پاسخ به یک سئوال

خانم شیرین صالحی بختیاری در فیسبوک زیر فراخوان شخصی من به ایرانیان مقیم خارج، سئوالی مطرح کرده بود که برای من تازگی نداشت ولی خودش اصرار داشت به سئوالش پاسخ بدهم. من با تمام احترامی که برای خانم بختیاری که او را از نزدیک می شناسم دارم، با نظرش مخالف هستم و از آنجایی که جسته و گریخته نیز این سئوال پرسیده می شود لازم دانستم توضیحات بیشر و پاسخ عمومی تری به این سئوال بدهم.

جناب اسدی، یکی از دلایلش اینست که وقتی فراخوانی داده می‌شود که فقط در زیر آن نوشته شده ایرانیان مقیم گوتبوری، سریعا احزاب میان و در اون فراخوان دست میبرن و اسم حزب خودشون رو مینویسن و طوری وانمود داده میشه که برگزار کننده فلان حزب است. چرا ما نباید بتونیم حرکتی فرا حزبی بکنیم؟؟؟؟ اگر منظور فقط مردم ایران هست؟؟؟؟؟؟

در ادامه همین کامنت اطلاعیه ای گذاشته که کاری به مضمون اطلاعیه ندارم ولی نه امضای کسی را دارد و نه حتی شماره تلفنی کسی را. و نوشته است نمی شود همه احزاب اینو پخش کنند؟ احزاب سیاسی پشت یک اطلاعیه بدون امضا قایم بشوند. فکر می کند اگر بنویسد ایرانیان مقیم یوتبوری و امضا و شماره تلفن کسی را هم نداشته باشد بهتر است و مردم بیشتری شرکت می کنند. برعکس اتفاقا مردم کنجکاو تر می شوند ببینند چه افراد و سازمانی پشت این فراخوان هستند و بعد تکلیف خودشان را روش می کنند شرکت بکنند یا نکنند. عدم شرکت گسترده مردم در تظاهرات ها دلایل خاص خودش را دارد در این مطلب نمی خواهم به آن بپردازم. در ضمن تابحال ندیده ام کسی دست ببرد در اطلاعیه ای که امضای کسی را ندارد اسم خودشان را بنویسند، دیگران خودشان اطلاعیه صادر می کنند ولی اطلاعیه کسی را دستکاری  نمی کنند.

 اما این یک مشکل بزرگ در جامعه ایران در  طول هفتاد- هشتاد سال گذشته بوده است. من وقتی که انقلاب شد ۱۹ ساله بودم. نه در رژیم قبلی و نه در جمهوری اسلامی حق تشکل و تحزب نبود. مردم انقلاب کردند این حق را بدست بیاورند ولی تحمل حکومت اسلامی هم تا ۳۰ خرداد سال ۶۰ بود. درست در ۳۰ خرداد سال ۶۰ تظاهرات بزرگ مردم را در تهران به مسلسل بستند و تا توانستند کشتند و مرعوب کردند و هم اکنون هم دارند می کشند.  

 خود این موضوع روحیه و فرهنگ تشکل و تحزب را در میان ایرانیان بشدت تضعیف و غیر ممکن کرد. کاربجایی رسیده بود که هرکسی که سرو وضعش به سیاسی شباهت داشت و به نظر میامد که وابسته به سازمان خاصی باشد، به همین جرم می کشتند و زندانی می کردند و بدینوسیله  جامعه را مرعوب کردند.

آزادی تحزب و تشکل یک شرط شکوفایی و پویایی جامعه است.خانم بختیاری عزیز،اگر من و شما دلسوز خوبی برای جامعه ایران باشیم لازم است آستین بالا بزنیم و روحیه تشکل پذیری را صد چندان بیشتر در میان ایرانیان تقویت کنیم، حتی اگر خودمان نخواهیم رسما عضو هیچ حزب سیاسی باشیم. آزادی تحزب یک شرط آزادی بیان است و آزادی بیان تضمین کننده آزادی اجتماعات است. تنوع تحزب ضامن عدم شکل گیری اختناق و دیکتاتوری است.در جاییکه آزادی تشکل و تحزب و آزادی نقد و آزادی پوشش و آزادیهای فردی و اجتماعی وجود داشته باشد، جامعه از فضای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی بسیار سالم تر و بازتری برخوردار خواهد بود.                          

نکته دیگر، ممکن است سئوال شما این باشد که خب حالا بگذاریم ایران آزاد شود آن موقع هرکس بتواند هر حزبی که می خواهد تشکیل دهد. خب بعضیها همین را می گویند.

من این مقدمه را توضیح دادم تا از نظر خودم توضیحات و پاسخ واضح تری به سئوال شما بدهم من با منع کردن بنر حزبی و سازمانی در تظاهرات ها، کاملا مخالف هستم. نه تنها بنر حزب و سازمانی که خودم به آن تعلق دارم، بلکه برای شما و هرکس دیگری که تعلق حزبی و سازمانی دارد، چه راست باشد و چه چپ و لیبرال و غیره  فرق نمی کند. من آزادی را فقط برای خودم و پسر خاله ام نمی خواهم. مردم حزب درست می کنند تا با آن کاری انجام بدهند و می خواهند با بنرشان، با برنامه و اهدافی که برای خود تعیین کرده اند به جامعه معرفی کنند و بطور آزادانه برایش تبلیغ کنند.عبدالله اسدی فقط یک فرد خیراندیش نیست که بخاطر رضای “خدا و بطور خیرخواهانه” به پناهجویان کمک می کند و اگر خواستند کسی را اعدام کنند بطور خیرخواهانه هم برایش تظاهرات برگزار می کند.اینها همه ریشه در باور عمیق ما به انسان و حق و حقوق انسانی دارد و من به حزبی تعلق دارم که عزم جزم کرده که به هراندازه که قدرت و اعتبار اجتماعی پیدا  کند و صدایش بجایی برسد، حرمت و کرامت از دسته رفته انسانها را به اصل اصالت آنها برگرداند.

 کاری که من در زمینه های سیاسی و اجتماعی انجام میدهم، پیروی از برنامه و اهدافی است که در تمام طول عمر جمهوری اسلامی درجزئیات برایش کار کرده ایم و زحمت کشیده ایم و میخواهیم هرجا که هستیم آن را به مردم ایران، و تا آنجایی که می توانیم به مردم دنیا معرفی کنیم.عمل روزمره من در تمام طول این سالها انعکاسی از آینده ای است که من و صدها هم حزبی دیگرم در خارج و داخل ایران روزانه  دهها مورد آن را انجام می دهیم. چرا نباید کسی پرچم حزبی در تظاهرات داشته باشد؟ جامعه ایران با اینکه هنوز جمهوری اسلامی سرکار هست، سیاسی ترین جامعه دنیاست، میگویم سیاسی ترین جامعه دنیاست و می رود که تبدیل به متحزب ترین هم بشود برای اینکه جمهوری اسلامی در یک مقطعی روی جنازه اعضا و هواداران سازمانهای سیاسی و متلاشی کردن آنها به قدرت رسید و الان باید به قدرت هم آنها وبه قدرت مردم ایران از قدرت پایین کشیده شود. کدام جمعه تبعیدی در دنیا وجود دارد که این همه تلویزیون و رسانه و فعالیت های میدانی زنده و پرشور مربوط به کشور خود را داشته باشد؟ کدام کشور در دنیا وجود دارد بخاطر شرایط و موقعیت خاصی که پیدا کرده این همه در مرکز توجه دنیا قرار گرفته باشد؟ 

 چرا نباید در شرایط امروز ایران ۵۰ تا حزب سیاسی با اسم و رسم وجود داشته باشد و با اسم و رسم هرجا که خواستند حضور پیدا کنند؟چه اشکالی دارد؟ با زور که کسی را عضو نمی کنند. مگر مردم سوئد به حزب چپ و سوسیال دمکرات میگویند نباید با پرچم های خود در روز اول ماه مه شرکت کنید؟ مگر این سئوالها در این کشورهای اروپایی که من و شما در آن زندگی می کنیم برای کسی مطرح است؟ در ایران بیرون بودن موی سر زن و خنده زنان را سیاسی کردند، مذهب که می بایست امرشخصی تلقی شود، سیاسی کردند،نماز جمعه و ماه رمضان را سیاسی کردند و در یک مقطعی کارمندان عادی و غیر حکومتی اگر دو بار در نماز جمعه شهرشان ظاهر نمی شدند می بایست جواب پس می دادند.اکثریت مردم تابحال بخاطر وجود بنرو پرچم این حزب و آن حزب نبوده که شرکت نکرده اند، برعکس چیزی که من همیشه از ایرانیان مقیم یوتبوری شنیده ام این بوده که چرا احزاب دیگر هم با اسم و رسم خودشان نمی آیند در کنار شما باشند، من هم همیشه گفته ام خوب است که از خودشان بپرسید. من سالها در یوتبوری تلاش کردم در تظاهرات ها تریبون آزاد داشته باشیم و این را به یک سنت تبدیل کردیم و اکنون هرکس حرفی برای گفتن دارد میکروفن را می گیرد و خیلی ساده حرفش را  می زند. اصلاح طلبان درخارج  از ۱۸ تیر ۷۸ تا پایان سال ۸۸ عکس کروبی و موسوی را به گردن خود آویزان می کردند و هیچ نوع بنر و شعار ضد حکومتی را در تظاهرات راه نمی دادند. ایرانیانی که در تمام طول این سالها، بجز درد و رنج و غم و اندوه، چیز دیگری از جمهوری اسلامی ندیده اند دیگر اجازه نمی دهند آن  تاریخ و آن تجربه های تلخ تکرار شود. 

حزبی که من به آن تعلق دارم برای اداره جامعه برنامه مدون دارد، به زعم خودمان و بسیاری دیگر سیاست درستی داریم، تئوری را خوب فهمیده ایم و فاصله حرف و عمل را خوب فهمیده ایم، حتی برای یک روز به هیچ جناحی از رژیم توهم پیدا نکردیم، در مبارزه علیه مجازات اعدام، در مبارزه برای آزادی زندانی سیاسی، در دفاع تمام قد از حقوق پناهندگان ایرانی،در مبارزه علیه حجاب اجباری، در مبارزه برای دفاع حقوق کارگری، علیه اسلام سیاسی در همین کشورهای غربی کوهی از کار و فعالیت انجام دادیم اینها همه انعکاسی ازعملکرد ما در آینده ایران است. 

آزادی تشکل و تحزب، آزادی بیان و مطبوعات، آزادی مذهب و بی مذهبی، برابری زن و مرد در اداره جامعه، لغو حجاب اجباری، رفع تبعیض برحسب جنسیت و گرایش جنسیتی، لغو مجازات اعدام، نداشتن زندانی سیاسی و عقیدتی و آزادی تشکل و تحزب، ارکان برنامه حزبی را تشکیل می دهد که من به آن تعلق دارم حزب کمونیست کارگری ایران. ۲۹ سال هست در فدراسیون سراسری پناهنگان ایرانی مسئولیت دارم و به وسعت اروپا و ترکیه و هرجاکه پناهجویان ایرانی پا گذاشته اند، بدون در نظر گرفتن باور سیاسی و مذهبی و جنسیتی، از حق و حقوق همه پناهجویان ایرانی دفاع کرده ایم و در پرونده فردی و گرفتن اجازه اقامت هزاران نفر دخالت مستقیم داشته ایم. من بازهم ایرانیان مقیم یوتبوری و همه ایرانیان عزیز در خارج کشور را به اتحاد و همبستگی علیه جمهوری اسلامی دعوت میکنم. زنده با مبارزه همه ما برای سرنگونی جمهوری اسلامی.  

*************

   

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate