درباره “مسئله کرد” و راه حل آن

درباره “مسئله کرد” و راه حل آن

مصاحبه با حمید تقوائی

ایسکرا: شما چندی پیش در یک گفتگوئی با “رادیو پیام کانادا” به “مسئله کرد” و راه حل آن پرداختید. در این مصاحبه کتبی، اجازه بدهید از شما بخواهیم که چند نکته را در مورد همین “مسئله کرد” و راه حل‌های پیشنهاد شده و پیش رو روشن کنید. ابتدا از نظر شما این “مسئله کرد” چه هست؟

حمید تقوائی: منظور از مساله کرد مساله‌ای است که بر مبنای ستم ملی به مردم کردستان شکل گرفته است. مسله ملی کلا حاصل شرایطی است که بطور مداوم مردم خواهان رفع ستم ملی و نیروهای سیاسی خواهان جدائی و یا خودمختاری در یک کشور از جانب دولت مرکزی سرکوب میشوند. در این شرایط ستم ملی به یک مساله سیاسی تبدیل میشود و راه حل خود را می‌طلبد. مساله کرد در ایران یک نمونه مشخص مساله ملی با یک سابقه طولانی و خونبار است.

ایسکرا: شما در همان گفتگو گفتید که “مسئله کرد” فقط راه حل ناسیونالیستی ندارد و راه حل سوسیالیستی هم دارد و بعد اشاره ای هم کردید به “راه حل کردی مسئله آمریکا”. منظور شما از راه حل‌های متفاوت “مسئله کرد” – راه حل سوسیالیستی، راه حل ناسیونالیستی و راه حل کردی مسئله آمریکا – چیست؟

حمید تقوائی: من اصطلاح “راه حل سوسیالیستی” را بکار نبردم بلکه از حل مساله کرد از زاویه منافع طبقه کارگر صحبت کردم. منظور از “از زاویه طبقه کارگر” نیز این نیست که سوسیالیسم راه حل مساله کرد است. یا حتی سوسیالیستها راه حلی دارند که نمیتواند مورد توافق ناسیونالیستها قرار بگیرد. در شرایطی ممکن است احزاب ناسیونالیست با طرح ما برای حل مساله ملی موافق باشند. اما حتی در این صورت از زاویه مناقع طبقه خود با مساله برخورد خواهند کرد و لذا دلایل و اهداف و بویژه تلقی و تبیین و تبلیغات متفاوتی خواهند داشت.

در شرایط حاضر راه حلی که ما برای مساله کرد در ایران ارائه میکنیم از هر نظر با نسخه های ناسیونالیستی متفاوت است. راه حل ما که بروشنی در برنامه یک دنیای بهتر اعلام شده عبارتست از “برگزاری یک رفراندوم آزاد در مناطق کردنشین غرب ایران زیر نظر مراجع رسمی بین المللی”. سئوال این رفراندوم جدائی و تشکیل یک کشور مستقل است. ما نتیجه این رفراندوم را هر چه باشد برسمیت میشناسیم اما در شرایط حاضر جدائی را توصیه نمی‌کنیم. توصیه ما ماندن در چهارچوب کشور ایران بعنوان شهروندان متساوی الحقوق است و در صورت برگزاری رفراندوم نیر همین را تبلیغ خواهیم کرد.

این سیاست بروشنی صف ما را از ناسیونالیستها – هم ناسیونالیسم فارس و هم ناسیونالیسم کرد- و “راه حل”های آنان جدا میکند. دفاع از رفراندوم آزاد و برسمیت شناختن نتیجه آن اولا پاسخی است به قدوسیت تمامیت ارضی و سیاست سرکوب “جدائی طلبان” که ده ها سال است موضع و عملکرد دولت مرکزی و ناسیونالیسم فارس، چه در زمان نظام سلطنتی و چه امروز بوده است، و ثانیا در مقابل نسخه‌هائی مانند فدرالیسم و خودمختاری قرار میگیرد که بوسیله نیروهای ناسیونالیسم کرد عنوان میشود. از نظر ما الحاق اجباری کردستان، تحت عنوان پاسداری از تمامیت ارضی و یا به هر بهانه دیگری، کاملا ارتجاعی و نمونه بارز اعمال تبعیض و ستم ملی در عریان‌ترین وحشیانه‌ترین شکل آنست. از سوی دیگر طرحهائی مانند فدرالیسم و خودمختاری که از جانب نیروهای ناسیونالیست کرد مطرح میشود نیز حاصلی بجز تثبیت و نهادینه کردن تبعیض و ستم ملی ندارد. یعنی به مساله‌ای دامن میزند که مدعی حل و برطرف کردن آنست.

در مورد اصطلاح “راه حل کردی مساله آمریکا” من این عبارت را در مقابل “راه حل آمریکائی مساله کرد” بکار بردم که از جانب برخی از رسانه‌ها و حتی نیروهای منتقد موضعگیریهای اخیر کومه‌له و همراهی‌اش با ناسیونالیستهای کرد عنوان میشود. همانطور که در مصاحبه با “رادیو پیام” هم مطرح کردم به نظر من دولت آمریکا راه حلی برای مساله کرد ندارد و چنین ادعائی هم هیچوقت نداشته است. حمایتهای اخیر دولت آمریکا از احزاب ناسیونالیست کرد در عراق و در سوریه  در واقع تلاشی است برای بکار گرفتن این نیروها در پیشبرد اهداف و سیاستهای منطقه ای خودش.

دولت آمریکا مدتهاست در اثر نافرجامی سیاستهای میلیتاریستی اش در منطقه (از اواخر دوره ریاست جمهوری بوش پسر)  و بازگشت به صحنه و فعال شدن دولت روسیه، ناگزیر شده است سیاست های خود را از طریق دولتها و نیروهای محلی – که آنها هم اهداف و سیاستهای مستقل خود را برای پر کردن خلائی که بخاطر ضعف دولت آمریکا در منطقه ایجاد شده دنبال میکنند – عملی کند و به پیش ببرد. احزاب ناسیونالیست کرد یکی از این نیروهای محلی به بازی گرفته شده از جانب دولت آمریکا است. اینها مثل همیشه میخواهند از “شکافهای منطقه‌ای” برای مطرح شدن و قدرت گیری خود استفاده کنند. الگوی آنها تجربه حکومت اقلیمی در کردستان عراق است که زیر چتر حریم هوائی آمریکا در جنگ خلیج بقدرت رسید. اما این الگو قابل تکرار نیست. نه دولت آمریکا و نه دولتها و نیروهای منطقه ای که در آن زمان در کنار و یا در برابر آمریکا بودند در موقعیتی نیستند که سناریوئی شبیه کردستان عراق را تکرار کنند. به این معنی “راه حل آمریکائی مساله کرد” امروز حتی پوچ تر و بی معنی تر از گذشته است.

ایسکرا: آیا مسئله ملی در هر چهار بخش از منطقه ای که به آن می گوئیم کردستان، یک راه حل دارد؛ چه سوسیالیستی و چه ناسیونالیستی؟ این را لطفا کمی توضیح بدهید.

حمید تقوائی: در یک سطح پایه‌ای راه حل ما برای مساله ملی در هر چهار بخش کردستان همان است که در بالا توضیح دادم یعنی برگزاری یک رفراندوم آزاد در مورد جدائی و تشکیل یک کشور مستقل. اما اینکه مشخصا در هر شرایط توصیه ما چیست (جدائی و یا همزیستی در یک کشور بعنوان شهروندان متساوی الحقوق) به شرایط سیاسی عمومی – و نه فقط وضعیت ستم ملی و مساله ملی کرد – در هر کشور بستگی دارد. شرایط سیاسی در چهار کشور ایران و عراق و سوریه و ترکیه کاملا از یکدیگر متفاوت است و طبعا در حل مشخص مساله باید این تفاوتها را در نظر گرفت. این تفاوتها بخصوص امروز با توجه به اوضاع کاملا در هم ریخته منطقه بسیار بیشتر و تعیین کننده تر شده است.

در ایران یک دولت مذهبی حکومت میکند که در کنار و علاوه بر تبعیض و ستم ملی انواع بیحقوقیها و مصائب سیاسی و اقتصادی را به مردم کردستان و بقیه مردم ایران تحمیل کرده است. در این تردید نیست که جمهوری اسلامی در پیشبرد سیاستهاس فوق ارتجاعی‌اش ناسیونالیسم فارس را هم به خدمت گرفته است، اما میتوان گفت مردم کردستان از اسلامیت حکومت مرکزی بیشتر رنج میکشند تا خصلت ناسیونالیستی آن. در این شرایط مبارزه مردم در کردستان ایران علیه دولت مرکزی، چه برای رفع ستم ملی و چه علیه مشقاتی که جمهوری اسلامی به همه مردم ایران تحمیل کرده است، به بهترین شکل میتواند بعنوان بخشی از جنبش سرنگونی طلبانه همه مردم ایران به پیش برود. بهمین دلیل همانطور که بالاتر توضیح دادم ما برای حل مساله کرد در ایران در شرایط حاضر جدائی را توصیه نمیکنیم. ما خواهان همزیستی مردم کردستان در چهارچوب یک کشور بعنوان شهروندان متساوی الحقوق هستیم. اما به نظر من برای بخشهای دیگر این امر صادق نیست.

سوریه با شرایط فاجعه آمیز و سناریوی سیاه روبرو است و در این شرایط نیروهای ناسیونالیست کرد، در یک توافق ضمنی و دوفاکتو با رژیم اسد از یکسو و همراهی با دولت آمریکا از سوی دیگر، میدان مانوری در “شکافهای منطقه‌ای” یافته‌اند و در نتیجه مناطق کردنشین از شرایط فاجعه بار دیگر مناطق سوریه نسبتا مصون مانده‌اند. اما این شرایط کاملا ناپایدار و متغییر است و به سرعت میتواند با هر سازش و معامله‌ای بین روسیه و آمریکا به ضرر این نیروها تغییر کند.

دولت ترکیه نیز به بهانه مبارزه با تروریسم بطور مداومی مردم مناطق کردنشین در این کشور را مورد تهاجم نظامی قرار میدهد و سرکوب میکند. در این شرایط برسمیت شناسی حقوق شهروندی مساوی و رفع ستم ملی در این کشور بسیار بعید و دور از دسترس به نظر میرسد.

شرایط در کردستان عراق اساسا با بخشهای دیگر متفاوت است. در این کشور بیش از ۲۵ سال است که ناسیونالیسم کرد تحت عنوان دولت اقلیمی در منطقه کردستان بقدرت رسیده است. تبعیض و ستم ملی تا حد زیادی عملا برطرف شده است و دیگر، برخلاف دوره صدام، نه از نظر فرهنگی و نه اقتصادی و اجتماعی، برتری عرب بر کرد مبنای قوانین و سیاستها و مناسبات را تشکیل نمیدهد. اما در عوض بیحقوقی و بی تامینی اقتصادی و فساد و دزدی احزاب و مقامات دولت اقلیمی بیداد میکند. مسئول و عامل اصلی این وضعیت نه تبعیض و ستم اعمال شده بوسیله دولت مرکزی، نه ناسیونالیسم عرب حاکم در مرکز، بلکه اساسا دولت “خودی” است. کردستان عراق به نظر من نمونه بارز جامعه‌ای است که برطرف شدن ستم و تبعیض ملی باعث شده است تا تبعیض طبقاتی، یعنی علت و ریشه اصلی مسائل و مصائب توده مردم برملا و برجسته شود و جدال طبقاتی بر سر این مسائل بیش از پیش شدت و وسعت بگیرد.

در این شرایط میتوان گفت بورژوازی کرد نیز، با اشغال کرسی ریاست جمهوری در مرکز و در دست داشتن تقریبا تمام قدرت در اقلیم کردستان، باصطلاح به مشروطه اش رسیده است. از دید ناسیونالیسم به تخت نشسته حل مساله ملی به شکل تشکیل دولت خودی و یا هر شکل دیگری، تحصیل حاصل است. اگر هر از چندی احزاب ناسیونالیست کرد دم از رفراندوم و جدائی میزنند این را باید بحساب مانورهای تاکتیکی آنها برای تنظیم مناسباتشان با دولت مرکزی و دیگر دولتهای منطقه و دولتهای غربی بویژه آمریکا نوشت.

حزب ما در این شرایط خواهان جدائی کردستان عراق و تشکیل کشور مستقل است به این دلیل که این بهترین راه برای تعمیق و گسترش جدالی است که هم اکنون میان کارگران و توده مردم کردستان عراق با دولت اقلیمی شکل گرفته است.

در مورد کردستان ترکیه نیز با توجه به وضعیتی که توضیح دادم کمونیستها باید جدائی و تشکیل کشور مستقل را توصیه کنند.

در مورد سوریه بدلیل پراکندگی جغرافیائی مناطق کردنشین این کشور جدائی و تشکیل یک کشور مستقل در شرایط حاضر عملا ممکن نیست. بعلاوه به دلیل جنگ داخلی و وضعیت سیاسی بی ثبات و به شدت متحول در این کشور حل مساله کرد در این سوریه در گرو سامان یافتن و تثبیت نسبی اوضاع سیاسی در سطح سراسری است. توصیه جدائی و یا همزیستی بعنوان شهروندان متساوی الحقوق نهایتا به تغییر و تعیین تکلیف این عوامل بستگی دارد.

ایسکرا: نکته دیگری که در بحث شما و دوستان دیگری هم از جنبش کمونیسم کارگری هست، اینست که شما چیزی به عنوان “جنبش کردستان” را قبول ندارید. می گویید که در یک دوره ای در بحثهای حزب کمونیست ایران – دوره ای که شما هم در رهبری آن بودید، این بحث که “کومه له جناح چپ جنبش کردستان است و حزب دمکرات جناح راست آن”، را به چالش کشیدید و در عوض بحث “این دو جریان سیاسی – کومه له و حزب دمکرات – دو جنبش کاملا متفاوت را نمایندگی می کنند”، دست بالا پیدا کرد. این را لطفا توضیح بدهید.

حمید تقوائی: مساله به نظرمن روشن است. جنبش ناسیونالیستی در کردستان یک جنبش اجتماعی است که به احزاب مختلفی شکل داده است. جنبش کمونیستی نیز جنبش دیگری است که نیروها و احزاب خود را دارد. این احزاب میتوانند بر سر مسائل معینی اتحاد عمل داشته باشند و یا حتی ائتلاف کنند ولی این امر به معنی همسان و حتی نزدیک شدن جنبش ناسیونالیستی و کمونیستی نیست. این نوع نزدیکی ها نباید تفاوت طبقاتی بین این نیروها را مخدوش کند. برعکس در صورت این چنین نزدیکی های تاکتیکی باید بیش از همیشه بر تفاوت طبقاتی این دو جنبش تاکید کرد.

اما علاوه بر این جنبشهای اصلی طبقاتی، جنبشهای سیاسی‌ای نظیر جنبش سرنگونی و یا جنبش سکولاریستی و ضد مذهبی هم در جامعه وجود دارند. جنبش مقاومت در کردستان- در سالهای اول بقدرت رسیدن جمهوری اسلامی- نیز شکل گرفته بود که ما آنرا ادامه انقلاب ۵۷ در کردستان ارزیابی میکردیم. شاید امروز هم کسانی به جنبش خودمختاری و یا جنبش خلق کرد برای رفع ستم ملی معتقد باشند. اما حتی در این صورت نیز کمونیستها شاخه چپ این جنبشها نیستند و نباید اینطور معرفی بشوند. کمونیستها وظیفه دارند در همه جنبشهای حق طلبانه و ضد تبعیض شرکت کنند و فعال باشند اما بخشی از این جنبشها برخاسته از آنها نیستند. بطریق اولی در کردستان نیز کمونیستها و ناسیونالیستها را نباید و نمیتوان شاخه چپ و راست یک جنبش واحد دانست. همانطور که در سطح سراسری نمیتوان و نباید کمونیستها و مثلا سلطنت طلبان و یا مجاهدین را شاخه‌های مختلف جنبش سرنگونی دانست. میتوان در جنبش سرنگونی و یا هر جنبش بر حق دیگری با نیروهای دیگر وحدت عملهای معینی داشت ولی باید برای همه روشن باشد که این نوعی اتحاد تاکتیکی بین احزاب متعلق به جنبشهای طبقاتی متفاوتی است. تنزل دادن کمونیسم به شاخه چپ این جنبشها عملا آب به آسیاب نیروها و احزاب راست و بورژوائی میریزد که همیشه تلاش میکنند تحت عنوان مصالح ملی و منافع ملت واقعیات طبقاتی را مخدوش کنند. ضرر این امر هزار بار از منافع احتمالی ائتلافهای و اتحاد عملهائی که به این دیدگاه و تبیین و اعلام تعلق به یک جنبش واحد حاصل میشود بیشتر و خطیرتر است.

ایسکرا: نقدی که اکنون شما به کومه له – سازمان کردستان حزب کمونیست ایران دارید این است که کومه له در اصل بحث حزب دمکرات کردستان را پذیرفته است که در ائتلاف و اتحاد با بورژوازی می شود به راه حل مسئله کرد دست یافت. با توجه به بحثهای بالا، آیا به نظر شما نمی شود در یک دوره ای طبقه کارگر و یا حزب این طبقه، لازم باشد با بورژوازی کرد و یا نمایندگان سیاسی آن، ائتلاف کند تا مسئله ملی در کردستان حل شود؟ اگر این تز اشکالی دارد، لطفا آن اشکال را توضیح بدهید.

حمید تقوائی: ائتلاف یا نزدیکی سیاسی وقتی معنی میدهد که موضع و سیاست مشابهی وجود داشته باشد. همانطورکه اشاره کردم راه حل ما کمونیستها با راه حل ناسیونالیستی مساله کرد متفاوت است. نیروهای ناسیونالیست از فدرالیسم دفاع میکنند و ما این را موجب تثبیت و تشدید نفرت پراکنی و تفرقه قومی و ملی میدانیم و نه راه حل آن. خواست “حقوق ویژه” در راه حل خودمختاری نیز به نوع دیگری تفاوت میان کرد و فارس را نهادینه میکند و رسمیت می بخشد. اما حتی اگر یک نیروی چپ خواهان خودمختاری باشد و یا یک نیروی راست راه حل رفراندوم و جدائی را بپذیرد، تبیین و مضمون این راه حلها از دیدگاه نیروهای چپ و راست کاملا متفاوت خواهد بود. کما اینکه ما در حزب کمونیست ایران سند حقوق پایه‌ای مردم زحمتکش در کردستان را تصویب و منتشر کردیم که کاملا نقطه مقابل تعریف و تصویر بورژوازی کرد از خودمختاری قرار داشت. برای بورژوازی خودمختاری و یا جدائی به معنی آزادی عمل بورژوازی کرد در بازار ملی خود و استثمار کارگر خودی است و در مقابل، امر حزب کارگران حتی اگر از جدائی دفاع کند، تسهیل شرایط سیاسی و اجتماعی برای تعمیق و گسترش مبارزه طبقاتی و خلع ید سیاسی و اقتصادی از بورژوازی “خودی” است. همانطور که در نمونه کردستان عراق توضیح دادم.

این تفاوت در نقطه عزیمتها و اهداف امری مربوط به فردای بعد از جدائی  یا بعد از حل مساله ملی به هر شکل دیگری نیست، بلکه از همین امروز در شیوه برخورد و مضمون تبلیغات و موضعگیری‌های ما علیه ستم و تبعیض ملی و برای حل مساله ملی منعکس میشود. همین امروز ناسیونالیسم کرد تحت لوای مبارزه علیه ستم ملی بر افتخارات تاریخی ملت کرد و هویت کردی و  منافع مشترک خلق کرد تاکید میکند و فارسها را بعنوان منشا همه مصائب ملت کرد معرفی میکند و ما کمونیستها برعکس مقابله با این نوع عوامفریبی‌ها را بخش لازمی از مبارزه علیه ستم و تبعیض ملی میدانیم. بنابراین بحث صرفا بر سر موضعگیری بر سر مسائل پایه‌ای طبقاتی نیست، بلکه در عرصه مشخص مبارزه علیه ستم ملی نیز سیاست عملی و پراتیک هر روزه کمونیستها در نقطه مقابل سیاستها و فعالیتهای نیروهای ناسیونالیست قرار میگیرد.