سالهای زندگی یک کارگر و مبارزه برای رهایی طبقه کارگر (بخش ١٦)

“قطعنامه سراسری اول ماه مه”

در مورد قطعنامه آن چه که اساسی و قابل اهمیت است اجرا یا عملی کردند حداقل یک بند از این قطعنامه ها است. رادیکال ، کمونیستی و سیاسی ترین بیانیه و قطعنامه های ای که در بهترین حالت و در طول بیشتر از ۴۰ سال مبارزه علنی و مخفی علیه رژیم اسلامی ایران یک بند آن عملی نگردد و تأثیر واقعی نداشته باشد چه فایده‌ای دارد؟

قاعدتا قبل از فرا رسیدن اول ماه مه قطعنامه های مختلفی در سراسر ایران از سوی جمع مشخص و معین از فعالین و پیشروان جنبش کارگری در خفی تدوین و تنظیم می‌شود. تدوین و تنظیم قطعنامه ها از سوی نمایندگان رسمی و منتخب کارگران ایران صورت نمیگیرد بلکه از جانب محفلهای رنگارنگ سازماندهی می‌شود به همین دلیل قطعنامه ای مبنا باشد و کارگران در سراسر ایران خواسته‌ و مطالبات خود را بر مبنای آن مطرح نمایند وجود ندارد. تمام قطعنامه هاغیر از اینکه جنبه تبلیغاتی و سازمانی دارند تأثیر واقعی ندارند. با این وجود احزاب و سازمانهای به اصطلاح چپ و کمونیست چنین راهکارهای منفی و بی تأثیر را ترغیب، تحسین و تشجیع میکنند! و کم و بیش کسانی هستند که از چنین تبلیغات و پرو پاگندهای سازمانی که صرفا در حول و حوش اول ماه مه است پیروی میکنند! بدون اینکه به عواقب، پیامد و نتایج آن بیندشند.

آگاهانه یا ناآگاهانه محتوی قطعنامه ها در چهارچوب قوانین جمهوری اسلامی ایران تنطیم می‌شوند و در برگیرنده خواست و مطالبات سیاسی کارگران نیست بلکه بیشتر تأکید و دلالت بر مسایلی همچون ما خواهانیم…، ما خواستاریم ….، زندانی سیاسی آزاد باید گردد و … است. بیش از چهار دهه است این جملات و این واژه هابطور مداوم، بی نتیجه و شعارگونه تکرار میشوند. از آنجاکه قانون کار جمهوری اسلامی ایران قانونی مذهبی است بوﺳﯾله ﻣﺟﻣوعه ای مرتجع، دزد، ﻗﺎﺗل، آدﻣﮑش و ﺗرورﯾﺳت اﺳﻼﻣﯽ و در راﺳﺗﺎی حفظ و مصلحت نظام اسلام و ﻣﻧﺎﻓﻊ ﺳرﻣﺎیه داران ﺗدوﯾن و ﺗﺻوﯾب ﺷده اﺳت پس مطرح کردن و آویزان شدن به چنین خواسته ها و مطالبات شعارگونه و کاغذی در چهارچوب قوانین ارتجاع اسلامی و توقع داشتن از حکومت بشدت دیکتاتوری بی‌ربط و بی معنی است. 

نیاز است بجای اینکه از کاه کوه بسازیم و حقایق را وارونه کنیم بیشتر از ضعف ها، کمبودها و انتقادات اساسی بنویسیم با احساس مسولیت دلایل و نتایج اشتباهات را بطور روشن و واضع در اختییار جامعه قرار دهیم. با خودبزرگنمایی و خودفریبی نمیتوان جنبش چپ و کمونیستی را سازماندهی و تقویت کرد یا بتوان نقش غالب و تعیین کننده ای در جامعه داشت. باید شفافانه و دلسوزانه راه حل‌های اساسی برای برون رفت از مشکلاتی که پیش رو داریم ارایه دهیم. ما در شرایطی قرار گرفته‌ایم حتی نمیتوانیم بلحاظ فکری همدیگر را تحمل کنیم! در اساس مبدأ و منشاء تفرقه و پراکندگی هستیم و شعارگونه آرزوی اتحاد و همبستگی داریم! 

قاعدتاً ما (چپ ها در بین هم) همدیگر را قبول نداریم بجای انتقاد سازنده، ناآگاهانه و غیر سیاسی و بی دلیل بهم توهین و اتهام میزنیم. بیش از چهار دهه است نقل قول‌های تکراری از مارکس و لنین و … برای اثبات حقانیت و گاهی برای طرد کردن یا به حاشیه راندن مخالفان سیاسی و فکری خود بعنوان کارت فشار استفاده میکنیم. هر کسی از زاویه فکری خود نقل قولهای تکراری را در راستای اهداف و منافع شخصی و سازمانی خود تحلیل و تفسیر میکند. با چنین نگاه و نگرشی در بین خود «چپ،چپ تر» و «خودی، غیر خودی» میسازیم! چپ و کمونیست بودن را درجه بندی میکنیم یکی را ۱۸ عیار و دیگری را ۲۱ عیار و خود را بالاتر از همه تعریف میکنیم! در پی اشاعه و نشر سکتاریسم و فرقه گرایی هستیم و در این راستا محفلهای رنگارنگی را که شیوه کار و فعالیت آن‌ها از بالا به پایین دیکته میشود درست میکنیم! سوسیالیسم را نه فردا بلکه همین امروز، همین ساعت برقرار میکنیم! اما معلوم نیست با کدام آماده کاری، با کدام آگاهی بخشی، با کدام زمینه سازی، با کدام عملی کردن تئوری و با کدام آموزش های واقعی!؟ آیا مدعیان چپ و کمونیست چه شناختی از جامعه سرمایه داری دارند که به همین سادگی و با شعار نظام سرمایداری را سرنگون میکنند یا ریشه تاریخی آن را میسوزانند؟! نه تنها برای برقراری جامعه سوسیالیستی بلکه آیا برای جامعه ای آزاد و دمکرانیک توانسته اند ریشه‌ای و بنیادی سازماندهی و اقدام جدی و عملی در دستور کار خود قرار دهند!؟ و … ! تمامی این موارد نشان از درک غلط از چپ و سوسیالیسم است.

بزرگترین ضعف و اشتباه ما را میتوان در عضویت و تشکیل محفلهای کوچک و بزرگ تحلیل و بررسی کرد و از آن نوشت. حقیقتاً ما غیر از محفل خود کسی یا کسانی را به رسمیت نمیشناختیم. مسایل و رویدادهای مهم سیاسی در جهان و منطقه را از زاویه دیدگاه تنگ نظرانه سازمانی خود تحلیل و تفسیر میکردیم. کار و فعالیت مان از دایره فکری این محفلها خارج نمیشد و همانگونه به راه خود ادامه میدهیم بدون اینکه سیاست خود را در قبال اشتباهاتی که مرتکب شده‌ایم تغییر دهیم.

ما نیز همچون احزاب و سازمانهای به اصطلاح چپ و کمونیست بیشتر درگیر مباحث بی‌ربط و غیر ضروری با هم بودیم. حاضر بودیم در پی به اجرا گذاشتن سیاست احزاب و سازمانها خود را فدا کنیم! اگرچه خود را انقلابی و مارکسیست معرفی میکردیم! ولی در محفل های سکتی خود شیخ، لیدر یا رهبر ساخته بودیم! وقتی که در مراسمها و مناسبات دور همی برای پرندگان و حشرات و جانوران در خفی و در دشت و بیابان تبلیغات سیاسی میکردیم ناآگاهانه و کورکورانه برای همدیگر کف میزدیم از این خودارضایی به اصطلاح سیاسی احساس خشنودی میکردیم به همدیگر تبریک میگفتیم! با توذیع نقل و شیرینی در بین هم محفلی هایمان خود را پیروز میدان میدانستیم! انگار قله ای را فتح کرده ایم!

قبل از ده ۸۰ خط و سیاست معینی وجود نداشت تا بطور همه جانبه ای از آن پیروی کرد به همین دلیل ناآگاهانه، غیر سیاسی و غیرکارگری قطعنامه های اول ماه مه را بطور مخفیانه و بیشتر در کوه، دشت و بیابان و در خفی و در راستای اهداف و سیاست احزاب و سازمان های به اصطلاح چپ و کمونیست تنظیم و تدوین میکردیم غافل از اینکه چنین احزاب و سازمانها هیچ تعلق طبقاتی به طبقه کارگر نداشتند و علاوه طبقه کارگر را نمایندگی نمیکردند بلکه فرسنگها از جنبش کمونیستی و کارگری فاصله داشتند. در حقیقت ما بنحوی مهره سوخته و خوراک تبلیغاتی این و آن سازمان بودیم. ناآگاهی، تعصب و بی تجربگی سیاسی باعث میشد نتیجه و بازتاب قطعنامه ها و بیانه های کاغذی از دایره این محفلهای سکتی و رنگارنگ فراتر نرود. این روند که دستاورد مفید و مثبتی در پی نداشت مدام در حال تکرار بود و حال نیز همانگونه ابدیت میشود

در درون محفل های سکتی و رنگارنگ گرایشات متفاوتی موجود بود احزاب و سازمان های هم که خود را مسول بداند وجود عینی نداشتند تا حداقل این محفل ها را سازماندهی کند یا حداقل آموزش‌های لازم را برای افراد یا هواداران خود تدارک ببیند یا کادرپروری کنند. ناآگاهی سیاسی، احساسات و تعصبات نتنها در سطح وسیعی موج میزد بلکه بطور چشمگیری غالب بود. به همین دلیل در سطوح مختلف هرکسی نظری داشت و هر نظری نیز به جنبشی مرتبط بود و این مسله نیز یکی از ضعف‌ها بود. 

اگرچه اینجا و آنجا خود را بعنوان نماینده کارگران معرفی میکردیم و کمیته های را به نمایندگی از کارگران و البته بدون اطلاع آنان درست و خود را بر آنان فرض میکردیم ولی هیچکدام از ماها نماینده منتخب کارگران در سراسر ایران یا نماینده منتخب کارگران در شهرستان‌ها نبودیم بلکه هرکدام از ما نماینده کارگران در صنف های کوچک، مشخص و معینی بودیم. این مسله تأثیر تبلیغات احزاب سیاسی بود که مدام اشتباهات خود را تکرار میکردیم و خود را نماینده کارگران در کردستان یا در منطقه غرب کشور معرفی میکردیم. در حقیقت این متد و شیوه کار یک نوع کلاهبرداری سیاسی است. همچنین بخش روشنفکری بورژوایی نیز که از طبقات دیگری بودند از این موقعیت ها سوءاستفاده و به درون این محفلها نفوذ و رخنه کرده بودند البته آگاهانه از این طریق بخشی از خواسته‌های خود را به پیش میبردند.

بلاخره با تلاش بیوقفه بعضی از رفقا و دلسوزان جنبش کارگری و کمونیستی بعد از سالیانی توانستیم سیاست خود را در قبال پاره‌ای از اشتباهاتی که به کرات مرتکب میشدیم تا حدی تغییر دهیم. همین امر باعث شد که مراسمهای اول ماه مه و ۸ مارس را بجای اینکه در دشت و بیابان برگزار کرد اینبار به داخل شهرها بکشانیم. در‌واقع این حرکت سازماندهی شده نقش مهمی را در تاریخ جنبش کارگری بجا گذاشت. اینبار بجای سخنرانی برای پرندگان و جانوران کوهی در دشت و بیابان در بطن جامعه و در سالن های هزار نفری برای مردم سخنرانی و قطعنامه ها قرات میشد مشارکت توده های مردمی در چنین مراسم های نیز چشمگیر بود. متأسفانه امروزه جمعی ناآگاه و مزدبگیر مراسمهای اول ماه مه و هشت مارس را در راستای اهداف شخصی و سازمانی خود مجدداً به دشت و کوه و بیابان کشانیده و به نقطه صفر برگشته اند. این اشخاص و افراد ناآگاه، ناسیاسی و متعصب خود را نماینده منتخب کارگران معرفی میکنند غافل از اینکه بزرگترین لطمه و ضربه را در درجه اول به خود و بعد به جنبش کارگری و کمونیستی زده‌اند. علارغم تمام اشتباهاتی که این افراد مرتکب می‌شوند مورد تشویق و تمجید احزاب و سازمان های مربوطه خصوصا در دنیای مجازی نیز قرار میگیرند!

