حسن معارفی پور، “فیلسوف” ، “فحاش چپ و رادیکال”!

حسن معارفی پور، “فیلسوف” ، “فحاش چپ و رادیکال”!

نگاهی دوباره به چرائی  فرهنگ فحاشی در اپوزسیون و پوزسیون

از: سعید صالحی نیا

salehinia@aol.com

۳۱ ژانویه ۲۰۱۶

مقدمه:

از موضوعاتی که سالها فعالیت سیاسی و فرهنگی خصوصا در دوران فیسبوک، توجه من و احتمالا بسیاری را بخود جلب کرده اینست که تعدادی مدعیان آزادی در طیف راست و چپ، از ابزارهای فحاشی و لیچارگوئی و اتهام زنی بر علیه مخالف استفاده می کنند و واقعا فکر می کنند که این ابزارها برایشان سودی به همراه دارد!

فرقه های سیاسی هم  هستند که بطور “نهادینه شده” و گروهی این ابزارها را استفاده می کنند. اینست که همواره اعلام کرده ام که مبارزه با این متدها امر و وظیفه همه آزادیخواهان است. تا فضای دیالوگها و ارتباطات اجتماعی از لجن این متدها پاک نشود، امکان داد و ستد فکری و تجربی فراهم نمی شود.

عده ای از محققان در بررسی این پدیده به این نتیجه رسیده اند که ریشه این متدهای نازل؛ در لمپنیزم است. لمپنیزم ، فرهنگ حاشیه شهری است که تاریخا ابزار سرکوب جنبش های ازادیخواه بوده. بواقع ، این بخش از محققان، ریشه متدهای فحاشی و لجن پراکنی به مخالف را اجتماعی و طبقاتی دانسته اند.

از دید من گرچه این نظریه بخشی از واقعیت را بیان می کند اما بما پاسخ نمی دهد که چرا عین همین متدها در بخشهای به ظاهر مترقی و پیشرو جامعه به همان اندازه شایع است که در لایه لمپن که تاریخا در کنار حکومتها شکل گرفته؟

لذا اینجا ما مواجه هستیم با نوعی روانشناسی اجتماعی و فردی که از سطح جنگ تاریخی طبقات ، وسعت بیشتری دارد و با نظریه “لمپنیزم” قابل توضیح نیست.

بنابر این برای ریشه یابی فرهنگ فحاشی و لیچارگوئی به مخالف باید از علوم متفاوت استفاده کرد.از جامعه شناسی لمپنیزم تا روانشناسی فحاشی و کاربرد فحاشی برای “زدن مخالف” که “رفتارهای قلدر مابانه” نامیده می شوند(۵)

برای گسترش بحثم در این مقاله از بررسی فردی بنام حسن معارفی پور استفاده می کنم که چند روز پیش “مقالات” خود را برای آزادی بیان فرستاده.  تحت عنوان “چند مقاله”(۱). هدفم اینست که قدم به قدم چند لایه از این نمونه را بشکافم تا کمکی باشد تا فعالین اجتماعی و فرهنگی ، این بختک فرهنگی را خوب بشناسند و در لایروبی روابط اجتماعی سیاسی کوشاتر باشند:

(۱)حسن معارفی پور “فیلسوف” است و قرار است با هگل مبارزه کند!

حسن معارفی پور این روزها “فیلسوف ” شده! اینکه “فلسفیدن” در قرن ۲۱ ، شیر بی یال و اشکم است را می گذاریم کنار.  اما بنا به همین خرده نوشته های حسن معارفی پور ، مطمئن می شویم که دوران فلسفه پایان یافته چرا که حسن معارفی پور تازه یادش آمده با هگل و هگلیستها مبارزه کند! اصحاب کهف را بیاد می آورد که دیر هنگام از خواب بیدار شده اند و تعلق به زمان خود ندارند!

ایشان می فرماید:

” در اولین فرصت به نقد تفکرات امثال هگل خواهم رفت و فلسفه ی ایدئالیستی را به چالش خواهم کشید! مارکسیسم متدولوژی و ابزار سنجش واقعیات برای من در جهان است”!

نمونه متدهای فکری حسن معارفی پور را در مناظره  صوتی که با ایشان داشتم همینجا خدمت خواننده ارائه می دهم(۲) ایشان سر چهار راه “مارکسیزم” و هگلیزم خشکش زده ، همچنان از سرکوب و اعدام مخالفین تحت نام دیکتاتوری پرولتاریا دفاع می کند و وقتی با نقد فلسفه از سوی من مواجه می شود (در فیسبوک) با کلماتی مثل “مشنگ”، “مشکوک”، “شعبان بی مخ” از مخالفش استقبال “فلسفی” می کند!

“متد فلسفی ” حسن معارفی پور اینست که اعلام می کند “آنها که ایشان را و نظرات درخشان ایشان را زیر سوال می برند، کنار رژیم اسلامی هستند و ضد کمونیست تشریف دارند”!

فلسفه دورانی داشت! زمانی به بیرون زدن انسان از فضای باورهای مذهبی ، ابزار منطق گرائی و عقل گرائی بود، اما امروز  برای حسن معارفی پور به ماسکی تبدیل شده که خودش و اعتقادات منسوخش را بپوشاند و پز “فیلسوفانه” بدهد!

حسن معارفی پور از قضا بیشتر از نوع اون “فلاسفه” ای است که در برج مضحک فلسفه گیر افتاده اند و به دیگران از موضع “موجودات خوار و خفیف” نگاه می کنند! راستی چرا؟

صرف نظر از سطح نازل فرهنگی معارفی پور باید مکانیزمهای دیگری را شناخت تا این آویزان شدن حسن معارفی پور به فلسفه را علت یابی کرد!

(۲)حسن معارفی پور و “فحاشی رادیکال!”

حسن معارفی پور ، برای استفاده از فحاشی ، یک تئوری ساخته ! تئوریش اینست که اگر در موضع “چپ” قرار گیرد، لازم نیست منطق بیاورد! کافیست چند تا فحش آبدار و چاله میدانی نثار مخالفش کند ! ایشان خودش را قانع کرده که اون چند تا فحش و لیچار ، یکجوری معجزه می کنند و مخالف و مخالفت را غیب می کنند و حسن معارفی پور را به صندلی “فتح طبقاتی” می نشانند !

لطفا از زبان خود حسن معارفی بخوانید(۱):

“. ژورنالیسم زرد یعنی جاکشی و قلم فروشی در مقابل چلقوزکی پول و خودفروشی و استخوان لیسی… حالا به بیا به الاغ های نئولیبرال…. پفیوزهایی که این روزها حقوق بشر حقوق بشر می کنند…. آیا موضوع مهمتری از انگولک کردن چند تا دختر، ان هم گفتنی است که کاملا از قبل برنامه ریزی شده بوده است…… فاروق رفیق از پفیوز ترین “روشنفکران” کرد است…. و نویسندگان مجله ی لفین و اساتید دانشگاه دانشگاه های سلیمانیه و اربیل که اکثریت قریب به اتفاقشان خودفروشانی بیش نیستند که از نظر من با یک بسیجی تفاوتی ندارند، از زمره ی این پفیوزهای به اصطلاح روشنفکر هستند…..”

خواننده متوجه می شود که این “فیلسوف” به شیوه کاملا رادیکال و چپی ، تعدادی لیچار و فحش را به زمین و زمان پرتاب کرده و شاید در ذهن مغشوش خود فکر می کند که اینها “فلسفیدن” بوده و روشنگری ! ایشان اینجوری به ما قول داده بود که فقط “کاغذ سیاه نمی کند” و وقت خوانندگان را نمی گیرد! بلکه دارد راه سرخ و رهائی را به مردم ایران و دنیا نشان می دهد!

