چه سیاستی در سوریه انقلابی و انسانی است؟

چه سیاستی در سوریه انقلابی و انسانی است؟

مقدمه:

مدتها قبل زمانی که اتش حنبشهای اعتراضی در خاورمیانه شعله ور شده بود ، هر ناظری می توانست دو مدل نسبتا متفاوت و دو گرایش را از هم تشخیص دهد: اولی مدل جنبشهای اعتراضی بود در مقابل دیکتاتوریهای توتالیتر و ایدئولوژیک مثل رژیم اسلامی در ایران، حکومت قذافی و حکومت بشار اسد. نوع دوم، حکومتهای دیکتاتوری پروغرب بودند مثل حکومت مصر یا تونس .

از همان ابتدا مشخص بود که دینامیکی که حکومتهای توتالیتر در مقابل اعتراض مردم دارند ، جامعه را به یکجنگ توده ای وسیع می کشاند. حکومتهای که در مرحله ای اقلا پرچم ضد غرب را بلند کرده اند و از ناسیونالیزم و ایدئولوژیهای اسلامی برای خودشان یک ایدئولوژی ساخته اند و توده وسیعی از جامعه را در ارتشهای ایدئولوژیک سازمان داده اند و بخشی از جامعه را به شکل سوبسیدی “نان خور” خود کرده اند، در عروج جنبش سرنگون طلب ، نبرد سیاسی را به عرصه نظامی می کشانند و سرنوشت تغییر قدرت سیاسی را در جنگ شهری می خواهند تعیین کنند. اینها از همان ابتدا مشخص بود.

صحنه واقعی رویاروئی رژیم قذافی و بشار اسد فرصتی شد که ما بیشتر و عمیقتر این دینامیزم را پرده به پرده ببینیم. داستان این تقابل جامعه با خکومتهای ایدئولوژیک در لیبی به دخالت مستقیم نظامی خکومت امریکا و غرب کشیده شد و انها سریعتر وارد صحنه شدند و به خوشه چینی جنبش انقلابی پرداختند و عنیمت قدرت را به سرعت بین خود و جنبش اسلامی “پروغرب” تقسیم نمودند. در سووریه ماجرا قدری متفاوت است.بشار اسد بعنوان بخشی از ناسیونالیزم بیشتر سکولار در مقابل حرکات اعتراضی مردم بیشتر مقاومت کرد و حکومتهای غرب نتوانسته اند از جهت نظامی همان نقش را بر علی او بازی کنند.هم ذخیره نظامی او بیشتر است و هم بسیار نزدیکتر مورد حمایت حکومت ایران و حکومتهای روسیه و چین است. لغمه بزرگتریست و از طریق یک مداخله نظامی از هوا هم براحتی از گلوی حکومتهای غرب پائین نمی رود!

لذا ازمان نبرد انقلاب و ضد انقلاب در سوریه ، معضلهای زیادی به همراه آورده که برای ما انقلابیونی که خواهان سرنگونی انقلابی رژیم اسلامی هستیم فهمیدنش و موضوع درست گرفتن در مقابلش فقط اهمیت اکادمیک ندارد بلکه بنوعی تعیین تکلیف است برای خودمان.چرا که شانس اینکه وضعیت ایران مشابه وضعیت سوریه بشود بسیار بالاست و اگر ما سیاست درست را نداشته باشیم ، بیشتر جامعه ایران به دامن سناریوی سیاه خواهد افتاد:

(۱)ارزیابی وضعیت سوریه چرا برای ما انقلابیون در ایران مهم است؟

 

تاکیید می کنم که رژیم اسلامی در ایران دارای همه خصائل جنایتکارانه و ایدوئولوژیک رژیم بشار اسد هست. از اون رژیم هم سازمانیافته تر و ریشه دار تر در بخشی از جامعه سوبسیدی که دور خودش ساخته و به جهت نظامی نزدیک به ۳۵ سال هم وقت داشته تا آرایشش بدهد. در جریان حنبش وسیع اعتراضی سال ۸۸ همه شاهد بودند که چگونه این رژیم از پتانسیلهای نظامی شهریش استفاده کرد.هر قدر که این مکانیزمها در کوتاه مدت ضربه پذیری خودشانرا در مقابل انقلاب مردم نشان دادند اما در حرکتهای بعدی بی شک همان خواهند کرد که حکومت “برادرشان” در سوریه می کند . یادتان باشد که این دو “برادر” مدتهاست سرنوشتشانرا در هم گره زده اند و شب و روزشان هم با هم طی می شود.

نبرد انقلاب و ضد انقلاب در سوریه بنا به علل متعددی نتیجه اش ایجاد یک سناریوی سیاه است. ضد انقلاب چند قطبی شده. بخشی از ضد انقلاب به جبهه مخالف رژیم اسد حرکت کرده و جناح اسلامی و جناح “ملی پروغرب” درش ایجاد شده. انقلاب سوریه هم از سوی رژیم اسد و هم از سوی جانیان القاعده ای و آدمخوار و هم از سوی “ارتش آزاد” هوادار غرب در حال خون دادن است. رفم کشته های جنگ داخلی سوریه به صد هزار رسیده و ماهی ۵ هزار کشته به آن اضافه می شود.ملیونها نفر از مردم سوریه دچار بدبختی و آوارگی و مهاجرت به کشورهای همسایه شده اند.جامعه سوریه در حال فروپاشیدگی است و مدنیت دارد از هم می پاشد.

بخاطر نبود یک قطب انقلابی و سازمانیافته و نظامی ، جامعه سوریه دارد اثرات یک جنگ طولانی مدت داخلی را تجربه می کند. این همان سرنوشتی است که متاسفانه ممکنست در ایران هم اتفاق بیفتد.تمامی عناصر چنین سناریوئی در جامعه ایران هم حاضرند: هم احزاب اسلامی مسلح(چه رژیم اسلامی و چه فرقه مجاهدی) ، هم احزاب ناسیونالیست نژاد پرست آذری و کرد و بلوچ و عرب و بسیاری پتانسیلهای ارتجاعی و ادمخواری که درون بخش “شوینیست” دارد متمرکز می شود و امکان نظامی شدن دارد.

عدم وجود یک قطب سراسری کمونیستی و اجتماعی شده که بتواند مدنیت را در کوتاه مدت زیر چتر خودش بگیرد و سازمان دهد از یکسو و اهمیت بسیار بالای ژئوپولیتیک ایران برای آینده رویاروئی های امپریالیستی ، همه بنفع اینست که نظام سرمایه جهانی نخواهد این منطقه را براحتی از دست بدهد و طبعا با تجربه ای که در سرکوب و به انجراف کشیدن انقلابهای منطقه بدست آورده ، با شروع حرکت جامعه برای سرنگونی رژیم اسلامی ، بهترین سناریو برایش همین سوریه ای کردن جامعه ایرانست.

(۲)پاسخ به سناریوی سیاه در سوریه چیست؟

 

عده ای از کمونیستها با دیدن صحنه های سوریه به مشاهده گرهای نگران و گزارشگران رنجها و بدبختیهای مردم سوریه تقلیل یافته اند.عده ای هنوز گیج هستند که بالاخره انقلاب در سوریه هست یا نیست ؟ یا “مسئله راه حل داخلی دارد یا خارجی” یا اصلا ندارد!عده ای اصلا مدعی شده اند که در سوریه انقلابی وجود ندارد! انقلاب غیب شده! یکجوری همه چیز خر تو خر است!

عده ای با درک اینکه وضعیت سوریه همان سناریوی سیاهی است که منصور حکمت هم سالها قبل بعنوان یک امکان در آینده ایران می دید، فراخوان “صلح” و متوقف کردن جنگ می دهند بدون اینکه بما بگویند قرار است با چه الزاماتی و چه اسبابی جامعه سوریه بهش برسد! ما را یاد هیپی های دهه ۶۰ می اندازند که در برابر معضل جنگ ویتنام با رقص و بنگیدن از “صلح” حرف می زدند و “انقلاب جنسی” می کردند!

راستی مردم ویتنام چگونه به صلح رسیدند؟ من می گویم اونها صلح را با اسلجه بدست آوردند.با شکست دادن ارتش بورژوازی! با پیروزی سنگر به سنگر! صلح در ویتنام اینجوری اتفاق افتاد.وقتی نظام سرمایه و ارتجاع به جامعه جنگ تحمیل می کند طبقه کارگر و زحمتکشان نمی توانند دستهاشانرا بالا بیاوردند تا صلح بشود! اون صلح بردگی قانونی شده است!

(۳)منصور حکمت چه راه حلی در مقابل سناریوی سیاه گذاشت؟

 

اثر معروف منصور حکمت ، “سناریوی سیاه سناریوی سفید”(۸) از دید من پاسخ منطقی به داستان سوریه است. پاسخی است برای ما اگر این سناریو در ایران تکرار شود. ما کمونیستهای کارگری باید این دستورالعمل را جلو ببریم.اگر انقلابی در سوریه بخواهد اون جامعه نجات یابد باید همان دستورالعمل را پیش ببرد. منصور حکمت می گوید:

 

“…کمونیسم کارگرى جریانى متعلق به سناریوى سفید است، اولا، به این دلیل در طى شدن چنین مسیرى بشدت ذینفع است. و ثانیا بنا به جایگاه طبقاتى و اجتماعى اش میتواند با نیروى طبقه کارگر و با به میدان کشیدن توده وسیع مردم حول پرچم یک آلترناتیو روشن اجتماعى، با قاطعیت به این بساط خاتمه بدهد. اگر کار به جنگ داخلى و از هم گسیختى مدنى بکشد، حزب کمونیست کارگرى موظف است بعنوان یک جریان قدرتمند با امکان عمل وسیع نظامى در صحنه ظاهر بشود. مردم باید این را بدانند. اما این تنها حرف ما نیست. ما این را هم میگوئیم که جریان ما به صرف نظامى شدن اوضاع اصول خود را فراموش نمیکند. مطمئن باشید ارتش این حزب نه فقط مردم غیر نظامى را به مخاطره نمیاندازد، بلکه مورد حمایت خود قرار میدهد. مطمئن باشید این حزب مناطق مسکونى و محیط کار و زندگى مردم غیر نظامى را حتى اگر طرفداران سرسخت نیروهاى مقابل باشند، نمیکوبد. مطمئن باشید معاش مردم را گرو نمیگیرد. مطمئن باشید راههاى ارتباطى مردم و امکان دسترسى آنها به نیازمندى هایشان را سد نمیکند. مطمئن باشید این حزب با اسراى جنگى مطابق انسانى ترین موازین رفتار میکند، ما مجازات اعدام نداریم و در شرایط جنگى هم نخواهیم داشت. مطمئن باشید در کلیه مناطقى که توسط ارتش کارگرى محفوظ نگاهداشته شده است نه فقط مدنیت سازمان مییابد، بلکه تمام حقوقى که در برنامه حزب اعلام شده است براى مردم تضمین خواهد شد. در چنان مهلکه اى کمونیسم کارگرى جریانى خواهد بود که براى مردم امنیت و رفاه و امید همراه میاورد.”

 

آنچه من از جملات بالا می فهمم مورد تایید منست. منطقی می بینم که انقلاب در دوران سناریوی سیاه، نمرده . درست می بینم که پرجمش را باید کمونیستها و دقیقا هسته های نظامی جامعه ای که کمونیستها رهبری می کنند، بلند کند. دستورالعمل رسیدن به صلح، فراخوان دادن از موضع پاسیویستی نیست. پریدن به وسط دعوای ضد انقلاب است.آزاد کردن مناطق به شیوه نظامی و ساختن مناطقی است که بتوانند بیرون از قطبهای ارتجاعی، نمایندگی انقلاب، تمدن و آزادی را نشان جامعه دهند.

اگر کسی از من بچرسد که انقلاب سوریه چه خواهد شد، من نمی گویم “صلح بشود”! مردم را دنبال نخود سیاه نمی فرستم! عقب نشینی به شرایط قبل از شورش مردم بر علیه بشار اسد راه حل نیست! تسبیم شدن به قطبهای ارتجاعی ضد بشار اسد همینطور!

در سوریه و در ایران  ، من فراخوان خواهم داد به ساختن هسته های نظامی مردمی برای حفظ مدنیت.انقلاب در قرن بیست و یکم هم گاهی به همان متدهای جنگهای توده ای به سازماندهی مناطق آزاد شده به نبردهای شهری به همه آنچیزی نیاز دارد که در قرنهای گذشته، تنها ابزار به قدرت رسیدن محرومین بوده است.

جائی که بورژوازی و جناح هایش به جامعه جنگ داخلی تحمیل می کنند، سر راست مقل منصور حکمت باید فراخوان نظامی شدن طبقه کارگر، تجهیز برای مبارزه توده ای مسلحانه داد!

انقلاب هر جا جامعه وضع موجود را نخواهد هر جا طبقه حاکمه به بحران رسیده باشد و هر جا کمونیستی بتواند جامعه را سازمان دهد زنده است! گرد و درد و خون ناشی از عوامل سیاه نباید چهره اش را بپوشاند!

من از انقلاب سوریه بر علیه بشار اسد و ارتجاعیون مخالفش دفاع می کنم چون کمونیست کارگری هستم!

البته درک می کنم این روزها شاید برای خیلی فاصله گرفتن از منصور حکمت ، و خصوصا بنام او ، بیماری شایعی است!

منابع بیشتر:

(۱)محمد شکوهی: کشتار مردم سوریه توسط رژیم اسد ادامه دارد

http://www.rowzane.com/html/یادداشتها/۹۲۳-محمد-شکوهی-کشتار-مردم-سوریه-توسط-رژیم-اسد-ادامه-دارد.html

(۲)حبیب بکتاش: بحثی درباره انقلاب سوریه

http://www.rowzane.com/html/یادداشتها/۸۷۱-حبیب-بکتاش-بحثی-درباره-انقلاب-سوریه.html

(۳)سوریه امروز؛کدام سیاست مسئولانه است؟ / مصاحبه کمونیست با خالد حاج محمدى

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=42263

(۴)سقوط بشار اسد و شکستن آخرین سنگر رژیم اسلامی در ایران(سعید صالحی نیا)

http://www.azadi-b.com/arshiw/?p=31521

(۵)سعید صالحی نیا: خطر پیشبرد سناریوهای دولت سازی و وظایف چپ در سال ۲۰۱۲

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/9022————–۲۰۱۲-.html

(۶)سعید صالحی نیا: آغاز مرحله “دولت سازی” در لیبی, در حاشیه اجلاس لندن

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/6380-1390-01-05-07-44-23.html

(۷)سعید صالحی نیا: آیا انقلاب مصر “ملاخور” می شود؟! در حاشیه اعلام نتایج اولین دور انتخابات مصر

http://rowzane.com/fa/articles-archiev/80-saeed-salehi/8456-1390-09-11-12-35-57.html

(۸)سناریوی سیاه سناریوی سفید(منصور حکمت)

http://hekmat.public-archive.net/

.