نگاهی به مخالفت باریش نصیریان با انترناسیونالیزم پرولتری ازدیدگاه یک آنارشیست

“با پایان دادن به دولت مقدس دموکراسی عینیت مییابد.لفظ دولت دموکراتیک و سوسیالیستی با همه رنگ امیزیهای دروغینی که تا اکنون در تاریخ ساخته گردیده دروغی برای فریب ستم کشان برای تداوم ستم کشی بوده است”  (باریش نصیریان)

مقدمه:

باریش نصیریان از دوستانی است که تعلق خود را به آنارشیزم  اعلام کرده و در مقالات اخیرش در سایت آزادی بیان پله به پله همان نظریاتی را آنارشیستها در مقابل سوسیالیزم خواهی کمونیستی ارائه داده اند تکرار کرده است. مقالات ایشان کمتر استدلالی است و بیشتر نظر دادن است. در طول چند سال اخیر با ایشان در فیسبوک آشنا شدم . ایشان از سیاستهای حزب حامی اوجالان در سوریه دفاع می کند و در آخرین مقاله اش (۱) تهاجمی به نظریه انترناسیونال پرولتری انجام داده و اعلام کرده که این نظریه یک توهم مقدس است و البته مثل سایر مقالاتش بحشهائی منظقا غیر مربوط را در کنار هم قرار داده تا به تکرار اعتقادش ظاهر منطقی دهد. از دید مقالات ایشان طولانی ، فاقد ساختار منطقی و همانطور که گفتم شبیه اعلامیه ها و قطعنامه های معمول سیاسی است.گذشته از متد نوشتاری ایشان ، تلاش من در این مقاله کوتاه اینست که توضیح دهم ایشان از دیدگاه راست به مخالفت با توهم خودش از انترناسیونالیزم پرداخته و نتوانسته بطور منطقی احکام خود را بعنوان یک انارشیست اثبات کند:

(۱)باریش نصیریان در رد انترناسیونالیزم پرولتری چه منطقی می آورد؟

بارش نصیریان در رد انترناسیونالیزم پرولتری احکام زیر را ردیف می کند  (۱):

الف: انترناسیونالیزم پرولتری از دیدگاه مارکس ، ساختن دولت پرولتری است و چون ساختن دولت پرولتری ساختن قدرت متمرکز است ، پس انترناسیونالیزم پرولتری کلا توهم مارکسیستی است!

ب: ” بعبارت دیگر ارتجاع جهانی سرمایه داری مارکسیست تر از مارکسیستهای ارتدوکس عملکرد داشت” (که البته ربطش به بحث نقد انترناسیونالیزم برای من مشخص نیست!)

ج:” . کارگران در بخش جوامع مدرن هم تشکیلات و احزاب خود و هم اگاهی طبقاطی خود و هم بخشا دولتهای خود را دایر کرده و میکنند پس چرا اقدام به انقلاب جهانی نکرده و نمیکنند؟” (یعنی چون انقلاب جهانی کارگری نشده پس انترناسیونالیزم پرولتری توهم است!)

د:” .مارکسیستها و کمونیستها که در احزاب خود در پی تعریف از ماهیت طبقه روشنفکر سیاسی یعنی خود کمونیست ها عاجز مانده اند از درک این واقعیت عاجزند.انان همیشه در معرفی خود و احزاب خود بعنوان انسانهای متعلق به طبقه کارگر جهد کرده اند حال انکه انسانی که علیه ستم طبقاطی اندیشه مبارزه طبقاطی را بر گزیده از همه وابستگی طبقاتی و مرز بندیها و منافع حاصل از ان خود را رهانیده است” (اینهم از بحثهائی است که من ربطش را به نقد باریش به نظریه انترناسیونالیزم پرولتری تفهمیدم! )

(۲)باریش نصیریان چه آلترناتیوی در مقابل انترناسیونالیزم پرولتری ارائه می دهد؟

باریش نصیریان بعد از “رد انترناسیونالیزم پرولتری” چند “آلترناتیو” ارائه می دهد به شرح زیر:

 

اول:” حذف قدرت در گرو تقسیم عادلانه قدرت به همه مردم ستم دیده در نهادهای شوراهای مردمانیست که بر اساس تفاوتهای طبقاطی و جنسی و ملی و زبانی و … تشکیل گردیده است.” (یعنی جامعه شورائی شود و تفاوتهای ملی و قومی و طبقاتی حذف شوند! البته ایشان مثل همه انارشیستها بما نمی گوید که این عامل تحول از وضع موجود به وضع ایده ال ایشان نامش چیست؟ ایا بالاخره قدرت است یا نیست؟ ! این از تناقضات مشترک آنارشیستهاست!)

دوم:” انکه انسانی که علیه ستم طبقاتی اندیشه مبارزه طبقاطی را بر گزیده از همه وابستگی طبقاتی و مرز بندیها و منافع حاصل از ان خود را رهانیده است”  (بیشتر یک نصیحت اخلاقی است! سوال اینست که این انسان در چه شرایطی در چه مراحل گذاری قرار است این انسان از “تعلق طبقاتی” پاک گردد؟!)