فحاشی رادیکال! متد نوین تعدادی آدم است که فکر می کنند در ایران دیکتاتور زده، لمپن زده، داغ خورده، فحش شنیده و تحقیر شده، با ادبیات لاتها و لیچار گوها می شود “راه سرخ” را نشان داد! “مارکسیزم را لابد با این ادبیات می خواهد “احیا” کند!

(۳) حسن معارفی پور در مقاله “خفه شو پوفیوز”، به ارائه مارکسیزم انقلابی می پردازد!

حسن معارفی پور یک مقاله نوشته (۱) با تیتیر بسیار آموزنده “خفه شو پوفیوز”! که در این مقاله بسیار عمیق و راهگشا به اکبر گنچی می گوید که پوفیوز است و باید خفه شود!

خواننده متعجب می شود که حسن معارفی پور با این تیتیر مقاله ، واقعا چقدر خوب جاپای مارکس و لنین و سایر معصومین این قبیله گذاشته و الحق که خود اکبر گنجی را هم قانع کرده که هم پوفیوز است و هم باید بدستور حسن معارفی پور خفه شود!

لابد فراخوان “پوفیوز خواندن و خفه خواستن” مخالفین ، یکی از متدهای “فلسفی انقلابی-مارکسیستی –لنینیستی) است! لابد این متدها را حسن معارفی پور در کلاسهای درسیش در دالان گذشته سیاسی و فرهنگیش ، توشه دارد! اینست آنچه او الان در مقابل مخالفش می کند و طبعا اگر او قدرتی در جائی بگیرد باید بسیار “بیشتر” از او انتظارداشت!

(۴)چه عواملی باعث بروز پدیده  فحاشی و لیچارگوئی می شود؟

 

علم معاصر ، علم بررسی پدیده هائی است که توسط علل متعدد حاصل می شوند. “رابطه علت و معلولی” ساده شده در الگوی علم قرن ۱۸ و ۱۹ بتدریج به الگوی “علل همزمان” تغییر کرده و سنجش علمی بر این فرض انجام می شود که هر پدیده، دارای “علل پیدایش” و “عوامل زمینه ای پیدایش” است و سنجشهای علمی  منجمله ابزار سنجش های آماری ، کارشان جداسازی عوامل و زمینه های پیدایش پدیده هاست و جدا کردن همزمانیهای “اتفاقی”.

الف: علت طبقاتی –لمپنیزم:

در بخش مقدمه یاد آور شدم که فحاشی و لیچارگوئی به مخالف، وسیعتر از مفهوم لمپنیزم است. دومی امری طبقاتی و ابزار دست حاکمان است در حالیکه اولی بطور بسیار وسیعتری متاسفانه همه گیر فرهنگ ایرانی است که فرهنگ پیش مدرن و عقب مانده است.

ب: فرهنگ عقب مانده و شرق زده ایرانی:

لذا امثال حسن معارفی پور از یک پیش زمینه فرهنگی بیرون می آیند. فرهنگی که توان فکر کردن جدی ندارد. فکر می کند با اعمال خشونت فیزیکی و رفتاری و زبانی می تواند مخالف را “بدر کند”! آیا این علت کافیست و همه چیز را توضیح می دهد؟

باید لایه دیگری و علت دیگری باشد که امثال حسن معارفی پور اینجورند و بسیاری هم در همان فرهنگ و فضای لجن عقب مانده رشد کرده اند و آنچنین نشده اند!

ج: چیزی در عمق شخصیت فردی:( خود شیفتگی و احساس تحقیر همزمان)

در لایه روانشناسی فردی، استفاده از رفتار و زبان خشونت آمیز ، مورد بررسیهای بسیاری قرار گرفته.طیف وسیع بیماریهای مغزی منجمله ضربه های مغزی، بیماریهائی مثل دمانس فرونتوتمپورال، تشنج ها می توانند به پدیده ای بینجامند که متخصصین، ناتوانی در مهار عواطف می نامند. بخشی از افرادی که دچار کاربرد فحاشی می شوند از این دسته اند.

گروه دوم آدمهائی که فحاشی می کنند، دچار تجارب وحشتناک دوران کودکی، کتک خوردن و تحقیر شدنها در دوران کودکی هستند. برخی ، دچار فشارهای ناشی از شکنجه در دوران زندان و تحقیر های مداوم دوران شکنجه هستند و توان کنترل عصبانیت خود را ندارند.

گروه سوم: افرادی هستند که دچار بیماری خودشیفتگی هستند که در عمقش احساس طولانی تحقیر نهفته است.عدم تعادل در احساسات ، در این بخش از افراد ، به انفجارهای عاطفی و کاربرد خشونت فیزیکی و زبانی می شود.

د: جامعه فحش پذیر برای تداوم فحاشی لازمست:

در مقالات قبلیم مکرر تاکیید کردم که فرهنگ فحاشی و خشونت ، نمی تواند در جامعه سالم رشد کند و تاثیر بگذارد.اما در فرهنگهای عقب مانده متاسفانه هم بازتولید می شود و هم بنوعی جامعه با سکوت یا دادن فضا به فحاشان و گردنه گیران و لمپنها ، آنها و متدهایشان را “حمایت” می کند!

اینجاست که باید عمل کرد.اینجاست که باید فرهنگ جامعه را تغییر داد و روشنگری کرد که اینجور متدها را نپذیرد و منزوی کند!

خلاصه کنم:

موضوع این مقاله همانطور که خواننده متوجه شد، حسن معارفی پور نبود! بلکه من از او بعنوان یک نمونه استفاده کردم.

این نمونه در بستر فرهنگ سیاسی معین رشد کرده و برای توصیح فحاشیهایش و لیچارگوئیهایش نمی توان از یک علم استفاده کرد.باید علوم مختلف را بطور همزمان بکار برد.

فحاشی یک پدیده فقط  فرهنگی یا سیاسی نیست.ریشه در لایه های روانشناسی اجتماعی و روانشناسی فردی دارد. در بستر جامعه معین رشد می کند همانطور که گیاهان معین در اب و هوا و خاک معین.اگر عوامل رشد و بازتولید اینها را بشناسیم می توانیم به بازتولید این پدیده ها پایان دهیم.

امید من اینست که فعالان آزادیخواه ، این پدیده عقب مانده و لجوج فحاشی و لمپنیزم را خوب بشناسند و برای پایه ریزی فرهنگ متمدنانه دیالوگ آنرا از صحنه مراودات فکری و اجتماعی بزدایند!

منابع بیشتر:

(۱)حسن معارفی پور(چند مقاله)

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=57464

(۲)کلیپ صوتی مناظره سیاسی  شماره ۹۳: سوسیالیسم و دیکتاتوری پرولتاریا با شرکت حسن معارفی ، علا احمدی و سعید صالحی نیا و مدیریت رویا غیاثی

https://www.youtube.com/watch?v=aFj3CnHVSvU&feature=youtu.be

(۳)”مخالف من، با رژیم اسلامیست” تئوریسازی برای لمپنیزم سیاسی توسط حبیب بکتاش

http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١۴/۶۰۸-مخالف-من،-با-رژیم-اسلامیست-تئوریسازی-برای-لمپنیزم-سیاسی-توسط-حبیب-بکتاش-۱

(۴)سعید صالحی نیا: ریشه یابی رشد لمپنیزم سیاسی در حزب کمونیست کارگری ایران

http://monazere-siasi.com/مقالات-سیاسی/مقالات-سال-٢٠١۴/۶۰۵-ریشه-یابی-رشد-لمپنیزم-سیاسی-در-حزب-کمونیست-کارگری-ایران

(۵)رفتار قلدری در فرهنگ سیاسی چیست و چگونه باید در مقابل آن ایستاد؟ (سیمین صالحی نیا)

رفتار قلدری در فرهنگ سیاسی چیست و چگونه باید در مقابل آن ایستاد؟

.