در رابطه با قطعنامۀ اخیر رهبری جناح راست کومه‌له (۲)

همانطور که در بخش اول این نوشته توضیح داده شده است، قطعنامۀ اخیر پلنوم کمیتۀ مرکزی جناح راست در کومه‌له تحت عنوان «‌در رابطه با ادامۀ تلاش‌ها برای شکل دادن به یک قطب چپ سوسیالیست در کردستان»، شکل دیگری است از فراخوان این جناح به طیف منشعبین از کومه‌له و حزب کمونیست ایران (آنهایی که مخالف حزب کمونیست و وجود کمونیسم در کومه‌له بوده و هستند، طیف‌های جداشده و سرخورده از سازمان زحمتکشان) که طی دو سال گذشته خطاب به آنها اعلام شده است. بنابراین قطعنامۀ مزبور بر خلاف ظاهر آن، نه در راستای تلاش برای شکل دادن به قطب چپ، بلکه تلاشی است در راستای تحکیم و تقویت قطب راست و ناسیونالیستی درون کومه‌له و همگرایی با قطب نیروهای بورژواناسیونالیست منطقه، و نه در پاسخ به ضرورت‌های سیاسی و مبارزاتی موجود در جامعه، بلکه کاملاً در جهت منافع گرایش سیاسی راست‌روانه و انحلال‌طلبانۀ خود و در پاسخ به ضرورت‌های جناحی و تقابل با جناح چپ و کمونیستی موجود در کومه‌له و حزب کمونیست می‌باشد.

یک سیاستِ به اصطلاح «درهای باز»ی است که هدف از آن علاوه بر تغییر بافت سیاسی اعضا و پیشمرگان کومه‌له، جذب عناصر «اولترا راست»ی است که مانند اعضا و پیشمرگان سازمان زحمتکشان، قومیت و کردی‌گری و پرچم سه رنگ میهن کردی را سرلوحۀ کار و مبارزات خود قرار دهند و همزمان خود را هم چپ و سوسیالیست معرفی کنند. ابراهیم علیزاده و جمال ‌‌بزرگپور برای بریدن کامل کومه‌له از حزب کمونیست ایران و شکل دادن کامل به آن به اصطلاح کومه‌له‌ای که مد نظر دارند (یک سازمان زحمتکشان دیگر) به نیروی دیگری غیر از آنچه که امروزه در تشکیلات به گرد خود آورده‌اند، نیاز دارند، نیرویی از جنس خود سازمان زحمتکشان و مخالف هر جناح و نیروی کمونیستی و کارگری.

همانطور که در بخش اول این نوشته نیز به آن پرداخته شده است، صاحبان قطعنامه بدون اینکه نامی از سازمان زحمتکشان آورده باشند، آنان را جزو نیروی چپ در کردستان به حساب می‌آورند و پروژۀ قطب چپی که در قطعنامه‌شان به زعم خود در پی تشکیل آن هستند، در واقع با حضور و مشارکت آنان است که به انجام می‌رسد.

برای رهبری جناح راست، دلیلی وجود ندارد که مثلاً در شرایط اشتراک نظر سیاسی‌شان با سازمان زحمتکشان در مورد جدایی از حزب کمونیست و فعالیت صرف تحت عنوان «کومه‌له»، خود را چپ و سوسیالیست بدانند و آنها را خیر، یا اینکه خود را کومه‌له بدانند و آنها را نه. بنابراین قطعنامۀ مزبور در اصل برای دیالوگ و اتحاد‌ عمل با سازمان زحمتکشان است. جریان «روند سوسیالیستی» که جناح راست در قطعنامۀ خود مشخصاً به آنان اشاره کرده‌اند و در واقع از آنان به طور رسمی دعوت نموده‌اند که به این جناح بپیوندند، فاز اولیۀ این پروژه محسوب می‌شود.

در شرایطی که بخش اصلی قطب بورژواناسیونالیست کردستان یعنی هر دو شاخۀ حزب دمکرات، آنطور که خود اعلام کرده‌اند در آستانۀ اتحاد و ایجاد یک حزب دمکرات واحد هستند، رهبری هر دو شاخۀ سازمان زحمتکشان نیز اخیراً تلاش‌های خود را برای اتحاد و تشکیل یک سازمان زحمتکشان واحد افزایش داده‌اند. در صورت اتحاد هر دو حزب دمکرات، ساختار نهاد موسوم به مرکز همکاری احزاب و نیروهای کردستانی که در حال حاضر شامل چهار حزب و جریان یعنی هر دو شاخۀ حزب دمکرات و هر دو شاخۀ سازمان زحمتکشان می‌باشد نیز دچار تغییراتی خواهد شد. سازمان زحمتکشان نیز می‌باید که به طور واحد در کنار دست حزب دمکرات قرار گیرد. در چنین شرایطی فاز همکاری میان این دو جریان وارد مرحلۀ دیگری خواهد شد و به عنوان مثال ممکن است که اینها تحت عنوان «کومه‌له و دمکرات» به ایجاد «جبهۀ کردستانی» اقدام نمایند. در چنین شرایطی رهبری جناح راست نیز که همواره به دنبال این احزاب روان بوده و قبلاً به قول خود مبتکر «فرمول کومه‌له و دمکرات» برای همکاری و اتحاد ‌عمل میان احزاب ناسیونالیست بوده‌اند، فکری به حال خود خواهند کرد که از این قافله عقب نمانند!

 صاحبان قطعنامۀ «قطب چپ»، سازمان زحمتکشان (هر دو شاخه) را چپ و سوسیالیست و قابل همکاری و اتحاد عمل می‌دانند و نیز آنها را کومه‌له خطاب می‌کنند که بلکه بتوان زمینه‌ای فراهم شود که همگی به نوعی در نزدیکی هم و به عنوان «یک کومه‌له واحد» ظاهر شوند. این است پروژۀ بزرگپور-علیزاده برای قطب چپ و برای کومه‌له‌ای که ادعایش را دارند! همین چندی پیش بود که جمال بزرگپور در ارائۀ پلاتفرم سیاسی جناح راست اعلام کرد که «کومه‌له یک جریان کردستانی است و مبارزه برای تحقق سوسیالیسم و حکومت کارگری نمی‌تواند هدف بلاواسطۀ کومه‌له باشد». کاملاً روشن است که قطب چپ مورد نظر چنین رفقایی، چه قطب راستی خواهد بود!

کافی است به این نکته توجه کرد که امروز در شرایط حضور جناح چپ و کمونیستی در تشکیلات و این همه مقاومت سیاسی در مقابل جناح راست است که این جناح البته با سوء‌استفاده از موقعیت و پشتیبانی متحدین خود خارج از تشکیلات و نیز توسل به سرکوب درون تشکیلاتی، کومه‌له را از چارت سیاسی و تشکیلاتی حزب کمونیست جدا نموده و تا این درجه که امروزه مشاهده می‌شود آن را از معنا و محتوای کومه‌له تهی کرده و هر چه بیشتر در مسیر راست‌روی و همگرایی با اپوزیسیون بورژواناسیونالیست قرار داده‌اند؛ فردا که این جناح انشعابشان را علیه جناح چپ به اجرا درآوردند و گریبان خود را از آنان خلاص کردند، آنگاه تا چه میزان و به چه سرعتی به مسیر مطلوب خود شیفت خواهند کرد!

جناح راست می‌داند که در نتیجۀ برخوردهای ناروا و غیردمکراتیک خود در قبال جناح چپ در تشکیلات تا همین الآن هم با چه نوع فشار سیاسی و چه نوع واکنش‌ها و قضاوت‌هایی از بیرون تشکیلات مواجه بوده است، بنابراین می‌داند که با اجرای انشعاب و تحمیل آن به صفوف کومه‌له و حزب کمونیست ایران، دچار چه تلاطم سیاسی و تشکیلاتی‌ خواهد شد و با چه نوع بازتاب و تأثیرات منفی در جامعۀ کردستان روبرو خواهد بود. بنابراین از هم اکنون برای به اصطلاح غلبه بر آن، موضوع به زعم خود تشکیل قطب چپ در کردستان را برجسته کرده که با انجام سلسله تحرکات و تبلیغاتی در این باره، سرپوشی بر اعمال خود نهاده، عوارض یادشده را تخفیف داده و همزمان اذهان عمومی جامعه را به انحراف ببرد.

صاحبان قطعنامه، دومین اقدامی را که در دستور قرار داده‌اند، چنین تعریف کرده‌اند:

«‌۲. ‌فاصله گرفتن از روش‌هایی که زمینه‌های همگرایی را تضعیف می‌کند، موجبات پراکندگی میان نیروها و فعالین چپ را فراهم می‌آورد و شکل گرفتن تشکل پر نیرو و وسیع را با چالش‌های جدی مواجه می‌کند. از جمله نقد فرهنگی که اشتراکات نیروهای چپ و کمونیست را نادیده می‌گیرد و همواره بر اختلاف نظر تأکید می‌ورزد و آن را دلیلی “موجه” برای پراکندگی این نیروها می‌پندارد. فرهنگی که به حزب و تشکل سیاسی به عنوان ابزار پیشبرد آنچه که از آن به عنوان “مبارزۀ ایدوئولوژیک” نام برده می‌شود می‌نگرد و نه ابزار ایجاد تغییر و پیشبرد فعالیت‌های نتیجه‌بخش اجتماعی. کومه‌له خود را مسئول و مؤظف می‌داند در هر دو عرصۀ نظری و عملی به نقد این فرهنگ سیاسی و روش کار آن، هم به منظور تقویت سازمان حزبی و هم ایجاد وحدت مبارزاتی گسترده و مؤثر، بپردازد. چنین رویکردی در سطح سراسری نیز به انسجام و تقویت سیاست‌های حزب در این زمینه کمک خواهد کرد.»

تعریف فوق همان تعابیر و مواضع تحریف‌گرایانه‌ای است که طی سال‌های اخیر همواره و به کرات از سوی رهبری جناح راست از یک سو برای تقابل با جناح چپ و از سوی دیگر در اقرار به وجود اختلاف در این تشکیلات ابراز شده است. رهبری جناح راست آن موقع که در مواجه با علنی کردن موضوع اختلاف و بحران در تشکیلات از سوی جناح چپ، دیگر توان پرده‌پوشی و انکار وجود اختلاف سیاسی در تشکیلات را از دست داده بودند، هنگامی که مجبور شدند به طور علنی به وجود اختلاف در تشکیلات اقرار نماید، در مصاحبه‌های تلویزیونی خود در این باره گفتند که «اختلافی آنچنانی وجود ندارد، بزرگنمایی می‌شود، توهم است، از فرهنگ غیردمکراتیک و ناپسند نشأت می‌گیرد، گفتند که این فرهنگِ کمونیست کارگری است، گفتند که کسانی دارند از فرهنگ کمونیست کارگری پیروی می‌کنند، گفتند منطق آشفته دارند، مشغول کشف گرایش و گذاشتن ذره‌بین بر ذهن رفیق بغل‌دستی خود هستند، با دیدن کمترین اختلاف به انشعاب فکر می‌کنند، مشغول خلوص ایدوئولوژیک خود هستند، و … .»

 اینان در انظار عمومی چنین می‌گفتند و در درون تشکیلات (هم داخل و هم خارج کشور) نیز کمپین‌ به راه می‌انداختند و رفقای جناح چپ را آشکارا به احزاب کمونیست کارگری منتسب می‌کردند، می‌گفتند که اینها ضدکومه‌له‌اند، می‌خواهند اردوگاه کومه‌له را برچینند و علیه سیدابراهیم علیزاده کودتا کنند، و … . به این ترتیب برای حذف و انجام توطئه علیه رفقای جناح چپ، شب و روز به نفرت‌پراکنی و دشمن‌تراشی علیه ایشان و احزاب کمونیست کارگری مشغول بوده و هستند. همین یک نمونه کافی است که نشان داده شود از کدام فرهنگ است که بایستی فاصله گرفت و آن را مورد انتقاد قرار داد!

همین تعبیر دستوری که فوقاً نقل شده است، به خوبی نشان می‌دهد که صاحبان قطعنامه، کماکان بر تحریف و دشمن‌تراشی و اقدامات حذف‌گرایانه و طرد علیه جناح مخالف خود ادامه می‌دهند. اینان که در مصاحبه‌های خود و نیز در داخل تشکیلات مستقیماً جناح چپ را مشمول آن فرهنگِ به زعم خود ناپسند و غیردمکراتیک قلمداد می‌کرده‌اند و از هیچ تلاش عملی‌ای هم برای حذف و اخراج آنان از تشکیلات فروگذار نکرده‌اند، اینک که در قالب آن قطعنامۀ خود ژست دوری از چنین فرهنگ سیاسی و لزوم دیالوگ و همگرایی میان فعالین و نیروهای به اصطلاح چپ را به خود گرفته‌اند، صراحت آن را ندارند که برای خوانندۀ قطعنامۀ خود روشن سازند این فرهنگ سیاسی‌ای که آنها می‌خواهند از آن دوری کنند، کجاست و متعلق به چه کسانی است، آیا در درون تشکیلات است یا خارج از آن؟ این دشمن موهوم کیست و کجاست که مانع اتحاد چپ شده است؟!

جناح راست که همواره از هر گونه نقد و افشا از سوی جناح چپ در بیم و هراس بوده و می‌باشد، در هر شرایطی تحریف و تناقض‌گویی را در دستور خود داشته‌اند. همین که در نقل قول فوق اینچنین به طور مذموم از «مبارزۀ ایدوئولوژیک» یاد کرده‌اند، یک سطر بعد گفته‌اند که خود را مسئول و مؤظف می‌دانند که در هر دو عرصۀ نظری و عملی به نقد آن فرهنگ مورد نظر خود بپردازند.

چنین کاری در نوع یک «مبارزۀ ایدوئولوژیک» به حساب می‌آید، اگر از یک چنین فرهنگ و مبارزه‌ای بایستی فاصله گرفت، پس چرا خود به آن مبادرت می‌کنند؟! کیست که نداند اگر به قول جناح راست، چنان مبارزۀ ایدوئولوژیکی در این تشکیلات نمی‌بود، اکنون سراغ کومه‌له را می‌بایست در مرکز همکاری احزاب کردی گرفت! اینان چنان مبارزۀ ایدوئولوژیک را «بد» قلمداد می‌کنند که مثل اینکه فراموش کرده‌اند که تشکیلِ خودِ کومه‌له و تشکیل حزب کمونیست نیز محصول یک مبارزۀ پرقدرت ایدوئولوژیک در میان جنبش چپ و کمونیستی ایران بوده است.

بایستی به ایشان گفت که همین مبارزۀ ایدوئولوژیک و دفاع از ایدوئولوژی کومه‌له و حزب کمونیست بود که ۲۰ سال قبل مانع ذوب کومه‌له در دایرۀ اصلاح‌طلبی حکومتی، مانع حضور آن در کریدورهای وزارت خارجۀ آمریکا و مانع مهمانداری آن از «محسن سازگار»ها شد!

ادامه دارد.

۱۳مرداد ۱۴۰۰

۴ آگوست ۲۰۲۱

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate