در ستایش انقلاب و جنگ مسلحانه

به قول انگلس کبیر “قدرت فقط از لولۀ توپ بیرون می آید.”

اگر در ایران بدنبال تغییرات بنیادین هستیم و مناسباتی نوین و دمکراتیک با رویکردی به سکولاریسم  دمکراسی؛ مدرنیسم  و عدالت اجتماعی را پیگیری می کنیم، باید به آن چیزی دست زد که خیلی ها از آن طفره می روند و جراعت بیان آن را به هزار دلیل ندارند و آن هم فقط انقلاب است و برای پیشبرد این انقلاب به شکل قهر آمیز و جنگ مسلحانه و توده ای قابل حل خواهد شد. چرا؟ چونکه رژیم منحوس خمینی و ولایت مطلقۀ فقیه که در چار چوب چپاول و غارتگری بورژوازی جهانی همانند زالو زیست می کند و می لولد، هیچ راه دیگری پیشاروی توده های کار و زحمت نگذاشته است و تمامی خلقهای ساکن در ایران را به ورطۀ نیست و نابودی کشانده است. از کردستان تا خوزستان وترکمن صحرا گرفته تا تهران و بلوچستان و لرستان و دیگر اقصی نقاط ایران را به ورشکستگی در تمام عرصه های زندگی سوق داده است. اعتراضات در حد وسعت ایران از تمام لایه های اجتماعی، کارگران و زحمتکشان و توده های مردم دامن گستر شده است و سرکوب هم به همان میزان افسار گسسته است.

 تمام مطالبات سیاسی و رفاهی و آزادی های پایه ای در هوا مانده است و هیچکس از این نظام پلید آخوندی پاسخ گوی این همه رنج و ستم مردم زحمتکش، کارگران و تهیدستان نیست. این رژیم مافیایی و جلاد فقط با یک زبان مشترک با مردم برخورد میکند و آن هم قهر و سرکوبِ ضد انقلابی و

 دَد منشانه است.

 یک اصل واحد را رژیم منحوس خامنه ای حرام لقمه در پیش گرفته است، جنگ و قدرت نظامی در جهت حفظ حکومت اش و از این زاویه باج و خراج دادن به پاره ای از نیروهای نیابتی اش و هم چنین به بورژوازی غارتگر بین المللی، و در این وسط به تنها چیزی که فکر نمی کند؛ تو ده های تحت ستم مردم ایران است.  

برای اینکه از زیر این سلطه وحشیان و ستم های مضاعف رها شد و به آزادی نائل آمد، فقط و فقط جنگ تمام عیار مسلحانه در راستای انقلاب پیشاروی کار آمد است. 

هر چند نیروهای محافظه کار ارتجاعی که شکلی زشت از به اصطلاح اپوزیسیون را به خود گرفته است، سنگ اندازی می کنند، ولی اینان همه در پروسۀ انقلاب و جنگ طبقاتی همچون زباله جاروب خواهند شد؛ کما اینکه مبارزات مردم رسما از تمام این نظریات سازشکارانۀ صد من یک غاز نیز عبور کرده اند.

درگیر شده گان در این جنگ نابرابر باید هرچه بیشتر خود را متشکل کرده و به لحاظ نظامی آزموده تر گردند و تا می توانند در تدارک اسلحه باشند. ما ملاحظه می کنیم هر جا که مردم با نیروهای ارتجاعی این رژیم پلید درگیر جدی می شوند، پاسداران وحشی با تمام قدرت نظامی صف آرایی می کنند و مردم را قتل عام می نمایند. نمونۀ آن کشتار های وسیع چند هزار نفره در نیزار های ماهشهر، بلوچستان، خوزستان و دیگر اقصی نقاط ایران و هم چنین ترور های نیروهای سرنگونی طلب در داخل و خارج از ایران می باشد. در این راستا هر مطلب و یا بحثی هم در زمینۀ انقلاب و جنگ مسلحانۀ انقلابی مطرح گردد نیروهای مزدور و دست به قلم داخلی، برون مرزی، و اصلاح طلبان و انواع و اقسام  جراید ش شدیدا بر علیه آن می تازند؛ پس حتما پاشنه آشیل رژیم ولایت فقیه همینجا ست که این چنین نیروی عظیم خرج می کند.

