز خود نیاز داشت، طبقه‌ای که در عین حال با حضور فعال خود در عرصۀ مبارزۀ انقلابی زمینۀ مادی و شرایط مساعد برای تبدیل این تئوری انقلابی به یک نیروی مادی اجتماعی و تقویت سیاسی و تشکیلاتی نیروها و سازمان‌های پیشتاز خود را فراهم کرده بود. حزب کمونیست ایران حاصل تلاش انقلابیون کمونیستی است که نه تنها در صفوف کومه‌له و اتحاد مبارزان کمونیست که مارکسیسم انقلابی را در مواضع رسمی خویش نمایندگی می‌کردند، بلکه در درون سازمان‌های پیکار، رزمندگان، وحدت انقلابی، رزم انقلابی و حتی چریکهای فدایی خلق برای بیرون کشیدن مارکسیسم از زیر بار تحریفات بورژوایی و خرده‌بورژوایی جنگیدند. حزب کمونیست ایران اکنون وحدت جریانات و نیروهای پیشتاز و آگاهی را نمایندگی می‌کند که در طول چند سال و در جریان یک مبارزۀ هم‌جهت و مشترک، یکدیگر را بازیافتند و صف خود را تحت پرچم واحدی فشرده کردند. حزب کمونیست ایران مظهر و نمایندۀ استقلال برنامه‌ای، سیاسی و تشکیلاتی طبقۀ کارگر ایران در برابر همۀ احزاب و نیروهای طبقات غیرپرولتر است. حزب کمونیست ایران اردوی متحد تمام مارکسیست-لنینیست‌هایی است که برای تأمین این استقلال طبقاتی جنگیده‌اند. اما مارکسیسم انقلابی ایران تنها یک جنبش نظری نبوده است؛ حزب کمونیست ایران در ادامۀ راه انقلابیون کمونیستی ساخته شده است و هم اکنون نیروهایی را در برگرفته است، که در گذشته و حال امر سازماندهی و رهبری یک انقلاب زندۀ عظیم را در دستور خود داشته‌اند. اگر فقدان یک حزب مستقل پرولتری پیروزی قاطع انقلاب ایران را نامیسر ساخت، رشد و تعمیق جنبش پرولتری و انقلابی در برابر وحشیانه‌ترین و گسترده‌ترین هجوم بورژوازی، مدیون فعالیت مارکسیست‌های انقلابی‌ای است که حزب کمونیست ایران نمایندۀ و دربرگیرندۀ آنهاست. نیروهای مارکسیست انقلابی از ابتدای انقلاب ۱۳۵۷ تا امروز، علیرغم همۀ محدودیت‌های تاریخی که مبارزۀ آنان را مقید و مشروط می‌کرد، قاطعانه در برابر یورش بورژوازی به جنبش کارگری و انقلابی و دستاوردهای دمکراتیک قیام بهمن ۵۷ ایستادگی کردند. حزب ما حزب انقلابیون کمونیستی است که از توحش بورژوازی و از تزلزل و نوسان نیروهای سوسیالیست خرده‌بورژوا نهراسیدند و دلسرد نشدند و همه جا، در کارخانجات و محلات و مجامع کارگری، در اعتصابات، تظاهرات و تحصن‌های توده‌ای، در جنگ انقلابی خلق کرد، و حتی در زندان‌ها و شکنجه‌گاه‌ها و در برابر جوخه‌های آتش، استوار و با ایمانی خلل‌ناپذیر مبلغ و مدافع منافع مستقل پرولتاریا بودند. نیروهای مارکسیست انقلابی که امروز صفوف حزب کمونیست ایران را می‌سازند، نیروهایی بودند که به جو رعب، انفعال و ارتداد ناشی از ترور سیاه پس از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ تمکین نکردند و در برابر تمام ناباوری‌ها، تزلزلات، تحریفات و موعظه‌های مأیوسانۀ خرده‌بورژوازیِ از پای افتاده، با عزمی نوین و بر مبنای نقد عمیق روش‌های عملی خرده‌بورژوایی دست بکار تجدید سازمان جنبش کمونیستی شدند، بر جنگ انقلابی خود در رأس توده‌های کارگر و زحمتکش در کردستان بر علیه جمهوری اسلامی شدت بخشیدند، یکدم از مبارزه برای تشکیل حزب کمونیست ایران بازپس ننشستند و سرانجام در کردستان انقلابی، در دل سرزمینی که خود به نیروی توده‌ها و در پیشاپیش آنها آزاد کرده و حراست می‌کنند، حزب کمونیست ایران را پایه‌گذاری کردند.» (تأکیدات از من است.)

در بیانیه کنگرۀ مؤسس حزب کمونیست همچنین آمده است:

«…این قدرت سرکوبگر بورژوازی نیست که جنبش جهانی پرولتاریای انقلابی را با ناکامی روبرو ساخته است، چراکه هیچ نیرویی در برابر قدرت متحد و متشکل صدها میلیون زن و مرد کارگر آگاه به منافع طبقاتی که تولید کنندگان کل ثروت و قدرت جامعه بورژوایی‌اند، یارای مقاومت نخواهد داشت. اگر امروز، در انتهای قرن بیستم، “انقلاب پرولتری قرن نوزدهم”، هنوز به ثمر نرسیده است، نه به خاطر تمکین پرولتاریا به قوۀ قهر بورژوازی، بلکه در اساس به دلیل رواج و سلطۀ وسیع افکار، آراء و سیاست‌های بورژوایی در صفوف خود پرولتاریاست؛ افکار و سیاست‌هایی که جنبش پرولتری را از درون مهار می‌زنند، در آن بذر سازش طبقاتی، تسلیم‌طلبی و نفاق می‌پاشند و از تبدیل آن به یک جنبش عظیم و قدرتمند جهانی ممانعت می‌کنند. به ویژه در طول چند سال اخیر، بورژوازی بیش از پیش ریاکارانه تحت نام مارکسیسم و کمونیسم به مقابله با جنبش‌های پرولتری برخاسته است. رویزیونیسم حربه برنده بورژوازی بر علیه طبقه کارگر و انقلاب پرولتری قرن حاضر است که نه تنها به بورژوازی امکان داده است تا انقلاب اکتبر را مسخ کند و به شکست بکشاند، بلکه هر روزه بخش‌های مختلف جنبش جهانی طبقۀ کارگر را در برابر بورژوازی به تمکین و تسلیم بکشاند. از اینرو، اگر مارکس و انگلس در یکصدوسی سال قبل پرچم حزب پرولتری و انقلاب علیه سرمایه‌داری را در تمایز با سوسیالیسم غیرپرولتری برافراشتند، حزب کمونیست در جهان امروز نمی‌تواند جز در تمایز با رویزیونیسم، جز در تمایز با نیروها، احزاب و قدرت‌های بورژوایی که ریاکارانه نام مارکسیسم و کمونیسم را به پوششی برای دفاع از سرمایه‌داری محتضر عصر امپریالیسم بدل ساخته‌اند، برپا شود. حزب کمونیست عصر ما تنها می‌تواند از دل مبارزه بر علیه رویزیونیسم برخیزد و تنها از این طریق، یعنی از طریق برافراشتن پرچم آرمان‌ها و اهداف و سیاست‌های مستقل پرولتاریا، قادر خواهد شد تا توده‌های میلیونی طبقۀ کارگر را در صف انقلابی و رزمندۀ خویش گرد آورد. اگر مانیفست کمونیست اعلام داشته بود که “انقلاب کمونیستی قطعی‌ترین شکل گسستن رشته‌های پیوند با مناسبات مالکیتی است که میراث گذشته است، شگفت‌آور نیست اگر این انقلاب در جریان تکاملی خود با ایده‌هایی که میراث گذشته است به قطعی‌ترین شکل قطع رابطه کند”، امروز، در عصر وراج منحط‌ ترین ایده‌های رویزیونیستی باید اعلام نمود که “انقلاب کمونیستی در گرو ایجاد آن چنان حزبی است که خود بدواً بر بستر گسست قطعی با ایده‌های رویزیونیستی که میراث شکست‌های گذشتۀ جنبش کمونیستی‌اند، متولد شود و تکامل یابد”. توحش ضدکمونیستی بورژوازی که امروز در مقیاس جهانی سازمان یافته است و ده‌ها سال عملکرد مخرب رویزیونیسم و تأثیرات زیانبار آن بر جنبش کارگری و کمونیستی، حزب کمونیست عصر ما را با شرایط عینی ویژه‌ای روبرو می‌سازد. این شرایط ایجاب می‌کند که حزب کمونیست از ابتدای کار برای طولانی‌ترین و خونین‌ترین نبردها با بورژوازی هار و سازمان‌یافته آماده باشد، صفوف خود را برای مبارزه و جانبازی در سخت‌ترین شرایط اختناق و سرکوب پلیسی و نظامی آموزش دهد و آماده کند، انضباط آهنین پرولتری را در درون خود برقرار سازد، در همه حال سمبل و مظهر خلوص و استواری کمونیستی در ایدوئولوژی و سیاست باشد و یکدم از درهم کوبیدن افکار و آراء و سیاست‌های بورژوایی در جنبش طبقۀ کارگر بازنایستد. حزب کمونیست ایران یک چنین حزبی است. این را واقعیات انقلاب ایران در پنج سال اخیر و خصوصیات و موقعیت امروز حزب ما به روشنی به ثبوت رسانده است.» (تأکیدات از من است.)

این فقط دو گوشه از بیانیۀ اعلام موجودیت حزب کمونیست ایران است. با این حال، این همه تأکید بر مارکسیسم انقلابی و صف مستقل پرولتاریا و نقد بی‌امان رویزیونیسم و دیگر مظاهر سوسیالیسم بورژوایی را فقط و فقط کسانی می‌توانند مورد مسخ و تحریف و جعل قرار دهند که با مارکسیسم انقلابی و صفات آن بیگانه بوده و مرزبندی داشته باشند. غیر از بیانیه مزبور، صدها نوشته و سخنرانی و جزوه و کتاب و سند و مصوبه حزبی دیگر گواه آن بخش اصلی از تاریخ کومه‌له و حزب کمونیست ایران است که امروز رهبری جناح راست و پوپولیستی در کومه‌له و حزب کمونیست اینچنین کمر به زدودن آن بسته‌اند و مشغول خانه‌تکانی از کمونیسم و فرهنگ‌سازی پوپولیستی و سازش با احزاب بورژواناسیونالیست‌اند. این گونه برخورد و رفتار با تاریخ کومه‌له و حزب کمونیست، در واقع پایمال نمودن مبارزات و جانبازی هزاران جانباختۀ صفوف این حزب است.

هر گاه صحبت از سالروز تأسیس حزب کمونیست ایران و گرامیداشت این روز است، مواضع و بیانات و خط مشی رهبران جانباخته صدیق کمانگر و جعفر شفیعی با درخشش هرچه بیشتری نمایان است. در این ۳۸مین سالروز تأسیس حزب کمونیست ایران، بایستی سخنرانی‌های این رهبران کمونیست، این پرچم‌داران مارکسیسم انقلابی و بنیانگذاران حزب کمونیست ایران و کومه‌له را جلوی چشمان حسن رحمانپناه و دیگر تحریف‌گران تاریخ کومه‌له و حزب کمونیست گرفت. رفیق جعفر شفیعی دو ماه قبل از جانباختن در سخنرانی خود به مناسبت سالروز تأسیس حزب کمونیست ایران، از جمله اینچنین از حزب کمونیست و کومه‌له می‌گوید:

«حزب کمونیست اساساً برای انقلاب اجتماعی طبقۀ کارگر به منظور تشکیل حکومت کارگری و سرانجام برای سازمان دادن جامعۀ سوسیالیستی تشکیل شده است. حزب کمونیست صرفاً برای این هدف تشکیل شده و نه چیز دیگر! و اگر قرار باشد تعریفی از حزب کمونیست بدست دهیم جز این چیزی نیست. به همین دلیل ما چه پیش از تشکیل حزب و چه به خصوص پس از تشکیل آن نمی‌توانستیم سیمای دیگری داشته باشیم جز یک سیمای جدی ضد ریویزیونیستی. به این معنی که ما نه تنها می‌بایست یک حزب ضدسرمایه‌داری باشیم بلکه در عین حال می‌بایست یک حزب جدی ضد‌ریویزیونیستی باشیم و این ویژگی ما باشد؛ در واقع هم همین طور بود. دلیل آن هم روشن است. از همان آغاز حرکت مارکسیسم انقلابی، به خصوص از هنگام تشکیل حزب کمونیست تاکنون نیز، ما جریانی بوده‌ایم برخلاف جریان موجود، برخلاف آن مشی و سنن و ایدئولوژی و نگرشی که بر “چپ” حاکم بوده است. جریانی که “چپ” ایران را به مثابۀ بخشی از “چپ” جهان فراگرفته بود، تنها یک جریان درون ایرانی نبود؛ یک ریویزیونیسم درون ایرانی نبود، بلکه یک جریان تاریخی – جهانی بود که در شرایط خاص ایران رنگ و بوی ویژه خود را داشت. به نام طبقۀ کارگر، به نام کمونیسم، سازش طبقاتی می‌شد؛ در برابر کارگران از سرمایه‌داری دفاع می‌شد؛ و در بهترین حالت خود تزلزل و تردید در مبارزه علیه سرمایه‌داری وجود داشت. این برای ما روشن بود که هر آرمانی و هر گرایشی که در مبارزه علیه بورژوازی، نباشد؛ چنین جریانی نمی‌تواند کمونیسم باشد. جریانی که از سرمایه‌داری متنفر نباشد، جریانی که علیه منافع و مصالح طبقۀ کارگرعمل کند نمی‌تواند کمونیسم باشد. جریانی که اشغالگر باشد، سرزمین‌های دیگری را اشغال نماید نمی‌تواند یک جریان کمونیستی باشد. جریانی که همواره و به هر شیوه با احزاب بورژوایی، با جریانات بورژوایی سازش کند و ایدئولوژی و پرنسیپ طبقه کارگر را بفروشد، نمی تواند یک جریان کمونیستی باشد. و بالأخره جریانی که از خمینی دفاع کند نمی تواند یک جریان کمونیستی باشد. ما ناچار شدیم علیه آن سیلاب ریویزیونیستی حرکت کنیم. آنچه عادت جاری به شمار می‌رفت تنها ریویزیونیسم بود. ما ناچار بودیم برای پیشبرد جریان کمونیسم انقلابی، مارکسیسم انقلابی، در برابر این سیلاب بایستیم. البته خود انقلاب ایران در این دوره تا حد معینی به این امر کمک می‌کرد و حقانیت و صحت نظرات ما را تأیید می‌نمود. به هرحال ما با آن خصلت ضد‌ریویزیونیستی شناخته می‌شویم و اگر از ما بپرسند که مهمترین ویژگی شما چیست، و در پاسخ تنها به یک ویژگی اشاره کنیم من خواهم گفت خصلت ضد‌ریویزیونیستی است در تمام ابعاد آن؛ در بعد جهانی آن، در بعد ایرانی آن، در شکل دولتی آن در شکل غیردولتی آن و بالأخره در هر شکل و شمایل آن!» « به این ترتیب یک جنبۀ دیگر چهره و سیمای ما که در حقیقت با خصلت ضد‌ریویزیونیستی ما کل واحدی را تشکیل می‌دهد خصلت کارگری بودن آن کمونیسمی است که ما از آن صحبت می کنیم و کلاً آن چیزی است که ما به عنوان کمونیسم کارگری از آن نام می بریم.» «حزب کمونیست در موقعیت حساسی تشکیل شد. همۀ شما شرایط دشوار پس از ۳۰ خرداد ۶۰ را به خاطر دارید. بورژوازی هار جمهوری اسلامی یورش گسترده‌ای بر طبقۀ کارگر و کل چپ ایران آورده بود. در چنین شرایطی بود که با تشکیل حزب کمونیست ما یک سنگر مقاومت کمونیستی در برابر سیل یورش جمهوری اسلامی ایجاد کردیم. یک قطب کمونیستی کارگری در برابر آن یورش ایجاد شد؛ آنهم در شرایطی که ناامیدی و سرگشتگی کل چپ را فراگرفته بود. این حزب، ابزاری شد برای تداوم کار کمونیستی و نه تنها تداوم بلکه گسترش دادن و شکوفا کردن آن. با تأسیس حزب کمونیست و همچنین با فعالیت متعاقب آن؛ با روشن‌تر کردن هرچه بیشتر سبک کار کمونیستی، شیوۀ تبلیغ کمونیستی، شیوۀ ترویج کمونیستی، شیوۀ سازماندهی کمونیستی و سیاست سازماندهی درست در میان کارگران، ما قدم‌های جدی فراوانی در جهت همان هدف که گفتم، یعنی در جهت کمونیسم کارگری، برداشته‌ایم. ما چندین سال است که به این امر مشغولیم. هر پیشروی ما در زمینه تبلیغ کمونیستی که ناچار بوده‌ایم در گرماگرم یک مبارزۀ جدی علیه ریویزیونیسم بدست آوریم، قدمی بوده برای تبدیل کردن کمونیسم به یک جریان اجتماعی کارگری. در زمینه ترویج و سازماندهی نیز چنین بوده و نتیجه این شده که کارگران ایران بیش از همیشه نسبت به کمونیسم و حزب کمونیست حساس باشند و تعداد قابل ملاحظه‌ای از پیشروترین کارگران به طرف کمونیسم بیایند و حتی تعداد به مراتب بیشتری از آن کسانی که ارتباط مستقیم تشکیلاتی با ما دارند، بیش از پیش تحت تأثیر کمونیسم باشند و این گرایش و این سیاست و این سبک کار را سرمشق خود قرار دهند. این یک دستاورد بزرگ است. در کردستان این واقعیت گسترده تر بوده است: اشاعه وسیع کمونیسم در کردستان؛ تبدیل شدن آن به یک واقعیت انکارناپذیر اجتماعی؛ جلوگیری از سیاست شکست طلبانۀ حزب دمکرات در برابر جمهوری اسلامی؛ جلوگیری از تسلط یافتن سیاست‌های حزب دمکرات بر جنبش انقلابی مردم زحمتکش، پاسخ دادن به آن و نشاندن آن بر سرجای خود. همۀ تبلیغات ما، رادیوهای ما، هزاران مبلغ و فعال صفوف حزب کمونیست ایران، نشریات حزبی‌مان نشریات سیاسی و تبلیغی و تئوریک‌مان، همه و همه در خدمت اهداف فوق بوده‌اند. فعالیت ما در آینده نیز باز بر همین اساس و متوجه این دورنما خواهد بود: هرچه بیشتر تبدیل کردن کمونیسم به یک جریان اجتماعی کارگری، متکی کردن حزب کمونیست به کارگران کمونیست و پیشرو در جنبش کارگری و همچنین هرچه روشن تر نشان دادن جامعه ای که فردا می خواهیم بسازیم.» «باید طبقۀ کارگر را طوری پرورده کرد که به شیوۀ واقعی و مادی به مدعی و خواهان قدرتمند قدرت سیاسی در ایران تبدیل شود؛ و با شعار آزادی، برابری، حکومت کارگری به کوچه و خیابان بریزد، در کارخانه‌ها بپاخیزد و دستگاه سرکوب دولتی را درهم بشکند و قدرت سیاسی را به تصرف درآورد. هیچ گونه تعلل و تأخیری جایز نیست. ما برای نفس حکومت کارگری – که پوپولیست‌ها و ریویزیونیست‌ها علاقمندند آنرا خیلی به تأخیر بیاندازند و وانمود کنند که در آینده‌ای دور، برپا خواهد شد – خیلی عجله داریم. ما می‌خواهیم همین فردا آنرا برپا کنیم و اگر طبقۀ کارگر آمادگی داشت ما همین فردا در برپا کردن آن درنگ نمی کردیم.» «‌به خصوص در کردستان شرایط بسیار مساعدتر و هموارتر است و وظیفۀ بی‌چون و چرای حزب کمونیست است که تلاش کنیم تا در هر تغییر و تحول سیاسی، چه در ایران و چه در کردستان، کارگران به قدرت سیاسی نزدیک شوند.»

رفیق صدیق کمانگر دو روز قبل از جانباختن و در سخنرانی خود به مناسبت سالروز تأسیس حزب کمونیست ایران، از جمله اینچنین از حزب کمونیست و کومه‌له می‌گوید:

«کارگران ایران اکنون دیگر ۶ سال است که صاحب حزب کمونیستی شده‌اند. تشکیل حزب کمونیست ایران که ۶ سال قبل در چنین روزی اعلام گردید مژده‌ای بود برای کارگر ایرانی، مژدۀ اینکه دیگر از این پس، آن ستاد انقلابی‌ای که می‌تواند و باید انقلاب اجتماعی سوسیالیستی طبقۀ کارگر را سازمان دهد و متحقق کند به وجود آمده است. به همین دلیل است که ما می‌گوییم به وجود آمدن و تشکیل حزب کمونیست ایران برای طبقۀ کارگر ایران یک دستاورد بود. با تشکیل این حزب که خود محصول و نتیجه انکشاف و عمیق شدن مبارزۀ طبقاتی کارگران و قدرت‌نمایی این طبقۀ اجتماعی در جریان انقلاب ۵۷ و ظهور مارکسیسم رادیکال و انقلابی در ایران بود، دیگر طبقۀ کارگر ایران صاحب حزبی شد که در طول ۶ سال که از تأسیسش می‌گذرد در روشن کردن افق سوسیالیسم کارگری و به وجود آوردن صف مستقل کارگران سوسیالیست در درون جنبش کارگری ایران نقش مؤثری داشته است. در کردستان نیز امروز دیگر کومه‌له به مثابه سازمان کردستان این حزب، نه تنها به محل امید و اعتماد زنان و مردان کارگر تبدیل شده است و در درون دلهایشان جا باز کرده است، بلکه امروز دیگر در هر گوشه‌ای از کردستان- ‌در کارخانه و کارگاه و شرکت و کوره‌خانه و مزرعه و هر جایی که مبارزه‌ای کارگری به راه بیافتد- بی‌شک این مبارزۀ کارگری با نام کومه‌له گره خورده و کارگران کمونیست و مبارز، حزب کمونیست و سازمان کردستانش را متعلق به خودشان می‌دانند، آن را حزب خودشان می‌دانند، دوستش دارند و مانند مردمک چشمشان از آن مواظبت می کنند.» «برداشتن چنین قدمی، یعنی تبدیل کردن کمونیسم و حزب کمونیست ایران به یک جریان کارگری، این آن وظیفۀ بزرگ و تاریخی است که امروز در مقابل ما و همۀ کارگران کمونیست و فعالین کمونیست درون جنبش کارگری قرار دارد. تنها با به سرانجام رساندن این وظیفۀ تاریخی است که می‌توانیم دستاوردهای تاکنونی‌مان را حفظ کنیم.»

حال مواضع و توضیحات فوق را با مواضع و تصاویر و تحریفاتی که حسن رحمانپناه و ابراهیم علیزاده و همفکرانشان از تشکیل حزب کمونیست و تاریخ کومه‌له می‌دهند مقایسه کنید تا هرچه بیشتر بی‌ربطی اینان با تاریخ کمونیستی و انقلابی کومه‌له و حزب کمونیست برای‌تان نمایان شود.

هرگاه که رهبران جناح راست در خود کومه‌له و حزب کمونیست بخواهند چنین جعلیات و تحریفاتی بنمایند، اسناد و مصوبات و تاریخ پر از جانبازی و استقامت کومه‌له و حزب کمونیست در مقابل‌شان گرفته خواهد شد. اینان بهتر است مانند سازمان زحمتکشان، قواره و اسم و پرچم و سرود رسمی دیگری برای خود برگزینند و گریبان خود را از این همه اسناد، از این کمونیسم و به قول حسن رحمانپناه «این همه ایسم» خلاص کنند، چراکه این همه را نمی‌شود جعل و تحریف کرد!

ادامه دارد

۶ شهریور ۱۴۰۰

۲۸ آگوست ۲۰۲۱

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate