تکرار توهم “فروغ جاویدان” در ساختن تز “انقلاب ضربتی”!

تکرار توهم “فروغ جاویدان” در ساختن تز “انقلاب ضربتی”!

نقدی به تئوریسازیهای حبیب بکتاش

از: سعید صالحی نیا

salehinia@aol.com

۲۵ جولای ۲۰۱۳

“..ساعت ۱۱ روز جمعه، ۲۴ خرداد سال ۹۲، همه در خروجی حیاتمان را باز کنیم و به همراه خانواده و دوستان وهمسایه ها و هم محله ایهایمان به خیابانها بریزیم و جمهوری اسلامی را سرنگون کنیم. ساعتهایمان را برای ساعت ۱۱ کوک کنیم”(حبیب بکتاش)

مقدمه:

حبیب بکتاش، یکی از فعالین کمونیزم کارگری این روزها روی تئوری کار می کند بنام “انقلاب ضربتی”. ایشان شاید ابتدا این “انقلاب” را در مصر دید و بعد در ساعت ۱۱، ۲۴ خرداد سال ۹۲ انرا “تمرین کرد” و بعد تصمیم گرفت که آنرا بعنوان نسخه “انقلاب در ایران” به فعالین کمونیست کارگری و تمامی انقلابیون ایران ارائه دهد.(۱و۲و۳و۴). تا اینجا من با این تلاش ایشان برای “گره گشائی” برای طرح دادن کاملا موافقم.بالاخره باید ساکت ننشست. راهی را گشود .نباید گوشه ای نشست و تسلیم وضع موجود شد. از این زوایه، من فکر می کنم شایسته است از جبیب بکتاش برای تلاشش تشکر کنم. این تلاشها حداقل از نیت خیر برمی خیزد!

مشکل اینجاست که تاریخ پر است از این داستانهائی که بین کمدی و تراژدی قرار گرفته اند. دون کیشوتها و هخاها و رجوی ها در تاریخ صف کشیده اند تا راههای میان بر و ساده شده را ارائه دهند . یادم می آید هخا در تلویزیون زمانی می گفت: “کافی است مردم یک روز به خیابانها بیایند. اونوقت پاسدارها با لباس سفید به استقبال ما خواهند آمد و گل می ریزند”! تلویزیونهای لس آنجلسی خصوصا سلطنت طلب را هم نگاه بکتنید پر است از این “فراخوانها”! منتهی اینبار ما این مدل فراخوان را از زبان یک فعال کمونیست کارگری می بینیم و این شاید مقداری نگران آور باشد! حداقل برای جنبشی که داعیه های جدی دارد!

آنچه واقعی است اینست که کسی به فراخوان ساعت ۱۱ حبیب بکتاش گوش نکرد و جامعه ایران ، ۲۴ خرداد سال ۹۲ را هم پشت سر گذاشت. اما این دلیل نشد که حبیب بکتاش از اون تلاشش دست بردارد! از اونروز که ساعت ۱۱ اتفاقی نیفتاد جبیب بکتاش بر کار نوشتاریش در این زمینه ادامه داد و بعد از فرموله کردن “انقلاب مصر” رسید به انقلاب ایران! تلاشی خستگی ناپذیر، رو به مانیتور کامپیوتر، در خلوت شبی در حین کشیدن چند سیگار شاید!

به خلاف بسیاری، من این تلاش حبیب بکتاش را جدی می گیرم و می خواهم از این نوشتار او هم فضائی بسازم برای نقب زدن به مشکلات فکری بخشی از “انقلابیون” که ظاهرا در صف کمونیزم کارگری هم اینروزها پیدایشان شده:

(۱)تکرار توهم فروغ جاویدان در “انقلاب ضربتی” در چه بستری؟

سابقه طراحی های هپروتی در سیاست و “انقلاب کردن” به شیوه ولونتاریستی متاسفانه طولانی است.زمانی جوانهای طبقه متوسط ایران، “چریک” شدند، خواستند از طریق روستا، شهر را محاصره کنند، خواستند موتور کوچک بشوند و موتور بزرگ را روشن کنند. زمانی فرقه مجاهد تصمیم گرفت چند هزار کودک را با تیغ و فلفل راهی خیابانها کند تا “رژیم را بزمین بکشد”، زمانی “ارتش ساختند و تصمیم گرفتند از طریق چند دستگاه خود رو و چند هزار “مجاهد” جاده را بگیرند همینجوری بیایند تا تهران! اسمش هم بود “فروغ جاویدان”! البته بعدها دبه در آوردند که نمی خواستند تهران را بگیرند! (به اون کاری نداریم فعلا!)

پروژه های هپروتی مدتها دست راست سیاسی بود ، ما فکر می کردیم دیگر چپ بالغتر شده و اینجوری توی دام ذهنیات خودش نمی افتد! اما به دلایل منطقی، دیدیم که خیر! دوباره فراخوان “انقلاب ساعت ۱۱” مثل رعد و برقی در آسمان بی ابر، چشمها را خیره کرد!

من فکر می کنم این مدل تفکر قانونمند است. هم از جهت درک قشری که متاسفانه چپ و راست نمی شناسد و هم از جهت مکانیزمهای درونی عروج طرح های هپروتی که عبارتست از بن بستهای سیاسی. از دید من عروج حبیب بکتاش و تئئوریهایش بواقع نوعی علامت بن بست سیاسی در بخشی از فعالین کمونیزم کارگریست.همانطور که افتادن در دام فمینیزم و ساختن “جنبش برهنگی”! اینها همه علامت است که بخشی از جنبش کمونیزم کارگری حداقل دچار بن بست سیاسی جدیست.بعد شکست طرح “احلال حزبی” و ادغام و “نقطه سر خط” ظاهرا شاهد عروج طزح های هپروتی مثل انقلاب “ضربتی” هستیم! لذا من این داستانها را مرتبط به هم می دانم.

لازم به توضیح است که “عملیات فروغ جاویدان” هم بواقع یک فرار به جلو از سوی رهبری فرقه مجاهد بود که بعد از آتش بس رژیم اسلامی با صدام “تلاش کرد انقلاب را به جلو بیندازد”!

(۲)ایرادهای منطقی “تئوری انقلاب ضربتی”

گذشته از بررسی مبانی تاریخی و پیش زمینه های عروج طرح های هپروتی، می شود به سراغ “منطق درونی” چنین طرح هائی رفت و نشان داد اینها تا چه حد سطحی و نخ نما هستند:

الف: مهمترین مشکل این طرح ، بکار گیری بیجای کلمه انقلاب است.کمونیستها انقلاب را با شورش حتی با تغییر حکومت یکی نمی گیرند. حبیب بکتاش کلمه انقلاب را انطور بکار می برد که جریانات سبز و رفرمیست بکار می برند.اینطور می شود که سال ۸۸ را به پائین کشیدن مورسی می چسباند و همه را در بسته انقلاب معرفی می کند. مدعی می شود که اینها نشانه اینست که “انقلاب ضربتی” انجام شده ..پس زنده باد انقلاب ضربتی! در جالیکه نه در سال ۸۸ و نه در مورد مصر بطور واقع هیچ چیز ضربتی وجود نداشت! اینها بطور موجی و در طول زمان اتفاق افتادند.داستان سال ۸۸ یک مجموعه بسیار طولانی بود که طی چندین ماه عروج کرد و مدت یکی دو سال طول کشید نسبتا سرکوب شد. در مصر هم که ماجرا در فضای کاملا متفاوتی در دو فاز (دوران مبارزه با مبارک) و بعد دوران مبارزه با مورسی(طی ۷-۸ ماه) شکل گرفت، نه تنها ضربتی نبود بلکه تا همینجا هم موفقیتی بدست نیاورده و نشان می دهد اساسا کلمه ضربتی کلمه نادرستی است و اینها با معیارهای کمونیستها هنوز پله های اول تحول انقلابی هستند. نظامها چه در ایران و چه در مصر همانند!

دوما: حبیب بکتاش در طی مقالاتش دچار یک چرخه بسیار مضحک است:

از اینجا شروع می کند که باید مردم یک زمان بطور ضربتی بریزند بیرون! بعد ملزوماتش را دو چیز می داند یکی تحزب و یکی اتحاد.بعد می گوید که “عده ای می گویند انقلابها را احزاب نمی سازند” اما ایشان مخالف است!او مدعی است که چیزی بیش از تبلیغ و تروچ باید انجام شود اون چیست؟

حبیب بکتاش می فرماید که چون می شود “مهندسی انقلاب کرد” پس؟ حزب کمونیست کارگری که نماینده انقلاب است، باید مهندسی کند تا انقلاب ضربتی بشود! اما چگونه مهندسی کند؟ آهان! ایشان فراخوان به حزب کمونیست کارگری می دهد که:

“.. بنابر این تنها راه حل پیش پای مردم ایران انقلاب است، انقلاب در ایران تحت شرایط حاضر امری ممکن است، و تنها راه انقلاب خیزش همزمان (یک ساعت مشخص) و سراسری مردم ایران است. وظیفه یک حزب کمونیستی آماده کردن ذهنیت و سازماندهی مبارزات مردم در مسیر خیزش همزمان و سراسری یا همان انقلاب ضربتی می باشد. “(۱)

ملاحظه بفرمائید!

بعد از اینهمه نوشتن در مقابل مانیتور ، حبیب بکتاش مدعی است که: “حزب کمونیستی باید جامعه را آماده کند برای خیزش”!

خلاصه اش؟ اینست که همان تبلیغ و ترویج را همان حزب انجام دهد منتهی به مردم بگوید که “یکهو ساعت ۱۱ بریزند بیرون” تا کار مثل مصر تمام شود! این بود چرخه حبیب بکتاش! قرار بود به ما چیزی جدید بگوید! اما داستان شد؟ “برده دل و جان من، دلبر جانان من…”!

(۳) توهمات مسری حبیب بکتاش؟

حبیب بکتاش از دید من از مسیر طزح فروغ جاویدان،  وارد تئوری انقلاب ساعت ۱۱ شده ! همان ولونتاریزم هپروتی را دارد به جتنش انقلابی و کمونیستی ارائه می دهد.برای جامعه توهم می سازد که انقلاب همان تعریفی دارد که ایشان می گوید، مدعی است که مبارزات مردم در سال ۸۸ یا مبارزات مردم مصر ، ضربتی “بوده و قرار است با این “ضربتی ها” جامعه دچار تحول کیفی شود!

او مدعی است که مردم مصر از دست اسلامیها خلاص شده اند در حالیکه متاسفانه خیابانهای مثر و سیاست مصر همچنان باید با وزنه سنگین اسلامیها دست و پنچه نرم کند و این روزها فشار برای آزاد کردن مورسی و انتخابات مجدد که باز حزب او درش فعال خواهند بود، دارد نشان می دهد که ماجرای “ضربتی” فقط خبال خام جناب بکتاش است!

من فکر نمی کنم این توهمات جناب بکتاش مسری باشد! تا همینجا ندیدم نفر دومی پیدا شود و تئوری او را جدی بگیرد و حمایت کند! شاید تو دلی کسانی برایش هورا بکشند! اما امیدوارم اونها هم بیایند بحثهاشانرا فرموله کنند! شخصا خوشحال می شوم چون معتقدم باید با این تفکرهای هپروتی در سیاست خوب دست و پنچه نرم کرد و منزویش کرد.قشریگری در سیاست از بلاهای قدیمی چپ است.ولونتاریزمی نخ نما، دون کیشوتیزمی از روی استیصال و بی افقی که هر جنبشی را که درجا بزند تحدید می کند!

مقالات دیگر:

(۱)حبیب بکتاش: در باره اوضاع سیاسی ایران: انقلاب ضربتی

http://www.azadi-b.com/J/2013/07/post_14.html

(۲)حبیب بکتاش: انقلاب ضربتی در مصر

http://www.azadi-b.com/G/2013/07/post_38.html

(۳)خبیب بکتاش:راه سرنگونی رژیم اسلامی-سرنگونی ضربتی

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=41417

(۴)حبیب بکتاش: انقلاب ساعت ۱۱

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=41266

(۵)سعید صالحی نیا:آزادی بدون قید و شرط بیان و حبیب بکتاش:

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=37837