گاهی آدرس عوضی و اشتباه دادن تنها راه ممکن برای فریب و گمراه نمودن افکار عمومی ست

“گاهی آدرس عوضی و اشتباه دادن تنها راه ممکن
برای فریب و گمراه نمودن افکار عمومی ست.”
اگر در روزگاری نه چندان دور سیاست دفاع از کلیت ساختار نظام جمهوری اسلامی اعم از مجموعه نهادهای تشکیل دهنده ساختار قدرت سیاسی و نظامی حاکمیت، و دولت بعنوان بازوی اجرای سیاست های کلی نظام در کلیه سطوح، در دستور کار همه دستگاه های اجرایی و بخصوص بخش تبلیغاتی و رسانه ای نظام جمهوری اسلامی همچون تریبون‌ های نماز جمعه و نقش پررنگ امامان جماعت بعنوان نمایندگان سیاسی نهاد اصلی قدرت در سطح کشور و صدا و سیما بعنوان بازوی قدرتمند رسانه ای هسته اصلی نهاد قدرت و همچنین روزنامه کیهان و حسین شریعتمداری در نقش زبان رسمی نظام بود، اما اکنون دولت ها و کابینه ها و وزرایشان هم سپر بلای تطهیر نمودن نهاد اصلی قدرت و تصمیم گیری در ساختار نظام همانا بخش تمامیتخواه حاکمیت است. در فضای ملتهب کنونی که سیر حوادث و رویدادها و تحولات سیاسی ناشی از رشد جنبش های اعتراضی در بستر جامعه و شکاف عمیق طبقاتی بین طبقات فرودست و فرادست جامعه و فقر و فلاکت و بیکاری و تورم لجام گسیخته ناشی از سیاست های نظام سرمایه داری حاکم بر ایران بعنوان مسبب اصلی این حجم فاحش از فقر و گرسنگی، تبعیض و نابرابری در همه سطوح اجتماعی، بیعدالتی، خودکشی و تن فروشی، زباله گردی، گورخوابی، فروش اعضای بدن برای تامین هزینه های سرسام آور مسکن، کودکان کار، کشتار هرروزه کولبران و سوخت بران و کوچک شدن سفره های خانواده های مزدبگیر و گرسنگی عریان بخش عظیمی از جامعه و از همه مهمتر کشتار پاندمی کرونا و جانباختن روزانه صدها نفر از شهروندان بخاطر جلوگیری و ممنوعیت ورود واکسن های استاندارد جهانی به کشور در راستای انباشت سود بیشتر از طریق رانت واردات دارو توسط نهادی خاص وابسته به هسته اصلی قدرت که سلامت جامعه و شهروندان را به گروگان گرفته و برابر آمارهای دولتی که صحت ان نیز توسط خود مقامات بهداشتی جای شک و تردید است جان بیش از ۱۰۰ هزار نفر را گرفته و موج وسیع اعتراضات به این بی تفاوتی حاکمیت در قبال جان انسانها و صدور حکم حکومتی به ممنوعیت ورود واکسن استاندارد به کشور هر روزه منسجم تر و بطور مشخص ارکان اصلی حاکمیت را نشانه می رود، ما شاهد اوج گرفتن گفتمانی هستیم که می خواهد با آب و جارو کردن حیات نهاد اصلی قدرت، و تطهیر نمودن آمران و عاملان این کشتار و قتل عام آشکار شهروندان، همه تصمیمات نادرست و حاصله از نگاه ایدیولوژیک به مسئله بهداشت و سلامت جامعه و فرامین اشتباه خود را به سفره دولت بعنوان دستگاه اجرایی کشور جارو نماید. این شیوه ابتدا با چراغ سبزی آشکار از سوی رسانه های داخلی و عمدتا اصولگرای منتسب به بخش اصلی حاکمیت طراحی شد تا جاییکه اجازه نقد های صریح و تندی به رئیس جمهور و کابینه دولت را صادر کرد. هر چند ناکارآمدی دولت در ساختار جمهوری اسلامی امری قطعی و درست و بر کسی پوشیده نیست، اما این فرافکنی و این نوع تطهیر و منزه سازی در رسانه های داخلی و متعاقب آن توسط بخشی از اپوزیسیون جعلی حامی طبقه کارگر، همه و همه در خدمت پروژه ای هدفمند در راستای تداوم نظام سیاسی موجود با فریب و آدرس اشتباهی دادن به افکار عمومی جامعه و خصوصا طبقه کارگر ایران است.
در شرایط کنونی رژیم و نهادهای امنیتی آن بیش از پیش در پی تدارک و تجهیز نهادهای تبلیغی خود و ارتقای سطح نفوذ از طریق تزریق گرایش های انحرافی از طریق دانشجویان عدالتخواه و چپ محورمقاومتی به درون جنبش های گوناگون اجتماعی و سیاسی در بستر کنونی جامعه از جمله جنبش کارگری بعنوان پاشنه آشیل حاکمیت سیاسی و تنها جنبش موجود که توان برهم زدن نظم موجود را در شرایط کنونی داراست، خود را بسیج و سازماندهی نموده است. که نمونه های عینی آنرا در چند سال گذشته و در بطن مبارزات کارگران هفت تپه و استفاده ابزاری از مطالبات واقعی کارگران هفت تپه در راستای منافع بخشی خاص از حاکمیت همانا اصولگرایان و جدل های درون حکومتی و حذف رقبای اصلاح طلب همگان نظاره گر بودیم. اگر ما بعنوان بخش از جنبش کارگری نتوانیم سیاست های کلی و کلان این دستگاهها را به درستی و به موقع رصد و خنثی کنیم، هر روز شاهد خسران و زیان بیشتری در بلند مدت در صفوف مبارزاتی جنبش مطالباتی مردم ایران و خصوصا جنبش کارگری ایران خواهیم بود.
در همین رابطه در روزهای گذشته مطلبی تحت عنوان
“مردم زندگی کردن را انتخاب کردند”. حول مطالبه واکسیناسیون عمومی خواست جنبش کارگری ایران و بطور مشخص کارگران هفت تپه توسط یکی از حامیان هفت تپه منتشر شد. در نگاه اول مطلبی بسیار تهیج کننده با خواست و مطالبه ای واقعی از نگاه طبقه کارگر ایران به نظر میرسد. اما وقتی که به اصطلاحات و کلید واژه ها و نوع ادبیات بکار گرفته در متن توسط نویسنده و خوانش لای سطور آن با کمی ریزبینی و دقت در شیوه نگارش می نگری آنگاه توجه می شوی که نویسنده نیز در نوعی همسویی احتمالی و شایدم از روی ناآگاهی با برخی رسانه های حاکمیت سعی دارد مشکلات و مسائل را نه ناشی از کلیت ساختار نظام سیاسی بلکه بر دوش نهاد دولت بعنوان دستگاه اجرایی حواله کند و ناخواسته و یا ناآگاهانه برای “نهاد اصلی در ساختار قدرت جمهوری اسلامی همانا اقلیت هسته اصلی قدرت ” تطهیرسازی نماید. او در ابتدای نوشته اش چنین نوشته است :
“دو سال از کشتار جمعی انسانها بدست سیاست گذاران جامعه ایران میگذرد”
کمی با دقت روی واژه “سیاست گذاران” مکث کنید تا در ادامه مشخص شود که منظور او از سیاست گذاران چه کسانی هستند.
نویسنده در پاراگراف دوم و ادامه این مطلب، چنین مینویسد :
دولت سرمایه عدم توانایی خود را در تامین نیازهای جامعه در دوران «قرنطینه»، به حساب «قدیمی» بودن این طرح می‌گذارد!
نویسنده متن با بازی هوشمندانه با واژه هایی چون “دولت سرمایه” کلیت نظام سرمایه داری ایران را تفکیک نموده و با نوعی آماده سازی ذهن مخاطب برای تبیین دیدگاه انحرافی خود در ادامه مطلب اینچنین ادامه میدهد و در پاراگراف سوم همان نقطه کلیدی و هدف اصلی مطلب، ادرس اشتباه دادن به خوانندگان و جنبش کارگری ایران
است و تصمیم سازان و تبیین کنندگان این سیاست‌گذاری‌ها را اینچنین معرفی می کند. :
” مقصر این وضعیت همان دولتی است که در یک شب قیمت بنزین را چند برابر کرد و فردایش مردم معترض را به خاک و خون کشید”
و بانیان وضع موجود و فقر و فلاکت و بدبختی و کشتار سیستماتیک مردم بی دفاع در مقابل سیاست های غیر اصولی کلیت نظام و صدور فرمان حکومتی هرم اصلی قدرت مبنی بر ممنوعیت ورود واکسن های استاندارد جهانی در راستای انباشت سود بیشتر مافیای دارو در کشور که در اختیار نهاد و افرادی خاص منتصب به هسته اصلی قدرت می باشد را تنها بخشی از ساختار قدرت یعنی دولت روحانی و اصلاح طلبان معرفی میکند.
نقطه انحرافی این دیدگاه بغایت اشتباه آنجاست که در روزهای گذشته سهامداران و شرکای دیروز حاکمیتی چون ابولفضل قدیانی
و هاشم آغاجری از اعضای ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، پروانه سلحشوری نماینده پیشین مجلس، محمد علی عمویی از اعضای برجسته حزب توده ایران، مسعود باستانی روزنامه نگار اصلاح طلب، صدیقه وثمقی و علیرضا رجایی از نیروهای ملی مذهبی و ضیا نبوی و عبدالفتاح سلطانی و تنی چند از وکلا داخل کشور حتی اپوزسیون راست و لیبرالهایی چون شیرین عبادی و سازگارا و شریعتمداری و شورای گذار و خط سومی هایی چون قاسم شعله سعدی و رژیم چنج های پروغربی در بیانیه ها و موضعگیری های خود بطور مشخص کلیت نظام و هرم اصلی قدرت را نشانه رفته و خواستار محاکمه آمران و عاملان این کشتار و مقامات ارشد نظام سیاسی حاکم بر کشور در دادگاهی صالح و مستقل شده اند.
و متاسفانه این نویسنده اینگونه کلیت نظام را تبرعه میکند، و احتمالا فراموش نموده که نقش دولت و ورئیس جمهور در ساختار اصلی قدرت در ایران به گفته خود امثال خاتمی و روحانی از یک آبدارچی در یک شرکت بزرگ بیشتر نیست و اگر کسی بخواهد با نقدی اصولی و واقعگرایانه مصببین و بانیان وضع موجود را برای جامعه ترسیم نماید نمی تواند در یک چنین جهت گیری هایی کاملا اشتباه قرار گیرد. کیست که نداند کشتار روزانه هزاران نفری مردم ایران با ویروس کرونا نتیجه و فرایند کل حکومت و در راس آنها هرم اصلی قدرت است و چه کسی است که نداند اینگونه موضع گیریها، موضع گیریهای حامیان و دستگاه های تبلیغی هرم قدرت برای تطهیر خود از کشتار جمعی مردم ایران در رسانه های رسمی و غیر رسمی اش است.
. ما باید با جدیت با جریانات همسو با جریانات عدالت خواه که در اشکال گوناگون مشغول دفاع از بخشی از جبهه ارتجاع هستند، برخورد کنیم و در شناخت ماهیت جهت گیری های این افراد بیشتر دقت کنیم.
کامران ساختمانگر
۳۰ مرداد ۱۴۰۰
Print Friendly, PDF & Email

Google Translate