 

سوم: جنبش انترناسیونالیزم بین المللی واقعی توسط بشر ازاد شده از قید و بند ها و منافع مادی طبقاطی میسر میگردد.همان بشری که بدور از تعلقات طبقاطی و تفاوتهای جنسیتی و منافع ملیتی خود در دل جنبشهای برابری طلب ساختار ستمگری و نهاد قدرت متمرکز شده را نشانه گرفته است و خواهان لغو همه دولتهای جهان است

زمان ان فرا رسیده است که نگرش نو در اندیشه دین گشته کمونیستی بسان پیامبری ظهور کند که اعلام دارد تنها بشری میتواند اندیشه رهایی بخش را جهانی سازد که ابتدا زنجیرهای خود را پاره نماید .”

 (اینجا ظاهرا ایشان قبول دارد که بالاخره یک انترناسیونالیزم بین المللی لازم است! اما پیامبری لازم دارد که همه دولتهای جهان را لغو کند ! این طرح ایشان علمی است چون ایشان فرمودند!)

 

 

(۳)خلاصه بحث باریش نصیریان در رد انترناسیونالیزم پرولتری چیست؟

 

آنچه من از مقاله باریش نصیریان فهمیدم اینست که ایشان با انترناسیونالیزم پرولتری مشکل دارد.خودش خوهان یک انترناسیونالیزم دیگر است که مدعی است عملی است! اون طرح عملی اینست که انسانها شاید در روزی “هویت طبقاتی و ملی و …” را رها کنند ، دولتهای موجود محو شوند. این انسانهای فاقد تعلق طبقاتی البته معلوم نیست از کجا ظاهر شدند؟ ایا نصیحت اخلاقی باریش عامل رفع تعلق اونهاست؟ بگذریم که ایشان نمی گوید اون دولتهائی که الان هستند چگونه محو می شوند تا آلترناتیو ایشان در مقابل طرح کمونیستی اثبات شود؟

باریش نصیریان حرفش درست است چون مخالف قدرت است! چون تاریخ نشان نداده که کارگران انقلاب جهانی کنند پس؟ ما باید حرف و نظریه باریش را بپذیریم!

(۴)چند  پاسخ به ردیات آنارشیستی  باریش نصیریان

گذشته از تناقضاتی که در متد باریش در رد انترناسیونالیزم پرولتری و در ارائه آلترناتیوش می توان مشاهده کرد، مهمترین مشکل باریش اینست که روی نظریه آنارشیزم ایستاده و می خواهد از طریق این نظریه متناقض ، روی این سطح لغزان ساختمان بسازد!

دو سال پیش در سری نقدهائی به تناقضات متعدد نظریه آنارشیزم و بعدا به نقد نظریات اوجالان پرداختم که خوانندگان را به این آرشیوها دعوت می کنم(۲و۳). باریش درون ظرفهائی مثل انارشیزم و اوجالانیزم می خواهد  یک نظریه بیرون طبقاتی ارائه دهد.می خواهد جامعه “شورائی” را بیرون از نبرد واقعی طبقاتی با استدلال بامزه “تا بحال انقلاب کارگری جهانی  نشده” به خورد ما دهد و اعلام کند که نظریه انترناسیونالیزم پرولتری توهم است!

الف: انترناسیونالیزم پرولتری ، اعلام این حکم است که کارگران جهان منافع مشترک دارند. هر قدر نظام سرمایه داری بیشتر جهانی می شود و مرزهای ملی را می شکند گرایش به وحدت منافع کارگران بیشتر می شود. آیا تاریخ این حکم را رد کرده؟ هر کس صادفانه به رویدادهای دوران جهانی شدن سرمایه نگاه کند اتفاقا بیشتر از نسلهای قبلی صحت این نظریه را می بیند. جنبش جهانی شده ۹۹ در صدیها که امریکا و اروپا و اسیا و استرالیا را طی چند ماه در هم نوردید علامت چه بود؟

ب: آیا این گرایش به جهانی شدن و وحدت منافع طبقاتی مسیر ساده شده ای است؟ ایا حکومتها و طبقات حاکم نشسته اند که کارگران جهان براحتی وحدت منافع خود را ببینند؟ طبیعتا این نیست! اما حکم گرایش به وحدت منافع کارگران جهان همانقدر صحیح است که سایر فرمولبندیهای مارکس در مورد نظام سرمایه داری مثل نظریه گرایش سقوط نرخ سود . لذا ادعای باریش از انجا ایراد دارد که ایشان اساسا این گرایش را منکر است.این گرایش به وحدت منافع را منکر است.

ج: نقد باریش به انترناسیونالیزم پرولتری از سر نقد به روایتهای عقب مانده از حکومت کارگری کاملا بی ربط است! اینکه گرایش وحدت منافع طبقه کارگر را رد کنیم یا اثبات کنیم هیچ ربطی به این ندارد که چه نوع حکومت چه نوع پاسخ به معضل حکومت سرمایه داری داشته باشیم.باریش بین این دو مفهوم بی مورد پل زده و منطقی ندارد.فردی می تواند حامی نظریه وحدت منافع طبقه کارگر جهانی باشد و در عین حال بگوید که نظریه لنینی حکومت کارگری غلط و ضد انسانی است.

د: باریش نصیریان یک فضائی را در ذهن افریده که اسمش “هویت زدائی طبقاتی” است. اسمش حکومت شورائی است اما مثل همه انارشیستها به ما نمی گوید که اون فضا اون مدینه فاضله قرار است چگونه و با چه متدهائی ساخته شود؟ قبلا در نقدهایم به انارشیزم نشان دادم که انارشیستها در اسپانیا و هر جا قدرت گرفتند دولتهای خود را ساختند سرکوبهای خود را سازمان دادند و اون مدینه شوراهای خود مختار را در عمل نتوانستند ارائه دهند! بواقع انارشیزم با رد مفهوم دوران گذار از قدرت بورژوائی به رفع قدرت متمرکز دارد به کردم دروغ می گوید! آنارشیستها در عمل دیکتاتورهای دولت متمرکز انارشیستی هستند!

ه: همانطور که گفتم، بحث انترناسیونالیزم پرولتری بحثی در گرایش عام در نظام سرمایه داری بحثی در جهانی شدن سرمایه است.اگر سرمایه جهانی می شود طبیعتا طبقه کارگر هم جهانی می شود و از جهت منافع گام بگام متحد می شود.آیا این به معنی پیروزی انقلاب کارگری جهانی است؟ منطقا پاسخ اینست که “نه! لزوما نه”!

برای پیوند سیاسی بین منافع مشترک طبقاتی ، طبقه کارگر به نهاد سیاسی به تحزب منطقه ای و جهانی خود نیاز دارد تا بطور جهانی با تسلط جهانی طبقه سرمایه دار مبارزه کند و حاکمیت طبقه سرمایه دار را پایان دهد. آیا این منطقی نیست؟

خلاصه کنم:

باریش نصیریان از دید من مباحث کاملا مستقلی را به هم چسبانده تا یک حکم بسیار بدیهی  و دقیقا علمی را رد کند. او انترناسیونالیزم پرولتری را بدون منطق به تجربه شکست سوسیالیزم های غیر کارگری پیوند زده و الترناتیوش هم مثل هر انارشیستی فاقد منطق است و با چشم پوشی از مفهوم گذار از جامعه سرمایه داری به جامعه غیر متمرکز و مشارکتی یک شعبده بازی ساده لوحانه انارشیستی را تکرار می کند.

بحثهای باریش نصیریان فاقد منطق است. به خلاف ادعایش علمی هم نیست. آلترناتیوهاش هم در حد همان عبدلله اوجالان است که قبلا منطقش را مورد بمورد آنالیز کردم. آنارشیزم اساسا سیاست طبقات میانی جامعه سرمایه داریست.رویای آنارشیستی پاسخی به سرمایه داری نیست.خودش نتیجه سردرگمی طبقه متوسط است.

منابع بیشتر:

(۱)انترناسیونالیزم پرولتری توهمی مقدس (باریش نصیریان)

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=58447

(۲)آرشیو نقدها به اوجالانیزم: (سعید صالحی نیا)

“تمدن دموکراتیک اوجالانی و اسلام پناهی اوجالان!(بخش چهارم)

http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١۴/۷۳۶-تمدن-دموکراتیک-اوجالانی-و-اسلام-پناهی-اوجالان

چرائی التقاطی گری اوجالانیزم و ماهیت طبقاتی آن(بخش سوم)

http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١۴/۷۳۴-چرائی-التقاطی-گری-اوجالانیزم-و-ماهیت-طبقاتی-آن-بخش-سوم

نگاهی به مهمل گوئیهای عبدالله اوجالان در “مانیفست تمدن دموکراتیک”(بخش دوم)

http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١۴/۷۳۳-نگاهی-به-مهمل-گوئیهای-عبدالله-اوجالان-در-مانیفست-تمدن-دموکراتیک-بخش-دوم

نگاهی به اوجالانیزم، رجویزم حاکم بر کانتونهای کردستان سوریه(بخش اول)

http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١۴/۷۳۱-نگاهی-به-اوجالانیزم،-رجویزم-حاکم-بر-کانتونهای-کردستان-سوریه-بخش-اول

(۳)آرشیو نقدها به آنارشیزم-آپدیت ۵ می ۲۰۱۴  (سعید صالحی نیا)

http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١۴/۶۲۵-آرشیو-نقدها-به-آنارشیزم-آپدیت-۱۶-آوریل-۲۰۱۴