آنچه که در بالا نوشتم بیشتر در رابطه با کل قطعنامه های بود که هر ساله از سوی جمعی از پیشتازان و فعالین کارگری تنظیم و تدوین می‌شوند. اما در این روزها بیشتر بحث و گفتگو ها در مورد “قطعنامه ای ۲۳ ماده‌ای” است که در دامنه کوههای تهران تدوین و تنظیم شد و از آن بعنوان دستاورد مهمی در جنبش کارگری تعریف می‌شود. محمود صالحی در مصاحبه‌ای با “ایران وایر” در خصوص قطعنامه ۲۳ ماده ای چنین جواب میدهد: 

  • ایران وایر:

آقای صالحی روابط فعالان کارگری کُرد با فعالان کارگری خارج از کُردستان از چه زمانی آغاز 

شد و تا چه اندازه سازمان‌یافته و متشکل بود؟

  • محمود صالحی:

“تا پیش از سال ٨٣ ارتباط ما با کارگران و فعالان کارگری خارج از کُردستان فردی و نامتشکل بود. اما این روابط پس از این تاریخ شکل سازمان‌یافته‌تری به خود گرفت. به عنوان مثال، در یک جلسه دو روزه در همین سال که در یکی از کوه‌های اطراف تهران برگزار شد، من به عنوان نماینده کارگران خباز سقز حضور یافتم و خروجی جلسه هم یک قطعنامه ٢٣ ماده‌ای بود که اسامی افراد هم به قطعنامه ضمیمه شد”.

رفیق بهرام رحمانی نیز در کتاب (من مرگ را سرودی کرده‌ام) در رابطه با این قطعنامه ۲۳ ماده ای در صفحه ۱۲ چنین مینویسد:

“قبل از فرا رسیدن اول ماه مه ۸۳ پیشروان جنبش کارگری برای تدوین یک قطعنامه سراسری دهها جلسه تشکیل داده بودند که یک پیشرفت مهم در جنبش کارگری بوده است. این قطعنامه با امضای کمیته برگزاری مراسم اول ماه مه ( تهران، سقز، بوکان، بانه، مریوان، سنندج، رشت) انتشار یافته بود. محمود در سازماندهی این حرکت نقش مهمی داشت”. 

متأسفانه تمام احزاب و جریانات چپ و حتی بعضی از شخصیت‌های چپ و کمونیست مدام از کاه کوه میسازند برای عوامفریبی و همچنین خود ارضایی به اصطلاح سیاسی هرگونه حرکتی ولو منفی و بازدارنده را در راستای اهداف سیاسی خود بزرگنمایی میکنند طوریکه مجهزترین، مدرن ترین و پیشرفته‌ترین میکرسکوب ها، تلسکوب ها یا ابزارهای بزرگ بینی امروزه جهان نمیتوانند اینگونه بزرگ نمایی کنند! چنین احزاب و سازمانهای به اصطلاح چپ و کمونیست بنا به ماهیتی که دارند هرگز حاضر نیستند از نتایج منفی، ضعف ها و اشتباهات خود چیزی بنویسند یا واقعیت‌ها را بازگو نمایند!

اینکه این قطعنامه پیشرفت مهمی در جنبش کارگری بوده است به نظر من که یکی از اعضای این کمیته بوده ام اینطور نیست و اینطور فکر نمیکنم. درحقیقت هرکدام از ما که در تدوین و تنظیم “قطعنامه ای ۲۳ ماده ای” نقش داشتیم نماینده منتخب کارگران نبودیم بلکه نماینده محفل های سکتی، مشخص و معینی بودیم. همچنین جمعی از اعضای این کمیته بخشی از روشنفکران بوورژوایی بودند که در میان ما رخنه و نفوذ کرده بودند. نماینده منتخب کارگران ایران برای تنظیم و تدوین چنین قطعنامه های حضور نداشتند. به همین دلیل هیچ وقت چنین قطعنامه ای به اصطلاح سراسری و مشترک که بر مبنای تئوری و سیاست طبقاتی و اینترناسیونالیستی کارگران تدوین و تنظیم شده باشد واقع نشد.

بعد از چندین سال از عمر این “قطعنامه ۲۳ ماده‌ای” که گویا پیشرفت مهمی در جنبش کارگری بوده است تنها یک بند از ۲۳ ماده این قطعنامه عملی و اجرایی نشد. اگرچه چند روزی خوراک تبلیغاتی و رسانه ای احزاب و سازمانهای به اصطلاح چپ و کمونیست تبدیل شد ولی هیچ تأثیر واقعی و عملی در محل کار و زندگی و در بطن جامعه در پی نداشت. بنظر من بیان طرح های شکست‌خورده و تکراری دردی را دوا نمیکند بلکه باید راه حل اساسی و چاره‌ای درست اندیشید.

در همین قطعنامه که با امضای کمیته برگزاری مراسم اول ماه مه ( تهران، سقز، بوکان، بانه، مریوان، سنندج، رشت) انتشار یافته بود. اگر کسی یا کسانی شناختی نداشته باشد فکر میکنند این کمیته ها را میلیون‌ها کارگر تشکیل داده اند نمیفهمند که همین کمیته ها، محفل های سکتی و رنگارنگی هستند از انگشتان دست بالاتر نمیروند. با وجود این کسی یا نماینده ای از شهرستان های بانه، مریوان و سنندج در تدوین و تنظیم “قطعنامه ۲۳ ماده‌ای” حضور رسمی نداشتند یا احتمالاً نماینده آن‌ها بصورت غیبی در جلسات حضور داشتند و من آنها را نمیدیدم! در حقیقت صرفا بخاطر اینکه “قطعنامه۲۳ ماده ای” بازتاب رسانه ای بیشتری داشته باشد کمیته های شهرستان‌های بانه، مریوان، و سنندج را اضافه کرده بودیم. این شیوه کار و مبارزه دقیقاً به مثابه جمع‌آوری امضاء و طومارهای دسته‌جمعی بود: صد ها امضاء را بدون اینکه طرف از آن خبر داشته باشد جمع آوری میکردیم ولی کوچکترین تأثیر عملی و واقعی نداشت تنها خودارضایی به اصطلاح سیاسی و خودفریبی بیش نبود.

رفیق بهرام رحمانی نوشته است: محمود صالحی در سازماندهی این حرکت نقش مهمی داشت. اما محمود صالحی چه نقشی داشته است توضیح نداده است. محمود صالحی آگاهانه و با هدف و مرام سیاسی در مصاحبه‌ای که با “ایران وایر” داشته است در این خصوص اسمی از ما نمیبرد. اگرچه نیازی نیست که اسم ما را به زبان بیاورد ولی برای ایشان بهتر بود که حداقل خود را قهرمان این داستان معرفی نکند! 

من از شهرستان بوکان و محمود صالحی از شهرستان سقز برای تدوین و تنظیم قطعنامه به اصطلاح سراسری در شهرستان تهران حضور داشتیم رفقای هم از تهران و رشت حضور داشتند. تدوین و تنظیم این “قطعنامه ۲۳ ماده‌ای” چندین جلسه طول کشید همچنان که رفیق بهرام رحمانی به آن اشاره کرده است. همین نکته با صحبت‌های محمود صالحی که میگوید: “یک جلسه دو روزه بوده” در تناقض است. البته نوشته رفیق بهرام رحمانی قابل تأیید است و تدوین و تنظیم این قطعنامه چندین جلسه طول کشید. در حقیقت محمود صالحی روز اول در تهران حضور داشتند روز بعد به بهانه های کاری به دلیل تراشی و موجه سازی روی آوردند جلسه را ترک کردند و به شهرستان سقز برگشتند. جلسه روز اول نیز به احوالپرسی و بحثهای منتهی شد که به “قطعنامه ۲۳ ماده ای” ربطی نداشت. در حقیقت محمود صالحی موقع تدوین و تنظیم قطعنامه ۲۳ ماده‌ای غایب بود و در جلسات حضور نداشت. همچنانکه نوشتم بخش روشنفکری بورژوایی که در بین ما رخنه کرده بودند به خواست های خود رسیدند و درحقیقت آنها نقش اصلی را ایفا کردند. پس محمود صالحی در سازماندهی این حرکت چه نقش مهمی را ایفا کرده است سؤال برانگیز است !

امیدوارم رفیق محمود صالحی صحت و تندرستی اش خوب باشد و دچار بیماری فراموشی نشده باشد! چون بیان این موضوعات وارونه در درجه اول به شخصیت خودش لطمه میزند. محمود صالحی در ادامه مصاحبه با “ایران وایر” خیلی مغرضانه و نارفیقانه و البته با هدف و مرام سیاسی رویداد تاریخی سال ۸۳ را واروانه و تاریخ را به شکل دیگری بازگو میکند ایشان بی خبر است که شاهدان واقعی این تاریخ هنوز زنده اند. در خصوص وقایع و رویدادهای سال ۸۳ و ادامه این موضوع در بخش بعدی خواهم نوشت.

■ نتیجه

هیچ کسی یا سازمانی به فکر چاره و درمان کردن بیماری واگیردار و خطرناکی که سرتاپای جنبش را فرا گرفته است نیست. پس اگر واقعاً دلسوز طبقه کارگر هستیم و منافع طبقاتی برایمان مهم است باید سیاست خود را در قبال اشتباهات مان تغییر دهیم انتقادات دوستانه و رفیقانه عزیزان را بپذیریم و آنها را جدی بگیریم.

قطعنامه کارگران در اول ماه مه به لحاظ ویژگی های سیاسی از اهمیت خاصی برخوردار است. به همین لحاظ پیشتازان و فعالین جنبش کارگری و نمایندگان منتخب کارگران بایست هوشیارانه، سیاسیانه و آگاهانه تر بتوانند قطعنامه مشترک و سراسری بر مبناء تئوری و سیاست طبقاتی و اینترناسیونالیستی کارگران با حضور اکثر کارگران مبارز و آگاه تنظیم و تدوین نمایند مواد قید شده در قطعنامه را اجرایی و عملی کنند و هر سال خواست های اساسی‌تری را مطرح نمایند.

دنباله روی و مطرح کردن خواست و مطالبات کارگران بر روی کاغذ ﺗﺎﺛﯾری در ﺑﮭﺑود ﺷراﯾط اﻗﺗﺻﺎدی، زﻧدﮔﯽ کارگران و طبقه کارگر ﻧداشته و ﻧﺧواھد داﺷت. کارگران باید با اتحاد و همبستگی خود ﺧواﺳت ھﺎی اﺳﺎﺳﯽ و ﺳﯾﺎﺳﯽ طﺑﻘﺎﺗﯽ ﺧود را در ﺳطﺢ وﺳﯾﻊ ﺗر و گسترده تری ﺑر اﺳﺎس ﺳﺎزﻣﺎﻧدھﯽ ﺗوده ای و در راستای منافع طبقاتی ﻣطرح ﻧﻣﺎﯾﻧد اقدام برای تشکل مستقل کارگران از پایین به بالا، اقدام برای تغییر قانون اساسی و قانون کار و اعتصابات تاثیرگذار میتوان یکی از خواسته‌های سیاسی باشد. 

اتحاد و همبستگی با بیانیه و قطعنامه های کاغذی امکانپذیر نیست باید آگاهانه بطور ریشه‌ای و عملی و همه جانبه از کارگران و همطبقه های های خود حمایت و تمام بخش‌های صنفی، صنعتی و مراکز کاری را به همدیگر ملعق کرد. اگرچه در چنین موقعیتی اعتصاب سراسری امری ضروری است ولی اعتصابی که تاثیرگذار باشد در خواب و رؤیا عملی نخواهد شد بلکه نیاز است ریشه‌ای و پایه‌ای تمام جوانب را بررسی کرد و برای آن هزینه داد. برای مثال میتوان از دستاورد های انقلاب سال ۵۷ تجربه گرفت.

بعد از مبارزه طولانی طبقه کارگر، بلاخره انقلاب سال ۵۷ در ایران با فداکاری و از جان گذشتی واعتصابات تاثیر گذار کارگران به پیروزی رسید این انقلاب شکوهمند که متعلق به کارگران بود توسط بورژوازی و مرتجعین دین پرور بنا به دلایل کم تجربه گی کارگران و در راس آنها خیانت های احزاب و سازمانهای بورژوازی و خردبورژوازی به اصطلاح چپ و کمونیست غضب و مصادره گردید. 

در حال حاضر که جمهوری اسلامی ایران در سراشیبی سقوط قرار دارد بایستی کارگران مبارز و آگاه بر این مسله مهم و سیاسی واقف باشند که اینبار در پی هر تغییر و تحولاتی در منطقه به مانند انقلاب سال ۵۷ قربانی سیاست فریبکارانه احزاب و سازمانهای بورژوازی و خرد بورژوازی واقع نشوند که مجدداً همان اشتباهات گذشته خود را تکرار کنند و بعد از سرنگونی رژیم منحوس اسلامی ایران دست خالی به خانه برگردند و انقلاب یا هر گونه تغییر و تحولاتی که قرار است به سرانجام برسانند دودستی تقدیم آن‌ها کنند.

در تمام دنیا مهره‌های اصلی و اساسی هر تغییر و تحول یا هر انقلابی در درجه اول کارگران بوده‌اند و هستند پس کارگران نباید فریب جریانات غیر کارگری و شعار های رنگارنگ بورژوایی بخورند و خود را فدای منافع حقیرانه آن‌ها نمایند بلکه باید آگاهانه خواست های سیاسی و مشخص خود را مطرح نمایند و اهداف خود را به سرانجام برسانند.

ادامه دارد …

اسماعیل خودکام

۰۸.۰۷.۲۰۲۱

Print Friendly, PDF & Email

Google Translate