در دو نقطه رژیم پلید ولایت وقیح به افلاس و تقلا می افتد.

 یکم: هنگامی که اتحاد و همبستگی های جدی شکل می گیرد و یا در حال شکل گیری است.

 دوم: هنگامی که جنگی مسلحانه به هر شکل و در هر نقطه در ایران روی میدهد و رویکرد آن به قیام و انقلاب است.

بنابراین از زاویۀ همین پاشنه آشیل رژیم پلید باید حرکت کرد و در همین حوضه متمرکز شد و سازمان یابی کرد ، نیرو گرفت ، آموزش داد و پیش رفت.

عصر انقلاب و جنگ آزادی بخش دیر زمانی است در ایران آغاز گشته است و رو به اعتلا دارد، چه به لحاظ عینی و چه به لحاظ ذهنی و این را در نبرد روزانۀ جاری در ایران می بینیم.

و از این منظر و آینده ای نه چندان دور حتی در بسیاری از کشورهای خاورمیانه انقلاب و جنگ مسلحانه برای رهایی از قید و بند ارتجاع داخلی و غارتگری های امپریالیستی و تالان گریهای آنها قابل تحلیل و پیش بینی است ضمن سنتهای مبارزاتی و جغرافیایی خودشان، ولی در این مقوله مشخصا روی سخن با ایران است.

آزادی، این واژۀ الهام بخش برای زندگی خواب تمام مرده گان سیاسی اجتماعی را پاره خواهد کرد چونکه برای بدست آوردن این آواز دل رها یعنی آزادی از قید و بند تمام بدبختی ها باید جنگید و جنگید و آنهم از موضع قدرت و این قدرت هم از لولۀ تفنگ بیرون می آید و لاغیر، هر چیز دیگری منهای این و در برخورد با این دستگاه اهریمنی و قرون وسطایی رژیم منحوس ولایت فقیه، آب در هاون کوبیدن است و عمر این افعی هزار سر را طولانی تر می کند. 

قدرت تسلیح خلق و آن هم به شکل توده ای، تعادل در تمام عرصه های سیاسی و اجتماعی را به هم خواهد زد، پس این تعادل باید به نفع توده های زیر ستم رقم بخورد.

هم اکنون بحث و یا چانه زنی بر سر یک تضاد یا دو تضاد در ایران نیست. سراسر رژیم و رابطۀ آن با مردم پر از تضادهای آنتاگونیستی (آشتی ناپذیر) می باشد. چه در حوضۀ حقوق زنان ، کارگران، ملیتهای ساکن در ایران، آزادی و سکولاریسم، نان مسکن آزادی و در هر مورد دیگری این تضادها به قدری آشکار و لاینحل است که این رژیم پلید نه تنها در توانش نیست که به حل این تضادها بپردازد، بلکه اگر هم در موردی از این همه موارد و تضادها توانش برسد، نمی خواهد کاری کند چونکه اساسا و ماهیتا بنیاد گرا و خصلتی ضد خلقی دارد و برنامه های ضد بشری دیگری در سر دارند، تضادهای درونی شان به نقطۀ اوج رسیده است و توده های وسیع به میدان آمده اند.

بنابر این و از این منظر انقلاب توده ها و دفاع از خود به شکل مسلحانه حق مشروع و مسلم توده های زیر ستم و رنج و شکنج می باشد.

لازم به ذکر است تمام این جنگ مسلحانه و انقلاب را همین رژیم نجاست آخوندی به توده ها تحمیل کرده است و الا وظیفۀ یک حکومت در یک فضای آزاد و دموکراتیک فقط و فقط تأمین نیازهای عمومی و آسایش جامعه در تمام ابعاد زندگی می باشد و برای همین است که مردم یک کشور معین، نماینده و دولت انتخاب می کنند.

 در غیر این صورت پارلمان و دولت و دیگر مراجع سیاسی و حقوقی اعتباری ندارند که فقط بخواهند در مقابل خواسته و مطالبات عمومی و دمکراتیک مردم بایستند و خون آنان را به شیشه گرفته و زندگی را بر آنها تیره و تار کنند. از این زاویه است که هر حکومت و یا دولتی در هر نقطه از جهان کار آرایی نداشته باشد و در مقابل منافع ملت اش قرار بگیرد باید تعویض و یا سرنگون شود.   

در بسیاری از نقاط دنیا تغیرات بنیادینی که بوجود آمده و دستاورد داشته است، ناشی از انقلابات و نبردهای پارتیزانی و مسلحانه بوده که تبلور یافته و قدرت را از دست مستبدین بدر آورده است.

نیز باید افزود اگر مقاومتهای مسلحانه سازمان یافته و از رهبری داهیانه و با تجربه ، متشکل و دارای تاکتیک و استراتژی برخوردار نباشد، ضد انقلاب مسلح و متشکل در این میدان نبرد برنده خواهد شد و کما اینکه این رژیم ددمنش  آخوندی تا به اکنون همین بلا را بر سر تمام اعتراضات و قیامهای تا کنونی آورده است.

برای آن دسته از متوهمین به حکومت ولی فقیه که تا به اکنون خاک بر چشم ملت پاشیده اند و از مبارزه اصلی برای سرنگونی آن را مصون کرده بودند، عرض کنم که دیدید همگی بور شدید و فقط فرصت برای این آدم خواران خمینی صفت خریدید. رژیم پلید آخوندی به هیچ وجه نه رفرم می کند و نه رفرم پذیر است و نه به هیچ وجه از قدرت کناره گیری می کند، پای مطالبات مردم نرفته و نخواهد رفت، خودش را یکدست تر کرده است و شمشیر ش را هم با آوردن رئیسی جلاد، اژه ای و قالیباف  و هیئت دولت جدید از رو بسته و تیز تر کرده است و در این مدت کوتاه دیدیم به عینه چگونه کمر به قتل عام جوانان و معترضین برای حتی آب و برق بستند و تار و مار کردند. تمام رفرمیست ها و اصلاح طلبان و کلا دارو دستۀ شاه و شیخ که عدم خشونت نسبت به این رژیم آدم کش را تبلیغ کرده بودید چه حرف دیگری دارید بزنید، شر متان باد. حتی کسانی که گفتند، عدم شرکت در انتخابات دلیل بر عدم مشروعیت حکومت نیست غلط اضافی کرده و قی خود را خوردند و خامنه ای ملعون جواب حتی آنها را هم داد که  “رای باطله حرام است”. حرام را خوب بود این حرام زاده تعریف می کرد، رای باطله به منزلۀ باطل کردن حکومت ننگین دینی تان است که شلاق از گردۀ مردم کشیدید. 

ما به عینه دیدیم که کارگران و زحمتکشان  بی حقوق و زجر کشیده چقدر مطالبات شان را در فضایی آرام در خواست کردند ولی آنان را به گلوله بستند و راهی زندان و شکنجه و اعدام کردند.

پس دیگر کدام راه باقی مانده است که این توده های ستم دیده طی نکرده باشند؟ و روز به روز دارند از فقر و بدبختی و زور گویی زجر کش می شوند.

پس بنابراین رژیم را به هر شکل ممکن و با مداخله گری توده ها و محوریت کانون های پر توان شورشی باید سرنگون کرد، و تمام دستگاههای نظامی و سرکوب ش را متلاشی نمود و به فوریت مجلس موسسان را جهت تدوین قانون نوین اساسی تشکیل داد و قدرت را به مردم و منتخبان واقعی و متشکل و سازمان یافتۀ آنان تفویض نمود.

در این مسیر سرنگونی فقط باید به قدرت نیروهای سازمان یافتۀ خود و توده های مردم به جان آمده از این آخوندکها متکی بود و از هیچ امام زادۀ امپریالیستی هم معجزه ای صادر نخواهد شد. آنها تا به حال به اندازۀ کافی آپوزیسیون واقعی سرنگونی طلب و سازمان یافته را در راستای منافع رژیم پلید خمینی خامنه ای سرکوب کرده و در راهشان سنگ اندازی نموده اند. بنابراین از هر زاویه که تحلیل می کنی شورش، قیام و انقلاب و جنگ مسلحانه تنها راه حل نهایی می باشد.

هنگامی که رئیسی جلاد اخیرا گفت: ” من همیشه و مخصوصا در قتل عام زندانیان در دهۀ شصت از حقوق انسان و بشر دفاع کرده ام”  تیر خلاص را بر شقشیقۀ تمام مماشات گران شلیک کرد ، حال دیگر باید ببینیم جهان مماشات گر نسبت به حرفهای مفت این جنایتکار چگونه برخورد خواهند کرد، هر چند که از قبل می دانیم  که این رژیم آخوندی در هر شکل و شمایل جدید اش هار تر و یکدست تر شده است و بسیاری از دولتها و احزاب در قدرت جهان نسبت به سخنان این جلاد زبان در کام فرو برده اند. 

 نتیجتا این که جنگی را که مد نظر می باشد در جهت سرنگونی رژیم فاسد آخوندی و کسب قدرت سیاسی و آنگاه  و از زاویه منافع مردم،  پایان دادن به این گونه جنگها ست و آن هم از طریق نظامی دمکراتیک وبا رویکرد به زیست سوسیالیستی که فقط به رفاه و زندگی و آسایش و تقویت دمکراسی و مدرن سازی در ایران بپردازد و رابطه ای دوستانه و مدارا گر با جهان برقرار نماید.

گام مهمی که توده هی مردم هم اکنون بر داشته اند به صحنه آمدن توده های میلیونی در اقصی نقاط ایران است که مطالبات سیاسی را شعار می دهند و به مرگ بر خامنه ای منتهی شده است. این به میدان آمدن سیاسی تجربیات خود را در پروسه تکاملی اش جمع بندی می کند و با آمادگی بیشتری جهت پیشبرد امر انقلاب به نبرد قطعی روی خواهد آورد.

در ایران ما به یک انقلاب همه جانبه اجتماعی احتیاج داریم، چه به لحاظ فلسفی چه به لحاظ سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، در کل یک انقلاب وسیع اجتماعی زمینه ساز ایرانی مساعد برای رشد همه جانبه بنیادهای ساختاری جامع می باشد.

مناسبات مداخله گرانه و رابطۀ قدرت دین و مذهب در سیاست بر تمامیت شریانهای جامع و آحاد انسانی در ایران، آنها را از زندگی مادی شان دورتر کرده است و رابطه ای کاملا بیگانه با اموراتِ روز مرۀ زندگی خود گرفته اند و از این زاویه است که فلسفه ای که بر فراز سر جامع ایران حاکم است؛ فلسفه ای پوچ و به دور از واقعیت زندگی مادی توده های در بند و اسیر حاکمیت آخوندی است و آنچه که موجود است فقط ، توهم پراکنی است که انسان را بردۀ فکری و از خود بیگانه در زندگی مادی شان نموده است. 

نیز باید افزود که؛ تا به اکنون توضیحات و تفسیرها در رابطه با شرایط حاکم بر ایران باید تغییر ریل دهد و بعد از متلاشی کردن این رژیم ضد بشر آخوندی به تغییرات اساسی و بنیادی کلیت مناسبات حاکم بر ایران همت گمارد، و برای زمینه سازی یک جامعه انسانی و یا انسانیت اجتماعی شده تلاش کرد.  

هوشنگ اسدیان(پگاه)

۱۶/۸/۲۰۲۱

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate